وظایف منتظران واقعیِ #امام_زمان (عج) هفت چیز است:
۱- صبور بودن
۲- گشادهرویی
۳- همسایهداری
۴- خوشرفتاری
۵- ترویج کارهای نیک
۶- خودداری از آزار و اذیت دیگران
۷- خِیرخواهی و مهربانی با مومنان
✍🏻امامرضا(ع)
🌱| @gomnam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬حاج قاسم سلیمانی
🔹فشار دشمنان شمارا دچار تفرقه نکند
#فرمانده
🌱| @gomnam313
☑️ ما را از جان دادن نترسانید،
از جان عزیزتر داشتیم که رفت...
🌱| @gomnam313
بزودی فتنههایۍ پیش روۍ خواهید داشت ڪه ڪل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت!
آنروز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نڪنید❤️
🌱| @gomnam313
❌ #مرد_آرایشگر ❗️❕❗️❕❗️
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.
در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
وقتی به موضوع « خـــــــ♥️ــــــدا » رسیدند ♦️
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.🔴
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد.
به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟
بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟
اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد.
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.🔘
🤔 مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.🚶
به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده.🤔
ظاهرش کثیف و ژولیده بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:
می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.❌🚫🚫
آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم.😳
من همین الان موهای تو را کوتاه کردم...
مشتری با اعتراض گفت: نه!
آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند!
💢 موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.💢
مشتری تائید کرد: دقیقاً !👌👏👏
نکته همین است.✌️🌺
خـــــ🌼ــــــدا هم وجود دارد!
فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.🌸
♦️ #عضو_شوید 👈 گمنام_313
« تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلُّ مَن تَشاء »
هرکس را که بخواهی عزت می دهی؛ هرکس را بخواهی خوار می کنی...
عزت و ذلت دست خداست الحمدلله
#خداےمن
🌱| @gomnam313
خدایا
یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم
یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم
یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم
یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم
یادم بده چشمانم را روی بدیها و تلخیها ببندم چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا میبینند!
#خداےمن
#حال_خوب
ماخوشیمبهنغمهی :
[أنتَمَوْلایوَأنَاالْعَبد]
هرچیتوبگی؛
هرچیتوبخوای؛
ماکوچیکترازاونیمکهاعتراضکنیم،
توبزرگترازاونیکهبدمونروبخوای..!
#خداےمن
همہعمرتانراصرفاینبدنۍکہقراراست
سراخر غذاۍکرمهاشود، نکنید
صرفآنچیزۍبکنیدکہ فرشتگان میخواهند بردارندوببرند..
#استادالهۍقمشہاۍ
#پندانـــــــهـــ
👌لباس های زیبا ،
شاید در کوتاه مدت
زیبایی ما را تکمیل کنند ،
ولی بی شک ،
در مدت زمان طولانی ،
✨این یک ذهنِ زیباست
که جذابیت دارد ...
💎قطعا کسی نمی تواند
منکر جذابیت ابدیِ
یک روح زیبا شود ...🌸
🌱| @gomnam313
🌸🍃 ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺩﺭ ﮐﻠﻤﻪ #الــــلــــه
ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮ ﻫﻠﻨﺪﯼ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻣﺴﺘﺮﺩﺍﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﮐﻠﻤﻪ 💟 ﺍﻟـــﻠـــﻪ 💟 ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺁﻥ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻟﻔﻆ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺣﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
ﺍﯾﻦ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮ ﻫﻠﻨﺪﯼ ﻃﯽ ﮔﻔﺘﮕﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺗﯽ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ
ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻭ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺫﮐﺮ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺁﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺁﻥ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺣﯽ، ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺗﻨﻔﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﻈﻢ ﻭ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﻣﯿﺪﻫﺪ.
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ الف ﮐﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺨﺶ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﻭﺑﺎﻋﺚ
ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺗﻨﻔﺲ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﺍﮔﺮ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﯾﻦ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺗﻨﻔﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭﺣﯽ ﻣﯿﺪﻫﺪ.
ﺣﺮﻑ ﻻﻡ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﻭﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﻄﺢ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﻄﺢ ﻓﻮﻗﺎﻧﯽ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﺸﺪﯾﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻭ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺗﻨﻔﺲ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ.
ﺍﻣﺎ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﺀ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﯾﻪ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻭﺑﺮ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺗﻨﻔﺴﯽ ﻭﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻗﻠﺐ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﺴﺰﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﺿﺮﺑﺎﻥ ﻗﻠﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﺑﺮﺍﺳﺘﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ:
💕ﺍﻟﺬﯾﻦ ﺍﻣﻨﻮﺍ ﻭ ﺗﻄﻤﺌﻦ ﻗﻠﻮﺑﻬﻢ ﺑﺬﮐﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻻ ﺑﺬﮐﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻄﻤﺌﻦ ﺍﻟﻘﻠﻮﺏ 💕
♦️ #عضو_شوید 👈 گمنام_313
میگفت...
اگرکسۍراپیدانکردۍکہتورادوست
داشتہباشد،
یادتنرودکہ«خدا»بہاندازهتمام
کسانۍکہدوستتندارند،
دوستتدارد..
#خداےمن
#شرح_دل
🌱| @gomnam313
میگفت هر وقت گناه کردی و پشیمون
شدی و ناامید که نکنه خدا نبخشه،
این سوال رواز خودت بپرس:
گناه من بزرگ تر یا رحمت خدا؟!
#خداےمن
🌱| @gomnam313
بابا جانمان حضرتعلی فرمودند
هــر گاه مشــکـلی در کــار دین یا
دنیا برایــت رخ داد ،دســتها را
به سوی آســمان بلند کن و۷ بار
بگو “یا الله”بعد حاجت را بخواه
*ختوم و اذکار
#پندانـــــــهـــ
🌱| @gomnam313
•『🌱』•
.
حاجقاسمیهجاتوی
وصیتنامشونمیگن؛
خدایاوحشتهمہے
وجودمرافراگرفتہاست'
منقادربہمھارِ
نفسِخودنیستݥـ
رسوایمنڪن! :)
#وصـیتنامہ💔
🌱| @gomnam313
#حلاوت_خدمت
حلاوت خدمت
✏️۳
زمانی درحرم مطهر امام رضا علیه السلام وظیفه داشتیم غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم.
شبی با خادم یکی از مساجد پایین شهر مشهد ، تماس گرفته و به او گفتم :
《 امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص ، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم . آماده همکاری با ما باش . 》
نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ؛
با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند؛ مواجه شدیم ؛
به طوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم ، نداشتیم .
خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است ؟!
گفت :
《حواسم نبود در بلندگو اعلام کردم ؛ امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد کاری از دستم بر نمی آید.》
تصمیم به برگشت داشتیم ؛
که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار ، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی ، نظرم را جلب کرد ؛
از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم افتاد و همانجا در دلم ، از خود امام رضا علیه السلام مدد خواستم و گفتم :
《آقا جان خودت راه حلی ارائه بده که بتوانیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم ؛
و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند ؛ دست خالی برنگردند ؛
همان لحظه ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند ، از خادم محله بپرسم لات این محله چه کسی است؟
از خادم مسجد پرسیدم :
《 لات این محله چه کسی است ؟》
او با تعجب پرسید :
《 برای چی؟! 》
گفتم :
《 کارش دارم.》
گفت:
《اسمش جعفر پلنگه》
گفتم
《 بگو بیاد 》به او تلفن زد .
قرار شد تا نیم ساعت دیگر خودش را برساند . منتظرش ماندیم.
جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز ، با موتور آمد .
سلام کرد و گفت :
《 فرمایش ؟ 》
گفتم :
《 ما از حرم مطهر امام رضا علیه السلام آمدیم و غذای متبرک آوردیم ؛ حال نمی دانیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشوند؛
از شما می خواهیم در این کار کمکمان کنی . جعفر گفت :
《 با کمال میل ، نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم ؛ چشم .》
به بقیه خدام گفتم :
《ماشین غذا رو تحویل جعفر بدهید و به او کمک کنید تا غذاها را تقسیم کند.》 جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش از آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد .
گفتم :
《چهار تا غذاهم به خودش و خانواده اش بدهید .》
بعد از اتمام کار ، به من گفت :
《 شماره تلفنت را به من میدهی؟》
همکاران با اشاره گفتند:
《 این کار را نکن ، برایت دردسر درست می کند》.
با کمال میل شماره را به او دادم و رفتیم .
ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت و گفت :《جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم .》
به دفتر کاری ام در حرم آمد .
آنجا به من گفت:
《من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم 》
. با تعجب گفتم :
《 بله؟ 》
گفت :
《من هم روزهای پنج شنبه می آیم حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها می چرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری کرده و سرجاهایشان می گذارم و برمی گردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت می دانم و اتفاقا همان روز در راه برگشت ، به درب مهمانسرا که رسیدم ؛
به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم :
می شود امروز غذای متبرکی از حرمتان برای خواهر بیمارم ببرم؟
وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت :
آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو ! نا امید شدم و خواستم به خانه برگردم ؛
پشت سرم ، آن خادم به همکارش گفت:
مواظبش باشید جیب مردم را نزند .
هنگامی که این را شنیدم به او گفتم :
خدایا توبه ، من جیب بُر نیستم ؛
دلم شکست و تا بست نواب گریه کردم ؛
به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمی آیم و خداحافظ .
ناگهان گوشیم زنگ زد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند ؛
با ترس و لرز که من جیب بُری نکردم ؛
چه زود گزارش دادند و احضارم کردند !
پیش شما آمدم .
حالا آمده ام بگویم :
امام رضا علیه السلام چقدر مهربانند ؛
یک غذا می خواستم ؛
ولی به من یک ماشین غذا دادند ؛ و به جای یکی ، چهارتا غذا برای خانواده ام بردم .》
♦️ #عضو_شوید 👈 گمنام_313
طرفبایكموتورگازیآمد
جلویدرمسجد..🛵°
سلامکرد✋🏾°
جوابشرابابیاعتناییدادم..
دستانشروغنےبودوسیاه..😑°
خواستموتورُهمانجلو
ببنددبهیكستون،نگذاشتم..
گفتم:
«اینجانمیشهببندیعمۅ..!»🚫°
بانگرانےساعتمرانگاهکردم؛
دوبارهخیرهشدمبهسرکوچه..😕°
سه،چهاردقیقهگذشتو
بازهمخبرینشد. پیشخودمگفتم:
«مردمرودیگهبیشترازایننمیشهنگه
داشت؛خوبهبرمبهمسئولپایگاهبگمتا
یكفکریبکنیم.»🤦🏻♂°
یكدفعهدیدمبلندگویمسجدروشن
شدوجمعیتصلواتفرستادند!🗣°
مجریگفت:
«نمازگزارانعزیزدرخدمتفرماندهبزرگ
جنگحاجعبدالحسینبرونسےهستیمکهبه
خاطرخرابیموتورشانکمےباتأخیررسیدهاند..🎤°»
#شهیدعبدالحسینبرونسی🌱
🌱| @gomnam313