Untitled 12(2)(1).mp3
6.82M
انگاردوبارهعلیاکبربهخیمهمیره🫀
#محمدعطایینیا
-قول میدم اگه ورق برگرده...😭
جوری لالایی بخونم...💔
26.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسم تو حلاوت استونامت نمک است🫀
#امینقدیم
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فکر بابای ِپیرتو بکن یکم عزیزم❤️🩹
#حسینستوده
-
-
امام حسین پس از شهادت حضرت
علی اکبر -علیهما السلام- به گونه ای
بلند گریست که یکی از فرشتگان
آسمان -برای ابراز همدردی با ایشان
در داغ فرزندش- نزد حضرت آمد
و عرض کرد:
«اباعبدالله! آرام و شکیبا باش! گریه نکن
زیرا به خدا سوگند هنگام عبورم دیدم
آسمانیان با گریه شما گریه می کنند!»
📚 بشارة الباکین، تبریزی، ص۱۷۲
🇵🇸☫𝓰𝓸𝓶𝓷𝓪𝓶☫🇵🇸
-
خداوند فرمود :
اگر حضرت مولاعلی «صلواتاللهعلیه» نبود ؛ هیچ یک از انبیاء و پیامبران را خلق نمی کردم .
📚طوالع الانوار مرحوم تنکابنی ج2 ص175
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-ایتَلاطُمموجقیامعلیاَکبَر³³³❤️🩹
#محمدعطایینیا
-
-
[شب عاشورا] امام از خیمه سراسیمه،
خاطر پژمرده بیرون آمد، دید جوان
رشیدش علی اکبر، سر به طناب خیمه
گذارده، مثل باران بهاری اشک میبارد.
حضرت پیش آمده، سر پسر را از روی
طناب خیمه برداشت، اشک از دیده نور
دیدهاش پاک نمود، فرمود: ای فرزند
دلبند من، برای چه زار و نالانی؟
علی اکبر عرض کرد: بابا! این زندگی
بر علی اکبر حرام باد که من زنده
باشم، خواهران من از تشنگی بمیرند!»
📚مقتل هدیة الذاکرین، ص٤۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سحر امد کبوتریم همه...⛓
#شهزادهعلیاکبر³³³
#محمدرضافتوحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه اذانی الله اکبر...⛓
#شهزادهعلیاکبر³³³
#محمدرضافتوحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به اذن مولا در..
#شهزادهعلیاکبر³³³
#محمدرضافتوحی
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
♥️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
یه خون ریزی کوچک این سگ کثیف فقط
در چند دقیقه تیتر یک تمام خبرگزاریهای
دنیا شد..
اما ماههاست کسی پیکرهای غرق به خون
کودکان مظلوم غزه را نمیبیند!
دنیا و اهالیش همینقدر ترسناکن...
#کربلای_غزه
فقط برای این داغی که روی دل ما گذاشتی
باید مثل سگ جون بدی ترامپ کثیف...!
هر چند که با انتقام هم داغ دلِ ما سرد
نمیشه...🚶🏽♂
#سردار_دلها
#ترامپ_جنایتکار
جَزاکَ الله فِی الدّارَین خَیرا یا اسدالله الغالب!
خدا بهت جَزایِ خیر بده در دو سرا ای شیرِ پیروزِ خدا! (مولا انگشتر پیغمبر رو برگردوند)
ظاهِرَش این بود دَر مِعراج: اَلله و رَسول
بود اَمّا باطِناً: اَلله، پِیغَمبَر، عَلی...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقامآقامآقامحُسین . .🫀
#علیپناهی