eitaa logo
خادمین شهدای گمنام فاطمی (شهرک امام خمینی رحمةالله علیه)
205 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
108 فایل
کانال در راستای اطلاع رسانی، با رویکرد اعلام برنامه ها ومراسمات مرتبط با شهدا،و همچنین موضوعات آموزشی با محوریت جهادتبیین میباشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ثامن المهدی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 حکایت مشاعره (شعرسرایی) معاویه، عمرعاص و یزید ... آنهم در مدح دشمن مشترکشان!! ... 📚 تعلیم تربیت پایگاه المهـבے "عج" ﴾ @ડ𝓪𝓶𝓮𝓷𝓸𝓵𝓶𝓪𝓱𝓭𝓲 ﴿
حالا که حرفی از مجید زدم باید از این بردار بیش تر بگویم . مجید پسر دوست داشتنی فامیل زین الدین بود . کوچک ترین بچه ی خانواده بود . قیافه نورانی داشت . مهدی پای مجید را به منطقه باز کرده بود ، گردان تخریب . هر جا می رفت مجید را هم با خودش می برد . همدیگر را خوب می فهمیدند . بعضی وقت ها می شد مهدی هنوز حرفی را نگفته مجید می گفت " می دونم چی می خوای بگی . " و می رفت تا کار را انجام دهد . در یکی از عملیات ها مجید مجبور شده بود دو سه روز در نی زارها قایم شود . وقتی آقا مهدی او را به خانه آورد . از شدت مسمومیت همه ی بدنش تاول زده بود . یک هفته ازش پرستاری کردم آن قدر سردی بهش بستم که حالش خوب شد . همان جا او را خوب شناختم . با مهدی هم که دیگر حسابی صمیمی شده بودم ، ولی باز هم به روش خودمان . وسط اتاقمان رخت خواب ها را چیده بودم و اتاق را دو قسمت کرده بودم . پشت رختخواب ها اتاق مهدی بود . بعضی شب ها که از منطقه بر می گشت ، می رفت می نشست توی قسمت خودش و بیدار می ماند . من هم سعی می کردم وقتی او آن جا است زیاد مزاحمش نشوم ، راحت باشد . زن خانه بودم و باید به کارهایم می رسیدم ، ولی گوشم پیش صدای دعا خواندن او بود . یک بار هم سعی کردم وقتی دعا می خواند صدایش را ضبط کنم . فهمید گفت " این کارها چیه می کنی ؟ " بعد از چند روز آقا مهدی تلفن زد گفت " آماده شوید می خواهیم برویم مشهد . " گفتم " چه طور ؟ مگر شما کار ندارید ؟ " گفت " فعلاً عملیات نیست . دارند بچه ها را آموزش می دهند . " برایم خیلی عجیب بود . همیشه فکر می کردم این ها آن قدر کار دارند که سفر کردن خوش گذارنی ِ زیادی برایشان حساب می شود . آن قدر سؤال پیچش کردم که " حالا چه شده می خواهی بری مسافرت ؟ " گفت " مدت ها دنبال فرصت بودم که یک جایی ببرمت . فکر کردم چه جایی بهتر از امام رضا ، که زیارت هم رفته باشیم . " با راننده اش ، آقای یزدی ، آمدیم قم و دو خانواده همراه یکدیگر رفتیم مشهد . مشهد خیلی خوش گذشت . رفت و برگشتنمان چهار روز طول کشید . بعد از مشهد رفتن ، و بر گشتنمان به اهواز مهدی تغییر کرده بود . دیگر حرف زدنهایمان فقط در صحبت های پنج دقیقه ای پشت تلفن خلاصه نمی شد . راحت تر شده بود . شاید می دانست وقت چندانی نمانده ، ولی من نمی دانستم . 🌸پايان قسمت دوازدهم داستان زندگي 🌸 ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از آرزو شده حرم🖤
💫🌺🍃 🌺 ❇️ ثواب صد سال روزه 💚 علیه السلام: ✍ اگر می‌خواهی ثواب ۱۰۰ سال روزهٔ همه ایام، در نامۀ عملت ثبت شود 👈 مردم را با امام زمانشان آشنا کن. 📚 بحارالانوار، ج ۲، ص ۸ علیه‌السلام علیه‌السلام 🌺 💫🌺🍃
هدایت شده از آرزو شده حرم🖤
چرا چشممون امام زمان (عج) رو نمیبینه؟ - حجت الاسلام دارستانی.mp3
1.44M
💫🌺🍃 🌺 ❇️ چرا چشممون امام زمان رو نمیبینه؟ 🎙 حجت الاسلام دارستانی علیه‌السلام 🌺 💫🌺🍃
1_3267038513.mp3
3.45M
💫🌺🍃 🌺 ❇️ 💠 نوآهنگ| ماه پشت ابر وقتی که میاد بهار باهاش میاد خوب که گوش کنی صدای پاش میاد نزدیک ظهور یکی یکی داره نشونه‌هاش میاد 🤲 اللّهُمَّ‌ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّکَ‌ الْفَرَج 🤲 ⚡️بحق فاطمه سلام الله علیها⚡️ علیه‌السلام 🌺 💫🌺🍃
بعد از مدتی آقا مهدی گفت " منطقه ی عملیاتی من دیگر جنوب نیست . دیگر نمی توانم بیایم اهواز . " گفت " دارم می روم غرب آنجا ها نا امن است و نمی توانم تو را با خودم ببرم . وسایلتان را جمع کنید تا برویم و من شما را بگذارم قم . " وسایل زیادی که نداشتیم . آقا مهدی باکری با مهدی صحبت کرده بود که همسر بردارش ، حمید حالا که حمید شهید شده ، نمی خواهد ارومیه بماند . خانم شهید همت هم بعد از سه چهار ماه تصمیم گرفته بود بیاید قم . با آقا مهدی صحبت کرده بودند که شما که با قم آشنایید یک جایی برای ما پیدا کنید که مستقل باشیم . بعد آقا مهدی به من گفت " اگر موافقی یک جا بگیریم ، شما هم وسایلت را یک گوشه آن جا بگذاری . " بعد از دو سال دوره کردن شب های تنهایی در گرما و غربت اهواز ، دوباره به قم برگشتم . دقیقاً روز عاشورا بود که آمدیم قم . مهدی فردا همان روز برگشت . آدم بعدها می گوید که به دلم آمده بود که آخرین باری است که می بینمش . ولی من نمی دانستم . نمی دانستم که دیگر نمی بینمش . آن روز خانه ی پدرشان یک مهمانی خانوادگی بود . من هم آن جا بودم . مهمان ها که رفتند ، من آن جا ماندم . یک ساعت بعد مهدی آمد . من رفتم و در را برایش باز کردم . محرّم بود و لباس مشکی پوشیده بودم . آمدم داخل و تا مهدی با خواهر و مادر و پدرش از هر دری حرف می زد ، از پیروزی ها ؛ از شکست ها . من تند تند انار دانه کردم . ظرف انار را بردم توی اتاق و کنارش نشستم و لیلا را گذاشتم بینمان . دم غروب بود . چند دقیقه همه ساکت شدند . حرف نزدن او هم مرا اذیت کننده نبود . لبخند همیشگی اش را بر لب داشت . دوتایی لیلا را نگاه می کردیم . بالاخره مادرش سکوت بینمان را شکست . به مهدی گفت " باز هم بگو ! تعریف کن . " مهدی با لحنی بغض آلود گفت " مادر دیگه خسته شده ام . می خواهم شهید شوم . " بعد رو کرد به من و لبخند زد . یعنی که این هم می داند . همه فکر کردیم خوب دلش گرفته خوب می شود . فردا صبح دوتایی قبل از اذان بیدار شدیم و رفتیم زیارت . خنکی هوای دم سحر و رفتن او هوای حرم را برایم غمگین کرده بود . وقتی داشتیم بر می گشتیم ، توی یکی از ایوان های حرم دو تا بچه ی پنج شش ساله ی عبا به دوش دیدم که با پدرشان نشسته بودند و جلویشان کتاب سیوطی باز بود . مهدی رفت و با پدر بچه ها صحبت کرد . بچه ها هم برایش از حفظ دو سه خط قرآن خواندند . بچه های جالبی بودند . مهدی آمد و مرا رساند دم خانه و رفت . این آخرین باری بود که دیدمش .. 🌸پايان قسمت سيزدهم داستان زندگي 🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علیه‌السلام: 🔹مقام اگر ماندنی بود به شما نمی‌رسید! 👉قابل توجه مسئولین محترم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝در پناه نگاه زلالتان، صبحی دیگر، جان گرفت و به رخصت یاد آسمانی‌تان، جهان، دوباره روشن شد و عطر نفس‌هایتان، سپیده را بیدار کرد و نسیم محبتتان، زندگی را جاری ساخت شکر خدا که در پناه شماییم و دست نوازشگر و پدرانه‌ی شما بر سر ماست شکر خدا که با شما دل به دریا می‌زنیم و از هیچ طوفانی، هراسی به دل نداریم🏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّهَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ.🌿
شهید حسین‌علی خدایگانی در سال ۱۳۳۹ در فریدونشهر دیده به جهان گشود. وی دوران طفولیت را در خانواده‌ای مذهبی و نسبتاً متوسط سپری کرده و تحصیلات ابتدایی را در فریدونشهر گذراند.وی به خاطر مشکلات اقتصادی ناچار به ترک تحصیل شد و به شغل جوشکاری مبادرت ورزید و در اوایل انقلاب به خدمت مقدس سربازی اعزام شد پس از سپری کردن ۱۱ ماه از خدمتش، جنگ عراق بر ایران تحمیل شد. با شروع جنگ، در منطقه‌ی آبادان ۱۳ ماهِ باقی مانده از سربازی‌اش را سپری نمود و به فریدونشهر بازگشت. بعد از گذشت چند روز از پدر و مادرش اذن بازگشت به جبهه گرفت که با توجه به حضور یکی از برادرانش در جبهه، آن‌ها با اعزام مجدد وی موافقت نکردند. شهید خدایگانی مدتی برای کار به تهران رفت تا این که برادرش از جبهه بازگشت و او بلافاصله کار را ترک کرده و با جلب موافقت پدر و مادرش به عنوان نیروی بسیجی راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد شهید خدایگانی در عملیات غرورآفرین بیت المقدس در آزادسازی خرمشهر شرکت نمود و سرانجام در ۱۳۶۱/۲/۲۸ در عملیات مذکور شهد شیرین شهادت را چشید و به لقاءالله پیوست. شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
سال اول دبیرستان بیماری عجیبی گرفت، دکترها بعد از یک ماه بستری، متوجه شدند رضا فلج شده، و گفتند کم کم فلج شدنش از پاها به بالا (و قلب رسیده) و جانش را می‌گیرد... بعد از قطع امید پزشکان، گفتم هیچکس مصیبت زده‌تر از حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نیست، نذر عمه‌ی سادات کردم تا رضا خوب شود برای خودشان... یک روز در کمال ناباوری دیدم که رضا دست به دیوار گرفت و راه رفت. آن روز زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) پسرم را شفا داد و امروز رضا فدایی حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خمینی کبیر فرمودند: آنقدر صدمه‌ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‌خورد از محمدرضا نمی‌خورد. در روایات هست که اهل جهنم از بوی تعفّن آخوند و ملّای فاسد در عذاب‌اند. در ابتدا از همه عزیزان به خاطر اهانت های این فرد نسبت به مقام معظم رهبری و عذرخواهی میکنم هدف روشنگری است البته در ادامه دو کلیپ دیگه ارسال میگردد قضاوت با شما
چرا چشممون امام زمان (عج) رو نمیبینه؟ - حجت الاسلام دارستانی.mp3
1.44M
💫🌺🍃 🌺 ❇️ چرا چشممون امام زمان رو نمیبینه؟ 🎙 حجت الاسلام دارستانی علیه‌السلام 🌺 💫🌺🍃
🔰امام زمان عجل‌الله‌فرجه میفرمایند: 🌺 هـــر یــک از شـمـا بــایــد کـاری کـنــد کــه بـا آن بــه مـحـبـت مــا نزدیـک شــود. 📚بحـارالانـوار_ جلد ۵۲ _صفحه ۱۷۶ ╔ ⃟🌸❥๑‌‌•~--------------
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🏴مجلس روضه هفتگی و مجلس روضه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🎙سخنران : حجت الاسلام مصطفی شکری 🎙بانوای: حاج یاسرمحمودی کربلایی علیرضا رسولی 🗓 یکشنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۳ 🕗 شروع مراسم ساعت ۲۰:۳۰ 📍اسلامشهر- حرم مطهر امامزاده عقیل ابن العباس (علیهما السلام) هیئت‌ امین الزهرا (سلام الله علیها ) ______________________________
جنگ که شروع شد یک معلم ساده بود. یک جوان معمولی. کشتی را هم به خاطر کمردرد ترک کرده بود. یکباره توی جنگ رشد کرد. پله پله بالا رفت و اوج گرفت. در اخلاق و معنویات الگوی همه شد. اخلاص عجیب او زبانزد شده بود. خیلی ها از او درس زندگی آموختند و ابراهیم را الگوی خود قرار دادند. به قول پیر و مراد انقلاب: او یک آدم معمولی بود که به یک ولی الهی تبدیل شد.
💞 🌷 دلبرا در هوس دیدن رویت دل من تاب ندارد، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر، غزل ناب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق 💔دلسوخته ارباب ندارد؟ تو کجایی گل نرگس ز فراقت دل من تاب ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تشییع پیکر شهید نیلفروشان سه شنبه در تهران 🔺مراسم تشییع و خاکسپاری سردار رشید و اندیشمند، سرلشکر پاسدار شهید عباس نیلفروشان مستشار عالی جمهوری اسلامی ایران در لبنان به شرح زیر خواهد بود؛ 🔺روز دوشنبه ۲۳ مهر ماه پس از انتقال پیکر مطهر شهید، مراسم تشییع و طواف در شهرهای نجف، کربلا و مشهد برگزار می شود. 🔺روز سه شنبه ۲۴ مهر ماه ساعت ۹ صبح مراسم تشییع در میدان امام حسین علیه السلام تهران برگزار خواهد شد. 🔺مراسم وداع در روز چهارشنبه در اصفهان، تشییع و خاکسپاری در بعد از ظهر پنجشنبه ۲۶ مهر ماه در اصفهان برگزار خواهد شد. 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام معظم رهبری حفظه الله با این ستاره ها می توان راه را پیدا کرد پنجاه و ششمین گردهمایی از رویداد شهدایی با این ستاره ها یادبود شهدای والامقام فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران و شهیدان سیدحسن نصرالله و عباس نیلفروشان 🔻قاری قرآن: آقای محمدامین نبی لو 🔻مجری برنامه: آقای داود اسماعیل زاده 🔻سخنران: حضرت حجت الاسلام و المسلمین سالار سنجری امام جمعه محترم شهر چهاردانگه 🔻شاعر حماسی: سیدمحمد شیخ الاسلامی 🔻بامداحی: حاج امیر نعیمی 🔻با اجرای گروه سرود و همخوانی میعاد 🗓 روز پنج شنبه ۲۶مهرماه ⏰ از ساعت ۱۵:۳۰ 🕌 اسلامشهر، گلزار شهدای آستان مقدس امامزاده عقیل ابن العباس علیه السلام ________________________________ ✅دوستان و اهالی شهرک امام خمینی ره به کانال دعوت بفرمایید ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ امام خمینی (ره) 👇 🇮🇷 ارسال عکسها.خبرها.نظرات‌و پیشنهاد ات‌ازطریق‌حساب‌کاربری @Farshidii شهرک امام خمینی ره ( مسکن مهر اسلامشهر)👇🎥🎤 🆔 @sedaishahrak ╚══••⚬🌍⚬••═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی سرتیپ هستی، ولی روی درجه‌ات را می‌پوشانی؛ تا وقتی با سرباز صحبت می‌کنی او احساس راحتی کند ... 💔 📲 کانال حرم شهدای گمنام فاطمی ﴾ @𝕘𝕠𝕞𝕟𝕒𝕞_𝕤𝕙𝕠𝕙𝕒𝕕𝕒𝟙𝟛𝟝 ﴿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 سردار «سرتیپ پاسدار عباس نیلفروشان» که بود؟ شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج ____________________________ ✅دوستان و اهالی شهرک امام خمینی ره به کانال دعوت بفرمایید ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ امام خمینی (ره) 👇 🇮🇷 ارسال عکسها.خبرها.نظرات‌و پیشنهاد ات‌ازطریق‌حساب‌کاربری @Farshidii شهرک امام خمینی ره ( مسکن مهر اسلامشهر)👇🎥🎤 🆔 @sedaishahrak ╚══••⚬🌍⚬••═╝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌