فرماندهان دانشگاهی که آسمانی شدند
شهید محسن وزوایی
🔹️رتبه اول کنکور رشته شیمی دانشگاه شریف
شهید حسن باقری
🔹️رتبه چهار کنکور حقوق قضایی دانشگاه تهران
شهید غلامعلی پیچک
🔹️رشته انرژی اتمی
شهید مهدی زینالدین
🔹️رشته پزشکی دانشگاه شیراز
شهید مجید بقایی
🔹️رشته پیراپزشکی دانشگاه جندی شاپور
شهید محمود شهبازی
🔹️دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف
شهید مصطفی چمران
🔹️دکتری فیزیک پلاسما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
#سردار_شهید_حسن_باقری
#سردار_شهید_مهدی_زین_الدین
#سردار_شهید_محسن_وزوایی
#سردار_شهید_غلامعلی_پیچک
#سردار_شهید_مجید_بقایی
#سردار_شهید_محمود_شهبازی
موجی از گرد و خاك بر سر و صورتم هجوم آورد. سرم به بزرگي دشت شـده بود و چشمانم جايي را نميديد.
از دود و گرد و خاك، نفسم بالا نمـیآمـد.
قلـبم مثل طبل پاره شدهای يك ضرب ميكوبيد.
چشمانم را به زور باز كـردم و از ميـان
توفانِ دود و خاك، به سنگر نگاه كردم. كسی به طرفم میدويد.
ـ بچهها شهيد شدند...
صدای مرتضی صفار را شناختم.
قلبم برای لحظـهای از كـار افتـاد.
احسـاس كردم دشت را كوبيدند به سرم.
گيج شده بودم.
گيجِ گيج.
مبهوت، حيران.
همه جا را تار و تيره ميديدم.
با تمام قدرتی كه در پاهايم داشتم، دويدم به طـرف سـنگر.
سنگر، غرق در دود و خاك و خون بود.
چشم چرخاندم.
بقايي يـك پـايش قطـع شده و پاي ديگرش به پوستی آويزان بود.
حسن، آهسته نفس نفس میزد.
دويـدم به طرفش و بغلش كردم.
اشك، صورتم را پوشانده بود.
دستپاچه بـودم.
يـك نفـر فرياد ميكشيد:
ـ جيپ را بياوريد... جيپ را بياوريد...
با رسيدن جيپ، حسن و بقية بچهها را سوار كرديم.
تنم از خون حسـن خـيس شده بود.
گوشم را نزديك دهانش بردم؛ او غلامِحسين بود و ...
دردآلـود آقايمـان امام حسين(علیهالسلام) را صدا ميزد.
برگرفته از کتاب:مسافر
(براساس زندگی شهيد غلامحسين افشردی «حسن باقری»)
#سردار_شهید_حسن_باقری
#شهید
#دهه_فجر
#انقلاب
#شعبان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄