💌
خدایـــ💓ـــا
شب را در سڪوت
و تاریکی آفریدی
تا همه از هیاهو و شلوغی روز
به آرامش برسند
پس آرامش حقیقے
و خوابی آرام را
نصیب دوستانم کن
🌸شبتون منور به نور حق🌸
🌱| @gomnam313
🌸🍃 #دوستان_لطفا_بخونيد
ﻭَﺇِﻥ ﺗَﺘَﻮَﻟَّﻮْﺍ ﻳَﺴْﺘَﺒْﺪِﻝْ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻏَﻴْﺮَﻛُﻢْ ﺛُﻢَّ ﻟَﺎ ﻳَﻜُﻮﻧُﻮﺍ ﺃَﻣْﺜَﺎﻟَﻜُﻢ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﻯ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﺪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﺰ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺷﻤﺎ ﺁﺭﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﻤﺎ - ﺳﺴﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﺨﻴﻞ - ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ.
❤️ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ❤️
ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎﺣﺠﺎﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﻮﭘﺮﻣﺎﺭﮐﺖﻫﺎﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮﻩﺍﯼ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ،
ﺧﺮﯾﺪﺵ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺭﻓﺖ ﭘﺸﺖ ﺻﻨﺪﻭﻕ. ﺻﻨﺪﻕﺩﺍﺭ ﺯﻧﯽ ﺑﯽﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺘﺎً
ﻋﺮﺏ ﺑﻮﺩ.
ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺍﺭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎﺭﮐﺪ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻣﺘﮑﺒﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
ﺍﻣﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎﺣﺠﺎﺏ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽﮔﻔﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻋﺚ
ﻣﯽﺷﺪ ﺻﻨﺪﻭﻗﺪﺍﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﻮﺩ!
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺻﻨﺪﻭﻕﺩﺍﺭ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
(( ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮﯼ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﻭ
ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻠﺶ ﺗﻮ ﻭ
ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ! ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺩﯾﻦ ﻭ
ﺗﺎﺭﯾﺦ! ﺍﮔﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﯼ ﺩﯾﻨﺖ ﺭﻭ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﺪﯼ ﯾﺎ ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺮﻭ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﻭ
ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﻣﯽﺧﻮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ)) !
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ ﺍﺟﻨﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮﯼ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻕ ﺩﺍﺭ ﮐﺮﺩ …
ﺭﻭﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ
ﺧﺎﻧﻢ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﭼﻬﺮﻩٔ ﺍﺭﻭﭘﺎﯾﯽ ﻭ
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺍﻭ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺟﺪ ﺍﻧﺪﺭ ﺟﺪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﯼ ﻫﺴﺘﻢ… ﺍﯾﻦ
ﺩﯾﻦ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭﻃﻨﻢ …
ﺷﻤﺎ ﺩﯾﻨﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ !
🔻 #گمنام_313🔻 ادامه مطالب 👇
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌷 @gomnam313
╚═ ⚘════⚘ ═╝
جايی يک چيز را در زندگی ات عوض کن
تا زندگی ات زيبا شود :
به جایِ ترس از خدا ،
عشق خدا را جايگزين کن ...🌸
🔻 #گمنام_313🔻 ادامه مطالب 👇
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌷 @gomnam313
╚═ ⚘════⚘ ═╝
#آیتاللهشاهآبادی :
اگر گناه میکنید اما هنوز در قلبتان
محبت بھ"حضرتصدیقهسلاماللهعلیها"
را حس میکنید ، امیدوار باشید!
#پندانـــــــهـــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آنکه ظهورِ تو تمنای همه
اَلعجل آقا به حقِ فاطمه…
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌱| @gomnam313
درتمناے نڪَاهت بيقرارم
تا بیایی
مڹ ظهور لحظہها را ميشمارم
تا بیایی، خاڪ لایق نیست
تا بہ رویش پاڪَذارے
درمسیرت جاڹ فشانم
گل بڪارم تا بیایی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌱| @gomnam313
نزدیکتر از رگم
مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»
«آنچه خدا بخواد صورت میپذیرد
و هیچ نیرویی جز قدرت خدا نیست»
خودش داره میگه من اگه برات بخوام
میشه و هیچکسی هم نمیتونه جلومو بگیره!
داریم قشنگ تر از این؟
#خداےمن
🌱| @gomnam313
اِرحَم مَن رأسُ مالِهِ الرّجاءُ و سِلاحُهُ البُکاءُ.
رحم کن به کسی که سرمایهاش امید به تو
و اسلحهاش گریه است...
#خداےمن
🌱| @gomnam313
هرکس عبادات و کارهای خود
را خالصانه برای خدا انجام دهد،
خداوند بهترین مصلحتها و برکات
خود را برای او تقدیر مینماید!
"حضرت زهرا سلاماللهعلیها"
🌱| @gomnam313
🌷ازخدامیخوام
بایه حس خوب
بانوری ازجنس امید
بادلی غرق شادی
وباقلبی سرشار از آرامش
امشب بخوابید
تافردابا کلی انرژی
ازخواب بیدار بشید
شب پائیزیتون 🌙
مالامال عشق و صفا❤️
✨در پناه نور و عشق الهی باشید✨
🌱| @gomnam313
#حلاوت_خدمت
حلاوت خدمت
✏️۵
وارد اتوبوس شدم .دختر خانم خوش صورت و زیبایی که شالش روی شانه هایش افتاده بود ، توجهم را جلب کرد . جلو رفتم و کنارش نشستم. بعد از چند دقیقه با خوشرویی گفتم :《دختر خوشگلم ،شالت افتاده ها!!!》
دختر با برخورد سردی گفت :《 میدونم 》
گفتم :《 نمیخوای درستش کنی؟ 》
فوراً گفت :《 نه 》
گفتم :《عزیزم ، موها و گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن ، هم تو ، هم اونا دارین گناه میکنین ، فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم (ع) ها!!!》
دختر برگشت و به من نگاه کرد، هر لحظه منتظر بودم شروع به فحاشی و دعوا کند، اما یک دفعه ، سرش را روی شانه ام گذاشت و شروع به گریه کرد و گفت :《 آخه شما چی میدونید از زندگی من ؟ صبح تا شب دو شیفت کار می کنم .،پدر و مادرم هر دو مریضن، خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم ، بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! 》
خیلی ناراحت شدم به چشمانش نگاه کردم و گفتم :《عزیز دلم ، تو سختی های زندگی به خدا توکل کن..برو پیش امام رضا (ع) بگو به خاطر شما حجابمو درست می کنم، شما هم این خواسته ی منو برآورده کن. 》
دختر با صدای لرزان گفت :《 به خدا روم نمیشه ، چند ساله حرم نرفتم ، همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ، ولی آخرماه کلاً پنج ،شش میلیون بیشتر دستمو نمی گیره ، واقعاً خسته شدم. 》
گفتم :《 با امام رضا(ع) معامله میکنی یا نه؟ 》
بعداز کمی مکث ، با چشمای پر از اشک گفت ؛《 آره. همینجا جلوی شما به امام رضا (ع ) قول میدم حجابمو درست کنم ،تا حضرتم به زندگیم سر و سامون بدن ، الانم میشه شالمو ببندین؟》
در حال بستن شال بودیم که یک دختر خانم جلو آمد و یک گیره ی قشنگ بهش داد و با لبخند گفت :《 اینم هدیه ی من به شما ... 》
خانمی که به نظر تحصیل کرده می آمد و روبروی ما نشسته بود گفت :《دختر گلم اسمت چیه؟ 》
_《 عاطفه 》
_《عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم ، بامن کارمیکنی؟ 》
عاطفه با حالتی بهت زده و شگفت زده به چهره آن زن خیره شد و به آرامی گفت :《 ولی من که بلد نیستم .》
_《 اشکال نداره یاد میگیری .حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه ، کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه. قبول؟ 》
چشمان عاطفه پر از ذوق و شادی شد و با تمام وجود خندید و با صدای بلند گفت :《 قبول 》
برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و با صدای بلندتر گفت :《 خدایا شکرت. امام رضا( ع ) دمت گرم. 》
در همین حین کیسه پلاستیکی که دستم بود را بهش دادم و گفتم :《.من خادمم و اینم غذای حضرته ، این هفته روزی شما است.》تشکر کرد و اشک شوق دیگر امانش نداد ....
✏️خاطره ای از خادمیار بخش انتظامات صحن ها و حریم خواهران
🔻 #گمنام_313🔻 ادامه مطالب 👇
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌷 @gomnam313
╚═ ⚘════⚘ ═╝
💌
قلبم را به خدا می سپارم
وقتی که میدانم
بدون حکمت او
برگی از درختی نمی افتد ...🌸
🔻 #گمنام_313🔻 ادامه مطالب 👇
╔═ ⚘════⚘ ═╗
🌷 @gomnam313
╚═ ⚘════⚘ ═╝