eitaa logo
گمنام چون مصطفی🇵🇸
549 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
38 فایل
حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:مصطفی عزیزماست @Lilium64 👈👈مدیر کپی آزاد با ذکر صلوات هدیه به شهدای گمنام و حضرت زهرا(سلام الله علیها) لینک ناشناس جهت نظرات،پیشنهاد https://harfeto.timefriend.net/16538503816686
مشاهده در ایتا
دانلود
: ⬅️ قسمت اول ⭕️ یک گردان تانک عراقی تا نزدیک کارون پیشروی کرد‌. از همان جا دارخوئین را زیر آتش گرفت. همه چیز به هم ریخت!😔 نمی دانستم تانک ها در کجا مستقر شده اند؟! از مواضع دشمن خبری نداشتیم. گفت: باید مواضع دشمن را شناسایی کنیم‌. ما در ساحل غربی کارون مستقر بودیم. نیمه های شب با مصطفی و حسن عابدی و چند نفر دیگر حرکت کردیم. به سختی تا نزدیک سنگرهای دشمن رفتیم.😳 در نزدیکی مواضع دشمن مجبور شدیم سینه خیز برویم. صدای عراقی ها را به راحتی می شنیدیم. واقعا بیشتر بچه ها ترسیده بودند. 😱 ادامه دارد... 💠به ما بپیوندید 🔽 @gomnam_chon_mostafa
⬅️ قسمت دوم ⭕️ در همین حال و هوا حسن عابدی اهل شوخی و..... بود به مصطفی نزدیک شد و گفت: تو که طلبه ای بگو ببینم این پدر سوخته ها چی میگن!؟ 🤔 هم که طلبه ای حاضر جواب بود بی معطلی گفت: دارن می گن این حسن عابدی رو بفرستید پیش ما تا اونو کباب کنیم! 😁😁😁 مصطفی تو اون شرایط هم دست از شوخی برنمی داشت. بدون ترس👊 شناسایی کاملی انجام داد و بر گشتیم.  چند روز گذشت. نزدیک غروب تحرکات دشمن زیاد شد. آن ها آماده پیشروی بودند. گردان تانک دشمن حرکت کرد و جلوتر آمد.  در این چند روز ما هم با تدبیر و درایت و مشغول فعالیت بودیم.  وقتی دشمن نزدیک می شد آن ها اعلام کردند بچه ها شلیک نکنند! 😱🤔 گفتند سریع بروید در سنگرهای مخفی!  تانک ها و نفرات دشمن از میان ما عبور کردند! لحظاتی بعد دستور حمله صادر شد. 😡😡😡 ادامه دارد... 💠به ما بپیوندید 🔽 @gomnam_chon_mostafa
⬅️ قسمت سوم ⭕️ از دو طرف و از پشت سر به تانک ها و نفرات آن ها حمله کردیم.💣 شلیک پیاپی آرپی جی و ... امان دشمن را گرفته بود. 🤯 این حمله خیلی طول نکشید. تانک های دشمن از بین رفت و نیروهای پیاده یا کشته و اسیر شدند و فرار کردند. دشمن آن قدر تلفات داد که دیگر حمله به دارخوئین را از سر بیرون کند. روز بعد با سوار بر یک وانت به اهواز رفتیم. عقب وانت هم پر بود از اسرای عراقی. مظلومیت روز های اول جنگ در اینجاست! ما اسرا را تحویل دادیم و به جای آن برای رزمندگان گلوله ی آر پی جی گرفتیم!! 😃😃😃😃😃😃 زیرا ستاد ارتش زیر نظر بنی صدر اداره می شد و او به نیروهای مردمی اعتقادی نداشت! واقعا روز های اول جنگ شرایط خیلی سخت بود. 😔 ادامه دارد... 💠به ما بپیوندید 🔽 @gomnam_chon_mostafa
⬅️ قسمت سوم ⭕️ از دو طرف و از پشت سر به تانک ها و نفرات آن ها حمله کردیم.💣 شلیک پیاپی آرپی جی و ... امان دشمن را گرفته بود. 🤯 این حمله خیلی طول نکشید. تانک های دشمن از بین رفت و نیروهای پیاده یا کشته و اسیر شدند و فرار کردند. دشمن آن قدر تلفات داد که دیگر حمله به دارخوئین را از سر بیرون کند. روز بعد با سوار بر یک وانت به اهواز رفتیم. عقب وانت هم پر بود از اسرای عراقی. مظلومیت روز های اول جنگ در اینجاست! ما اسرا را تحویل دادیم و به جای آن برای رزمندگان گلوله ی آر پی جی گرفتیم!! 😃😃😃😃😃😃 زیرا ستاد ارتش زیر نظر بنی صدر اداره می شد و او به نیروهای مردمی اعتقادی نداشت! واقعا روز های اول جنگ شرایط خیلی سخت بود. 😔 ادامه دارد... 💠به ما بپیوندید 🔽 @gomnam_chon_mostafa
⬅️ قسمت چهارم ⭕️ در ساحل غربی کارون روستایی بود به نام کفیشه. حدود چهل نفر نیرو ما در سنگرهای استتار شده در آنجا مستقر بودند. 🤔 ما باید کوچکترین تحرکات عراقی را زیر نظر می گرفتیم. یک شب گفت: من می روم برای بچه های کفیشه دعا بخوانم. 🤲 تنها سوار قایق شد و رفت. صبح فردا رفتم دنبالش. نیروهای این محور تازه اعزام شده بودند.  مصطفی را نمی شناختند. پرسیدم: اون آقا که دیشب برای شما دعا خواند کجاست؟! 🤔 گفتند: نمی دانیم! دیشب فقط یک نفر آمد اینجا. وقتی دید بچه ها خسته اند تا صبح به جای ما داد! الان هم اونجا خوابیده.  من هم رفتم سراغ مصطفی. گوشه ای خوابیده بود. یک لیوان آب برداشتم و ریختم تو یقه اش! 😁😁😁 از جا پرید. با خنده گفتم: مرد حسابی حالا دیگه کلک می زنی. مگه نیومدی دعا بخونی؟  مصطفی هم خندید و گفت: مگه بده؟! عوضش دعا کردم که تو آدم بشی! 😉 اما حیف ...😁😁😁 پایان داستان 💠به ما بپیوندید 🔽 @gomnam_chon_mostafa