#امام_حسین_ع
#خروج_از_مدینه
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند پشت پای آن ها
چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد
پائین پای ناقه مریم گریه می کرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد
این است آن داغ عظیمی که برایش
حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد
این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد
بوسید اکبر دست های مادرش را
در زیر چادر ام لیلا گریه می کرد
بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد
یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه
با گفتن بابا، بابا گریه می کرد
در زیر پای محمل مستوره ی عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد
وقتی که می رفتند عالم سینه می زد
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد
شعر علی اکبر لطیفیان
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حدیث_روز
۱ اسفند ۱۴۰۱
٢٩ رجب ١٤٤٤
امام علی علیه السلام :
إذا أحَبَّ اللّهُ عَبدا ألهَمَهُ حُسنَ العِبادَةِ .
هرگاه خداوند بندهاى را دوست بدارد، نيكويى عبادت را در دل او افكند.
غرر الحكم : ح۴۰۶۶
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#مدح #ولادت_حضرت_اباعبدالله_علیه_السلام_و_سرداران_کربلا
"صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه"
زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار ؟
اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چهکار ؟
اولین شرط سلوک عاشقی اواره گی ست
از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار؟
چشمهای من که با خواب سحر بیگانه اند
قصۀ شمع و گل و پروانه میخواهم چکار ؟
من خراب باده نه بلکه خراب ساقی ام
در غیابِ حضرتش میخانه میخواهم چه کار؟
آنقدر دیوانه ام که از فرط جنون
از قدح سر میکشم، پیمانه میخواهم چه کار ؟
مست کرده شهر را عطر خوش پیراهنش
انبیا و اولیا چشم انتظار دیدنش
مرتضی با دست خود آیینه قرآن میبرد
فاطمه گهواره را در زیرِ ایوان میبرد
شور و شادیِ طلوع آفتاب هاشمی
غصه و غم را ز دل های پریشان میبرد
با دو تا خورشید روی گونه هایش دیدنی ست
آبرویی را که از ماهِ فروزان میبرد
جامه اش را انبیا در باغ جنت دوختند
حور عبا، عمامه اش را نیز غِلمان میبرد
بوسه بر قنداقه اش عیسی بن مریم میزند
مرهم از خاک رهش موسی بن عمران میبرد
با وجود یوسف زهرا یقیناً بعد از این
یوسف کنعانیان زیره به کرمان میبرد
افتخاری شد نصیب قومِ سلمان بی گمان
مادرش دارد عروس از خاک ایران میبرد
سفرۀ سوری پیمبر با علی انداخته
هرکسی که میرسد رزق فراوان میبرد
هر که هرچه هدیه اورده به یمن مقدمش
با دعای فاطمه دارد دو چندان میبرد
حاتم طایی برای شام خود سر میرسد
از میان سفرۀ آقای ما نان میبرد
بیقرارم مثل آن موری که روی دوش خود
تکه ای ران ملخ نزد سلیمان میبرد
خلق میخوانند کشتی نجات عالم است
هرچه که بنویسم از خوبی این آقا کم است
شعر:علیرضا خاکساری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
#بَدیههسُرایی
#بدیهه یا #بداهه (به ضم یا فتح باء) از مصدر بَدْه و بُدْه (هاء بدل از همزه: بدء)، در لغت یعنی آغاز هر چیز و آنچه به ناگاه آید؛ و در اصطلاح ادب : "کلامی است که بیرَویّت و بدون اندیشه بر زبان و قلم گوینده و نویسنده جاری شود."
۱ - تعریف بدیهه
در تعریف منطقی بدیهه، بیگمان صفت "ناگهانی بودن" یا "به ناگاه روی دادن" فصل یا عرض خاص به شمار میآید؛ پس این صفت هم صفت قول (سخن، کلام) تواند بود و هم صفت فعل؛ ولی آنچه در اینجا موردنظر است، بدیهه در قول یا کلام است که ممکن است مطلق یا مقید باشد. در قول یا کلام مطلق، بدیهه یعنی "بیاندیشه آمدنِ سخن، ناگاه آمدن سخن و بیتأمل چیزی گفتن" و در قول یا کلام مقید (انشا، شعر، خطابه)، نوشتن و سرودن و سخنوری بیاندیشه و بیمقدمه را #بدیهه گویند، بدینمعنی که "منشی یا شاعر کلام را بی رَویّت و فکر انشا کند".
در زبان فارسی از بدیهه به "زود شعری" و "چُستگویی" نیز تعبیر شده است.
۲ - معنای ارتجال
از بدیهه به #ارتجال نیز تعبیر میشود. ارتجال در اصطلاح "سخن گفتن بدون آمادگی قبلی" است.
رشید وطواط و تهانوی به صراحت بدیهه را همان ارتجال خواندهاند. پس شعرسرایی و انشاپردازی و سخنوری بدون ساختن و آماده کردن قبلی، مصداقِ ارتجال یا بدیهه به شمار میروند.
۳ - رَویّهگویی
اما #رَویّت، در برابر #ارتجال و #بدیهه، در اصطلاح ادب سخنی است که در پی تأمل و تفکر و با اندیشه پدید آید. در این باره باید گفت: از آنجا که فکر، به تعبیر اهل منطق ذاتی انسان است، پس انسان چه در حال بدیههگویی و چه در حال رویهگویی میاندیشد؛ بنابراین، مراد از "بیاندیشه سخن گفتن" در بدیهه، چیزی جز "بیاندیشه پیشین و شتابآلود سخن گفتن" نیست، پس دو گونه میتوان گفت و نوشت: بیتأمل و شتابآلود؛ با تأمل و درنگ و دور از شتاب.
از گونه اول به #بدیهه، و از گونه دوم به #رَویّه تعبیر میشود. گونهی دوم که در پی تأمل و درنگ و غور به بار میآید، شیوهی طبیعی سخن گفتن و نوشتن و سرودن است. پس قاعده در سخنوری و نویسندگی و شاعری، رویت است و تأمل؛ و بدیهه از مقولهی استثنا به شمار میآید که خود، دست کم در این موارد، نشانه استادی و کارآزمودگی است؛ چنانکه نظامی عروضی با عبارتِ "بدیهة من چون رَویّت گشته بود"، از استادی خویش سخن میگوید. همو بدیههسرایی را رکن اعلای شاعری شمرده، و آورده که بر شاعر واجب است تا به مدد تکرار و ممارست، طبع خود را چنان در بدیههسرایی توانا سازد که بتواند "معانی انگیزد".
طبع روان خصلتی است که یکی از جلوههای آن بدیههسرایی است و شاعر بدیههسرا دارای طبعی به تعبیر حافظ "چون آب روان" است.
از دیگر شرایط دستیابی به پایگاه بدیههسرایی تکرار و ممارست و حفظ شعر، و آنگاه سرودن و بسیار سرودن شعر است تا در نفس شاعر "ملکه شاعری" پرورش یابد و در بدیههگویی توانا گردد. پس پیوند شاعری و بدیههسرایی، دست کم به عنوان جلوهای از طبع روان، امری است نه فقط پذیرفته، که مطلوب نیز هست.
۴ - سابقهی بدیههسرایی
بدیههسرایی سابقهای دیرینه دارد و در تمام ادوار شعر فارسی کم و بیش رواج داشته است. نظامی عروضی گزارشها و حکایتهایی از بدیههسراییهای شاعرانی چون رودکی، عنصری، معزّی و ازرقی به دست میدهد.
خاقانی شروانی نیز در بیتی از قصیدهای به بدیههگویی خویش افتخار کرده است.
نظامی گنجوی در لیلی و مجنون از بدیههگویی شاعرانه سخن رانده، و جامی هم از بدیههگویی فردوسی در مجلس سلطان محمود یاد کرده است.
از بدیههگوییهای صائب نیز چند جا سخن به میان آمده است، و حکایاتی از قدرت طبع قاآنی شیرازی و بدیههسراییهای اعجاب برانگیز او آوردهاند.
در دورهی معاصر نیز بدیههسرایی مورد توجه برخی از شاعران سنتگرا قرار دارد.
۵ - قالب بدیهه
بدیههسرایی بنابر طبیعت خود که از سر شتاب و تحت تأثیر رویدادهای خاص شکل میگیرد و به کوتاهی بیان میشود، معمولاً قالبهایی کوتاه میطلبد؛ به علاوه، شاعر با همه مهارتی که دارد، کمتر مجال انتخاب قوالب بلند مییابد. در حقیقت جلوگاه بدیهه، نخست رباعی و دوبیتی است و سپس مفردات و سرانجام قطعههایی که از دو یا چند بیت فراتر نمیرود؛ چنانکه بدیههسراییهای رودکی و عنصری و معزی و ازرقی و مهستی گنجوی همه قطعه یا رباعی است.
منبع : فنون ادبی
آموزش عروض وقافیه و...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
هدایت شده از ابوالفضل عامری
ولادت حضرت علیاکبر علیه السلام
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
ماه شعبان یا طلوع ماه لیلا آمده؟
یا حسین دیگری بر آل طاها آمده؟
یا بوَد ماه رجب میلاد مسعود علی
یا محمّد در مه شعبان به دنیا آمده؟
پای تا سر حسن در حسن است و سر تا پا جمال
یا که میبینم حسن با روی زیبا آمده؟
آمنـه بـار دگر حسن محمّد را ببین
روی دست امّلیلا روی احمد را ببین
****
این پسر سرتا قدم جان است در چشم حسین
یک بهشت روح و ریحان است در چشم حسین
ابرویش تصویر بسمالله الرحمان الرحیم
صورتش سی جزو قرآن است در چشم حسین
هل اتی و عادیات و فجر و واللیل و نبأ
شمس و قدر و نور و فرقان است در چشم حسین
همسر شمس الضحی ماه تمام آورده است
یا دوبـاره حضرت زهرا امام آورده است
****
طلعت او مشعل «انّا هدیناه السبیل»
نه، بگو آیینه حسن خداوند جلیل
بسکه این مولود از سر تا قدم پیغمبر است
نی عجب گر از برایش وحی آرد جبرییل
یوسفی بر روی دست یوسف زهرا بوَد
یا که اسماعیل دیگر بر سر دست خلیل
بـر قـد و بــالا و روی نـازنینش آفـرین
هم به صورت، هم به صورتآفرینش آفرین
****
ای نجوم شهر! ماه انجمن را بنگرید
در بهشت وحی، باغ یاسمن را بنگرید
چشم دل بگشوده و گیرید جان بر روی دست
تا به یک صورت جمال پنج تن را بنگرید
بر فراز شانۀ ریحانۀ ختم رسل
یک امیرالمؤمنین بتشکن را بنگرید
باغبان وحی امشب یاس گیرد روی دست
باید این دردانه را عباس گیرد روی دست
****
این پسر بهتر ز خوبان تمام عالم است
هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است
این کلیمالله نه این خود کلام کبریاست
این مسیحا نیست، اما صد مسیحا را دم است
این ولیالله فرزند ولی کبریاست
این زمینی ماه یا خورشید عرش اعظم است
آن چـه اعجـاز انبیـا آرنـد آرد این پسر
هر چه خوبان جهان دارند دارد این پسر
نور خیزد از جبین و وحی ریزد از دمش
عالم ار گویند در وصفش سخن آید کمش
مجتبا و زینب کبرا و عباس و حسین
چون کلامالله میبوسند یکیک هر دمش
شک ندارم چشم حق بین امیرالمؤمنین
ذوالفقار دیگری بیند در ابروی خمش
امّلیـلا روی ایــن شبـه پیمبــر را ببــوس
شکر این نعمت که داری دست حیدر را ببوس
****
ای عیان در قامتت قدر و جلال اهلبیت
در وجود حضرتت پیدا کمال اهلبیت
یک بشر پا تا به سر، سر تا به پا خیرالبشر
یک جوان و این همه حسن و جمال اهلبیت
سرو قدش نخل امید عزیز فاطمه
ماه رویش آفتاب بیزوال اهلبیت
هر چه دارند انبیا و اوصیا و اولیا
در وجـود نـازنینت آفریده کبریا
****
ای سلام از ذات پاک ذوالجلالت روز و شب
هم عجم مبهوت و حیران جمالت، هم عرب
خلق کرده در وجودت ذات پاک ذوالجلال
هم شجاعت هم فصاحت هم ملاحت هم ادب
چون به میدان شهادت آمدی دیدم درست
یک رسولالله در بین هزاران بولهب
هر که چشم افکند بر ماه رخت مبهوت شد
گفت پیغمبـر نهــاده رونی در جنـگ احد
****
یاد دارم دو علی هم در احد هم کربلا
یکه و تنها به پیش تیر و شمشیر بلا
آن فداییِ محمّد این فدایی حسین
آن نوَد زخمش به تن، این زخمش از سر تا به پا
آن علی را بخیهها بر زخمهای تن زدند
این علی را روی هر زخمش رسیدی زخمها
او ز بـرق تیغ صحرای احد را تاب داد
این زبانش بر دهان خشک بابا آب داد
****
حیف جای گل به تن گلزخمهایت چیده شد
پیکرت مانند تسبیحی ز هم پاشیده شد
با نگاه چشم گریان پدر در موج خون
روی هر زخمت هزاران زخم دیگر دیده شد
فرقت از شمشیر دشمن چون دل بابا شکافت
جسم پاکت از هجوم تیرها پوشیده شد
سرخـی روی پـدر از چهـرۀ گلگـون توست
میوههای نخل «میثم» قطرههای خون توست
شعر حاج غلامرضا سازگار
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
امام حسین ع
چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشهی ششگوشهی تو
حرمت عرش معلیست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کردهی زهراست اباعبدالله
پاسخ ذکر حسین جد تو گوید جانم
گوئیا کنییه طاهاست اباعبدالله
بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدیم
جلوهاش اکبر لیلاست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقهست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریهی ما دست رباب افتاده
روضهخوان در دل صحراست اباعبدالله
باب بینالحرمین از حرم عباس است
همه جا سفرهی سقاست اباعبدالله
ما که باشیم؟که سنگ تو به سینه بزنیم
سینهزن زینبکبریست اباعبدالله
مادرت گفت «بُنَی» دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
مادرت گوشهی گودال تماشا میکرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله
السلام ای پسر فاطمه یا ثارالله
بابی انت و امی یا اباعبدالله
شعر قاسم نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
حضرت عباس ع
علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد
ياد لبهای علی اصغر و دريا افتاد
علقمه گفتم و ديدم كه سواری بی دست
تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد
علقمه گفتم و ديدم كه عمودی آمد
ناگهان در وسط معركه سقا افتاد
شيری افتاد ز پا و همگی شير شدند
گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد
وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان
ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد
روضه ی دست بريده وسط علقمه بود
روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود
شعر محسن عرب خالقی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
خورشید بىزوال
اى یکّهتاز عرصهی صبر و رضا! حسین!
وى رهنماى قافلهی کربلا! حسین!
جان رسول و نور دل بضعه الرّسول!
خون خدا و زادهی خون خدا! حسین!
در شأن خاندان تو، اى معدن کرم!
نازل شده کریمهی «قل انّما»، حسین!
هر ابتدا رسد به نهایت ولى تویى
آن ابتدا که نیست ورا انتها، حسین!
خورشید بىزوالى و تابان ز دو افق
یک مطلعت مدینه، یکى کربلا، حسین!
صبر و رضا عجب نبُوَد از مقام تو
زیرا تویى حقیقت صبر و رضا، حسین!
معجزنماست ذکر تو زیرا که میدهد
بر مرده جان و هر مرضى را شفا، حسین!
شایسته است گفتن «صلّوا على الحسین»
چون مصطفى ز توست، تو از مصطفى، حسین!
راه محبّت تو که باشد صراط دین
گردد به باب خلد برین منتها، حسین!
هر کس که جُست بر تو توسّل، نجات یافت
اى ناخداى فُلک «اتیکم نَجى»، حسین!
مدیون توست دین که اگر نهضتت نبود
از دین نبود نام و نشانى به جا، حسین!
گویند خاک، زر شود از کیمیا ولى
در خاک توست خاصیت کیمیا، حسین!
هر درد کز علاج طبیبان برون بُوَد
با یک اشارهی تو پذیرد شفا، حسین!
اى روح معرفت که نواى خوشت هنوز
پیچیده است در عرفات و منا! حسین!
آنجا که بس معارف و احکام حقّه را
فرمودهاى بیان به زبان دعا، حسین!
تو کعبهی امیدى و در وقت حج شدى
ناکرده حج ز بیت الهى جدا، حسین!
پیدا هنوز حسرت آن حجّ ناتمام
از مشعر است و مروه و رکن و صفا، حسین!
رفتى به کربلا و در آن سرزمین پاک
کردى بناى کعبهی دلها بنا، حسین!
خود مظهر وفایى و نادیده روزگار
همچون صحابهی تو به مهر و وفا، حسین!
سرباز توست آیت آزادى و شرف
سردار توست مظهر صدق و صفا، حسین!
کار خدایى از تو نباشد عجب، بلى
جایى که هست طفل تو معجزنما، حسین!
حرّیّت این که توبهی حر مىکنى قبول
جود این که میکنى به عدویت عطا، حسین!
با جسم چاک چاک تو در خاک و خون تپید
جان رسول و فاطمه و مرتضى، حسین!
روزى که حشر خلق بُوَد با امامشان
امّید آن که با تو بُوَد حشر ما، حسین!
از فاطمه به نام تو آغاز میشود
برنامهی شفاعت روز جزا، حسین!
در گیر و دار محکمهی عدل کردگار
بر دست توست چشم همه اولیا، حسین!
نامت چو بر زبان گذرد، بند بند من
گویند با زبان و دلم یکصدا، حسین!
ما را چه غم ز عرصهی محشر؟ که باز هم
محشر به پا کنیم ز فریاد «یا حسین»
خلقى ز کربلاى تو جنّت طلب کنند
امّا که هست جنّت ما کربلا، حسین!
در کام ماست آب گلآلودهی فرات
خوشتر ز آب زمزم و آب بقا، حسین!
پر میزند دلم به هواى حریم تو
آنجا که مستجاب بُوَد هر دعا، حسین!
دارالشّفاى خلق بُوَد کوى تو دریغ!
بر خلق بسته شد در دارالشّفا، حسین!
خون شد ز هجر کوى تو دلها، عنایتى
وین راه بسته بر همگان برگشا، حسین!
گشتم خجل ز وصف تو، اى آنکه جز خداى
حقّ ثناى تو نکند کس ادا! حسین!
بر قطرههاى خون شهیدان قسم! که ما
هرگز نمیشویم ز یادت جدا، حسین!
ما جان به شوق کرببلاى تو میدهیم
حاشا اگر که چهره بپوشى ز ما، حسین!
بادا نثار جان تو و برخیان تو
حمد فرشتگان و درود خدا! حسین!
هنگام جان سپردن و در تنگناى قبر
بر پرس و جوى حال «مؤیّد» بیا حسین
شعر حاج سید رضا مؤید خراسانی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
میلاد امام حسین علیه السلام
تا جان به سینه دارم جانانِ من حسین است
شکرِ خدا که دین و ایمانِ من حسین است
زنده تر از صدایش در گوشِ جانِ من نیست
بی شک دلیلِ عقل و عرفانِ من حسین است
در التهابِ عشقش میمانم و میمیرم
اصلاً به حکمِ دینم قرآنِ من حسین است
جان میدهم به جانان محضِ نگاهِ رویش
در امتداد این ره پایانِ من حسین است
عشقم همه دمادم در نای نی عیان شد
در سیرِ عشق بازی عنوانِ من حسین است
هر سجده ی نمازم آذین به تربتِ اوست
در هر قنوتم عهد و پیمانِ من حسین است
همواره روضه هایش تسکینِ جانِ من باد
می بالم اینکه خوانِ احسانِ من حسین است
هفتادو دو ستاره دارد به کربلایش
گرمای آفتابِ تابانِ من حسین است
یک یا حسین گفتم حل گشته مشکلِ من
یعنی طبیب درد و درمانِ من حسین است
دلتنگِ کربلایم سرمستِ بوی سیبش
در دو جهان بهشت و رضوانِ من حسین است
مصداقِ شعرِ ناب است وقتی که مینویسم
هر بیت بیتِ شعرِ دیوانِ من حسین است!
شعر هستی محرابی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
سرود حضرت ابوالفضل ع
بریزید گل یاس
به گهواره عباس
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
دل و دیده مستش
علی خنده براور
بزن بوسه به دستش
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
زمین را قمر آمد
علی را پسر امد
سحر از لب زینب
گل خنده بر امد
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
وفا گشته سر افراز
ادب میکند اعجاز
به پیشانی عباس
نوشتند سراغاز
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
فلک مات جلالش
ملک محو کمالش
گلاب ار و بگویید
به پیغمبر و الش
?که این یار حسین است..
? علمدار حسین است
حسین بن علی را
بگویید بیاید
تماشای برادر
به گهواره نماید
دل شیر خدا را
به لبخند رباید
علی باب نکویش
بزن بوسه به رویش
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
دو شمشیر ولایت
دو ابروی ابالفضل
دو دست اسدالله
دو بازوی ابالفضل
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
چراغ دل حیدر
مه روی ابالفضل
همه خلق گدایش
دو عالم به فدایش
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
بیایید سخن از
گل یاس بگویید
سخن از گل یاس و
مه ناس بگویید
?که این یار حسین است
? علمدار حسین است
همه حاجت خود را
به عباس بگویید
بخوانید ثنایش
بیفتید به پایش
?که این یارحسین است ..
? علمدار حسین است
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
غزل
اِی پادشهِ خوبان داد از غمِ تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
دایم گلِ این بُستان شاداب نمی ماند
دریاب ضَعیفان را در وقتِ توانایی
دیشب گلهء زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرتِ سودایی
صد بادِ صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف اِی دل تا باد نپیمایی
مُشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی
یارَب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رُخساره به کس نَنمود آن شاهدِ هر جایی
ساقی چمنِ گُل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کُن تا باغ بیارایی
ای دردِ توام درمان در بستر ناکامی
وای یادِ تواُم مُونس در گوشهء تنهایی
در دایرهء قسمت ما نقطهء تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حُکم آن چه تو فرمایی
فکرِ خود و رای خود در عالمِ رندی نیست
کُفر است در این مذهب خود بینی و خود رایی
زین دایرهء مینا خونین جگرم مِی دِه
تا حَل کنم این مشکل در ساغرِ مینایی
حافظ شبِ هجران شد بوی خوشِ وَصل آمد
شادیت مُبارک باد اِی عاشقِ شیدایی
لسان الغیب حافظ
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از ابوالفضل عامری
بسم الله الرحمن الرحیم
انجمن ثارالله قم
تاسیس 1358
جمعه شبها
جشن اعیاد شعبانیه
جمعه مورخ 1401/12/5
از ساعت 20 الی 21/30
قم
30متری هنرستان
خیابان تراب نجف زاده چهار راه اول سمت راست
خیابان طباطبایی
طباطبایی 7 پلاک 37
منزل جناب آقای موسویان
مجلس جشن اعیاد شعبانیه
https://eitaa.com/joinchat/1630077186C6760914179
روابط عمومی انجمن ثارالله قم
هدایت شده از آموزش عروض و قافیه و...
✅ پاسخ تقطیع ابیات فوق👇
گر وصل تو ای ترک نه بختی است مکرم
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
(هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
گر/ وص/ل/ = مفعول
ت / ای/ تر/ ک/ = مفاعیل
نَ / بخ/ تی/ ست۱/ = مفاعیل
م/ کر/ رم / = فعولن
ور روی تو ای دوست نه فتحی است مُهنا
ور/ رو/ ی/ = مفعول
تُ/ ای/ دو/ست۱/ = مفاعیل
نَ/ فت/ حی/ ست۱/ = مفاعیل
م/ هن/ نا / = فعولن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
(هزج مثمن سالم)
ن/ظر/ بر/دا/ = مفاعیلن
شت۱/ شب/نم/ در/ = مفاعیلن
ه/وا/ی۲/ آ/ = مفاعیلن
ف/تا/بَز/ گل/ = مفاعیلن
به امّید که من از عارض او چشم بردارم
ب/ اُم/می/د۲/ = مفاعیلن
ک/ من/ از /عا/ = مفاعیلن
ر/ض۲/ او/ چش/ = مفاعیلن
م/بر/دا/رم/ = مفاعیلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
خروشیدن ِ پهلوانان به درد
فعولن فعولن فعولن فعل
(متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
خ/رو/شی/ = فعولن
د/نِ۲/پَه/ = فعولن
ل/وا/نان۳/ = فعولن
بِ/درد۴/ = فعل
کنان گوشت تن را بر آن رادمرد
کُ/نان۳/گو/ = فعولن
شت۱/تن /را/ = فعولن
ب/رآن۴/ را/ = فعولن
د/مرد۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
وین روز مفارقت به شب می آمد
مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
(وزن دوم رباعی)
وین/رو/ز/ = مفعول
م/فا/ر/قت/ = مفاعلن
ب/شب/می/آ/ = مفاعیلن
مد/ = فع
آن لب که چو جان ماست دور از لب ماست
مفعول مفاعلن مفاعیلُ فعل
(وزن سوم رباعی)
آن/لب/ک/ = مفعول
چ/جا/ن/ما/ = مفاعلن
ست۱/دو/رز/ل/ = مفاعیل
ب/ماست۱و۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
در آن زمان که جهان را به جان وداع کند
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
(مجتث مثمن مخبون محذوف)
د/رآن۳/ز/مان۳/ = مفاعلن
ک/ج/هان۳/را/ = فعلاتن
ب/جان۳/و/دا/ = مفاعلن
ع/ک/ند/ = فعلن
به مال و دولت او سفلهای گمارد چرخ
ب/ما/لُ/دو/ = مفاعلن
ل/ت/او/سف/ = فعلاتن
لِ/ای/گ/ما/ = مفاعلن
رد/چرخ/ = فع لن ۵
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
خروشان همه گوشت بازو بکند
فعولن فعولن فعولن فعل
(متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
خُ/رو/شان۳/ = فعولن
ه/مِ۲/ گو/ = فعولن
شت۱/با/زو/ = فعولن
ب/کند۴/ = فعل
نشست از برش سوگوار و نژند
ن/شس/تز/ = فعولن
ب/رش/سو/ = فعولن
گ/وا/رُ۲/ = فعولن
ن/ژند۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
(بحر هزج مثمن اخرب) "وزن دوری"
وق/تی/د/ = مفعول
ل/سو/دا/یی/ = مفاعیلن
می/رف/ت/ = مفعول
ب/ بس/تان۳/ها/ = مفاعیلن
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها
بی/خی/ش/ = مفعول
ت/نم/کر/دی/ = مفاعیلن
بو/ی۲/گ/ = مفعول
ل/ری/حان۳/ها/ = مفاعیلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
بیست سال است بهار از سرِ ما رفته ولی
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
(رمل مثمن مخبون محذوف)
بی/ست۱/سا/لس/ = فاعلاتن
ت/ب/ها/رز/ = فعلاتن
س/رِ/ما/رف/ = فعلاتن
ت/و/لی/ = فعلن
من همان ماتمیام در غم استاد هنوز
من/ه/مان۳/ما/ = فاعلاتن
ت/مِ/یم/در/ = فعلاتن
غ/م/اس/تا/ = فعلاتن
د/ه/نوز۴/ = فعلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
پرواز بلندی به ته بال مگس سوخت
مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولُن
(هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
پر/وا/ز/ = مفعول
ب/لن/دی/ب/ = مفاعیل
ت/ه۲/با/ل/ = مفاعیل
م/گس/سوخت۱و۴/ = فعولن
گر خواب عدم بر دو جهان شام گمارد
گر/خا/ب/ = مفعول
ع/دم/بر/د/ = مفاعیل
ج/هان۳/شا/م/ = مفاعیل
گ/ما/رد/ = فعولن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
چو از سال کوچی پژوهش نمود
فعولن فعولن فعولن فعل
(متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
چ/از/سا/ = فعولن
ل/کو/چی/ = فعولن
پ/ژو/هش/ = فعولن
ن/مود۴/ = فعل
هزار و سه صد با یک و بیست بود
ه/زا/رُ۲/ = فعولن
س/صد/با/ = فعولن
ی/کُ۲/بی/ = فعولن
ست۱/بود۴/ = فعل
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
از بس که در نظرم خوب آمدی صنما
مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن
(بسیط مخبون)
از/بس/ک/در/ = مستفعلن
ن/ظ/رم/ = فعلن
خو/با/م/دی/ = مستفعلن
ص/ن/ما/ = فعلن
هر جا که مینگرم گویی که در نظری
هر/جا/ک/می/ = مستفعلن
ن/گ/رم/ = فعلن
گو/یی/ک/در/ = مستفعلن
ن/ظ/ری/ = فعلن
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
آن که با سوز درون دل ما ، بیگانه است
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
(رمل مثمن مخبون محذوف)
آن/ک/با/سو/ = فاعلاتن
ز/د/رو/ن۲/ = فعلاتن
د/ل/ما/بی/ = فعلاتن
گا/نست۴/ = فع/لن ۵
درد بیخانه نمیداند و صاحبخانه است
در/د/بی/خا/ = فاعلاتن
ن/ن/می/دا/ = فعلاتن
ن/د/صا/حب/ = فعلاتن
خا/نست۴/ = فع/لن ۵
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
جمعه 1401/12/05
https://eitaa.com/arozghafie
۱ ـ #قاعده_حرف_ت
۲ً قاعدهی #اشباع
۳ ـ قاعدهی #نون_ساکن
۴ ـ قاعدهی #هجای_آخر_مصراع #اختیارات_وزنی
۵ ـ قاعدهی #ابدال #اختیارات_شاعری
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط، حذف منبع شرعاً جایز نمیباشد و غیر اخلاقی است.