🍃🌸
💠امام مهدی(عج)
🔺خداوندا ! وعده اي را كه به من داده اي، برآورده كن و امر قيام مرا تمام فرما
قدمهايم را ثابت بدار و در سايه قيام من، جهان را پر از عدل و داد كن
📚بحارالأنوار، ج 51 ،ص 13
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_چهل_وسوم 3⃣4⃣
«عارفانه»
راوی : استاد محمد شاهی
یکبار به 《احمد اقا》گفتم : شما این مطالب را از کجا میدانید؟🤔 (قضیه شهادت جمال و زنده بودن ابوالفضل و چندین ماجرای دیگه که از شما دیده ام!)🌷
《احمد اقا》 طبق معمول حرف از مراقبه✋ و محاسبه زد.💚
میگفت،تا میتوانی دقت کن تا میتوانی گناه نکنی،تا میتوانی مراقب اعمالت باش! 🔆 انوقت خواهی دید که همه زمان و مکان در خدمت تو خواهند بود.🙌
بعد نگاهی به من کرد و گفت:[باید بیایید بالا تا بعضی چیز ها را #ببینید ، باید بیایید بالاتر تا بتوانم برخی چیزها را #بگویم.]
بعد حرفی زد که هنوز هم فهمیدن آن برایم دشوار است‼️
گفت: خدا به من عمر افراد را نشان داده⁉️خدا به من فیوضاتی که به افراد میشود را نشان داده
💢من میبینم برخی افراد که جمعه شب هابه جلسات حاج اقا حق شناس می آیند، انسان های بزرگی هستند🌷، که باطن انسان هارا به خوبی میبینند،لذا به اعمالت دقت کن❗️
بیشتر مطݪبی ڪه از احمدآقا می شنیدیم
درباره ی خودسازی بود.
یک بار به همراه چند نفر از بچه ها دور هم نشسته بودیم.
احمدآقا گفت :
بچہ ها ، #ڪمی_به_فڪر_اعمال_خودمان_باشیم
بعد گفت : بچہ ها یکی از بین ما #شهید_خواهد_شد.
خودسازی داشته باشیم تا شهادت قسمت ما هم بشود.
بعد ادامه داد : بچه ها ، حداقل سعی کنید
#سه_روز از گناه پاک باشید. اگر سه روز مراقبه و محاسبه ی اعمال را انجام دهید حتماً به شما عنایاتی می شود.
بچه ها از احمد آقا سوال ڪردند : چی ڪار کنیم تا ما هم حسابـے به خدا #نزدیڪ_شویم.
احمدآقا گفت :
#چهل_روز_گناه_نکنید.
مطمئن باشید که گوش و چشم شما
باز خواهد شد.
و این اشاره ای به همان حدیث معروف است که می فرماید :
هر کس چهل روز اعمالش برای خدا خالص باشد خداوند چشمه های حکمت را بر زبان او جاری خواهد کرد.
***
احمدآقا به دلایلی اظهار لطف بیشتری به من داشت. خانواده ی ما بسیار شلوغ بود
و خانه ی کوچکی داشتیم.
برادر من هم شهید شده بود. برای همین خیلی به تربیت من دقت می کرد.
همیشه برخی صحبت ها را از طریق من به دیگر بچه ها انتقال می داد.
به یاد دارم یک بار به من گفت :
به این رفقای مسجد بگو #دروغ نگویند.
وقتی کلام دروغ از دهان کسی خارج می شود به قدری بوی گند در فضا منتشر می شود که اصلاً
تحمل آن را ندارم❗️
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@abbass_kardani
🌸پاکدامن، فرشته است!
🔷 #امام_علی علیه السلام:
🔹اجر مجاهد شهيد در راه خدا بيشتر از كسى نيست كه قدرت بر گناه دارد اما خويشتندارى مى كند. گويى كه #انسان_پاكدامن، فرشته اى است از فرشتگان!
📔 #نهج_البلاغه
صفحه ۱٣۰٣، حکمت ۴۶۶
✈️✈️✈️✈️✈️✈️✈️✈️
نامه ی مادرشهیدمدافع حرم به سردار سلیمانی
سردار سلیمانی برگرد......
این جماعت امنیت نمیخواهند ، آرامش زیر دلشان زده ، سردار از سوریه برگرد و مدافعان حرم را هم با خودت بیاور !!!
بگذار در کرمانشاه و همدان و تهران با آنها بجنگیم ، مگر کودک سوری گناه کرده که تاوان حفظ امنیت ایران را بدهد ، آنهم امنیت جاده چالوس _کرج ، که در روز شهادت امام صادق زدند و رقصیدند.
بگذار ناله کودکان ایرانی هم بلند شود ، مگر خون آنها رنگین تر از خون کودکان یمن است. سردار سلیمانی برگرد!!!!
بگذار جنگ شود ، برجام اصلا برای جنگ است. بگذار موشکهای آمریکایی آرامش تهران را بهم زنند و در زیر آوار زنانی را که در بغلشان سگ خانگی خوابیده از زیر آوار بیرون آورند . بگذار مردم ایران در صف طولانی یک قرص نان بایستند . این جماعت فقط تلگرام میخواهند. آزادی میخواهند. استادیوم آزادی مختلط میخواهند!!!!
سردار سلیمانی برگرد.......
بگذار جنگ وارد خاک ایران شود. تا جوانانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بروند از ایران دفاع کنند. چرا فقط سپاه بسیج وارتش باید خون بدهند. بگذار آقا زاده ها هم کشته بدهند. بگذار جوانی که شعار میدهد رضاخان روحت شاد، روحش شاد شود.
سردار سلیمانی برگرد.....
امنیت زیاد هم خوب نیست. اصلا هر چیزی زیادش خوب نیست. قدرش را نمیدانند. بگذار صدای هواپیمای جنگی آرامش تهران را بهم بزند. بگذار دختران بزک کرده و بی حجاب دنبال پناهگاه باشند و فرصت آرایش و پیرایش نداشته باشند. بگذار جنگ شود تا مرد از نامرد جدا شود!!!!
سردار سلیمانی برگرد......
نمایندگان مجلس در خوابند ، دست و گردنشان از چادر که نماد عصمت حضرت زهرا(س) است درد گرفته! فقط روزی که داعش به مجلس حمله کرد بیدار شدند، بگذار از خواب گران برخیزند. سردار سلیمانی برگرد ، امنیت برای این جماعت مهم نیست. این نمایندگان قدرت میخواهند و ثروت. صندلی مجلس برایشان شیرین است. بگذار از زیر آوار مجلس بیرونشان بیاوریم. بگذار برجام جلوی موشکهای اسراییل بگیرد ، اگر میتواند !!!!!!
امنیت زیاد شده ، دزدان بیت المال با خیال راحت دزدی می کنند. مؤسسه مالی و اعتباری بنام امام معصوم میزنند و ربا میدهند و ربا میخورند. بگذار آرامش آنها بهم بخورد. بگذار پولهای حرامی که با افزایش سکه و دلار جمع شد خرج آواربرداری شود. !!!!
سردار سلیمانی برگرد. .......
✈️✈️✈️✈️✈️✈️✈️✈️
@abbass_kardani
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
@shahid_pouyaizadi
🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷
4_5908774104688755374.mp3
5.6M
🎵 #صوت_شهدایی
🔺اسم زیبا #تو دارم بر لب
🔹میخونم #لبیک_یا_زینب✌️
🔻من هستم سربازِ گردانِ
🔹 #دختر پادشاه عرب
👈تقدیم به #مدافعان_حرم
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دکتر به حاج اسکندر می گفت: دیگر به بهبود این پسر امیدی نیست و از دست می رود.
می دانستم دل حاج اسکندر در جبهه گیر است.همیشه خودم ساکش را می دادم دستش ومی گفتم برو.اما این بار دوریش راتاب نمی آوردم. هرچه اصرار کردتابرگردد و به عملیات برسد، گفتم: آخه من با این طفل معصوم چی کار کنم. اصلاً اگرخدایی نکرده از دست رفت،جنازه اش را به دست من می دهند,کجادفنش کنم؟
حاج اسکندر سرش راپائین انداخت و گفت:حق باشماست.
آن شب من پیش مهدی در بیمارستان ماندم، حاج اسکندرهم به کوار برگشت. روی صندلی کنار تخت نشسته بودم،به فرزندبیمارم چشم دوخته بودم که خوابم برد.
ناگهان بانویی که چادری از نور به سر داشت،به همراه دو آقاکه از نورشان نمیتوانستم به آنها خیره شوم از درب اتاق واردشدند.دو آقا به احترام خانم عقبترایستاده بودند. آمدند و کنار تخت مهدی ایستادندوگفتند:ما آمده ایم عیادت فرزندشما!
باتعجب گفتم:شما؟
خانم فرمودند:دلت میخواهد پسرت خوب بشه!
-والله پدرش هم می خواهد بره جبهه، به خاطراین بچه نمی تونه بره!
- من حضرت زهرا(س) هستم.آمدم بگم که مانع حاج اسکندر نشو، بگذار برگرددجبهه، ما فرزندت راشفا می دهیم.
از خواب پریدم.دل توی دلم نبود. صبح که شد، حاج اسکندربایکی از بچه های کوار آمد.نگذاشتم وارد شود.
- حاجی همین الان،از همین جا برو جبهه. دیگه نمی خواهم اینجا بمونی!
- چی شده!
- هیچی،تو فقط برو.
اصرار کرد جریان خواب را گفتم. اشک توی چشم هایش پیچید.حاج اسکندر همیشه آماده رفتن بود، از همان درب بیمارستان به سمت جبهه حرکت کرد.
کم کم، برخلاف انتظار پزشکان، علائم بهبودی درمهدی هم دیده شد وخوب شد...
#ﺷﻬﻴﺪاﺳﻜﻨﺪﺭاﺳﻜﻨﺪﺭﻱ
🌹 #معرفی_شهید 🌹
🌼نام : محمدحسین
🌼نام خانوادگی : محمد خانی
🌼تاریخ تولد : ۱۳۶۴/۴/۹
🌼تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶
🌼مکان شهادت : سوریه
🌸زندگینامه شهید بزرگوار🌸
💠متولد نهم آبان ۱۳۶۴💠 بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، 💠زن و بچه ۹ ماهه اش💠 را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند.
هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت.محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود.😍😔
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@masirshahid
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
🔴در محضر عارف شهید احمدعلی نیری ~~
شهید احمدعلی نیری درروستای آینه ورزان دماوند در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود.
احمدعلی از همان ابتدا هم به انجام واجبات و ترک محرمات بسیار پایبند بود و نسبت به کسانی که غیبت میکردند به شدت واکنش نشان میداد.
احمدعلی با همان سن نوجوانیش آنقدر سریع اوج گرفت که به مراحلی از عرفان دست یافت.
این شهید بزرگوار سرانجام در عملیات والفجر۸ در منطقه ی فاو در سن ۱۹ سالگی در تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ به سعادت ابدی و آرزویش، شهادت، رسید.
🌹شهدارا یادکنیم با ذکر صلوات🌹
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
📚موضوع مرتبط:
#شهید_احمدعلی_نیری
#شهید_دفاع_مقدس
#معرفی_شهید
#سبک_زندگی_خانوادگی_شهدایی
📅مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#04_29
@masirshahid
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
یه بار از احمدعلی پرسیدم:
👬آخه رفیق، چطوریه که تو اینقد معرفتت نسبت به خدا بیشتره و حال و هوات یه جور دیگس؟😔
اول از گفتنش تفره رفت اما وقتی باز پرسیدم گفت: طاقت شنیدنشو داری؟😖
من که جاخورده بودم گفتم آره.
تعریف کرد که یه روز با بچه ها رفته بودن اردو👬👬
معلم صداش کرده و ازش خواسته کتری رو آب کنه برا چایی...
🔴میگفت:
دماوند بودیم، شاخه و برگا رو کنار زدم 🍀🍃🌹 تا برسم رودخونه
همین که رسیدم به رودخونه زانوهام سست شدن و سرمو انداختم پایین و بدنم شروع کرد به لرزیدن😭
👈همونجا میتونستم گناه کنم🔴❌
👈🌹اما سرمو انداختم پایین و گفتم خدایا من اینجا هیشکی جز خودت نمیبینتم و توانایی گناه دارم اما به خاطر خودت گناه نمیکنم...
آخه چندتا خانوم داشتن اونجا تو آب شنا میکردن😖
رفتم و از یه جای دیگه آب برداشتم
هنوز حالم دگرگون بود و از ته دلم گفتم: یاالله یا الله...😭
همون موقع بود که انگار تموم شن های اونجا هم باهم میگفتن: سبوح قدوس ربکم و رب الملائکه و روح🍃🌹🍃
بچه ها حواسشون به من نبود اما حال من خیلی دگرگون بود و انگار از همون موقع درهایی از ملکوت اعلا برام باز شد🌺
اینارو نگفتم که فکر کنی من کسیم، اینو بدون که هرکی به خاطر خدا گناهی رو ترک کنه خوده خدا براش خیلی خوب جبران میکنه...
😭
تا وقتی هم زنده ام برای کسی این ماجرارو تعریف نکن...
{{نقل از دوست شهید دکتر نوری}}
🌹شهدارا یادکنیم با ذکر صلوات🌹
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
📚موضوع مرتبط:
#شهید_احمدعلی_نیری
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
@masirshahid
🔴 آقای بینمک! حد نگه دار
🔹🔸سعید نمکی وزیر بهداشت، طی سخنان عجیب و خارج از حیطهی اختیارات و وظایفش، گفته است: "ما ۱۴ تولد در شیعه داریم با ۱۳ وفات(!) اما همیشه دلمان میخواهد گریه کنیم و ضجه بزنیم(!) باید این فضای غم انگیز را شکست و آن را تعدیل و تلطیف کرد. این افسردگی عامل خودکشی و بسیاری از خشونتهای اجتماعی است. باید روانهای پریشان را در یابیم"!
♦️البته جامعه مذهبی و هیاتها با این مدل پریشانگوییهای آدمهای روغنفکر سالهاست آشناست و دیگر حنای این جماعت برای مردم رنگی ندارد.
اما به جهت اینکه گویندهی این لطیفههای تلخ دارای جایگاه تراز اول در دولت است، نکاتی مطرح میشود.
1⃣ - فرهنگ شیعه برای ائمه معصوم شهادت قائل است نه وفات!
2⃣ - شما که مسئولیت رسمی دارید، اگر مانند رئیستان اهل دروغگویی نیستید، لطفا به مردم آمار صحیح بدهید که چند تن از اهالی روضه و هیات یا به کلام سخیف شما ضجه، خودکشی کردهاند؟!
3⃣ - شما که ژست دلسوزی برای روح و روان مردم گرفتهاید، بیان کنید که در حیطهی کاری خود، دقیقا چه اقداماتی برای تلطیف روحیهی هموطنانمان انجام دادهاید؟ قیمت دارو برای نیازمندان و مبتلایان به بیماریهای خاص چقدر است؟ با ارز رانتی ۴۲۰۰ تومانی دوستان شما به جای دارو چه مزخرفاتی را وارد کردهاند؟ تکلیف ویزیت پزشکان چه شد؟ از چاه بزرگ و پولخور طرح تحول سلامت که کمر بیمه و بیمارستان و بودجهی کشور را شکسته، چه خبر؟
4⃣ - تیم شما، از صدر تا ذیلتان، هر وقت به تنگنا میافتید، دم از رفراندوم میزنید. اگر با مردم صادق هستید، در این باره رفراندوم برگزار کنید که علت اصلی فضای غمانگیز حاکم بر مردم چیست: اختلاسها و ناکارآمدیها و خیانتها و جاسوسیهای همکاران دولتی شما یا مجالس روضهی گرهگشای اهل بیت؟
5⃣ - خارج از همهی این موضوعات و سوالات، اما میدانیم چرا برگزاری پرشور مجالس روضه و هیاتها به شماها این همه فشار آورده است. هرچه میکوشید چادر از سر زنان برداشته و حجابشان کمرنگ شود، جوانان اسیر هویوهوس زندگی غربی شوند، نوجوانان با سند مفتضح ۲۰۳۰ به صورت ریشهای ضددین بار بیایند، اما گرایش آنان به این مجالس و محافل هر روز بیشتر از دیروز شده است.
♦️از اینها گذشته، هرچقدر دولت در حوادثی مثل زلزله و سیل و ازدواج و... دچار تعطیلی و کوتاهی شده، اما همین جلسات مذهبی و اهالی روضه کمربسته به خدمت مردم درآمدهاند و در تهیه جهیزیه، حضور میدانی در مناطق سیلزده و زلزلهزده و ارسال کمکهای انسانی پیشقراول بودهاند.
آیا این موارد، دلایل کافی برای عصبانیت جماعت تعطیل نیست؟
6⃣ - سخن آخر:
از عمر حضور شماها در قدرت حدود ۱.۵ سال باقی مانده اما از عمر دستگاه امام حسین(ع) و محافل اشک و روضه که در درون خود سبکبالی و نشاط واقعی روحی و روانی به همراه دارد، ۱۴۰۰ سال میگذرد و پس از این ۱.۵ سال باقیماندهی شما هم، چراغ این مجالس به کوری چشم بدخواهان پرفروز خواهد بود.
♦️شماها فانی هستید و حسین و عشق و اشک و بزمش باقی است. پس در این مدت کوتاه از زمان باقیماندهی عمر دولتتان، به جای حاشیهسازی و بیان سخنان غیرکارشناسی و خارج از محدودهی تکالیفتان، سرتان را پایین بیاندازید و هیاتیوار، فقط به فکر خدمت به مردم باوفا و بینظیر کشورمان باشید.
چراغی را که ایزد برفروزد هر آن کس پُف کند، ریشش (ریشهاش) بسوزد.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
نوکر روسیاه ارباب
✍️ حاج میثم نادی (مداح اهل بیت)
🌷 #کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حق مردم
🔹هشدار رئیس قوه قضائیه به «خودروسازان متخلف»
@Farsna
🔴 احترام به جانباختگان جنگ جهانی به سبک پوتین‼️
🔻 ادای احترام پوتین به جان باختگان جنگ جهانی دوم در عمق ۵۰ متری آبهای خلیج فنلاند
🔹رئیس جمهور روسیه با استفاده از یک فروند زیردریایی تک نفره «باتیسکاف» به عمق ۵۰ متری آبهای خلیج فنلاند رفت تا به جان باختگان زیردریایی «ش۳۰۸ سمگا» ادای احترام کند.
🔹زیردریایی «ش۳۰۸ سمگا» در جنگ جهانی دوم بدست نیروهای ارتش آلمان نازی غرق شد و همه سرنشینان آن کشته شدند.
✍ #پینوشت :
🔻قابل توجه سه گروه:
1⃣ عزیزان و مسئولانی که برای گرامیداشت شهدای عزیز کم کاری میکنند
2⃣ روشنفکرنمایانی که گاهی برای بزرگداشت شهدا و گرامیداشت هفته دفاع مقدس و.... نسخه های ناصواب تجویز میکنند
3⃣ جوانان عزیز: بایست قدر قهرمانان ملی خود را بیش از پیش بدانیم
🔸شادی روح شهدا صلوات🔸
@shahid_pouyaizadi
🌷کانال شهید پویا ایزدی🌷
#لبخند_های_خاکی
🌸🌸 ما یك عده بودیم كه عازم جبهه شدیم . نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره و ...
رسیدیم به اهواز .
رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده كنند ! فرمانده ارتشی پرسید : خُب ، حالا در چه رسته ای آموزش دیده اید ؟
همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه كردیم . هیچ كس نمیدانست رسته چیست ؟!
فرمانده كه فهمید ما از دَم ، صفر كیلومتر و آكبند تشریف داریم ،
گفت : آموزش سلاح و تیراندازی دیدید ؟ با خوشحالی اعلام كردیم كه این یك قلم را واردیم .
ـ پس این قبضه خمپاره در اختیار شماست ، بروید ببینم چه میكنید .
دیده بان گزارش میدهد و شما شلیك كنید .
بروید به سلامت!
🌸🌸 هیچ كدام به روی مبارك خود نیاوردیم كه از خمپاره هیچ سررشته ای نداریم .
رحیم گفت : انشااللّه به مرور زمان به فوت و فن همه سلاح های جنگی وارد خواهیم شد .
كمی دورتر از خط مقدم خمپاره را در زمین كاشتیم و چشم به بیسیم چی دوختیم تا از دیده بان فرمان بگیرد .
🌸 بیسیم چی پس از قربان صدقه با دیده بان رو به ما فرمان «آتش» داد .
ما هم یك گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها كردیم
خمپاره زوزه كشان راهی منطقه دشمن شد .
لحظه ای بعد بیسیم چی گفت : دیده بان میگه صد تا به راست بزنید !
🌸🌸 همه به هم نگاه كردیم . من پرسیدم : یعنی چی صد تا به راست بریم ؟
رحیم كه فرمانده بود كم نیاورد و گفت : حتماً منظورش این است كه قبضه را صد متر به سمت راست ببریم .
با مكافات قبضه خمپاره را از دل خاك بیرون كشیدیم و بدنه سنگینش را صد متر به راست بردیم
.
بیسیم چی گفت : دیده بان میگه چرا طول میدین ؟؟؟
رحیم گفت : بگو دندان روی جگر بگذاره .
مداد نیست كه زودی ببریمش !
🌸 دوباره خمپاره را در زمین كاشتیم .
بیسیم چی از دیده بان كسب تكلیف كرد و بعد اعلام آتش كرد
.
ما هم آتش كردیم !
بیسیم چی گفت : دیده بان میگه خوب بود ، حالا پنجاه تا به چپ برید !
با مكافات قبضه خمپاره را در آوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره كاشتیم و آتش !
🌸🌸 چند دقیقه بعد بیسیم چی گفت : میگه حالا دویست تا به راست !
دیگر داشت گریه مان می گرفت .
تا غروب ما قبضه سنگین خمپاره را خركش به این طرف و آن طرف می كشاندیم و جناب دیده بان غُر میزد كه چرا كار را طول میدهیم و جَلد و چابك نیستیم .
سرانجام یكی از بچه ها قاطی كرد و فریاد زد : به آن دیده بان بگو اگر راست میگه بیاد اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ بره !!!!
🌸🌸 بیسیم چی پیام گهربار دوستمان را به دیده بان رساند و دیده بانكه معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیك ها عصبانی شده ، گفت كه داره میآد .
نیم ساعت بعد دیده بان سوار بر موتور از راه رسید .
ما كه از خستگی همگی روی زمین ولو شده بودیم ، با خشم نگاهش كردیم .
دیده بانكه یك ستوان تپل مپل بود ، پرسید : خُب مشكل شما چیه ؟ شما چرا اینجایین ???
از جایی كه صبح بودید خیلی دور شدین !!!
🌸🌸 رحیم گفت : برادر من ، آخر هی میگی برو به راست . صد تا برو به چپ . خُب معلوم كه از جایی كه اوّل بودیم دور میشیم دیگه .
ستوان اول چند لحظه با حیرت بروبر نگاهمان كرد .
بعد با صدای رگه دار پرسید : بگید ببینم وقتی میگفتم صد تا به راست ، شما چه کار میكردین ؟
🌸🌸 خُب معلومه ، قبضه خمپاره رو در می آوردیم و با مكافات صد متر به راست می بردیم !
ستوان مجسمه شد .
بعد پقی زد زیر خنده .
آنقدر خندید كه ما هم به خنده افتادیم .
😂😂
ستوان خنده خنده گفت :
وای خدا !
چه قدر بامزه ، خدا خیرتان بده چند وقت بود كه حسابی نخندیده بودم .
وای خدا دلم درد گرفت .
🌸 ما كه نمی دانستیم علّت خنده ستوان چیه ، گفتیم :
چرا میخندی ؟??
ستوان یك شكم دیگر خندید .
😂😂
بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت : قربان شكل ماهتان برم ،
🌸🌸 وقتی می گفتم صد تا به راست ، یعنی اینكه با این دستگیره سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید ،
نه اینكه كله اش را بردارید و صد متر به سمت راست ببریدش !
و دوباره خندید .
فهمیدیم چه گافی دادیم .
ما هم خندیدیم .
🌸 دست و بالمان از خستگی خشك شده بود ، اما چنان می خندیدیم كه دلمان درد گرفته بود
@MostafayeGhalbha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مصطفی_قلب_ها
قسمت دوم
🎙خاطراتی در مورد #سیدابراهیم از زبان سید مسافر(حفظه الله تعالی)همرزم شهید💕
سیدابراهیم چمران زمان خودش بود!
#شهید_مصطفی_صدرزاده
@MostafayeGhalbha