رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
❀🍂✿🍂❀🍁❀🍂✿🍂❀ خجالت ميكشم آقا بگویم یارتان هستم کہمیدانےومیدانم فقط سربارتان هستم وبا این بـےوفا
هدایت شده از مجلس شهدا
💠شهید جاوید الاثر عباس آسمیه
🌷 دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ایمه ،گریه هاشو با اون پاک میکرد و میگفت که این اشکها و این دستمال روز قیامت برام شهادت میدن . ارادت خاصی به اربابش امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام داشت .تاکید بسیار زیادی بر خوندن زیارت عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت.میگفت امکان نداره شما با اخلاص کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه . تاکید بسیار زیاد بر حفظ و قرائت قرآن بامعنی و همچنین احادیث نبوی داشت و واین در حالی بود که خود نیز احادیث را بصورت کتبی یادداشت و همچنین بصورت صوتی و با صدای خودش ضبط میکرد
🌷میگفت :
مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز روزه قضا برای من بگیر.
خمس مالش را پرداخت کرده بود.
قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
📻صوت|دعای رهبرانقلاب در پایان مراسم اربعین سیدالشهدا (ع). ۹۷/۸/۸ @Farsna
هدایت شده از مجلس شهدا
پدرش، مادرش و دو برادرش شهید شدن،جانباز 70 درصد، قطع نخاع و شیمیایی ،چشم ندارد، صدایش در نمی آید، همیشه در حالت خوابیده باید باشد و پسرش مدافع حرم است بعد میگه: از هیچ کس توقعی ندارم! اگه جنگ شد من رو به عنوان کیسه های سنگر بزارید اونجا
آقای مسئول بی درد فیلم را ببین و از خجالت بمیر
🌷 @majles_e_shohada 🌷
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
❀🍂✿🍂❀🍁❀🍂✿🍂❀ خجالت ميكشم آقا بگویم یارتان هستم کہمیدانےومیدانم فقط سربارتان هستم وبا این بـےوفا
هدایت شده از مجلس شهدا
💠شهید جاوید الاثر عباس آسمیه
🌷 دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ایمه ،گریه هاشو با اون پاک میکرد و میگفت که این اشکها و این دستمال روز قیامت برام شهادت میدن . ارادت خاصی به اربابش امام حسین علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام داشت .تاکید بسیار زیادی بر خوندن زیارت عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت.میگفت امکان نداره شما با اخلاص کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه . تاکید بسیار زیاد بر حفظ و قرائت قرآن بامعنی و همچنین احادیث نبوی داشت و واین در حالی بود که خود نیز احادیث را بصورت کتبی یادداشت و همچنین بصورت صوتی و با صدای خودش ضبط میکرد
🌷میگفت :
مادر اگر روزی نبودم ۱۳ روز روزه قضا برای من بگیر.
خمس مالش را پرداخت کرده بود.
قبل از اعزام به سوریه خیلی روی خودش کار کرد و برای عروج و آسمانی شدن کاملا آماده شده بود.
🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از پاتوق معرفی کتاب
فوتبال و جنگ.pdf
262.6K
📥 #دانلود_کتاب «فوتبال و جنگ»
روایت داستانی «شهید ناصر کاظمی» و زندگی فوتبالی او در جبهه
⚽بمناسبت شروع #جام_جهانی_فوتبال
#PDF
📚کانال«پاتوق معرفی کتاب»📖
@book_room
مرجع PDF کانال:
@pdf_book_room
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌺|#نماد_مقدس
دوره ابتدایی وقتی در مدرسه به دنبالش می رفتم،با حجاب و چادر بودم.باشادمانی و حیرت کودکانه اش می گفت :مامان وقتی می آیی دنبالم؛همه من و تورا یک جور دیگر نگاه می کنند.کمی که بزرگتر شد ،تازه متوجه شد که آن نگاه های خاص،شکوه و ابهتی بود که در حفظ حجاب مادرش وجود داشت .از آن موقع چادر برایش یک نمادمقدس شد.
🔺نقل شده از#مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_6
🍃🌺@shahid_dehghan🌺🍃
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
به قول #حاج_ابراهیم_همت🌙:
هروقت امتداد نگاهت به حرام نرسید...
•| #شهیدی...
و شمادر این آشفته بازار دنیا...
چه قشنگ نگاهت را روی کفش هایت ثابت کردی...♥️🍃
#شهید_محمدرضا_دهقان✨
🎈🍃 @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌹| #پل_صراط
ترک موتور بودم که ناگهان پایم بین موتور و سپر یک ماشین ماند. راننده ماشین اصرار کرد که نگه دارد، باحالتی عصبی از ماشین پیاده شد و خواست که ببیند چه شده است.
زیر سپر شکسته اش را به ما نشان داد و ادای خسارت کرد.
ما که مقصر نبودیم به او باج ندادیم، دید که نمیتواند حریف ما بشود برگشت و گفت که از ظاهرتان معلوم است مذهبی هستید.
دیدار ما به قیامت، سر پل صراط..!!
قائله که ختم شد حرکت کردیم.
در طول مسیر درباره ی این قضیه شوخی می کردیم و می خندیدیم. ناگهان برگشت گفت: باید به آن راننده میگفتم که تا تو پل صراط برسی، ما رد شدیم..!!!
به راستی که از پل صراط رد شد و ما جا ماندیم....
♦️نقل شده از #دوست_شهید
#ابووصال
#شهید_محمد_رضا_دهقان
🍃🌹| @shahid_dehghan
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
#حدیث 🔹امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند : 🔆 صلوات فرستادن در محو کردن گناهان شدیدتر است از فر
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔹من به عنوان مسئول اركان گردان موقتا به آنجا رفتم و در بدو ورودم با بچه هاي باصفاي شمال آشنا شدم كه چند نفر آنها بعدا شهيد شدند.
🔸از جمله :شهيد بريري،شهيد بلباسي،شهيد كمالي
🔹يادمه در اوايل انتقالم به گردان با برادر مرصاد آشنا شدم بعد با #شهيد_محمد_بلباسي.
🔸وقتي كه اين شهيد بزرگوار غذا را بين بچه ها تقسيم ميكرد گاهي اوقات با ايشان به خط ميرفتم.
🔹براي رسيدن به خط بايد در دو نقطه از جلوي چشم دشمن رد ميشديم؛ گاهي اوقات دشمن شليك ميكرد اما به هدف نميزد.
🔸يك روز كه رفتيم خط، از تل يك رد شديم به تل دو رسيديم، در آنجا جواني را ديدم كه با قدي بلند و صورت نوراني حضور داشت؛ او كسي نبود جز شهيد بزرگوار #عليرضا_بريري ..
🔹با او آشنا شدم و خودم را معرفي كردم و سريع صميمي شديم و گفت اگه برگشتم حتما ميام مشهد و به من هم سر ميزنه،تلفنم را گرفت.
🔸در حال آشنايي با عليرضا بوديم كه شهيد بلباسي صدام زد سيد سيد كجايي؟ داداش بيا كه بچه ها منتظر نهار هستند .
🔹سوار ماشين شديم و باز بايد از جلوي چشم دشمن حركت ميكرديم تا به مقر ميرسيديم، در حال برگشت بوديم كه دشمن به سمت ما آتش ريخت؛ محمد بر سرعت ماشين افزود و از اونجا جون سالم به در برديم ولي كار هر روز دوستان همين بود وقتي ميرفتند بايد از جلوي تعداد زيادي از دشمن رد ميشدند .
🔸رسيديم به مقر و شهيد بلباسي نهار را تقسيم كردند و چند تا غذا براي هم اتاقي هاي خودشون بردند و به من گفتند سيد هر وقت كسي غذا نداشت بفرست پيش من، " يك غذا " اضافي دارم .
🔹اين جريان چند روز تكرار شد و گاهي وقتها من كسي را ميفرستادم تا غذاي اضافه بگيرد و بخورد..
🔸تا اينكه يك روز به من غذا نرسيد و من رفتم و گفتم محمد غذاي اضافي كو؟! من غذا ندارم
كه بدون درنگ غذاي خودش را به من داد .
🔹من قبول نكردم و گفتم غذا هست؛ اما از ايشان اصرار و از من انكار تا اينكه عباس يكي از رزمندگان شمالي كه بعدا مجروح شدند، گفت سيد جان غذاي اضافي در كار نيست اين محمد ما #غذاي_خودش رو نميخوره و اونو ميداد به بچه ها ...
🔸وقتي اين ها را شنيدم بي اختيار ايشون رو در آغوش گرفتم و بوسيدم و اظهار شرمندگي كه چرا نفهميدم.
#شهید_محمد_بلباسی 🌷🌷
#شهدای_مدافع_حرم
#سپاه_کربلای_مازندران
#خان_طومان
#شهادت_هنر_مردان_خداست
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠داستان یک تفحص
#شهید_مهدی_منتظرقائم❤️🕊
🌹🍃🌹🍃
🔹... نیمه شعبان سال 1369 بود. شش روز تلاشمان بی نتیجه مانده بود،
گفتیم امروز به یاد امام زمان (عج) بهدنبال عملیات تفحص میرویم اما باز هم فایده نداشت.
🔸خیلی جستوجو کردیم پیش خود گفتیم یا امام زمان (عج) یعنی میشود بینتیجه برگردیم؟
🔹در همین حین 4 یا 5 شاخه گل شقایق را دیدم که برخلاف شقایقها، که تکتک میرویند، آنها دستهای روییده بودند.
🔸گفتم حالا که دستمان خالی است شقایقها را میچینم و برای بچهها میبرم.
🔹شقایقها را که کندم. دیدم روی پیشانی یک شهید روئیدهاند. او نخستین شهیدی بود که در تفحص پیدا کردیم، #شهید_مهدی_منتظرقائم؛ از شهدای «لشکر 14 امام حسین(ع)» اصفهان
🔸#نام_شهید و همزمانی پیدا شدن پیکرش با سالروز ولادت امام مهدی(عج)، نشان از کرامات این شهید و معجزات الهی داشت.
شادی روحش #صلوات 🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از کف خیابان🇵🇸
میگوید یکبار در سوریه به #شهید_بیضایی گیر دادم
اینجا چرا کمربند؟؟؟اینجا که پلیس گیر نمی دهد...
گفت میدانی چقدر #مواظب بودم که با #تصادف نمیرم؟
@shahid_beyzaii