شهیدی که فقط یک دستش از سوریه برگشت😔
مادرش در مصاحبه ای گفته بود: فرزند من علی، عاشق امام حسین(ع) بود❤️. عاشق ولایت بود، عاشق حرمین شریفین بود و در این راه یک لحظه سر از پا نمی شناخت. علی کسی بود که در داخل مملکت برای صیانت از ارزش های انقلاب اسلامی آرام و قرار نداشت و هر جا که امام خامنه ای امری را می فرمودند در جهت بر آورده کردن خواسته حضرت آقا تلاش می کردند و به طور کلی دربست در اختیار ولایت بود»☝️
شهید مدافع حرم علی امرایی در وصیت نامه اش نوشته بود: «به سوریه رفتم تا به حضرت زینب(س) ثابت کنم که «کلنا عباسک یا زینب»✌️
حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین بن علی(ع) هستم🌹 و تمام زندگیم را از او دارم چون خواست تا این گونه او را زیارت کنم، همانند خوابی که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا نیستی و در آخر هم من روسیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم.»✨
#شهید #مدافع_حرم #علی_امرایی🌹
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#مرگ
مصطفی چهاردست وپا میرفت کم کم داشت شیرین زبانی میکرد خیلی خوشحال بودم که همبازی خوبی داشتم..
و مصطفی هم روز به روز شیرین تر میشدتا اینکه اتفاق بدی افتاد مصطفی تب کرد. دکترهم رفت و دارو تجویزکرد و مصطفی روز به روز حالش بدتر شد
سه روز بود که تبش پایین نمیامد حال برادرم خراب بود وهیچ کاری از دست کسی برنمیآمد ساعتی بعد صدای ناله مادرم بلند شد مصطفی جان به جان تسلیم کرد....
برادر دوست داشتنی من در سن یک سالگی از دنیا رفت😭😭😭
سلام امام زمانم❤💝
🌷چهرهی گل،
باغ و صحرا را گلستان میکند،
دیدن مهدی
هزاران درد درمان میکند،
مدعی گوید
که با یک گل نمیآید بهار ،
من گلی دارم
که عالم را گلستان میکند.🌷
🌷صبح بخیر عزیز زهرا🌺
#صبحتون_مهدوی✋🏻🌷
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
┄┅═══✼✨✼═══
✨✨✨✨✨✨✨
هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»
🌴تقدیم به ارواح پاک
وطیّب شهدای آسمانی
ادامه مطلب.....
#مصطفی دیگر هیچ تکانی نمیخورد دهانش باز بود.. مادربزرگم برای اینکه داغ مادرم تازه نشود جنازه مصطفی را در پارچه ای پیچید وکنارحیاط گذاشت!
تا اینکه فردا صبح پدرم از روستا برگردد بچه را دفن میکند!
من گوشه ی حیاط نشسته بودم و گریه میکردم... 😭😭
صبح روز بعددقیقا روز چهارشنبه بود پدرم هنوز از روستا نیامده بود
که صدای مُرشدآمد!!!
مُرشد(پیرمرد عارفی در محله مابود. هر روز در کوچه ها راه میرفت و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام را میخواند. ومردم به اوکمک میکردند. )
مادرم من را صدا کرد و گفت:این پول رو ببر بده به مرشد....
رفتم دَم در. دیدم مرشد پشت در خانه ما ایستاده پول رو به او که دادم
بی مقدمه گفت:پسر برو به مادرت بگو بچه را شیر بده!!
با صدای پراز بغضم گفتم مرشد داداشم مُرد ما دیگه بچه کوچیک نداریم😭😭😭
مرشد گفت یا الله و وارد خانه شد👣👣👣👣
همین که سرش پایین بود با صدا بلند
گفت همشیره، 🤲دعا کردم وبرات عمر پسرت رو از خدا گرفتم! برو به بچه ات شیر بده.......
مادر بزرگم دوباره گفت مرشد بچه مُرده منتظرم تا پدرش بیاد تا دفنش کند
ومرشد باز جملاتش را تکرار کرد
مادر بزرگم بهت زده رفت سمت جنازه مصطفی وهیچ تکانی نمیخورداز لای بقچه باز کرد!!
مادرم اورا به سینه چسباند لی او هیچ تکان نمیخورد
مادر بزرگم گفت مطمئنم این بچه مُرده
ی دفعه مادرم دادزد مصطفی مصطفی این بچه زنده است....
لب های مصطفی آرام تکان خورد
مصطفی زنده شده بود
یادم هست دقیقا ٣ساعت تمام شیر میخورد
ودیگر از تب وبیماری مصطفی هیچ خبری نبود
#حسین_جان
دادمـ تو را قَسَم
به نخ ِ چادرے ڪه سوختــ
شاید دلتـ❤️ــبسوزد
و یڪ ڪربلا دهے...
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله