#بهاریه
یـک روز بـهـارِ بی خـزان مـی آید
یک بلبل مستِ نغـمه خوان می آید
آری کــه بـهـارِ بی بـدیـل و جـاوید
باحـضـرت صـاحب الـزمان می آید
📝ابراهیم الهیاری(اشک فسایی)
۱۴۰۱/۱/۳
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
࿐❁❀✿❀❁࿐
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
«هدیه به حضرت رقیه سلام الله علیها»
#غزل
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
تهنیـت ای مؤمنان آمد گل جود و سـخــا
دخـتـری،باب الحــوائـج از تـبار مـرتضــا
در فلک شادان ومسرورند جملـه عرشیان
از بــرای نـازدانـــــه ، نـوگل شــــاه ولا
می کند توصیف این محبوبه جبریل امین
او که فـردا می شود نالان به دشت کربلا
آن سـه سـاله غنچه گلزار ختم المـرسلیـن
رخ کبود و قدخمیده مانده زیر دست وپا
شد نوازش صورت مه گونه ی آن نازنین
باهمان سیلی که زجر بی حیا زد بی هوا
خــادمانـش را پناه و یـار روز واپـسـیـن
مهر او رمــز نجــات و شـافـع روز جــزا
شد شبـیـه مـادرش فخــر نساء العالمین
می گشــاید هــر گـره را قبله حاجات ما
📝شعر:خادمه الزهرا (س)-ع
۱۴۰۱/۱/۳
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
࿐❁❀✿❀❁࿐
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
PTT-20220323-WA0210.opus
158.7K
تهنیـت ای مؤمنان آمد گل جود و سـخــا
اجرا : مداح حاج حسین خواه
PTT-20220323-WA0224.opus
317.2K
تهنیـت ای مؤمنان آمد گل جود و سـخــا
اجرا: مداح عبادی
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#بهاریه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
« قـصـیدهی بـهاریه »
آمد بهار و خرّم و شاداب شد چمن
عالم به عیش و نوش و طرب گشته مقترن
نوباوه ی شکوفه به گهواره ی درخت
چون طفل شیرخواره که لب شسته از لبن
فرش زمرّدینِ چمن گشته با صفا
از نقشهای زنبق و نسرین و نسترن
سوری فراز شاخه ی فیروزه فام بین
چون گلرخی که کرده به تن سبز پیرهن
نرگس ز خواب ناز ، برآورده سر خمار
سوسن به ده زبان شده آماده ی سخن
سرو سهی به ناز بُوَد در چمن، چمان
گاهی سوی یسار و گهی جانب یمن
بر طرْفِ جو بنفشه چو گیسوی دلبران
از ژاله شسته کاکل مشکین خویشتن
مشّاطه ی صبا همه دم شانه میزند
بر زلف مُشک پرور دوشیزه ی چمن
سوری به عشوه بر زبر شاخ چون وثن
بلبل برابرش ز سرِ عشق چون سمن
نسرین و یاس و سوسن و سیسنبر از فرح
بر گِرد هم به باغ و چمن کرده انجمن
قُمری به طرْف دشت زند قهقهِ نشاط
کبک دری به ناز ، خرامنده بر دمن
ژاله به چهر لاله و گلهای گلسِتان
غلتد چو جوی، بر رخ گلفام یار من
آب حیاتِ خضر، روان گشته گوئیا
از چشمه سار ، بر اثر ریزش وشن
در پای بید، آبِ روان همچنان مسیح
دلمرده را ز لطف، روان میدهد به تن
گر نیک بنگریم به چشم بصیر دل
بر محفل ربیع و ریاحین هر چمن
هر یک به حالتی و زبان و کنایتی
گویند ذکر و حمد خداوند ذوالمنن
هر سو که بنگری اثرِ ذات وحدتاند
گلهای نیک منظره ، چون سنبل و سمن
از برگِ سبز ، دفتر توحید گشته باز
وین نکته ثابت است به هر مذهب و سُنن
نقاش دهر ، زیرِ زمین نقش میزند
بر هر گلی نقوش مناسب به علم و فن
ای دل! ز باغبان طبیعت عجب مدار
این صنعت محیّر و این دانش و فنن
او برتر از تصور و وهم و گمان ماست
گر بخردی؟ گمان وی از سر به در فکن
فهم مقام او ـ نتوان کرد تا ابد
چون گوهری بوَد که نباشد روا ثمن
مصنوع صنع و قدرت او گشته عرش و فرش
مبهوت لطف و رأفت او گشته مرد و زن
زین بحث، درگذر که بهار است و وقت عیش
باید ز گنج رحمت حق بهره ور شدن
فصل بهار میگذرد جام مِی بگیر
از دست ساقیان خوش اندام سیمتن
خواهم درین میان رسد از لطف کردگار
یاری خجسته سیرت، با وجهه ی حسن
تا در لوای میمنت روی انورش
از دل زدایم انده و بیماری از بدن
فرمان دهم به مطرب و رامشگران عشق
تا عندلیب سان همه گردند نغمه زن
مطرب! بزن به چنگ کز آهنگ نغز آن
آهنگ باربد ، بشود ناله ی حَزَن
ساقی! به پاکبازی اهل نظر بیار
از آن زمین که پاک و مبرّاست از فتن
آن مِی که بُرد از سر عشاقِ حق خمار
آن مِی که داد نشئه به سلمان مؤتمن
تک جرعهای به کام من دُردنوش ریز
کز یمن آن ، رموز دو عالم کنم علن
پیر مغان ز جام ولایم حواله کرد
ای ساقی فرشته رخ ای ماه انجمن!
ای ابروان شوخ تو شمشیر ذوالفقار
ای نرگس دو چشم تو شد معجز زَمن
انفاس جانفزای تو اعجاز صد مسیح
خاکِ ره تو رشکِ دل نافه ی ختن
یوسف کجاست تا که بخواند حدیث ما
کافتاده ام به عشق رخت در چَهِ ذقن
شاها به غیر وصف تو نبوَد سخن مرا
هستم گدای درگهت ای شاه بوالحسن
طبع خموش من به ولای تو شد روان
ای برخیِ تو عمر من و طبع و روح و تن
بر (شمس قم) زلطف،نظر کن درین بهار
چندان که تا بهارِ ابد ، نبودَش مِحَن
شد شایگان چکامهی من در مدیح تو
چون عشق تو گرفته مرا مُهر از دهن
📝شعر:شادروان سید علیرضا شمس قمی
فروردین 1338
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#ولادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
خــوش آمدی ای آخرین مولودشعـبان
بنتُ الحسین ابن علی(ع)ای ماه تابان
دادی صـفا بـر مـاه شـعبان المـعـظــم
هستـی امـیــد ایـن دل امـیـدواران
توآمدی ای روح وریحان حسینی(ع)
مشـگل گشـای عاشــقان و درد مندان
مادر زند لبـخـنـد شــادی در کـنـارت
بابا نمـایـد صــورتـت را بوســه باران
با ب الحوائـج دخـتـر خــون خدایی
جـانم فــدایـت ای امـیــد بی پناهان
زیـنــب بــرایـت ذکر لالا یی بخـواند
کلثـوم غــرق شــادی و شـــور فراوان
عـباس گـیــرد در بغـل قـنـداقه ات را
گـویـد فـدای چشم زیبایت! عمو جان
درد تــمــام دردمـنــدان را دوایــی
با آن دو دست کوچکت ای نور ایمان
(راسخ)بود مشتاق یک لحظه نگاهت
دارد امیــد بخشـش از خــیل گناهان
📝شعر:استاد سید رضا راستگو (راسخ کاشانی)
۱۴۰۱/۱/۴
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
࿐❁❀✿❀❁࿐
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج)
عیــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم
در سـیـنهی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم
مبهوتِ گُل ودشت و گلستان شدهایم
ای رونــق بوســتان! تـو را کــم داریم
📝شعر:استاد سید محمدرضا شمس (ساقی)
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#غزل
#بهار_انتظار
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
بسم الله
زمین از برگ،برگ از باد،باد از رود،رود از ماه
روایــت کـردهانـد اردیبهشتی میرسـد از راه
بهاری میرســد از راه و میگــویـنـد میروید
گل داوودی ازهر سنگ،حسن یوسف از هرچاه
بگو چلّـهنشیــنان زمسـتان را که بـرخــیــزنـد
به استقبال میآییمت ای عید از همین دی ماه
به استقبال میآییمت آری دشت پشت دشـت
چــه بـاک از راه ناهـموار و از یـاران ناهــمراه
به استهـلال میآییـمـت ای عـیـد از محــرمها
به روی بـامهــا هـــر شــام بـا آیینـه و بـا آه...
ســر بسـمل شدن دارند این مرغان سرگردان
گلویـی تـر کنیــد ای تیغهای تشنه، بسـمالله!
📝شعر: محمد مهدی سیار
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#گره_گشای
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها میرفت بر بازار و کوی
نان طلب میکرد و میبرد آبروی
دست بر هر خودپرستی میگشود
تا پشیزی بر پشیزی میفزود
هر امیری را، روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، بسوی خانه می آمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیمار دار
روز از مردم، شب از خود شرمسار
صبحگاهی رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشیز و نه درم
از دری میرفت حیران بر دری
رهنورد، اما نه پائی، نه سری
ناشمرده، برزن و کوئی نماند
دیگرش پای تکاپوئی نماند
درهمی در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شام
گندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیر
شد روان و گفت کای حی قدیر
گر تو پیش آری بفضل خویش دست
برگشائی هر گره کایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شتا
من علیل و کودکانم ناشتا
میخرید این گندم ار یک جای کس
هم عسل زان میخریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب میآمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
جان فدای آنکه درد او یکی است
بس گره بگشودهای، از هر قبیل
این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته
وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر
چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی
این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده
فرقها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای
کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی
هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود
من خداوندی ندیدم زین نمط
یک گره بگشودی و آنهم غلط
الغرض، برگشت مسکین دردناک
تا مگر برچیند آن گندم ز خاک
چون برای جستجو خم کرد سر
دید افتاده یکی همیان زر
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، که تا گوهر دهی
در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش
ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
📝شعر:پروین اعتصامی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#شعر_آئینی
#غزل
#امام_حسین_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
عرشيان شور گــرفـتند به نام تو حسين
محشر عشق به پا كـرده قيام تو حسين
غـير پيــغمبر و زهــرا و على هيچ كسى
نرسيده است به معراج مقــام تو حسين
كربلا عرصه ی آزادگى و غــيرت و عـزم
عزت نفس و شـرف بود پـيام تو حسين
دولت عشق تو تا روز قيامت باقى است
خورده چون سكه ی ايثاربه نام توحسين
بـه دو عـــالم نــدهــد لـذت آقــــايى را
هركه شد خاك كـف پاى غلام تو حسين
هر شب جمعه به هــمراه ملائك تا صبح
انــبیا آيــند بر عــرض ســلام تو حسين
ياوران تـو عطـش نوش شـهـادت بودند
جرعه ی فيض چشيدند ز جام توحسين
آب لب تشـــنه تو بـود ولى قـوم سـراب
قطره اى ز آن نرساندند به كام توحسين
هديـه از باغ خـــدا بود كه تقديم تو شد
عطر آن سيب كه پر كرد مشام تو حسين
آن غروبى كه غـريبانه ســرت كرد طلوع
سوخت در شعله ی بيداد خيام توحسين
صوت قران تو بر نيزه به زينـب جان داد
فيض روح القدسى داشت كلام توحسين
چون كبوتر دل شيدايى و تـنهاى (كمـيل)
آشـــيانه نكــند جــــز لب بام تو حســين
✎شعر: استادکمیل کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─
✍ صبح وقتی میدمد که؛
شب، به منتهیإلیه خویش رسیده باشد!
حال و روزِ زمین، حال و روز "بینالطلوعین" است ؛
شب، از کاملترین چهرهاش، پرده برمیدارد،
و صبح، اندک اندک، از سپیدهدمانش ...
شب میآید که برود!
و .... صبح میآید که بماند!
ألیس الصُّبحُ بِقَریبْ 💫؟
« اندکی صبر سحر نزدیک است»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─
#امام_زمان_عج_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
« تفـســیـر آرامـش »
بی تـو ای تفـسیــر ارامـش دلم طوفانی است
آســمان چـشـمـهایـم دم به دم بـارانی است
احتضار است هر نفس با بغـض مانده در گلو
التهـاب لحظـه هایــم حال یک قــربانی است
پـر ز تشـویشم چــو طفل دور مـانده از پـدر
جستجو هایم همه احسـاس سـرگردانی است
کرده ام پنـهان به سـینه راز عشقت با سکوت
ایـن ســکوتـم هـمــره صــد ناله پنهانـی است
با دو رکـعـت عشـق در وقت سحـر گیرم قرار
یاد تـو در نافــله ارامــشی روحــانی است
سینـه ســرخ( شقایق)زخــمی هجران توست
بی توحتی روزهاچون شام غم ظلمانی است
✎شعر: استاد حمید رضازاده( شقایق)کرمان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
☜گلواژه هاے اهل بیت(ع)
─━⊰┅═•••❃❀❃•••═┅⊱━─