eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
💝سخنش با تو! در اسلام تماشاچی نداریم...همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد بین حق و باطل شرکت کنند وگرنه خود باطلند... 🌷شهید احسان قاسمیه🌷 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * (کوشا)* * * هوا هنوز تاریک بود که خط دفاعی عراقی ها به سرعت صرف شد. _سنگرا رو پاکسازی کنین! دشمن در مرحله اول عملیات برای اولین بار از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده بود و نیروهایش به ماسک های ضد شیمیایی مجهز شده بودند ‌ هدف ایران از عملیات خیبر،انهدام نیروهای سپاه سوم عراق ، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی ، و تصرف خشکی شرق دجله ،از طریق هور بود . دشمن هیچگاه تصور نمی کرد که عملیات در هور انجام شود و امکان استفاده از نیروهای زرهی برایش نبود . هوای سرد صبح می خورد توی صورتم که صدای فرمانده گردان را شنیدم. _استحکام سازی سنگرها را شروع کنید. سنگرها را تا جایی که می توانستیم مستحکم کردیم و آماده شدیم برای دفع پاتک دشمن. تازه شب شده بود که با صدای زوزه انفجار خمپاره و ناله ی بچه ها دلم لرزید. گرومپ گرومپ . باران توپ و خمپاره روی منطقه باریدن گرفت .همراه آتش توپخانه منور بود که توی آسمان جولان می گرفت و نقطه به نقطه منطقه آتش منفجر می شد. خاکریز سه متری که صبح با لودر ترمیم شده بود مثل برف و آفتاب تموز در حال آب شدن بود . گوشم از موج انفجار سوت می کشید . دور و برم از شدت گلوله های خمپاره گودال های سیاه قیفی شکل به وجود آمده بود. هوازی حوالی ساعت ۱۲ شب ، تازه سکوت نسبی برقرار شده بود که عراقی ها ،پاتک دوم را شروع کردند. زیر آتش پرحجم و بی‌وقفه دشمن ، تکاور های غول پیکر با لباس های پلنگی ،از گردان‌های الخیل کوهستانی ، یک بار مثل مور و ملخ ریختن توی منطقه. قلبم به شدت شروع کرد به تپیدن. _یا خدا یعنی بچه ها از پس اینهمه تکاور بر میان؟! تکاورها پیش آمدند اسلحه کوچکشان تیربار بود! بعضی‌ها هم خمپاره ۶۰ را مثل یک بچه دوماهه گرفته بودند زیر بغلشان ! یکی خمپاره میگرفت و دیگری با همان وضع شلیک میکرد . یعنی قبضه را زمین نمی گذاشتند. شلیک دوست و دشمن را تشخیص نمی‌دادیم.با دشمن قاطی شده بودیم و جنگ تن به تن در گرفته بود . زیر انعکاس شعله‌های آتش منطقه و نور منور ها ،تکاورها هاج و واج از هم متلاشی شدند و تعدادی به طرف میدان مین خودشان فرار کردند و آنجا کشته شدند!! حوالی ساعت ۵ صبح تکاورها قلع و قمع شدند . چند روز بعد باران تند و درشت جنوب روی خاکریز بی نفوذ منطقه باریدن گرفت .زمین خیس و گل آلود و چرب شد و پاها در گل فرو می رفت. عراقی‌ها که از پاتک چیزی نصیبشان نشده بود بین دو خط دفاعی با حفظ عمق تا سینه پمپاژ کردند . کم کم آب بالا آمد و داخل سنگر ها شد. ادامه_دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷درد هایی که می‌کشید برای ما قابل تصور نبود،‌چیزی هم بروز نمی داد،‌اما مجروحیت سرش، و پای قطعشاین اواخر خیلی اذیتش می کرد. غیر از آن، او را از جوان ها،‌بسیج و بسیجی ها که عشقش بود جدا کرده بودند. خسته شده بود... می خواست برای مأموریت برود. آن روز به طور عجیبی با همه خداحافظی می کرد،‌حتی با تانک ها و نفربرهایی که با آنها جنگیده بود. شبش خواب دیدم، کربلا هستم و دارند شهدای عاشورا را دفن می کنند... از خواب پریدم. تلفن زنگ می خورد. خبر دادند حاج منصور در جاده دلیجان تصادف کرده. سریع با سردار عبدالله‌زاده به سمت تهران حرکت کردیم. دیر رسیدیم، مردم محلی می گفتند،‌با نوای یا ابوالفضل یا ابوالفضل نفسش رفته بود...جانباز 70 درصد بود و طبق فرمان رهبر،‌شهید. تنها جایی بود که از درصد جانبازی اش استفاده کرد! راوی حاج یحیی خادم صادق 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌸شب سرد و وحشتناکی را در جزیره مجنون سپری می کردیم. در آن خوف، دیدم مقصود در حال غسل با آب سرد است. گفتم: پسر مگه عقلت را از دست دادی که تو این سرما غسل می کنی؟ از غسل که فارغ شد به نماز شب قامت بست. بی آنکه ذره ای لرز از سرما در وجودش دیده شود. بعد از نماز، سر به سجده شکر گذاشت. سر از سجده که برداشت گفت: اگر دلتان به سوی او باشد، سرما که سهل است، بدترین حالت ها را هم متوجه نمی شوید! خندید و ادامه داد: باید با عشق کار کرد تا دل خسته نشود. خجالت کشیدیم که حتی زمان گرفتن وضو با آن آب سرد و در آن هوای سرد کلی غُر می زدیم. 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
10.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... حتما ببنید 👌 تو این روزها آنهایی که خود را عاشق حاج قاسم می‌دانند حتما این کلیپ را ببینید ... 🌱🌹🌱🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
(ﻋﺞ ) و و در انتخابات 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه ذی القعده (روز ولادت حضرت معصومه س) ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
یا حضرݓ معصومہ(س) ما بہ لطف صفاے مقدمݓاטּ دو حرم مثل داريم ايـטּ طرف قم ڪه خاكِ تربݓ توسݓ آטּ طرف داريم (س) 🌺 🎊🌺 🎊🌷🎊🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱گویند شهادت🕊️مهر قبولی ست که بر دلت میخورد .. شهدا.. دلم لایق مهر شهادت نیست اما شما نظر کنید .. این کویر تشنه دریا میشود .. باعطرشهادت ... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰مثل شهیدان ✅تازه ازدواج‌ کرده بود و منتظر بود زندگی مشترک با همسرش را در زیر یک سقف شروع کند، یک تاریخی را برای مراسم عروسی در نظر می‌گیرند و به دنبال فراهم کردن مقدمات مراسم می‌روند؛ اما نزدیک عروسی متوجه می‌شود که شب عروسی‌اش مصادف با شب انتخابات است و برای اینکه بتواند در این ایام به‌خوبی دین خودش را ادا کند و بدون دغدغه و مشغولیت ذهنی، فعالیت انتخاباتی داشته باشد مراسم عروسی‌اش را عقب می‌اندازد. یعنی مسئله انتخابات تا این اندازه برای او حیاتی بوده است که یک امر مهم در زندگی شخصی‌اش را با آن تنظیم می‌کند شهید حسن محمود نژاد🌷 شهدای قم http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * (کوشا)* * * ✅ به روایت اسماعیل توکلیان به دیوار تکیه زد .نفس عمیقی از سینه بیرون داد و با آستین پیراهنش عرقش را خشک کرد . دستی به ریش خاک گرفته اش کشید و نگاهی به ساختمان نیمه تمام انداخت و با صدایی که مثل چهره‌اش آرام بود گفت : _اسماعیل این خونه هم اگه تموم بشه من توش نمیرم . یک باره جا خوردم و به صورت غبار زده خیره شدم. _چطور؟! _همین که گفتم ! شوخی ام گل کرد. _پس چرا می سازیش ؟! با چشم های آینه گونه از به من نگاه کرد . _من یک تکلیفی دارم که انجامش میدم . ولی دلم میگه که توی این خونه نمیام ! بغض راه گلویم را بست . لبم خشک شد و بدنم کرخت شد . دیگر دل و دماغ کار کردن نداشتم. خاطره آن روز توی پادگان اهواز برایم تداعی شد . یک سکه بهشت عیدی دادند . سکه را گذاشت کف دستم _برو بفروشش و برای بچه‌ها غذا بخر . برایش مال دنیا پس چیزی ارزش نداشت . ⁦✔️⁩ به روایت محمدحسین یوسف زادگان عملیات خیبر تازه تمام شده بود . با جلال گوشه ای نشسته و سرگرم گپ زدن بودیم . _جلال آقای.....کجاست؟ _رفته مرخصی میخواد خونه اش را تمام کنه . _تو خونه ات رو به کجا رسوندی؟! _فکر کنم زیر پوشش باشه! _خوب چرا تمومش نکردی؟! _تمام شدنش مستلزم اینه که برم توی شهرداری و یک دروغ بگم .تا کار تموم بشه ولی من اهلش نیستم و از خیرش گذشتم . مات و مبهوت فقط به لب هاش خیره شدم .و به حرفاش فکر می‌کردم انگار داشت مسیر زندگی‌ام را روشن می کرد. ادامه_دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹بینید.... + بابا! فقط مواظب باشیا! - که چی؟ + که..... مبارک🌸 جاویدالاثر سید مصطفی صادقی 🌷🌹🌷🌹 یاد همه دخترای شهدایی که به خاطر امنیت ما یتیم شدند....😭 🌹🌹🌹 یادمان باشد این روزها نگاه شهدا به حضور و انتخاب آگاهانه ما در پای صندوق های رای هست .... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود