eitaa logo
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
642 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
116 ویدیو
7 فایل
http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل آزاده از طول امل بسیار می پیچد که مُصحف بَرخود از شیرازه زنار می پیچد کدامین بی ادب زد حلقه بَردر، این گلستان را که هر شاخ گُلی بر خویشتن چون مار می پیچد حجاب آب و گل گردیده سنگ راه یکتایی وگرنه رشته ی تسبیح بر زنّار می پیچد به این بی ناخنی چون می خراشم سینه ی خود را صدای تیشه فرهاد در کُهسار می پیچد نمی دانم چه می ریزد ز کلک نامه پردازم که هر سطری به خود از درد چون طومار می پیچد ازین بستانسرا با دست خالی می رود بیرون سبک دستی که بر هر دامنی چون خار می پیچد به دور چشم او انگشت زنهاری است هر مژگان که از بیمار بدخو روز و شب غمخوار می پیچد (مخور صائب فریب فضل از عمامه ی زاهد که در گُنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد) صائب تبریزی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست دوستان معذور داریدم که پایم در گلست باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزلست سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست «سعدی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست جز خداوندان معنی را نغلطاند سماع اولت مغزی بباید تا برون آیی ز پوست بنده‌ام گو تاج خواهی بر سرم نه یا تبر هر چه پیش عاشقان آید ز معشوقان نکوست عقل باری خسروی می‌کرد بر ملک وجود باز چون فرهاد عاشق بر لب شیرین اوست عنبرین چوگان زلفش را گر استقصا کنی زیر هر مویی دلی بینی که سرگردان چو گوست سعدیا چندان که خواهی گفت وصف روی یار حسن گل بیش از قیاس بلبل بسیارگوست «سعدی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📚 ✍عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. مردگفت: فلان عابدبود. نانوا گفت: من از مریدان اویم، 🔹دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی." http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی آه افسوس است سرو جویبار زندگی اعتمادی نیست بر شیرازهٔ موج سراب دل منه بر جلوهٔ ناپایدار زندگی یک دم خوش را هزاران آه حسرت در قفاست خرج بیش از دخل باشد در دیار زندگی بادهٔ یک ساغرند و پشت و روی یک ورق چون گل رعنا خزان و نوبهار زندگی چون حباب پوچ، از پاس نفس غافل مشو کز نسیمی رخنه افتد در حصار زندگی خاک صحرای عدم را توتیا خواهیم کرد آنچه آمد پیش ما از رهگذار زندگی سبزه زیر سنگ نتوانست قامت راست کرد چیست حال خضر یارب زیر بار زندگی دارد از هر موجه‌ای صائب درین وحشت‌سرا نعل بیتابی در آتش جویبار زندگی «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
نه چون بید از تهیدستی درین گلزار می‌لرزم که بر بی‌حاصلی می‌لرزم و بسیار می‌لرزم ز بیخوابی مرا چون چشم انجم نیست پروایی ز بیم چشم بد بر دیدهٔ بیدار می‌لرزم به مستی می‌توان بر خود گوارا کرد هستی را درین میخانه بر هر کس که شد هشیار می‌لرزم به چشم ناشاسان گوهرم سیماب می‌آید ز بس بر خویشتن از سردی بازار می‌لرزم به زنجیر تعلق گر چه محکم بسته‌ام دل را نسیمی گر وزد بر طرهٔ دلدار می‌لرزم نه از پیری مرا این رعشه افتاده است بر اعضا به آب روی خود چون ساغر سرشار می لرزم ز بیکاری، نه مرد آخرت نه مرد دنیایم به هر جانب که مایل گردد این دیوار، می‌لرزم به صد زنجیر اگر بندند اعضای مرا صائب چو آب از دیدن آن سرو خوش رفتار می‌لرزم «صائب تبریزی» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
اسارت ◼️ مصیبت دیر راهب نصرانی نقل کرده‌اند: در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🩸آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🩸راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️ من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🩸 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه. » امام حسین علیه السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
از جان خود اگر چه گذشتم به راحتی دل كنده ام ولی ز تنت با چه زحمتی می خواستم به پات سرم را فدا كنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی كی گفته قطعه قطعه شدن درد آور است؟ مُردن به عشق تو كه ندارد مشقتی بهتر نبود جای تو من كشته می شدم؟ بی تو چگونه صبر كنم.... با چه طاقتی؟ از بس برای زخم لبت گریه كرده‌ایم چشمی ندیده‌ام كه ندیده جراحتی تو رفتی و غرور حریمت شكسته شد هنگام غارت حرم، آن هم چه غارتی آتش زدند خیمۀ ما را و بعد از آن دزدیده شد تمامی اشیاء قیمتی این بچه ها تمامی شان لطمه خورده‌اند با من ولی به شكوه نكردند صحبتی غصه نخور حقیر نشد خواهرت حسین از فتح شام آمده‌ام با چه هیبتی شرمنده‌ام رقیۀ تو در خرابه ماند لطفی كن و سراغ نگیر از امانتی عباس اگر نبود اسارت چه سخت بود ممنونم از حمایت آن چشم غیرتی شاعر : مصطفی متولی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
شعر دیر راهب نصرانی قدمت روی دیده ام خیر است راهت امشب به گوشه دیر است سربریده عجب ملیحی تو نکند که خود مسیحی تو دیدم از روی نیزه می تابی در دل شب شبیه مهتابی نگران است از چه احوالت این زن و بچه کیست دنبالت تو که آواره بین هر شهری لب چرا بسته ای مگر قهری هرچه سرمایه داشتم دادم تاکه امشب به دامت افتادم شانه و‌ظرف آب آوردم کوزه ای از گلاب آوردم مثل گل صورت تو می بویم زخم های سر تو می شویم صبر من وضع چهره ات بُرده بارها صورتت زمین خورده حنجرت نیزه نیزه است چرا سر تو گشته دست به دست چرا ناگهان دیر عرش اعلا شد آن لبان ترک ترک واشد گفت ای پیرمرد نصرانی تو از امشب دگر مسلمانی زینت دوش مصطفایم من پاره قلب مرتضایم من بانویی که کنار ما اینجاست مادر قد خمیده ام زهراست آه راهب بدان أنا المظلوم شدم از مِهر مادرم محروم آه راهب سرم جدا کردند پیکرم بی کفن رها کردند این اسیران که دستشان بستند همه ناموس مصطفی هستند دور ما کف زدند و رقصیدند گیسویم را به شاخه پیچیدند گر شده وضع چهره ام ناجور صورتم سوخته میان تنور http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
مصائب_رأس_مطهر 🩸با ورود رأس مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، از در و دیوار قصر ابن زیاد، خون می‌بارید و آن نانجیب با چوپ دستی‌اش... در نقل‌ها آمده است: 📋لَمّا دَخَلَ الرّأسُ المُقدَّسُ إلى قَصرِ الإمارةِ سالَتِ الحيطانُ دَما ▪️وقتی که سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را وارد قصر دارالاماره ابن زیاد ملعون کردند، از دیوار های قصر خون می‌بارید. 🔖 یکی از حاضران در آن روز چنین روایت می‌کند: 📋 رَأيتُ نارًا قَد خَرَجَتْ مِنَ القَصر، فَوَلّى عبيدُ اللّهِ ابنُ زيادٍ هارِباً مِنْ مَجْلِسِهِ إلى بعضِ البُيوتِ، و ارتَفَعَت النّارُ ▪️همین که سر مطهر وارد قصر شد، دیدم که آتش از درون قصر زبانه می کشد، پس ابن زیاد لعین از جای خود بلند شد و به اتاق های اطراف قصر فرار کرد و آتش کمی آرام شد. 📋 و تَكَلَّمَ الرّأسُ بصَوتٍ فَصيحٍ، و لِسانٍ طَلِقٍ، حَتّى سَمِعَهُ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زيادٍ (لعنه اللّه) و جَميعُ مَن في القَصر، ▪️و سر مقدس شروع به سخن گفتن کرد و با صدایی رسا و زبانی گویا به گونه‌ای که عبیدالله و همه حاضران در قصر بشنوند چنین فرمود: 📋 إلى أينَ تَهْرَبُ يا لعينُ! إنْ عَجَزتْ عنك النّارُ في الدُّنيا، فما تَعجِزُ عنك في الآخرة.قال: هي مَثواكَ يومَ القيامة. ▪️ای لعین! کجار فرار می‌کنی!؟ اگر آتش این جا تو را نسوزاند، در آخرت دیگر نمی‌توانی از آن فرار کنی و جای تو روز قیامت درآتش است. 📋 فَوَقَعَ كلُّ مَن كان حاضِرا على رُكَبِهم سُجَّدا مِن تِلك النّارِ و كلامِ الرّأسِ فَلَطَموا على رُؤوسِهِم لِأَجلِ ذلك ▪️پس هر آنکه در آن جا حاضر بود، از عظمت این آتش و سخنان سر مطهر، روی زانوهایشان به حالت سجده افتادند و بر سر خود زدند. 🥀 پس وقتی که آتش کاملا خاموش شد و سر مطهر دیگر سخن نگفت، ابن زیاد لعین آمد و بر جایش نشست. 📋و دَعا بالرّأس، فأُحضِرَ بينَ يَدَيهِ، و هو في طِستٍ مِنَ الذَّهب، ▪️و سر مطهر را خواست که آن را در حالی که در طشت طلا بود، جلوی دستانش گذاشتند. 📋 و جَعَلَ يَضرِبُ بِقَضيبٍ في يَدِه على ثَناياه و يَنكُثُها، و يقول: قد أسرَعَ الشَّيبُ إليكَ يا أبا عبد اللّه! ▪️پس آن نانجیب با چوب دستی‌ای که در دست داشت بر دندان های سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام می‌زد و آن را می‌شکست و می‌گفت: چقدر زود پیری به سراغت آمده ای اباعبدالله! 🥀 یکی از حاضران گفت: 📋 مَهْ فإنَّ رسولَ اللّهِ صلّى اللّهُ عليه وآله و سلّم يَلثَمُ حيثُ تَضَعُ قَضيبَك. ▪️بس کن! چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله، همین جایی را که با چوب می‌زنی، بوسه می‌زد. 🥀 پس آن ملعون گفت: امروز تلافی روز جنگ بدر است (که بنی هاشم آباء و اجداد مرا کشتند) و خواست که آن سر مطهر را در کوفه آویزان کند اما ترسید که باز به سخن بیاید و بر علیه او چیزی بگوید. 📋 فأَذِنَ لِلنّاسِ إذنا عامّا و أَمَرَ بإدخالِ السَّبايا مَجلِسَهُ، فَأُدخِلَتْ عليه حَرَمُ رسولِ اللّهِ بِحالةٍ تَقْشَعِرُّ لَها الجُلود. ▪️پس آن نانجیب از این حادثه ای که نظیر نداشت، باز متاثر نشد و از کار خود دست نکشید و دستور داد اسرا را وارد مجلسش کنند. پس حرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، با حالتی که پوست ها بر روی بدن ها می‌لرزید، وارد شدند. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،مقرم،ص۴۱۹ 📚مدينة المعاجز،ص۲۷۱ http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
بسم الله الرحمن الرحیم وبشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون مطلع شدیم آقا () روحشان آسمانی شد روابط عمومی گروه نغمه سرایان آل محمدص استان قم
به نام خدا اَلسَّلام ای دختر خَیْرُالْبَشَر یا فاطمه ای ز داغ لاله ها خونین جگر یا فاطمه شام عاشورا پس از قتل حسین بن علی عترتت شد در بیابان دَربِدَر یا فاطمه خواهری زد ناله از داغ برادر آه آه دختری بگریست بر جسم پدر یا فاطمه دختری خونین جگر آشفته حال آسیمه سر داشت دنبال پدر چشمان تر یا فاطمه می روند اکنون به روی نیزه سرها همچو ماه این تویی با خیل سرها همسفر یا فاطمه یک طرف بر نیزه شد رأس پسر پیش پدر یک طرف رأس پدر پیش پسر یا فاطمه قافله بشکسته دل شد پا به پای لاله ها کاروان خونین جگر شد سر به سر یا فاطمه گاه می پیچد صدای « یا بُنَیَّ » در سما این تویی بر قافله داری نظر یا فاطمه دخترت با « ما رَأَیْتْ ، اِلّا جَمیِلا » می رود چون که دارد همرهش فتح و ظفر یا فاطمه زینبت از خردسالی دیده غم ها بی شمار او نبوده شاد حتّی مختصر یا فاطمه شعر جانسوزی که «یاسر» می سراید زین عزا می زند پیوسته بر جانت شرر یا فاطمه ** محمود تاری «یاسر» http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
◾️ هوالرًَئوف ◾️ السلام وعلیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام اعزه محترم سلام علیکم ورحمت الله: ➖➖➖➖➖➖➖ برادربزرگوار و ارجمندم جناب آقای حاج ابوالفضل عامری دام عزًه که خود عضوی از اعضای کانون مداحان شهر کریمه آل الله علیهم‌السلام است بطور دائم و چشمگیر فعالیت هایی چون ترویج احادیث و روايات ، ارسال‌ اشعار و نوحه‌های آیینی، غزلیات و عبارات دینی و فرهنگی دارد که این حقیر بعنوان خادم قاطبه مداحان استان وشهرستان مقدس قم از زحمات خالصانه ایشان از صمیم قلب تشکر و قدردانی می نمایم ، از خداي منان جل وعلا موفقیت و سلامتی جناب حاج آقای عامری و همهٔ عزیزانی راکه مسئولانه به تعهدات‌ و رسالت ايماني خود عمل می نمایند مسألت مینمایم ، خادم قاطبه مداحان اهلبیت معصومین علیهم‌السلام رضاولیزاده. ➖➖➖➖➖➖➖
اشعار ۱۴ معصوم (ع) و احادیث
◾️ هوالرًَئوف ◾️ السلام وعلیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم صبح بخیر حضرت استاد عزیزوگرامی با تشکر از محبت و لطف وذره پروری ریاست محترم کانون مداحان استان وشهرستان قم عزت زیاد سایه ی حضرت عالی مستدام کمترین و کوچکترین عضو کانون شهرستان قم ابوالفضل عامری
اسوهٔ آزادی و عشق عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم خون جوشان تو چون سیل دمان است هنوز در فداکاری مردانه‌ات ای رهبر عشق چشم ایام به حیرت نگران است هنوز کربلای تو پیام‌آور خون است و خروش مکتبت راهنمای دگران است هنوز تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست از قیام تو پیام تو عیان است هنوز همه ماه است محرم، همه‌ جا کرب‌و‌بلاست در جهان موج جهاد تو روان است هنوز جاودان بینمت استاده به پیکار، دلیر «لا أری الموت» تو را ورد زبان است هنوز باغ خشکیدهٔ دین را تو ز خون دادی آب نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز تربت پاک تو ای اسوهٔ آزادی و عشق سرمهٔ دیدهٔ صاحب‌نظران است هنوز خون گرمت زند آتش به سیه‌خرمن ظلم که به خون تو دوصد شعله نهان است هنوز انقلاب تو به ما درس فضیلت آموخت نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز بر جبین «شفق» این لوحهٔ گلرنگ غروب هرشب از خون تو صد گونه نشان است هنوز محمدحسین بهجتی(شفق) http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
حماسۀ خونین بخوان حماسۀ خونین کربلا با ما که شد بسیط زمین جمله هم‌صدا با ما سرِ بریده به میدان عشق می‌گوید حدیث خون شهیدان نینوا با ما.. فرات اشک ز چشمان خاک می‌جوشد به سوگواری گل‌های کربلا با ما.. ز موج‌خیز خطر فاتحانه می‌گذریم که هست معجز موسایی و عصا با ما لهیب آتش نمرودیان گل افشاند به روز حادثه باشد اگر خدا با ما اگر جهان همه دشمن شود، ظفر یابیم به عرصه‌ای که بُوَد تیغ مرتضی با ما.. نصرالله مردانی http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
غزل_عاشورایی ... داغت گداخت قلب مرا چشم من تر است با گریه بر تو حال من امروز بهتر است در چشم من شده همه‌ی لحظه‌ها غروب ماه است خون گرفته و خورشید، پرپر است هر پنجره ز داغ تو در پرده‌های ابر این چشم‌ها دو ماهی در خون شناور است. نگذاشت شعر باز هم امشب بخوابم و... این شعر نیز قصه‌ی زخمی مکرر است. دارم به انتهای خودم می‌رسم ولی، بن‌بست نیست رو به رویم، راه دیگر است فتح الفتوح، قصه فتح دل من است یعنی که قلب سنگی من بی تو خیبر است! هر روز یک دو بیت پر از روضه می‌شوم بی‌ روضه تو روز و شب من برابر است مولا میان هیئت و من غافلم از او یعنی حضور حاضر غایب میسر است او ریخته نمک به روی روضه‌ها اگر، از هر زبان که می‌شنوم نامکرر است فرمود روضه عمو عباس را بخوان پیغام آشنا نفس روح‌پرور است. در خانه‌ام، به یاد تو در هیئتم هنوز من در میان جمع و دلم جای دیگر است! من غرق در حکایت گودال مانده‌ام مولا اگر اجازه دهد، روضه محشر است مولا اگر اجازه دهد، ضجه می‌زند این شعر در رثای امامی که بی‌سر است شد خطبه‌خوان امام هدایت، به زیر تیغ شمر و سنان، مخاطب و گودال، منبر است هرچند سنگ می‌وزد از فتنه زمین این آسمان پُر از پَر و بال کبوتر است دیروز بوسه‌گاه نبی بود و، بعد از این این بارگاه، عرصه جولان خنجر است آشوب در تمامی ذرات عالم و... خورشید از هجوم سیاهی، مکدر است برگشته‌ام ز هیئت و، در هیئتم هنوز دنبال ساربان که... نگوییم بهتر است... این برق خنجر است به چشمم چه آشناست شاعر سکوت کرد... نفسهای آخر است http://eitaa.com/gom121 ┄┅═══••↭••═══┅┄ کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث