eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
657 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
120 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📚 ✍عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. مردگفت: فلان عابدبود. نانوا گفت: من از مریدان اویم، 🔹دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی." http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم نذری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی آه افسوس است سرو جویبار زندگی اعتمادی نیست بر شیرازهٔ موج سراب دل منه بر جلوهٔ ناپایدار زندگی یک دم خوش را هزاران آه حسرت در قفاست خرج بیش از دخل باشد در دیار زندگی بادهٔ یک ساغرند و پشت و روی یک ورق چون گل رعنا خزان و نوبهار زندگی چون حباب پوچ، از پاس نفس غافل مشو کز نسیمی رخنه افتد در حصار زندگی خاک صحرای عدم را توتیا خواهیم کرد آنچه آمد پیش ما از رهگذار زندگی سبزه زیر سنگ نتوانست قامت راست کرد چیست حال خضر یارب زیر بار زندگی دارد از هر موجه‌ای صائب درین وحشت‌سرا نعل بیتابی در آتش جویبار زندگی «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
نه چون بید از تهیدستی درین گلزار می‌لرزم که بر بی‌حاصلی می‌لرزم و بسیار می‌لرزم ز بیخوابی مرا چون چشم انجم نیست پروایی ز بیم چشم بد بر دیدهٔ بیدار می‌لرزم به مستی می‌توان بر خود گوارا کرد هستی را درین میخانه بر هر کس که شد هشیار می‌لرزم به چشم ناشاسان گوهرم سیماب می‌آید ز بس بر خویشتن از سردی بازار می‌لرزم به زنجیر تعلق گر چه محکم بسته‌ام دل را نسیمی گر وزد بر طرهٔ دلدار می‌لرزم نه از پیری مرا این رعشه افتاده است بر اعضا به آب روی خود چون ساغر سرشار می لرزم ز بیکاری، نه مرد آخرت نه مرد دنیایم به هر جانب که مایل گردد این دیوار، می‌لرزم به صد زنجیر اگر بندند اعضای مرا صائب چو آب از دیدن آن سرو خوش رفتار می‌لرزم «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
اسارت ◼️ مصیبت دیر راهب نصرانی نقل کرده‌اند: در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🩸آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🩸راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️ من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🩸 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه. » امام حسین علیه السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل كنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا كنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟ مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی بهتر نبود جای تو من كشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه كرده‌ایم چشمی ندیده‌ام كه ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شكسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی این بچه ها تمامی شان لطمه خورده‌اند با من ولی به شكوه نكردند صحبتی غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی شرمنده‌ام رقیۀ تو در خرابه ماند لطفی كن و سراغ نگیر از امانتی عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی شاعر : مصطفی متولی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
شعر دیر راهب نصرانی قدمت روی دیده ام خیر است راهت امشب به گوشه دیر است سربریده عجب ملیحی تو نکند که خود مسیحی تو دیدم از روی نیزه می تابی در دل شب شبیه مهتابی نگران است از چه احوالت این زن و بچه کیست دنبالت تو که آواره بین هر شهری لب چرا بسته ای مگر قهری هرچه سرمایه داشتم دادم تاکه امشب به دامت افتادم شانه و‌ظرف آب آوردم کوزه ای از گلاب آوردم مثل گل صورت تو می بویم زخم های سر تو می شویم صبر من وضع چهره ات بُرده بارها صورتت زمین خورده حنجرت نیزه نیزه است چرا سر تو گشته دست به دست چرا ناگهان دیر عرش اعلا شد آن لبان ترک ترک واشد گفت ای پیرمرد نصرانی تو از امشب دگر مسلمانی زینت دوش مصطفایم من پاره قلب مرتضایم من بانویی که کنار ما اینجاست مادر قد خمیده ام زهراست آه راهب بدان أنا المظلوم شدم از مِهر مادرم محروم آه راهب سرم جدا کردند پیکرم بی کفن رها کردند این اسیران که دستشان بستند همه ناموس مصطفی هستند دور ما کف زدند و رقصیدند گیسویم را به شاخه پیچیدند گر شده وضع چهره ام ناجور صورتم سوخته میان تنور http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
مصائب_رأس_مطهر 🩸با ورود رأس مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، از در و دیوار قصر ابن زیاد، خون می‌بارید و آن نانجیب با چوپ دستی‌اش... در نقل‌ها آمده است: 📋لَمّا دَخَلَ الرّأسُ المُقدَّسُ إلى قَصرِ الإمارةِ سالَتِ الحيطانُ دَما ▪️وقتی که سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را وارد قصر دارالاماره ابن زیاد ملعون کردند، از دیوار های قصر خون می‌بارید. 🔖 یکی از حاضران در آن روز چنین روایت می‌کند: 📋 رَأيتُ نارًا قَد خَرَجَتْ مِنَ القَصر، فَوَلّى عبيدُ اللّهِ ابنُ زيادٍ هارِباً مِنْ مَجْلِسِهِ إلى بعضِ البُيوتِ، و ارتَفَعَت النّارُ ▪️همین که سر مطهر وارد قصر شد، دیدم که آتش از درون قصر زبانه می کشد، پس ابن زیاد لعین از جای خود بلند شد و به اتاق های اطراف قصر فرار کرد و آتش کمی آرام شد. 📋 و تَكَلَّمَ الرّأسُ بصَوتٍ فَصيحٍ، و لِسانٍ طَلِقٍ، حَتّى سَمِعَهُ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زيادٍ (لعنه اللّه) و جَميعُ مَن في القَصر، ▪️و سر مقدس شروع به سخن گفتن کرد و با صدایی رسا و زبانی گویا به گونه‌ای که عبیدالله و همه حاضران در قصر بشنوند چنین فرمود: 📋 إلى أينَ تَهْرَبُ يا لعينُ! إنْ عَجَزتْ عنك النّارُ في الدُّنيا، فما تَعجِزُ عنك في الآخرة.قال: هي مَثواكَ يومَ القيامة. ▪️ای لعین! کجار فرار می‌کنی!؟ اگر آتش این جا تو را نسوزاند، در آخرت دیگر نمی‌توانی از آن فرار کنی و جای تو روز قیامت درآتش است. 📋 فَوَقَعَ كلُّ مَن كان حاضِرا على رُكَبِهم سُجَّدا مِن تِلك النّارِ و كلامِ الرّأسِ فَلَطَموا على رُؤوسِهِم لِأَجلِ ذلك ▪️پس هر آنکه در آن جا حاضر بود، از عظمت این آتش و سخنان سر مطهر، روی زانوهایشان به حالت سجده افتادند و بر سر خود زدند. 🥀 پس وقتی که آتش کاملا خاموش شد و سر مطهر دیگر سخن نگفت، ابن زیاد لعین آمد و بر جایش نشست. 📋و دَعا بالرّأس، فأُحضِرَ بينَ يَدَيهِ، و هو في طِستٍ مِنَ الذَّهب، ▪️و سر مطهر را خواست که آن را در حالی که در طشت طلا بود، جلوی دستانش گذاشتند. 📋 و جَعَلَ يَضرِبُ بِقَضيبٍ في يَدِه على ثَناياه و يَنكُثُها، و يقول: قد أسرَعَ الشَّيبُ إليكَ يا أبا عبد اللّه! ▪️پس آن نانجیب با چوب دستی‌ای که در دست داشت بر دندان های سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام می‌زد و آن را می‌شکست و می‌گفت: چقدر زود پیری به سراغت آمده ای اباعبدالله! 🥀 یکی از حاضران گفت: 📋 مَهْ فإنَّ رسولَ اللّهِ صلّى اللّهُ عليه وآله و سلّم يَلثَمُ حيثُ تَضَعُ قَضيبَك. ▪️بس کن! چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله، همین جایی را که با چوب می‌زنی، بوسه می‌زد. 🥀 پس آن ملعون گفت: امروز تلافی روز جنگ بدر است (که بنی هاشم آباء و اجداد مرا کشتند) و خواست که آن سر مطهر را در کوفه آویزان کند اما ترسید که باز به سخن بیاید و بر علیه او چیزی بگوید. 📋 فأَذِنَ لِلنّاسِ إذنا عامّا و أَمَرَ بإدخالِ السَّبايا مَجلِسَهُ، فَأُدخِلَتْ عليه حَرَمُ رسولِ اللّهِ بِحالةٍ تَقْشَعِرُّ لَها الجُلود. ▪️پس آن نانجیب از این حادثه ای که نظیر نداشت، باز متاثر نشد و از کار خود دست نکشید و دستور داد اسرا را وارد مجلسش کنند. پس حرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، با حالتی که پوست ها بر روی بدن ها می‌لرزید، وارد شدند. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،مقرم،ص۴۱۹ 📚مدينة المعاجز،ص۲۷۱ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث