eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ امشب شهادت نامه ی عشـــاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود امشــب کنار یکدگـــر، بنشســته آل مصطفــی فرداپریشان جمعشان،چون قلب زهرامی شود امشــب بود بر پا اگـر، این خیمه ی خون خدا فردا به دسـت دشـمنان، بر کنده از جا میشود امشب صدای خواندن قـرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشـــت بر پا می شود امشب کنار مادرش،لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش، آغوش صحــــرا می شود امشب که جمع کودکان،درخواب نازآسوده اند فردا به زیر خار ها، گم گشــ. ته پیدا می شود امشب رقیه حلقـــه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشــب به خیل تشنـگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقــــمه، بی دســـت، سقا می شود امشب که قاسـم زینت گلزار آل مصطفی ست فردا ز مرکب سرنگون،این سرو رعنا می شود امشـــب بود جای علی، آغـــوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود امشب گرفــــته در میان، اصحاب، ثار الله را فردا عزیز فاطــــمه، بی یار و تـــنها می شود امشب به دست شاه دین،باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان،این حلقه یغما می شود امشب سر سر خـــــدا، بر دامــــن زیـنب بود فردا انیس خولی و دیر نصـــــاری می شود ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود شعر:کربلایی مرتضی شاهمندی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
AUD-20220807-WA0397.mp3
12.47M
امشب شهادت نامه ی عشـــاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا 🏴مکن ای صبح طلوع { شب وصل است و تبِ دلبری جانان است } { ساغر وصل لبالب به لب مستان است } { در نظر بازیشان اهل نظر حیران است } { گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است } { چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « یارب این بوی خوش از روضة جان می آید ؟ } { یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید ؟ » } { « یارب این نور صفات از چه مکان می آید ؟ » } { « عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید ! » } { یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید ؟ } { « چه صفیر است که دل بال زنان می آید ؟ » } { چه پیامی است ؟ چرا موج گمان می آید ؟ } { چه شکار است ؟ چرا بانگ کمان می آید ؟ } { چه فضائی است ؟ چرا تیر قضا پران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { گوش تا گوش ، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست } { شاه بنشسته ، بر او حلقة یاران الست } { « پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست » } { چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست } { خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود } { « مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود » } { « عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود » } { « خم می بود که خون در دل و پا در گل بود » } { ساغر سرخ شهادت به کف مستان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { این حسین است که عالم همه دیوانة اوست } { او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست } { شرف میکده از مستی پیمانة اوست } { هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست } { حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { قل هوالله بزاید زلبش ، رمز احد } { لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد } { این تمنا ز احد در دل او رفته زحد: } { می وصلی بچشان – تا در زندان ابد } { بشکنم – از خم وحدت که چنین جوشان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند : } { « چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند » } { « فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند » } { که نماندست ره عشق مگر گامی چند } { در بلائیم ولی عشق بلا گردان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { امشب است آنکه « ملایک در میخانه زدند } { گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند » } { « با من راه نشین باده مستانه زدند » } { « قرعه فال به نام من دیوانه زدند » } { یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { هان که گوی فلک صدق به چوگان من است } { ساحت کون و مکان عرصه میدان من است } { دیدة فتح ابد عاشق جولان من است } { هر چه در عالم امر است به فرمان من است } { پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « هان و هان ناقة حقیم » مجوئید حیَل } { «تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل » } { « پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل ؟ » } { « کار حق کن فیکون است نه موقوف علل » } { بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم } { « قطع این مرحله با مرغ سلیمان » بکنم } { حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم } {
« آنچه استاد ازل گفت بکن » ، آن بکنم } { عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « نقدها را بود آیا که عیاری گیرند } { تا همه صومعه داران پی کاری گیرند » } { و به تاریکی شب ره به کناری گیرند } { صادقان زآینة صدق ، غباری گیرند } { صحنة مشهد ما صحن نگارستان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { گفت عباس که : من از سر جان برخیزم } { از « سر جان و جهان دست فشان برخیزم » } { « از سر خواجگی کون و مکان برخیزم » } { من « ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم » } { این چه روح است و کرامت که در این یاران است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب } { « داشت اندیشه فردای یتیمان ، زینب » } { گفتی از یادِ پریشانی طفلان ، زینب } { داشت آن شب همه گیسوی پریشان ، زینب » } { این چه خوابی است که در خوابگه شیران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { ظهر فردا ، قد رعنای حسین است کمان } { باز جوید شه بی یار ز عباس نشان } { ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان } { « که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان » } { قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند : } { صبر از این بیش ندارم ، چکنم تا کی و چند ؟ } { جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند } { بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند } { دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { « او سلیمان زمان است که خاتم با اوست » } { « سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست » } { نفس « همت پاکان دو عالم با اوست » } { زخم شمشیر و سنان چیست ؟ « که مرهم با اوست » } { پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است ؟ } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان } { در هیاهوی رذیلانة آن اهرمنان } { پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان } { « که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان ؟ » } { جگر رود فرات از تف او سوزان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { که دربانی میخانه فراوان کرده است } { نوش پیمانة خون بر سر پیمان کرده است } { اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است } { چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است } { در دل حادثه مجموعِ پریشانان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ { یارب این شام سیه را به جلالی دریاب } { بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب } { «تشنة بادیه را هم به زلالی دریاب» } { جشن دامادی جان را به جمالی دریاب } { که عروسِ شرف از شوق حنابندان است } { امشبی را شه دین در حرمش مهمان است } { ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است } { مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع } گلواژه های اهل بیت(ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گـــودال تنــگ بود، ولی ازدحـــــــام شد شمشیـــر های تشـنـــه بــرون از نیـام شد آبی که بـر وحـــوش بیـــابان حلال بود بر شــــــاه تشـــــنه کام ولیکن حرام شد او را که انبــــــیا همــــه کــردند احـترام حالا چـــه آمـــده که چنیــن احترام شد؟ با چکـــمه آمده به روی سیـــنه اش عدو بی حـــرمتی به مـــوی و گلوی امام شد! بر ســینه اش که زخمــیِ از تیرِ کینه بود آخـــر چــرا به ســـمِ ستور التــیام شد،،، بعد از حسین خــواهر او را چــرا زدند..؟ شعله چـــرا نصیــبِ زنـان خــیام شـد..؟ وقتیکه رفت رأس چو ماهش به نیزه ها فــهـمیـد مــاه کار حسیـنش تمـــام شد شعر:مجتبی دسترنج(ملتمس) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بســــوز ای آب دریـا از شــرارم     که جـــز آتــش به دل آبی ندارم بریز ای اشک خونین از دو،عینم    که مــن یاد لب خشک حسینـــم ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ز هر موجت شرر دارم به سـینه    که دیدم در تو من عکس سکینه الهــی آب دریا ! شـــعـله گـردی     که شرم از یوسف زهـــرا نکردم ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ خـــدا داند دل دریا کبـاب است     که اصغر تشـنه ی یک جرعه آب است الا ای ماهـــیان ! با من بنالید    زمیـــن و آســـمان ! با من بنالید ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زخون پر شـــد دو چشم نازنینم    که دیگـــر آب دریا را نبــینم چو آتش بین دریا می خـروشم صـــدای العطــش آید به گوشم ((منم سقا،منم عطشان،واویلا)) شعر؛ حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای کشته صدپاره تن وای‌حسین وای‌حسین آیا تویی حسین من؟وای‌حسین وای‌حسین حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زخم بدن، پیـرهنت غــــبـار صحــرا کفـنت برهـــنه مـانده بدنت چرا نداری سر به تن؟ حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ نیزه شکسته سایه‌ات به سینه‌ات جای سنان با تو چه کرده ساربان ای مـه صدپاره بدن؟ حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ موی ســـفید و تن ســـیـه آمـده‌ام به قتلگه ز حنجـر بریده با خواهر خـود حـــرف بزن حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ همســــفر شـــــهید من! امیـد من! امید من! سخن بگو سخــــن بگو، بگو دلم را نشکــن حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مصحــف پـاره‌پـاره‌ام! ماه پـر از ستـاره‌ام! سنگ شـده نثار تو به جای یاس و نسـترن حسین من! حسین من! (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به قلب داغدیده‌ات جسم به خون تپیده‌ات ز حنجـر بریـده‌ات بگو سخــن بگــو سخـن حسین من! حسین من! (2)   شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ قرآن شـده نقش زمیـن یا رسـول‌الله     جسم حسینت را ببـین یا رســول‌الله الله‌اکبر محشر به پا شد سر حسـین مظلوم از تن جــــدا شد  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شــــمــر آمـــده در قتلگـاه آه واویلا   زهــــرا کـــنـد او را نگــاه آه واویلا الله‌اکبر محشر به پا شد سـر حســـین مظلوم از تن جـدا شد  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آوای قـــرآن از ســـــر نیــــزه‌هـا آمد                   بر اهل عـــالــم خـــبـر از کربـلا آمد الله‌اکبر محشر به پا شد سر حــسین مظـلوم از تن جـدا شد   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سرت سلامت فاطــمه دخـت پیغمبر                   افتاده در خون یوسفت با تن بی‌ سر الله‌اکبر محشر به پا شد سر حســین مظلوم از تـن جــدا شد  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ زینب بیـا در قتلگـه کـــن عـــزاداری     ازحنجر خشک حسین گشته خون جاری الله‌اکبر محشر به پا شد سر حـسین مظلوم از تن جــــدا شد  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ سکینه ازخـون پدر چهره گلگون کن                   نفرین زسوز سینه برشمر ملعون کن الله‌اکبر محشر به پا شد سـر حســین مظلوم از تن جــدا شد  𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ از چشـم اهل آسمان خون دل ریـزد                   از سنـگ‌هـای کـــربلا ایـن ندا خـیزد الله‌اکبر محشر به پا شد سر حســین مظلـوم از تن جـدا شد  شعر: استاد غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مـــــردم عالـم‌‌! عـــزای عالمـــین است               یامحــــمّد! یـاعلــی! قتل حسین است در کـنـار قتلــگاه خنجـــــــر کشــیـدند               از تــن فــــرزنـد زهــــــرا ســر بـریدند واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ می‌کنـد صــدیــقـۀ کــــــبـری نظـاره                    بر حسیـــــن و بــر گـلـوی پـاره‌پـاره زیر لب می‌گــــوید آن مظلومه مادر:               پیش چشم من شدی اینگــــونه پرپر واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ جان مـــادر! سیل اشکـــم دیده بسته                  یک شهید واین همه نـــــیزه شکسته؟ ای شده زخــــــم تنت بیـش از ستاره               کـن تکلـــــــم از گـلـــوی پــاره‌پــاره واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حضـرت صــدیقـــه با اشـک دو دیده                   مـی‌زنـد بوســـــه بــه رگ‌هـای بریـده لاله‌گون ســـازد به مقتل روی خود را             شوید ازخون حسین گـیسوی خود را واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ضرب سنگ و صورت آییـنه، ‌ای وای!                   نیـزۀ خولی و زخـــم ســینه، ‌ای وای! وامصیبت! زخــم سیـنه لـب گشــوده یوسف زهرا مگر جـرمــش چه بوده؟ واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اهل عـالم! کـــربـلا دریـــای خون شد           عـاقبـــت از قتلگـه قاتـل بــــرون شد یک سر خــونین به روی دســـت قاتل               همـره این ســر هــــزاران کـاروان دل واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اهـل کــوفـــــه ظلـم بی‌انـدازه کــردند             داغ زهـــــــرا را دوبــاره تـازه کــردند بعد جان دادن چـــه شد با نور عینش؟              ســـم اســب و ســـــینـۀ پاک حسینش واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ وســـعـــت ملـک خـــــدا آتـــش گرفته                یـــا محمّــــد! خیـــــــمه‌ها آتش گرفته دختــــری از دامـــــن او شعــلـه خیـزد               هر طرف از ترس دشـــمن می‌گــریــزد واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دخـتـری افتــــاده در دامــان صحـــــرا                 تشنـه‌لب جـان داده در دامــان زهـــــرا زینـب کبـــری روان گـــردیـده سـویش             می‌کند در کوه و صحراجسـت‌وجویش واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ فاطمه! رو جــــانب کـــــرب‌وبـلا کن                  زینـب مظلـومـۀ خـــــود را دعـا کن تــا بــیـــارد لاله‌هــای پـرپـرت را               در دل صحـرا کمـک کن دخــــترت را واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای جـــوانان بنی‌هـاشـــــــم کجـایید؟                 دیده گــــــریان، جـانــب مقـتل بیایید در کـــــنـار قتلگــه مـــــــاتـم بگیـریـد               تا ز دست ســــــاربان خـاتــــم بگیرید واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در بیــابـان از بــــــرای گـوشـــــواره                گشـتـه گـوش دختــــری مظلومه پاره می‌دهــــد از سیــــنۀ ســـوزان ندایی               ای عموجان ای عــموجان در کجـایی؟ واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شیعیـان! واویـــلا از جــــــور زمــــانه            دختـــر زهــــرا کـجــــا و تـازیـــــانه؟ یابن‌ زهـــرا! قـامـت زیـنب کبـود است               دختر زهرا مگرجرمش چه بوده است؟ واحسینا واحسینا واحسینا (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مـا پیـــام از ظـهـر عـاشـــورا گـرفتیم درس خــود از یوسـف زهـــــرا گرفتیم در نگاه مـا شــهــادت نـور عیـــن است               در دو دنیا هرچه داریم از حسین است واحسینا واحسینا واحسینا (2)   شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ هر کجـا افتاده ام  از پا ، صـدا  کردم  حسین هرنفس ،هرلحظه با هر دَم،گرفـتم دَم ،حسین نیســـت  شـــور نام او  تنها  مـــیان  جان من شور عاشورا به پا کرده است در عالم ،حسین این چه نام است این چه شور واین چه حالی بی بدیل؟ داده این احوال را با گریه بر این غم ،حسـین اشـکِ بر او می شـــود الـــماس و دُر ّقیــمتی چون نظر داردبه هرقطره،به هر شبنم،حـسین  شد ذبیحاً بالقفا، لب تشنه درحالی که هـست منبع  آب حیـات  و چشــمه ی  زمزم ، حـسین از  همـان آغاز خــلقت ، او  شــفاعت  می کند لحظه ای که در مسیر توبه گفت آدم :"حسین شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در کربلا خــزان شــد یه باغ یاس و لاله زیــنب زند به سیـنـه گــوید به آه و ناله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حسین غریب مادر(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در قتـلگه فتـــاده خـورشــــید آل طاها ســر در بدن ندارد حـــسین عزیــز زهرا ازبسکه تیره و نیزه بر جسم او نشـسته جـســم عـزیز زهــرا از یکدگر گســسته 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حسین غریب مادر(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ افتاده در یـم خــون مـیر ســـپاه و سـقا جان داده درره عشق لب تشنه پیش دریا باشد خجل ز روی عمـــوی بی قــرینــه رود ســـراغ عباس با ظــرف آب سکـینه 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حسین غریب مادر(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ یه مـادری نشــسته به پیـــش گاهــواره می نالـد از فــراق آن طفل شـــیرخواره گویدکه اصـغــر من بر دل زدی شــــراره کی می رود ز یادم گـــلوی پاره پاره 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حسین غریب مادر(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آواره بیـــابان طـفـلان سـوگــــوارند آتش گرفــته خیـمه امشـب جایی ندارند امشب به روی زینب شد بسته راه چاره میان کنارِ خیــمه، طفـلان با گوشِ پاره 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حسین غریب مادر(۲) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:طاهر کاشانی ۱۴۰۱/۵/۱۷ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد به احترام تو خورشید از نفس افتاد از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد میان همهمه بردند رأس پاکت را تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد رسید وقت اسارت زمان سخت وداع وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم میانِ این همه نامحرمان که تنها شد اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دست ادب رو سینه مون/سلام بدیم از راه دور به قهرمان کربلا / به قلب زینب صبور به شام غربت حسین /به شاه بی سر السلام به اون شهید سر جدا / غریب مادر السلام به خیمه های سوخته / به داغ روی سینه ها به پیکرایِ بی سر و / سَرای روی نیزه ها زِ دست و پای زخمی و / زِ گوش پاره الامان زِ گونه های نیلی و / زِ گوشواره الامان امان زِ قلب زینب و / دل تموم مادرا آتیش روی دامن و / غارتگران معجرا چه داغها که دیده بود / دل عقیلة العرب چطور دَووم آورده بود /رسیده بود به نیمه شب با اون دل پریشونش /آروم می کرد مادرا رو یکی یکی توو دل شب /خوابوند همه بچه هارو برای اولین دفعه / نمازشو نشسته خوند ذکر و دعای امشبو/ با یه دل شکسته خوند بودن تموم مادرا / ولی رباب و نمی دید بین همین راز و نیاز /صدای گریه ای شنید شنید صدای ناله از / یه خیمه سوخته میاد هِی میگه مادرت فدات /چرا صدات درنمیاد داره لالایی میخونه / برا عزیز پرپرش تکون میده گهواره رو / همه ش به یاد اصغرش غنچه پرپرم لالا / علیِ اصغرم لالا (۴) لایلای علی لایلای علی/ لایلای علی لایلای علی(۲) گریه نکن بسّه رباب / اینقد دلم رو نسوزون گهواره خالی رو هِی / نده جلو چشام تکون با ناله می گفت بی بی جان / آب خوردم وبیقرارم آخه حالا شیر دارم و / دیگه علی رو ندارم باور نمی کنم هنوز / گرفتن از من گلمو میخوام با این لالایی ها / آروم کنم این دلمو لایلای علی لایلای علی/ لایلای علی لایلای علی(۲) خانم نشست کنارش و /یه کم آروم گرفت رباب فرمود عزیز دل من /حالا دیگه یه کم بخواب بخواب که فردا همه رو /می برن از کرب وبلا اسیری مون شروع میشه / از کوفه تا شام بلا صبح که شد دوباره باز /جسارتا شروع شد ادامه ی عذابها و/ غارتا شروع شد نشوندن اهل حرمو / رو ناقه های بی جهاز با این بی حرمتی چطور /طی بشه این راه دراز؟! به جز امام ساجدین /مردی کنارشون نبود به حال زین العابدین /رحمی توو کارشون نبود یکی یکی بچه ها رو /خانم سوار ناقه کرد همین که تنها موند کشید / از تَه دل ، یه آه سرد یادش اومد اون روزی که/ اومد به دشت کربلا بااحترام پیاده شد / دُورش بودن برادرا رو کرد به سمت علقمه; /کجایی ای برادرم ببین چه تنها شدم و /نامحرما دور و برم ببین که با شمر و سنان /راهیِ این سفر میشم با این همه جسارتا /هر لحظه خون جگر میشم عبور دادن قافله رو /به سمت گودال بلا تاکه دوباره خون بشه /دل زَنها و بچه ها با دیدن این بدنا / رو دشت داغ کربلا نوحه و ناله سردادن /همه به روی ناقه ها زینب دلشکسته تا /رسید کنار قتلگاه ناله زد ای برادرم /چطور بشم ازت جدا؟ دست خودم نیست داداش /دارن به زور می برنم الهی من فدای تو /شهید دور از وطنم ببین چقد غریبونه /داره میره قافله مون پاشو علی اکبرم / پشت سرم اذان بخون میرم ولی قرارمون / باشه بعد از شام بلا چهل روز دیگه میام /دوباره سمت کربلا شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌