eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
636 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
115 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا (به‌ ضم‌ یا فتح‌ باء) از مصدر بَدْه‌ و بُدْه‌ (هاء بدل‌ از همزه‌: بدء)، در لغت‌ یعنی‌ آغاز هر چیز و آنچه‌ به‌ ناگاه‌ آید؛ و در اصطلاح‌ ادب‌ : "کلامی‌ است‌ که‌ بی‌رَویّت‌ و بدون اندیشه‌ بر زبان‌ و قلم‌ گوینده‌ و نویسنده‌ جاری‌ شود." ۱ - تعریف بدیهه در تعریف‌ منطقی‌ بدیهه‌، بی‌گمان‌ صفت‌ "ناگهانی‌ بودن‌" یا "به‌ ناگاه‌ روی‌ دادن‌" فصل‌ یا عرض‌ خاص‌ به‌ شمار می‌آید؛ پس‌ این‌ صفت‌ هم‌ صفت‌ قول‌ (سخن‌، کلام‌) تواند بود و هم‌ صفت‌ فعل‌؛ ولی‌ آنچه‌ در اینجا موردنظر است‌، بدیهه‌ در قول‌ یا کلام‌ است‌ که‌ ممکن‌ است‌ مطلق‌ یا مقید باشد. در قول‌ یا کلام‌ مطلق‌، بدیهه‌ یعنی‌ "بی‌اندیشه‌ آمدن‌ِ سخن‌، ناگاه‌ آمدن‌ سخن‌ و بی‌تأمل‌ چیزی‌ گفتن‌" و در قول‌ یا کلام‌ مقید (انشا، شعر، خطابه‌)، نوشتن‌ و سرودن‌ و سخنوری‌ بی‌اندیشه‌ و بی‌مقدمه‌ را گویند، بدین‌معنی‌ که‌ "منشی‌ یا شاعر کلام‌ را بی‌ رَویّت‌ و فکر انشا کند". در زبان‌ فارسی‌ از بدیهه‌ به‌ "زود شعری‌" و "چُست‌گویی‌" نیز تعبیر شده‌ است‌. ۲ - معنای ارتجال از بدیهه‌ به‌ نیز تعبیر می‌شود. ارتجال‌ در اصطلاح‌ "سخن‌ گفتن‌ بدون‌ آمادگی‌ قبلی‌" است‌. رشید وطواط و تهانوی به‌ صراحت‌ بدیهه‌ را همان‌ ارتجال‌ خوانده‌اند. پس‌ شعرسرایی‌ و انشاپردازی‌ و سخنوری‌ بدون‌ ساختن‌ و آماده‌ کردن‌ قبلی‌، مصداق‌ِ ارتجال‌ یا بدیهه‌ به‌ شمار می‌روند. ۳ - رَویّه‌گویی اما ، در برابر و ، در اصطلاح‌ ادب‌ سخنی‌ است‌ که‌ در پی‌ تأمل‌ و تفکر و با اندیشه‌ پدید آید. در این‌ باره‌ باید گفت‌: از آن‌جا که‌ فکر، به‌ تعبیر اهل‌ منطق‌ ذاتی‌ انسان‌ است‌، پس‌ انسان‌ چه‌ در حال‌ بدیهه‌گویی‌ و چه‌ در حال‌ رویه‌گویی‌ می‌اندیشد؛ بنابراین‌، مراد از "بی‌اندیشه‌ سخن‌ گفتن‌" در بدیهه‌، چیزی‌ جز "بی‌اندیشه پیشین‌ و شتاب‌آلود سخن‌ گفتن‌" نیست‌، پس‌ دو گونه‌ می‌توان‌ گفت‌ و نوشت‌: بی‌تأمل‌ و شتاب‌آلود؛ با تأمل‌ و درنگ‌ و دور از شتاب‌. از گونه اول‌ به‌ ، و از گونه دوم‌ به‌ تعبیر می‌شود. گونه‌ی دوم‌ که‌ در پی‌ تأمل‌ و درنگ‌ و غور به‌ بار می‌آید، شیوه‌ی طبیعی‌ سخن‌ گفتن‌ و نوشتن‌ و سرودن‌ است‌. پس‌ قاعده‌ در سخنوری‌ و نویسندگی‌ و شاعری‌، رویت‌ است‌ و تأمل‌؛ و بدیهه‌ از مقوله‌ی استثنا به‌ شمار می‌آید که‌ خود، دست‌ کم‌ در این‌ موارد، نشانه استادی‌ و کارآزمودگی‌ است‌؛ چنانکه‌ نظامی‌ عروضی‌ با عبارت‌ِ "بدیهة من‌ چون‌ رَویّت‌ گشته‌ بود"، از استادی‌ خویش‌ سخن‌ می‌گوید. همو بدیهه‌سرایی‌ را رکن‌ اعلای‌ شاعری‌ شمرده‌، و آورده‌ که‌ بر شاعر واجب‌ است‌ تا به‌ مدد تکرار و ممارست‌، طبع‌ خود را چنان‌ در بدیهه‌سرایی‌ توانا سازد که‌ بتواند "معانی‌ انگیزد". طبع‌ روان‌ خصلتی‌ است‌ که‌ یکی‌ از جلوه‌های‌ آن‌ بدیهه‌سرایی‌ است‌ و شاعر بدیهه‌سرا دارای‌ طبعی‌ به‌ تعبیر حافظ "چون‌ آب روان‌" است‌. از دیگر شرایط دست‌یابی‌ به‌ پایگاه‌ بدیهه‌سرایی‌ تکرار و ممارست‌ و حفظ شعر، و آنگاه‌ سرودن‌ و بسیار سرودن‌ شعر است‌ تا در نفس‌ شاعر "ملکه شاعری‌" پرورش‌ یابد و در بدیهه‌گویی‌ توانا گردد. پس‌ پیوند شاعری‌ و بدیهه‌سرایی‌، دست‌ کم‌ به‌ عنوان‌ جلوه‌ای‌ از طبع‌ روان‌، امری‌ است‌ نه‌ فقط پذیرفته‌، که‌ مطلوب‌ نیز هست‌. ۴ - سابقه‌ی بدیهه‌سرایی بدیهه‌سرایی‌ سابقه‌ای‌ دیرینه‌ دارد و در تمام‌ ادوار شعر فارسی‌ کم‌ و بیش‌ رواج‌ داشته‌ است‌. نظامی‌ عروضی‌ گزارش‌ها و حکایت‌هایی‌ از بدیهه‌سرایی‌های‌ شاعرانی‌ چون‌ رودکی‌، عنصری‌، معزّی‌ و ازرقی‌ به‌ دست‌ می‌دهد. خاقانی‌ شروانی‌ نیز در بیتی‌ از قصیده‌ای‌ به‌ بدیهه‌گویی‌ خویش‌ افتخار کرده‌ است‌. نظامی‌ گنجوی‌ در لیلی‌ و مجنون‌ از بدیهه‌گویی‌ شاعرانه‌ سخن‌ رانده‌، و جامی‌ هم‌ از بدیهه‌گویی‌ فردوسی‌ در مجلس‌ سلطان‌ محمود یاد کرده‌ است‌. از بدیهه‌گویی‌های‌ صائب‌ نیز چند جا سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌، و حکایاتی‌ از قدرت‌ طبع‌ قاآنی شیرازی‌ و بدیهه‌سرایی‌های‌ اعجاب برانگیز او آورده‌اند. در دوره‌ی معاصر نیز بدیهه‌سرایی‌ مورد توجه‌ برخی‌ از شاعران‌ سنت‌گرا قرار دارد. ۵ - قالب بدیهه بدیهه‌سرایی‌ بنابر طبیعت‌ خود که‌ از سر شتاب‌ و تحت‌ تأثیر رویدادهای‌ خاص‌ شکل‌ می‌گیرد و به‌ کوتاهی‌ بیان‌ می‌شود، معمولاً قالب‌هایی‌ کوتاه‌ می‌طلبد؛ به‌ علاوه‌، شاعر با همه مهارتی‌ که‌ دارد، کمتر مجال‌ انتخاب‌ قوالب‌ بلند می‌یابد. در حقیقت‌ جلوگاه‌ بدیهه‌، نخست‌ رباعی‌ و دوبیتی‌ است‌ و سپس‌ مفردات‌ و سرانجام‌ قطعه‌هایی‌ که‌ از دو یا چند بیت‌ فراتر نمی‌رود؛ چنانکه‌ بدیهه‌سرایی‌های‌ رودکی‌ و عنصری‌ و معزی‌ و ازرقی‌ و مهستی‌ گنجوی همه‌ قطعه‌ یا رباعی‌ است‌. منبع : فنون ادبی آموزش عروض وقافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie
هدایت شده از ابوالفضل عامری
ولادت حضرت علی‌اکبر علیه السلام 🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃 ماه شعبان یا طلوع ماه لیلا آمده؟ یا حسین دیگری بر آل طاها آمده؟ یا بوَد ماه رجب میلاد مسعود علی یا محمّد در مه شعبان به دنیا آمده؟ پای تا سر حسن در حسن است و سر تا پا جمال یا که می‌بینم حسن با روی زیبا آمده؟ آمنـه بـار دگر حسن محمّد را ببین روی دست امّ‌لیلا روی احمد را ببین **** این پسر سرتا قدم جان است در چشم حسین یک بهشت روح و ریحان است در چشم حسین ابرویش تصویر بسم‌الله الرحمان الرحیم صورتش سی جزو قرآن است در چشم حسین هل اتی و عادیات و فجر و واللیل و نبأ شمس و قدر و نور و فرقان است در چشم حسین همسر شمس الضحی ماه تمام آورده است یا دوبـاره حضرت زهرا امام آورده است **** طلعت او مشعل «انّا هدیناه السبیل» نه، بگو آیینه حسن خداوند جلیل بس‌که این مولود از سر تا قدم پیغمبر است نی عجب گر از برایش وحی آرد جبرییل یوسفی بر روی دست یوسف زهرا بوَد یا که اسماعیل دیگر بر سر دست خلیل بـر قـد و بــالا و روی نـازنینش آفـرین هم به صورت، هم به صورت‌آفرینش آفرین **** ای نجوم شهر! ماه انجمن را بنگرید در بهشت وحی، باغ یاسمن را بنگرید چشم دل بگشوده و گیرید جان بر روی دست تا به یک صورت جمال پنج تن را بنگرید بر فراز شانۀ ریحانۀ ختم رسل یک امیرالمؤمنین بت‌شکن را بنگرید باغبان وحی امشب یاس گیرد روی دست باید این دردانه را عباس گیرد روی دست **** این پسر بهتر ز خوبان تمام عالم است هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است این کلیم‌الله نه این خود کلام کبریاست این مسیحا نیست، اما صد مسیحا را دم است این ولی‌الله فرزند ولی کبریاست این زمینی ماه یا خورشید عرش اعظم است آن چـه اعجـاز انبیـا آرنـد آرد این پسر هر چه خوبان جهان دارند دارد این پسر نور خیزد از جبین و وحی ریزد از دمش عالم ار گویند در وصفش سخن آید کمش مجتبا و زینب کبرا و عباس و حسین چون کلام‌الله می‌بوسند یک‌یک هر دمش شک ندارم چشم حق بین امیرالمؤمنین ذوالفقار دیگری بیند در ابروی خمش امّ‌‌لیـلا روی ایــن شبـه پیمبــر را ببــوس شکر این نعمت که داری دست حیدر را ببوس **** ای عیان در قامتت قدر و جلال اهل‌بیت در وجود حضرتت پیدا کمال اهل‌بیت یک بشر پا تا به سر، سر تا به پا خیرالبشر یک جوان و این همه حسن و جمال اهل‌بیت سرو قدش نخل امید عزیز فاطمه ماه رویش آفتاب بی‌زوال اهل‌بیت هر چه دارند انبیا و اوصیا و اولیا در وجـود نـازنینت آفریده کبریا **** ای سلام از ذات پاک ذوالجلالت روز و شب هم عجم مبهوت و حیران جمالت، هم عرب خلق کرده در وجودت ذات پاک ذوالجلال هم شجاعت هم فصاحت هم ملاحت هم ادب چون به میدان شهادت آمدی دیدم درست یک رسول‌الله در بین هزاران بولهب هر که چشم افکند بر ماه رخت مبهوت شد گفت پیغمبـر نهــاده رونی در جنـگ احد **** یاد دارم دو علی هم در احد هم کربلا یکه و تنها به پیش تیر و شمشیر بلا آن فداییِ محمّد این فدایی حسین آن نوَد زخمش به تن، این زخمش از سر تا به پا آن علی را بخیه‌ها بر زخم‌های تن زدند این علی را روی هر زخمش رسیدی زخم‌‌ها او ز بـرق تیغ صحرای احد را تاب داد این زبانش بر دهان خشک بابا آب داد **** حیف جای گل به تن گل‌زخم‌هایت چیده شد پیکرت مانند تسبیحی ز هم پاشیده شد با نگاه چشم گریان پدر در موج خون روی هر زخمت هزاران زخم دیگر دیده شد فرقت از شمشیر دشمن چون دل بابا شکافت جسم پاکت از هجوم تیرها پوشیده شد سرخـی روی پـدر از چهـرۀ گلگـون توست میوه‌های نخل «میثم» قطره‌های خون توست شعر حاج غلامرضا سازگار http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
امام حسین ع چقدر نام تو زیباست اباعبدالله چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله زائر کرببلا حق شفاعت دارد قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است کار ما دست تو آقاست اباعبدالله مستجاب است دعا گوشه‌ی شش‌گوشه‌ی تو حرمت عرش معلی‌ست اباعبدالله هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت او نظر کرده‌ی زهراست اباعبدالله پاسخ ذکر حسین جد تو گوید جانم گوئیا کنییه طاهاست اباعبدالله بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدیم جلوه‌اش اکبر لیلاست اباعبدالله چشم ما روز قیامت به پر قنداقه‌ست پسرت مالک فرداست اباعبدالله روزی گریه‌ی ما دست رباب افتاده روضه‌خوان در دل صحراست اباعبدالله باب بین‌الحرمین از حرم عباس است همه جا سفره‌ی سقاست اباعبدالله ما که باشیم؟که سنگ تو به سینه بزنیم سینه‌زن زینب‌کبری‌ست اباعبدالله مادرت گفت «بُنَی» دل ما ریخت به هم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله مادرت گوشه‌ی گودال تماشا می‌کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله السلام ای پسر فاطمه یا ثارالله بابی انت و امی یا اباعبدالله شعر قاسم نعمتی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
حضرت عباس ع علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد ياد لبهای علی اصغر و دريا افتاد علقمه گفتم و ديدم كه سواری بی دست تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد علقمه گفتم و ديدم كه عمودی آمد ناگهان در وسط معركه سقا افتاد شيری افتاد ز پا و همگی شير شدند گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد روضه ی دست بريده وسط علقمه بود روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود شعر محسن عرب خالقی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
خورشید بى‌زوال اى یکّه‌تاز عرصه‌ی صبر و رضا! حسین!  وى رهنماى قافله‌ی کربلا! حسین! جان رسول و نور دل بضعه الرّسول!  خون خدا و زاده‌ی خون خدا! حسین! در شأن خاندان تو، اى معدن کرم!  نازل شده کریمه‌ی «قل انّما»، حسین! هر ابتدا رسد به نهایت ولى تویى  آن ابتدا که نیست ورا انتها، حسین! خورشید بى‌زوالى و تابان ز دو افق  یک مطلعت مدینه، یکى کربلا، حسین! صبر و رضا عجب نبُوَد از مقام تو  زیرا تویى حقیقت صبر و رضا، حسین! معجزنماست ذکر تو زیرا که می‌دهد  بر مرده جان و هر مرضى را شفا، حسین! شایسته است گفتن «صلّوا على الحسین»  چون مصطفى ز توست، تو از مصطفى، حسین! راه محبّت تو که باشد صراط دین  گردد به باب خلد برین منتها، حسین! هر کس که جُست بر تو توسّل، نجات یافت  اى ناخداى فُلک «اتیکم نَجى»، حسین! مدیون توست دین که اگر نهضتت نبود  از دین نبود نام و نشانى به جا، حسین! گویند خاک، زر شود از کیمیا ولى  در خاک توست خاصیت کیمیا، حسین! هر درد کز علاج طبیبان برون بُوَد  با یک اشاره‌ی تو پذیرد شفا، حسین! اى روح معرفت که نواى خوشت هنوز  پیچیده است در عرفات و منا! حسین! آنجا که بس معارف و احکام حقّه را  فرمودهاى بیان به زبان دعا، حسین! تو کعبه‌ی امیدى و در وقت حج شدى  ناکرده حج ز بیت الهى جدا، حسین! پیدا هنوز حسرت آن حجّ ناتمام  از مشعر است و مروه و رکن و صفا، حسین! رفتى به کربلا و در آن سرزمین پاک  کردى بناى کعبه‌ی دل‌ها بنا، حسین! خود مظهر وفایى و نادیده روزگار  همچون صحابه‌ی تو به مهر و وفا، حسین! سرباز توست آیت آزادى و شرف  سردار توست مظهر صدق و صفا، حسین! کار خدایى از تو نباشد عجب، بلى  جایى که هست طفل تو معجزنما، حسین! حرّیّت این که توبه‌ی حر مى‌کنى قبول  جود این که می‌کنى به عدویت عطا، حسین! با جسم چاک چاک تو در خاک و خون تپید  جان رسول و فاطمه و مرتضى، حسین! روزى که حشر خلق بُوَد با امامشان  امّید آن که با تو بُوَد حشر ما، حسین! از فاطمه به نام تو آغاز می‌شود  برنامه‌ی شفاعت روز جزا، حسین! در گیر و دار محکمه‌ی عدل کردگار  بر دست توست چشم همه اولیا، حسین! نامت چو بر زبان گذرد، بند بند من  گویند با زبان و دلم یک‌صدا، حسین! ما را چه غم ز عرصه‌ی محشر؟ که باز هم  محشر به پا کنیم ز فریاد «یا حسین» خلقى ز کربلاى تو جنّت طلب کنند  امّا که هست جنّت ما کربلا، حسین! در کام ماست آب گل‌آلوده‌ی فرات  خوش‌تر ز آب زمزم و آب بقا، حسین! پر می‌زند دلم به هواى حریم تو  آنجا که مستجاب بُوَد هر دعا، حسین! دارالشّفاى خلق بُوَد کوى تو دریغ!  بر خلق بسته شد در دارالشّفا، حسین! خون شد ز هجر کوى تو دل‌ها، عنایتى  وین راه بسته بر همگان برگشا، حسین! گشتم خجل ز وصف تو، اى آنکه جز خداى  حقّ ثناى تو نکند کس ادا! حسین! بر قطره‌هاى خون شهیدان قسم! که ما  هرگز نمی‌شویم ز یادت جدا، حسین! ما جان به شوق کرببلاى تو می‌دهیم  حاشا اگر که چهره بپوشى ز ما، حسین! بادا نثار جان تو و برخیان تو  حمد فرشتگان و درود خدا! حسین! هنگام جان سپردن و در تنگناى قبر بر پرس و جوى حال «مؤیّد» بیا حسین شعر حاج سید رضا مؤید خراسانی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
میلاد امام حسین علیه السلام تا جان به سینه دارم جانانِ من حسین است شکرِ خدا که دین و ایمانِ من حسین است زنده تر از صدایش در گوشِ جانِ من نیست بی شک دلیلِ عقل و عرفانِ من حسین است در التهابِ عشقش میمانم و میمیرم اصلاً به حکمِ دینم قرآنِ من حسین است جان میدهم به جانان محضِ نگاهِ رویش در امتداد این ره پایانِ من حسین است عشقم همه دمادم در نای نی عیان شد در سیرِ عشق بازی عنوانِ من حسین است هر سجده ی نمازم آذین به تربتِ اوست در هر قنوتم عهد و پیمانِ من حسین است همواره روضه هایش تسکینِ جانِ من باد می بالم اینکه خوانِ احسانِ من حسین است هفتادو دو ستاره دارد به کربلایش گرمای آفتابِ تابانِ من حسین است یک یا حسین گفتم حل گشته مشکلِ من یعنی طبیب درد و درمانِ من حسین است   دلتنگِ کربلایم سرمستِ بوی سیبش در دو جهان بهشت و رضوانِ من حسین است مصداقِ شعرِ ناب است وقتی که مینویسم هر بیت بیتِ شعرِ دیوانِ من حسین است! شعر هستی محرابی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
سرود حضرت ابوالفضل ع بریزید گل یاس به گهواره عباس ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است دل و دیده مستش علی خنده براور بزن بوسه به دستش ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است زمین را قمر آمد علی را پسر امد سحر از لب زینب گل خنده بر امد ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است وفا گشته سر افراز ادب میکند اعجاز به پیشانی عباس نوشتند سراغاز ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است فلک مات جلالش ملک محو کمالش گلاب ار و بگویید به پیغمبر و الش ?که این یار حسین است.. ? علمدار حسین است حسین بن علی را بگویید بیاید تماشای برادر به گهواره نماید دل شیر خدا را به لبخند رباید علی باب نکویش بزن بوسه به رویش ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است دو شمشیر ولایت دو ابروی ابالفضل دو دست اسدالله دو بازوی ابالفضل ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است چراغ دل حیدر مه روی ابالفضل همه خلق گدایش دو عالم به فدایش ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است بیایید سخن از گل یاس بگویید سخن از گل یاس و مه ناس بگویید ?که این یار حسین است ? علمدار حسین است همه حاجت خود را به عباس بگویید بخوانید ثنایش بیفتید به پایش ?که این یارحسین است .. ? علمدار حسین است http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
غزل اِی پادشهِ خوبان داد از غمِ تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی دایم گلِ این بُستان شاداب نمی ماند دریاب ضَعیفان را در وقتِ توانایی دیشب گلهء زلفش با باد همی‌کردم گفتا غلطی بگذر زین فکرتِ سودایی صد بادِ صبا این جا با سلسله میرقصند این است حریف اِی دل تا باد نپیمایی مُشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی یارَب به که شاید گفت این نکته که در عالم رُخساره به کس نَنمود آن شاهدِ هر جایی ساقی چمنِ گُل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کُن تا باغ بیارایی ای دردِ توام درمان در بستر ناکامی وای یادِ تواُم مُونس در گوشهء تنهایی در دایرهء قسمت ما نقطهء تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حُکم آن چه تو فرمایی فکرِ خود و رای خود در عالمِ رندی نیست کُفر است در این مذهب خود بینی و خود رایی زین دایرهء مینا خونین جگرم مِی دِه تا حَل کنم این مشکل در ساغرِ مینایی حافظ شبِ هجران شد بوی خوشِ وَصل آمد شادیت مُبارک باد اِی عاشقِ شیدایی لسان الغیب حافظ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
بسم الله الرحمن الرحیم انجمن ثارالله قم تاسیس 1358 جمعه شبها جشن اعیاد شعبانیه جمعه مورخ 1401/12/5 از ساعت 20 الی 21/30 قم 30متری هنرستان خیابان تراب نجف زاده چهار راه اول سمت راست خیابان طباطبایی طباطبایی 7 پلاک 37 منزل جناب آقای موسویان مجلس جشن اعیاد شعبانیه https://eitaa.com/joinchat/1630077186C6760914179 روابط عمومی انجمن ثارالله قم
✅ پاسخ تقطیع ابیات فوق👇 گر وصل تو ای ترک نه بختی است مکرم مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) گر/ وص/ل/ = مفعول ت / ای/ تر/ ک/ = مفاعیل نَ / بخ/ تی/ ‌ست۱/ = مفاعیل م/ کر/ رم / = فعولن ور روی تو ای دوست نه فتحی است مُهنا ور/ رو/ ی/ = مفعول تُ/ ای/ دو/ست۱/ = مفاعیل نَ/ فت/ حی/ ست۱/ = مفاعیل م/ هن/ نا / = فعولن ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) ن/ظر/ بر/دا/ = مفاعیلن شت۱/ شب/نم/ در/ = مفاعیلن ه/وا/ی۲/ آ/ = مفاعیلن ف/تا/بَز/ گل/ = مفاعیلن به امّید که من از عارض او چشم بردارم ب/ اُم/می/د۲/ = مفاعیلن ک/ من/ از /عا/ = مفاعیلن ر/ض۲/ او/ چش/ = مفاعیلن م/بر/دا/رم/ = مفاعیلن ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا خروشیدن ِ پهلوانان به درد فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) خ/رو/شی/ = فعولن د/نِ۲/پَه/ = فعولن ل/وا/نان۳/ = فعولن بِ/درد۴/ = فعل کنان گوشت تن را بر آن رادمرد کُ/نان۳/گو/ = فعولن شت۱/تن /را/ = فعولن ب/رآن۴/ را/ = فعولن د/مرد۴/ = فعل ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا وین روز مفارقت به شب می آمد مفعول مفاعلن مفاعیلن فع (وزن دوم رباعی) وین/رو/ز/ = مفعول م/فا/ر/قت/ = مفاعلن ب/شب/می/آ/ = مفاعیلن مد/ = فع آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست مفعول مفاعلن مفاعیلُ فعل (وزن سوم رباعی) آن/لب/ک/ = مفعول چ/جا/ن/ما/ = مفاعلن ست۱/دو/رز/ل/ = مفاعیل ب/ماست۱و۴/ = فعل ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا در آن زمان که جهان را به جان وداع کند مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) د/رآن۳/ز/مان۳/ = مفاعلن ک/ج/هان۳/را/ = فعلاتن ب/جان۳/و/دا/ = مفاعلن ع/ک/ند/ = فعلن به مال و دولت او سفله‌ای گمارد چرخ ب/ما/لُ/دو/ = مفاعلن ل/ت/او/سف/ = فعلاتن لِ/ای/گ/ما/ = مفاعلن رد/چرخ/ = فع لن ۵ ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا خروشان همه گوشت بازو بکند فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) خُ/رو/شان۳/ = فعولن ه/مِ۲/ گو/ = فعولن شت۱/با/زو/ = فعولن ب/کند۴/ = فعل نشست از برش سوگوار و نژند ن/شس/تز/ = فعولن ب/رش/سو/ = فعولن گ/وا/رُ۲/ = فعولن ن/ژند۴/ = فعل ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (بحر هزج مثمن اخرب) "وزن دوری" وق/تی/د/ = مفعول ل/سو/دا/یی/ = مفاعیلن می‌/رف/ت/ = مفعول ب/ بس/تان۳/‌ها/ = مفاعیلن بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها بی/خی/ش/ = مفعول ت/نم/کر/دی/ = مفاعیلن بو/ی۲/گ/ = مفعول ل/ری/حان۳/‌ها/ = مفاعیلن ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا بیست سال است بهار از سرِ ما رفته ولی فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) بی/ست۱/سا/لس/ = فاعلاتن ت/ب/ها/رز/ = فعلاتن س/رِ/ما/رف/ = فعلاتن ت/و/لی/ = فعلن من همان ماتمی‌ام در غم استاد هنوز من/ه/مان۳/ما/ = فاعلاتن ت/مِ/‌یم/در/ = فعلاتن غ/م/اس/تا/ = فعلاتن د/ه/نوز۴/ = فعلن ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا پرواز بلندی به ته بال مگس سوخت مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولُن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) پر/وا/ز/ = مفعول ب/لن/دی/ب/ = مفاعیل ت/ه۲/با/ل/ = مفاعیل م/گس/سوخت۱و۴/ = فعولن گر خواب عدم بر دو جهان شام گمارد گر/خا/ب/ = مفعول ع/دم/بر/د/ = مفاعیل ج/هان۳/شا/م/ = مفاعیل گ/ما/رد/ = فعولن ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا چو از سال کوچی پژوهش نمود فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) چ/از/سا/ = فعولن ل/کو/چی/ = فعولن پ/ژو/هش/ = فعولن ن/مود۴/ = فعل هزار و سه صد با یک و بیست بود ه/زا/رُ۲/ = فعولن س/صد/با/ = فعولن ی/کُ۲/بی/ = فعولن ست۱/بود۴/ = فعل ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا از بس که در نظرم خوب آمدی صنما مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون) از/بس/ک/در/ = مستفعلن ن/ظ/رم/ = فعلن خو/با/م/دی/ = مستفعلن ص/ن/ما/ = فعلن هر جا که می‌نگرم گویی که در نظری هر/جا/ک/می‌/ = مستفعلن ن/گ/رم/ = فعلن گو/یی/ک/در/ = مستفعلن ن/ظ/ری/ = فعلن ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا آن که با سوز درون دل ما ، بیگانه است فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) آن/ک/با/سو/ = فاعلاتن ز/د/رو/ن۲/ = فعلاتن د/ل/ما/بی/ = فعلاتن گا/نست۴/ = فع/لن ۵ درد بی‌خانه نمی‌داند و صاحبخانه است در/د/بی‌/خا/ = فاعلاتن ن/ن/می/‌دا/ = فعلاتن ن/د/صا/حب/ = فعلاتن خا/نست۴/ = فع/لن ۵ ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا سید محمدرضا شمس (ساقی) جمعه 1401/12/05 https://eitaa.com/arozghafie ۱ ـ ۲ً قاعده‌ی ۳ ـ قاعده‌ی ۴ ـ قاعده‌ی ۵ ـ قاعده‌ی 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط، حذف منبع شرعاً جایز نمی‌باشد و غیر اخلاقی است.
، تغییری است که به رکن وارد می‌شود تا از آن رکن، یک رکن دیگر منشعب شود. (10 اصطلاح مهم زحافات به شرح ذیل) 1- مقبوض 2- اخرب 3- مطوی 4ـ مکشوف 5- مخبون 6- مکفوف 7-محذوف 8- مشکول 9- منحور 10ـ مجبوب 1- : تبدیل رکن مفاعیلن به مفاعلن(یعنی تبدیل هجای بلند سوم(هجای ماقبل آخر) به هجای کوتاه 2- : الف- تبدیل رکن مفاعیلن به مفعولُ(=فاعیلُ) (یعنی حذف یک هجای کوتاه از اول رکن مفاعیلن و تبدیل هجای بلند آخر رکن مفاعیلن به هجای کوتاه) ب- تبدیل رکن مستفعلن به فعولن( یعنی حذف هجای بلند اول رکن مستفعلن و جابه جا کردن هجای بلند دوم با هجای کوتاه سوم در رکن مستفعلن) 3- : تبدیل مستفعلن به مفتعلن(=مستعلن) (یعنی تبدیل هجای بلند دوم رکن مستفعلن به هجای کوتاه) 4- : الف- تبدیل مفتعلن به فاعلن(=مفعلن)(یعنی حذف هجای دوم از رکن مفتعلن) ب- تبدیل مفعولاتُ به فاعلن(یعنی تبدیل هجای دوم رکن مفعولاتُ که بلند است به هجای کوتاه و حذف هجای آخر رکن که کوتاه است.) 5- : الف- تبدیل رکن فاعلاتن به فعلاتن(یعنی هجای بلند اول رکن فاعلاتن به هجای کوتاه تبدیل می شود.) ب- تبدیل مستفعلن به مفاعلن(=متفعلن) (یعنی تبدیل هجای بلند اول رکن مستفعلن به هجای کوتاه) ج- تبدیل فاعلن به فَعَلُن( یعنی یعنی تبدیل هجای بلند اول رکن فاعلن به هجای کوتاه) 6- : الف- تبدیل رکن مفاعیلن به مفاعیلُ ( یعنی تبدیل هجای بلند آخر رکن مفاعیلن به هجای کوتاه) ب- تبدیل رکن فاعلاتن به فاعلاتُ (یعنی تبدیل هجای بلند آخر رکن فاعلاتن به هجای کوتاه) 7- : الف- تبدیل رکن فاعلاتن به فاعلن(=فاعلا) ( یعنی حذف یک هجای بلند از آخر رکن پایانی وزن) ب- تبدیل رکن فعولن به فَعَل(=فعو) (یعنی حذف یک هجای بلند از آخر رکن پایانی وزن) ج- تبدیل رکن فعلاتن به فَعَلُن(=فعلا) (یعنی حذف یک هجای بلند از آخر رکن پایانی وزن) د- تبدیل رکن مفاعیلن به فعولن(=مفاعی)(یعنی حذف یک هجای بلند از آخر رکن پایانی وزن) 8- : تبدیل رکن فاعلاتن به فعلاتُ(یعنی تبدیل هجای بلند اول رکن به هجای کوتاه و تبدیل هجای بلند آخر رکن به هجای کوتاه) : از جمع مخبون و مکفوف در یک رکن، مشکول به وجود می آید. یعنی فاعلاتن اگر مخبون شود می شود: فعلاتن. و اگر فعلاتن (که مخبون است) تبدیل به فعلاتُ (که مکفوفِ رکن فعلاتن است) شود مشکول می‌شود. 9- : تبدیل رکن فاعلاتُ به فع (یعنی حذف تمام هجاهای یک رکن به غیر از هجای اول) 10- : تبدیل رکن مفاعیلن به فَعَل(=مفا) (یعنی حذف دو هجای بلند آخر رکن مفاعیلن) آموزش عروض، قافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie روابط عمومی کانال آموزش عروض ابوالفضل عامری
پس از آشنایی با اختیارات شاعری با پدیده‌ای به اسم اضطرارات شاعری بر می‌خوریم اما این‌که اضطرارات شاعری چیست در ادامه توضیح خواهم داد.   همانطور که از اسم آن پیداست شاعر گاهی مضطر خواهد بود برای استفاده از حالتی از کلمه تا به وسیله آن سلامت شعر خود را توجیه نماید. در اضطرارات شاعری برعکس اختیارات شاعری ، شاعر مجبور به استفاده از حالت خاصی از کلمه خواهد بود یعنی اگر حالت دیگر کلمه را استفاده نماید سلامت شعر زیر سؤال خواهد رفت! با این مقدمه می‌توان گفت آنچه را که ما به عنوان "اختیارات زبانی" می‌شناسیم در اصل اضطرارات هستند و نه اختیارات! اما دلیل این ادعا چیست؟ در اختیارات شاعری همانطور که از اسم آن پیداست شاعر باید مختار باشد در استفاده از نوع کلمات، به عبارت دیگر شاعر از هر حالتی استفاده کند به سلامت شعر خدشه‌ای وارد نمی‌شود و این تنها سلیقه شاعر است که تصمیم گیرنده است.   برای نمونه در مصرعی بر وزن "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" در رکن اول چه از "فعلاتن" استفاده شود چه از "فاعلاتن" وزن صحیح است (طبق قواعدی که پذیرفته شده) یعنی شاعر طبق اختیارات خود یکی از دو حالت را انتخاب می‌کند.   اما در زیر خواهیم دید که "اختیارات زبانی " نه تنها به شاعر اختیاری برای انتخاب نمی دهد بلکه مجبور به استفاده نیز خواهد کرد!   : گفتیم طبق اختیارات وزنی شاعر می‌تواند گاهی همزه‌ی قبل از الف را حذف کند... اما با نگاهی دقیق تر متوجه خواهیم شد در چنین مواقعی شاعر مجبور است که همزه را حذف کند تا وزن دچار اختلال نشود! بنابراین شاعر نمی‌تواند ادعا کند که "می‌توانم" همزه را حذف کنم بلکه مجبور به انجام چنین عملی است.   برای مثال در مصرع: آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب   به وضوح مشخص است در این مصرع شاعر مجبور به حذف همزه (در آب) ، (دَ / راب) است چرا که در غیر این‌صورت وزن با اشکال رو به روست.   همین‌طور در مورد "کوتاه تلفظ کردن هجای بلند" و " بلند تلفظ کردن هجای کوتاه"   در هرکدام از حالت‌ها اگر شاعر چنین نکند وزن شعر مختل خواهد شد و به زبان ساده‌تر شاعر اختیاری در این حالات ندارد بلکه به اضطرار به این عمل روی خواهد آورد!   بنابراین می‌توان گفت اختیارات شاعری در  اصل همان "اختیارات وزنی" هستند و "اختیارات زبانی" نمی‌توانند در بین اختیارات شاعری قرار گیرند و بهتر است به‌جای آن از لفظ "اضطرارات شاعری" یا "اضطرارات وزنی" استفاده کنیم!   البته اضطرارات شاعری محدود به همین موارد نیست و می‌توان گزینه هایی مانند "آوردن محاوره در شعر" ، "مخالفت قیاس" ، "استفاده از شکل شکسته کلمات" و... را هم جزئی از اضطرارات وزنی دانست.   برای نمونه شاعری که در شعر خود از "ز" به‌جای "از" استفاده می‌کند "مجبور " به این کار است و به اضطرار وزن چنین می‌کند چرا که اگر در همان مکان از "از" استفاده کند مسلماً با ایراد وزنی روبه‌رو خواهد شد! بنابراین دانسته یا ندانسته از "اضطرارات وزنی" استفاده کرده است.   در پایان یادآور می‌شوم همانطور که در مورد اختیارات شاعری گفته شده هرچقدر شعری دارای اختیارات کمتری باشد(ظاهراً بیشتر اختیارات زبانی مدنظر است!) از صلابت بیشتری برخوردار خواهد بود، در مورد اضطرارات این توصیه قوی‌تر است. : اختیارات شاعری، ابوالحسن نجفی، جنگ اصفهان، دفتر 10، تابستان 1352 در پیرامون اختیارات شاعری، ساسان سپنتا- محمد فشارکی ،نشریه ادبیات و زبان ها، وحید، آذر 1353، شماره 132 آموزش عروض و قافیه سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie روابط عمومی کانال آموزش عروض ابوالفضل عامری
هدایت شده از ابوالفضل عامری
بسم الله الرحمن الرحیم چهلمین روز درگذشت ارتحال ابوالشهید استاد المادحین پیرغلام استان اهلبیت عصمت وطهارت علیهم السلام شیخ المادحین حاج محمد علی ستایشگر جمعه مورخ 1401/12/12 ساعت 15/30الی 17 مسجد حاج کیهانی قم خیابان شهید دل آذر بلوار شهید روحانی مقابل گلزار شهدای علی بن جعفر ع کوچه 4 روابط عمومی کانون مداحان وبسیج مداحان ومجامع ادبی ومداحی وانجمن ادبی محیط و کانون شاعران آیینی و دعبل خزاعی استان قم
هدیۀ خداوند آیتی دیگر ز رحمان ورحیم آورده اند جلوه ای از جلوۀ خُلق عظیم آورده اند ازبهشت آرزوی ما شمیم آورده اند هدیه از سوی خداوند کریم آورده اند بشکفد گل های جنّت تا زلبخند حسین شاد می گردد خدا ازجان خرسند حسین آمدی تا دردل ما عشق را افزون کنی آمدی تا عاشقان را واله و مفتون کنی آمدی تا مات رویت دیدۀ گردون کنی آمدی تا امّ لیلا را به خود مجنون کنی یوسف لیلا همه محو جلالت گشته اند هاشمی رو مات آن خال جمالت گشته اند خواستم گویم گُلی،دیدم که ازگل برتری گویمت گر یوسفی امّا تواز یوسف سری دلفریبی، دلنوازی، نازنینی، دلبری مه جبینی، گلعذاری، توعلی اکبری بس که نیکویی بود درصورت ودرسیرتت آفرین گوید خدا برخود زحسن خلقتت انعکاس نور تو پیداست درآئینه ها سرزده مهر تو از روز ازل درسینه ها قدرتو برتر بود ازگوهر گنجینه ها نام توسبزاست برلب شنبه وآدینه ها دفتر اسرار را نام تو زینت داده است بینش توعشق را تا عرش رفعت داده است تو رسیدی مایه ی آرامش بابا شوی مصطفای دیگری در گلشن طاها شوی روز مردی درشجاعت تالی سقاشوی سینه سرخ گلشن سرسبز عاشورا شوی ای که انوار رشادت ازجمال منجلی است رزم تو یادآور رزم آوری های علی است ای اذان گوی حرم درصبح عاشورای دین شد نماز عاشقان برپا ازاین آوای دین گشت ظاهر از وجود قدسیت معنای دین سرخ شد از خون پاکت آبی دریای دین باغبـان را گرچه بار داغ تو بی تاب کرد گلشن دین را زلال خون تو سیراب کرد توکریم بن کریمی ما گدا وسائلیم درگدائی از شما گرچه همه ناقابلیم ما به شوق طوف کویت عاشقانه مایلیم خود برات ما کرم فرما که بسته محملیم روز میلاد توقلبی شاد می خواهیم ما چون «وفایی» عیدی میلاد می خواهیم ما حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام گوهر خورشید نام زیبا و نکویت گرعلیّ اکبراست چهره ات تصویری از زیبایی پیغمبراست تو زلال چشمه ی خیر کثیری برهمه لعل لب های تو تمثیلی زحوض کوثراست ساحل آرامش جان و دل بابا شدی دامن مولا ز موج عشق، غرق گوهراست طرز صحبت کردن تو شور برپا می کند لحن بابا گفتن تو از عسل شیرین تر است صد هزاران یوسف مصری شود مجنون تو یوسف لیلایی و حُسنت ز یوسف برتر است ای که مثل آفتابی زر فشانی می کنی گوهر خورشید ی و دامان تو پُر از زر است از نفس های تو عطر باغ جنت می چکد درکلامت پرتو توحید و نور داور است غیر زیبایی کسی درخُلق وخوی تو ندید هم جلالت هم جمال تو بهشتی منظر است می وزد عطر دعای مستجاب از سجده ات آسمان از یارب تو غرق ماه واختر است درس آزادی وایثار و مرام و عشق توست آبروی هرجوانی که خدایی باور است ای اذان گوی نماز صبح عاشورای عشق اشهد بانگ اذان تو شهادت آور است نام تو لرزه به جان دشمنان می افکند رزم تو یادآور رزم علی در خیبر است گرکه مهمان نگاه مهربان تو شوم در تهی دستی محشر روزگارم محشر است هرزمان نام تو جاری می شود درشعر من درغم وشادی «وفایی» اشک هایش پرپر است. حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عطر اخلاص مثل گل ها واشدی ، عطر جنان آورده ای شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده ای خطی نوری تا زمین از آسمان آورده ای نورایمان کهکشان درکهکشان آورده ای آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را مات نور خویش گردانی همه افلاک را تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد شهر پیغمبر زنورت مطلع الانوار شد رفت وآمد درمسیر آسمان بسیار شد عرشیان را لحظه های دلخوش دیارشد قدسیانی که تو راوقت زیارت دیده اند چشمه سارکوثرو غـرق طهارت دیده اند ازتبار نور بـودی نور بـاران شـد زمین عطر تو پیچید وبهتر ازبهاران شد زمین باصدای تو پُراز شور هزاران شد زمین با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین چون خدا از عالم بالا نگاهت می کند فخر برحال نماز واشک وآهت می کند آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود عاشقان را شور عشق وطاعتی پیدا شود بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود آسمان ها را نـوای ربنّــایت پُرکند عطر اخلاص ومناجات ودعایت پُرکند بندگی درنغمه های یاربت معنا گرفت ازمناجات و دعای هرشبت معنا گرفت زندگی درسایه سار مکتبت معنا گرفت دین شناسی ازمرام ومطلبت معنا گرفت تا خدا بایک دعای خویش راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب الهی کن مرا درزمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد حکمت یزدان حکیمانه تورا بیمار کرد با قیام گریه هایت حفظ آن آثار کرد خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد سینه ات هرچند بین آتش غم تفته بود گرنبودی کربلا ازیاد مردم رفته بود بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا جاودان مانده به لوح دل پیام کربلا گشته دل ها مُحرم بیت الحرام کربلا کربلا گفتم هوایی شد دلم بار دگر چون همیشه کربلایی شد دلم باردگر سوی گلزار شما دل را هوایی می کنم برغبار درگه تو جبهه سایی می کنم کی از این در لحظه ای فکر جدایی می کنم من ز درگاه شما تنها گدایی می کنم چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم تا قیامت سائل این آستان رحمتم حاج سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میلادیه امام سجاد علیه السلام باب المراد شهری که از بهشت برین با صفا تراست آری مدینه از همه جا دلگشاتراست زآن رو کبوتر دل ما شد هوائیش کآنجا که عشق خیمه زند با صفا است این آستان که هست همان روضه ی بهشت هر ذرّه خاک او زگهر پر بها تر است در آن بهشت سبز تمنا چو گل شکفت آن دلبری که از همه کس دلرباتر است آمد امام چارم وسالار ساجدین آن کس که طاعتش ز همه بی ریا تراست جزاو که هست واسطه ی رحمت خدا با رحمت خدا چه کسی آشنا تر است باب المراد باشد و در آستین او دست خداست کز همه مشگل گشاتر است بی منت از فلک زفلک هم غنی ترست هرکس براین سرا زهمه کس گداتراست زینت گرفت شعر«وفایی»ز مدح او ورنه کلام من زهمه نارسا تراست ش سید هاشم وفایی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدح حضرت عباس ع ای نبی‌طلعت، ای علی‌مرآت وی حسن‌خصلت، ای حسین‌صفات ملكوتی‌جمال هستی و هست، در جبین تو جلوۀ مَلَكات مادرت فاطمه‌ست، اُمّ بنین خواهرت زینب است، خیر بنات عشق از جلوۀ تو شد مبهوت عقل از آفرینشت شد مات من و وصف کمال تو؟ حاشا من و شرح جلال تو؟ هیهات بر تو ای حُسن دلفریب، درود بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات هر که چون تو غریق بحر خداست می‌شود ناخدای فُلک نجات هیچ‌کس روسپید عشق نشد چون تو در امتحان صبر و ثبات تو چه شب‌ها به روز آوردی در مناجات قاضی الحاجات ای علمدارِ دشت سعی و صفا دعوتم کن به وادی عرفات به من از خرمن عنایت خویش خوشه‌ای هدیه کن به رسم زکات به سویت آمدم ز روی نیاز به بَرَت آمدم به بوی برات کربلا را ندیده‌ام اما موج اشک من است شطّ فرات منِ بی‌مایۀ سخن‌نشناس تو بگو با بضاعت مزجات، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس» ای فدایی به راه دین، عباس شاهد مکتب یقین، عباس هست آیینۀ دل و جانت روشن از نور «یا و سین»، عباس وَه چه زیبا کشید نقش تو را قلم صورت‌آفرین، عباس به جمالت حسین می‌نگریست با دو چشم خدای‌بین، عباس تو ابوفاضلی و اُمّ بنین فخر دارد به آن و این، عباس جز تو در مذهب وفاداری کیست سردار راستین، عباس؟ داشتی در قیام عاشورا ید بیضا در آستین، عباس مثل ماه شب چهاردهم جلوه‌های تو دلنشین، عباس طوق مهر تو دلنواز، ولی تیغ قهر تو آتشین، عباس غیرت و همت تو می‌بخشد خاتم عشق را نگین، عباس پرچم عشق را به دست تو داد رهبر عادل و امین، عباس تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی» در سپاه مجاهدین، عباس کیستم من؟ ز خرمن فیضت در همه حال خوشه‌چین، عباس کمترین نقش‌بند مدح توام در مدیح تو بیش از این، عباس، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس».. به جمال تو ای حبیب خدا دل جدا عاشق است و دیده جدا شیرمرد جهادی و جاری‌ست در رگ و ریشۀ تو خون خدا سعی خورشیدی‌ات مُبَدَّل کرد ظلمت کفر را به نور هُدی تو و با ظلم آشتی؟ هرگز تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا از تب و تاب تو به وادی عشق شجر طور آمده به صدا.. جان پاک تو شد فدای کسی که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا» چون تو در راه انقلاب حسین دِیْن خود را کسی نکرد اَدا در صف رستخیز رشک بَرَند به شکوه و جلال تو شهدا خنده بر لب، منادیان بهشت عاشقان تو را، دهند ندا که بیایید ای خداجویان در پناه سلالۀ سُعَدا گر شوم خاک درگهت آن روز در مقام تو ای حبیب خدا چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس» چشم از آن لحظه‌ای که وا کردی در دل از راه دیده جا کردی به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم» که تو تسخیر قلب‌ها کردی سر نهادی بر آستان رضا پشت تسلیم را دو تا کردی هدف تو ثبوت «اِلا» بود بعد از آنی که نفی «لا» کردی تو به امضای خون خود، به حسین دل سپردی و اقتدا کردی خاک پای مقدس او را سرمۀ چشم و توتیا کردی ترک سر در طریق حق گفتی بذل جان در ره خدا کردی کربلا دشت شور و عشق نبود کربلا را تو کربلا کردی چون نسیم سحر به همت عشق گره از کار خلق وا کردی دل بیگانه از ولایت را با نگاه خود آشنا کردی ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید سعی در مروه و صفا کردی ای که آزادگان عالم را آگه از سرّ نینوا کردی ای که با جذبۀ محبت خویش خانه در روح و جان ما کردی در شگفتم به پاس این همه لطف که تو ای مهر دلربا کردی، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس» دل و جانی خدای‌جو داری قبلۀ عشق پیش رو داری ای محبت‌شعارِ مهرآیین سیرت و صورت نکو داری تو همانی که چشم در همه حال به عنایات و فضل هو داری فیض‌ها برده‌ای تو از سه امام یعنی از وحی، رنگ و بو داری مُعتَصِم گشته‌ای به «حَبلُ‌الله» صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری به عطشناکی فرات قسم مِی وحدت سبو سبو داری شده‌ای محو شاهد ازلی جز شهادت چه آرزو داری؟ گر دو دستت جدا شود از تن سر پیکار با عدو داری گر امید تو ناامید شود زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری نشوی تا شهید، وا نشود، عقده‌هایی که در گلو داری گرچه زهرا نبود مادر تو به‌خدا رنگ و بوی او داری ما که شرمنده‌ایم، بهر ظهور تو دعا کن که آبرو داری ساقیا! گرچه موجی از دل‌ها بسته بر هر شکنج مو داری با چنین جلوه و جلال و جمال که تو خورشیدِ ماه‌رو داری، چه بگویم كه گفت خیرالناس: «رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس».. شعر استاد محمد جواد غفورزاده http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
در ولادت حضرت امام زمان (عج) صبحدم پیکِ مسیحا دمِ جانان آمد گفت برخیز که آرامِ دل و جان آمد می‌کند مرغِ سحر زمزمه بر شاخهٔ گل که ز نرگس ثمری پاک ، به دوران آمد خفتگان را رسد این طرفه بشارت ز سروش که سحرگاهِ شبِ نیمه ی شعبان آمد میوه ی باغِ رسالت که به ذرّاتِ وجود روشنی بخش، چو خورشیدِ درخشان آمد وارثِ تاجِ نبی اوست که با دعوتِ حق بهرِ افراشتنِ پرچمِ قرآن ، آمد شهسواری‌ست که با صولت و شمشیرِ علی از پی کشتنِ کفّار ، بمیدان آمد چهره ای زُهره بپوشان که زبام ملکوت ُزهره ی فاطمه با چهره ی تابان آمد مظهرِ صلحِ حسن اوست که با حلم حسن پی آرامشِ دل‌های پریشان آمد آنکه با پرچم گلگونِ حسین بن علی ست پی خونخواهی سالارِ شهیدان آمد در رهِ زهد و عبادت چو علیّ بن حسین سوی حق قافله را سلسله جنبان آمد عِلمِ باقر همه در اوست که با مشعلِ علم رهبرِ جامعه ی بی سرو سامان آمد تا ز ناپاک کند مذهبِ صادق را پاک مظهر راستی و پاکی و ایمان آمد همچو کاظم که بُوَد قبله ی حاجات و مراد دردمندانِ جهان را پی درمان آمد چون رضا تا که کند تکیه بر اورنگِ علوم وارثِ افسرِ سلطانِ خراسان آمد اوست سرچشمهٔ تقوا و فضیلت چو جواد منبعِ فیض و جوانمردی و احسان آمد هادی وادی حق ، کز پی ارشادِ بشر با چراغِ خِرد و دانش و عرفان آمد یادگارِ حسنِ عسکریِ پاک سرشت که جهان را کند از عدل ، گلستان ، آمد قائمِ آلِ محمّد ، شهِ اقلیمِ وجود که به فرماندهی عالَمِ امکان آمد ای شهِ منتظر ، از منتظران چهره مپوش! که دگر جان به لب از محنتِ هجران آمد ز جدایی تو ای کوکبه ی صبحِ امید! هر دم از دیده فرو اشک به دامان آمد همه گویند که مفتاحِ فرج صبر بُوَد صبر نتوان که دگر عمر به پایان آمد خسروا ، جز تو درین مُلکِ سلیمانی نیست کی رسد مژده به موران که سلیمان آمد خرم آنروز که از کعبه ندا برخیزد که بفرمان خدا صاحب فرمان آمد از پی تهنیتِ مَقدمِ گل ، طبعِ رسا نغمه پرداز چو مرغانِ خوش الحان آمد "مرحوم دکتر قاسم رسا" http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ