بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
شب شهادت
نگاه کن به دو چشمانِ بی قراری که
ندارد از تو جز این ، هیچ انتظاری که
قسم به چشم ترت بد زمانه چشمم زد
و گریه میکنم از دستِ روزگاری که
نداشت چشم که نُه سال پیشِ هم باشیم
نگفت: داغِ پدر دیده درد داری که
حسینت آمده ، گیرم بغل کنی او را
برای شانه کشیدن توان نداری که
نرفته از نظرم خاطرات آنروزی...
که ریخت رویِ سرت جمعِ بی شماری که
برای بُردن من آمدند در خانه
برای بُردن آنکه نداشت یاری که
به جای تو برود پشت در ، ولی رفتی
زدند در به تو و میخِ داغداری که
نداد فرصت آنکه به محسنت برسی
نشانده است به پهلوت یادگاری که
از آن به بعد لباست همیشه خونین است
و سینهی تو شکسته است از فشاری که
میان یک در و دیوار و شعله خُردت کرد
گذشت بر تو زمانِ نفَس شماری که
پس از سه ماه فقط التماس من این است
کمی نگاه ...ندارد نگاه کاری که
شعر: حسن لطفی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
زبانحال به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)
صدف چشم من از داغ تو گوهر بار است
چه كنم؟! كار علی بیتو به عالم، زار است!
اشتياق تو مرا میكشد از خانه برون
ورنه از خانه برون آمدنم، دشوار است!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبينم
ديده زينب تو مات در و ديوار است!
به گواهی شب و، زمزمه مرغ سحر
اهل يثرب همه خوابند و، علی بيدار است
روز در خانه، پرستار حسين و حسَنم
كمكم كن! كه نگهداریشان دشوار است!
ياد آن روز كه با زينب تو میگفتم :
دخترم! گريه مكن! مادرتان بيمار است!
چاه داند كه به من، عمر چسان میگذرد
قصّه، كوتاه كنم ورنه سخن بسيار است
مرحوم ژولیده نیشابوری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
حضرت زهرا سلام الله
شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد
خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو
هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد
جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من
خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد
من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم
شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد
در میان بسترت وقتی که می آیم بمان
اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد
این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست
بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد
علی حسنی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
مرثيه حضرت زهرا(س)
مادر حسين ع
دم آخر وصیتی دارم
ای علی جان به خاطرت بسپار
نیمه شبها حسین دلبندم
با لب تشنه می شود بیدار
*****
بار سنگین این وصیت را
از سر شانه ها ی من بردار
قبل خوابیدنش عزیز دلم
ظرف آبی برای او بگذار
*****
گریه کردم ز غربتش دیشب
تا سحر سوختم برای حسین
با همین دست ناتوان امروز
پیرهن دوختم برای حسین
*****
کفنش را به زینبم دادم
حرف های نگفته را گفتم
چند ساعت برای دختر خود
فقط از رنج کربلا گفتم
*****
گفتمش میوه دلم زینب
کربلا باش یار و یاور او
ظهر روز دهم به نیت من
بوسه ای زن به زیر حنجر او
*****
وقت افتادنش به روی زمین
چشم خود را ببند مثل خدا
صبر کن دختر عقیله ی من
قهرمان بزرگ کرببلا
وحید قاسمی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شهادت مادرم افسانه نیست)
#زهرای_اطهر
ای فاطمه! که دخت شاه انبیایی
در بین مخلوق خدا خیرالنسایی
هم مادر بابا و ، مام اولیایی
حتی شفیع خلق، در روز جزایی
آیا چگونه ظالمان با تو عدویند؟
این نابکارارانی که با تو در نبردند
با هتک حرمت بر حریمت حمله کردند
بر در زدند آتش، چهسان گویند مردند؟
والله عمری را ، به نامردی سپَردند.
مغلوب شیطانند و راه او بپویند
اینان که پهلوی شریفت را شکستند
هم رشتهی عمر تو را از هم گسستند
شد محسنات سِقط و به خوشحالی نشستند
میخِ در و ضربِ لگد هم شاهدستند
آیا چهسان این ظلم را افسانه گویند؟
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
از همسر شیر خدا ، زهرای اطهر
کردند حتی غصب تخت و جاه حیدر
این تشنگان قدرت ، این قوم ستمگر
چون غیر سود خویشتن چیزی نجویند
کافر یقیناً ، پیرو قرآن نباشد
پابند عدل و منطق و میزان نباشد
چون مسلکش جز مسلک شیطان نباشد
در ظاهر است انسان ، ولی انسان نباشد
حیوان و انسان همچنان سنگ و سبویند
تبریک اگرچه بر علی گفتند در خم
بودند اما از خباثت ، در تلاطم
با خدعه و تزویر و با زور و تحکم
کِشتند بذر کینه را ، در بین مردم
این غاصبان که نزد حق بی آبرویند
فرموده در قرآن خدا بر خصم ابتر
کوثر بود زهرا و ساقی اَست حیدر
زین رو بوَد مولا علی (ساقی) کوثر
هستند چون این دو ، عزیزان پیمبر
زین موهبت چون خار بر چشم عدویند
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده
فاطمه علیهاالسلام، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده
چادر به سر می کشید و در کوچههای مدینه، در تمام رهگذرهای هستی
حضور خدا را به کائنات، یادآور میشد
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید
تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یکتنه حقیقت را خاموش نکند
فرارسیدن ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد.
@maddah_1367
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)
#یاس_کبود
خواهم که از خیرالنسا زهرا بگویم
از نور چشم مصطفا ، زهرا بگویم
از همسر شیر خدا ، زهرا بگویم
آری...! ز مام اولیا ، زهرا بگویم
آنکه نبی ، " اُمّ ابیها " خوانْد او را
مظلومهاش مولا به دنیا خواند او را
اُمّ الائمه ، حضرت زهرای اطهر (س)
او را که در قرآن خدایش خواند کوثر
کوثر ، همان خار دو چشم خصم ابتر
یاس کبودِ باغ و بستان پیمبر (ص)
زهرا که نور چشم خیرالمرسلین است
هم همسر مولا ـ امیرالمؤمنین است
آن بانویی که نیست همتایش به عالم
آنکه کند خم، سر به پیش پاش، مریم
نزد خدا و عرشیان ، باشد مکرّم
اما ندیده در جهان جز رنج و ماتم
در کودکیاش داد از کف مادرش را
یعنی خدیجه ، مادر غمپرورش را
او بود و بابا بود و غمهای فراوان
در کوچه و پسکوچهها آن ماه تابان
از خشم و توهینهای قوم نامسلمان
میدید بر بابا ، جفا ، بی هیچ برهان
ای وای...! از نامردمان بی مروّت
پرتاب خاک و سنگ بر فرق نبوّت
چندی گذشت و داغ بابا شد مضاعف
شد فتنهای دیگر ، ز ایوان مُسقف
خود را خبیثان با حِیَل خواندند اشرف
شادیکنان، بربطزنان، در دستشان دف
بر جانشینی نبی ، خود را نشاندند
بر عهد و پیمان غدیریشان نماندند
خانهنشین کردند مولا را ، به تزویر
روباه پیری را ، عوض کردند با شیر
تخت ولایت شد به حکم زور تسخیر
آهن نمیگردد طلا ، هرگز به اکسیر
کِشتند بذر خودسری را، در سقیفه
تا که شوند از شهوت قدرت خلیفه
شیر خدا ، هرگز نشد تسلیم کفتار
چون بود بر امر ولایت ، خود سزاوار
میخواستند از او وقیحانه، به اجبار
گیرند بیعت ـ لاجرم ، در بین انظار
بر خانهی شیر خدا ، آتش کشیدند
هرچند خواری را برای خود خریدند
در خانهی شیر خدا ، محشر به پا شد
توهین به مولا و ، عزیز مصطفیٰ شد
زهرا به پشت در ؛ که در با ضربه وا شد
شد محسنش سقط و علی بیهمنوا شد
کشتند از کین دخت ختم المرسلین را
صاحب عزا ، کردند امیرالمؤمنین را
(ساقی) کوثر ماند و اطفال یتیمش
حرمت شکستند از دنائت در حریمش
غیر از خدا که بود ، همواره کلیمش
شد چاه ، همراز غم و رنج عظیمش
خاموش اگرچه شد چراغ عمر زهرا
داغ غمش آلاله سان مانده به دلها
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi