هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
#قصیدهی_بهاریه
آمد بهار و خرّم و شاداب شد چمن
عالم به عیش و نوش و طرب گشته مقترن
نوباوه ی شکوفه به گهواره ی درخت
چون طفل شیرخواره که لب شسته از لبن
فرش زمرّدینِ چمن گشته با صفا
از نقشهای زنبق و نسرین و نسترن
سوری فراز شاخه ی فیروزه فام بین
چون گلرخی که کرده به تن سبز پیرهن
نرگس ز خواب ناز ، برآورده سر خمار
سوسن به ده زبان شده آماده ی سخن
سرو سهی به ناز بُوَد در چمن، چمان
گاهی سوی یسار و گهی جانب یمن
بر طرْفِ جو بنفشه چو گیسوی دلبران
از ژاله شسته کاکل مشکین خویشتن
مشّاطه ی صبا همه دم شانه میزند
بر زلف مُشک پرور دوشیزه ی چمن
سوری به عشوه بر زبر شاخ چون وثن
بلبل برابرش ز سرِ عشق چون سمن
نسرین و یاس و سوسن و سیسنبر از فرح
بر گِرد هم به باغ و چمن کرده انجمن
قُمری به طرْف دشت زند قهقهِ نشاط
کبک دری به ناز ، خرامنده بر دمن
ژاله به چهر لاله و گلهای گلسِتان
غلتد چو جوی، بر رخ گلفام یار من
آب حیاتِ خضر، روان گشته گوئیا
از چشمه سار ، بر اثر ریزش وشن
در پای بید، آبِ روان همچنان مسیح
دلمرده را ز لطف، روان میدهد به تن
گر نیک بنگریم به چشم بصیر دل
بر محفل ربیع و ریاحین هر چمن
هر یک به حالتی و زبان و کنایتی
گویند ذکر و حمد خداوند ذوالمنن
هر سو که بنگری اثرِ ذات وحدتاند
گلهای نیک منظره ، چون سنبل و سمن
از برگِ سبز ، دفتر توحید گشته باز
وین نکته ثابت است به هر مذهب و سُنن
نقاش دهر ، زیرِ زمین نقش میزند
بر هر گلی نقوش مناسب به علم و فن
ای دل! ز باغبان طبیعت عجب مدار
این صنعت محیّر و این دانش و فنن
او برتر از تصور و وهم و گمان ماست
گر بخردی؟ گمان وی از سر به در فکن
فهم مقام او ـ نتوان کرد تا ابد
چون گوهری بوَد که نباشد روا ثمن
مصنوع صنع و قدرت او گشته عرش و فرش
مبهوت لطف و رأفت او گشته مرد و زن
زین بحث، درگذر که بهار است و وقت عیش
باید ز گنج رحمت حق بهره ور شدن
فصل بهار میگذرد جام مِی بگیر
از دست ساقیان خوش اندام سیمتن
خواهم درین میان رسد از لطف کردگار
یاری خجسته سیرت، با وجهه ی حسن
تا در لوای میمنت روی انورش
از دل زدایم انده و بیماری از بدن
فرمان دهم به مطرب و رامشگران عشق
تا عندلیب سان همه گردند نغمه زن
مطرب! بزن به چنگ کز آهنگ نغز آن
آهنگ باربد ، بشود ناله ی حَزَن
ساقی! به پاکبازی اهل نظر بیار
از آن زمین که پاک و مبرّاست از فتن
آن مِی که بُرد از سر عشاقِ حق خمار
آن مِی که داد نشئه به سلمان مؤتمن
تک جرعهای به کام من دُردنوش ریز
کز یمن آن ، رموز دو عالم کنم علن
پیر مغان ز جام ولایم حواله کرد
ای ساقی فرشته رخ ای ماه انجمن!
ای ابروان شوخ تو شمشیر ذوالفقار
ای نرگس دو چشم تو شد معجز زَمن
انفاس جانفزای تو اعجاز صد مسیح
خاکِ ره تو رشکِ دل نافه ی ختن
یوسف کجاست تا که بخواند حدیث ما
کافتاده ام به عشق رخت در چَهِ ذقن
شاها به غیر وصف تو نبوَد سخن مرا
هستم گدای درگهت ای شاه بوالحسن
طبع خموش من به ولای تو شد روان
ای برخیِ تو عمر من و طبع و روح و تن
بر (شمس قم) ز لطف، نظر کن درین بهار
چندان که تا بهارِ ابد ، نبودَش مِحَن
شد شایگان چکامهی من در مدیح تو
چون عشق تو گرفته مرا مُهر از دهن
شادروان سید علیرضا شمس قمی
فروردین 1338
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینے
#عید_نوروز
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ســال نو با بهــار مے آید
جشـن سـرو و چنار مے آید
باغ در بـاغ ، گل جوانه زند
بلبل از شـوق گل ترانه زند
غنچه ها خنده مے کنند از شوق
دشـت را زنـده مے کنند از شوق
آفــریـنـش لبـاس نو پـوشــد
چشمه درچشمه از زمین جوشد
لحظه ها لحظه هاے تحویل است
فـرصـت انتقال و تـبـدیل است
هفت سیــن سلام گسـتــردیـم
آب و آئــینـه نـور آوردیـم
ذکر تحویل سال مے خوانیم
به تمام و کمال مے خوانیم
یا مقلب قلوب ما خسته است
در شادے به روے دل بسته است
چشمها گریه خیز هجران است
بے تو این سال رو به پایان است
سال نو شد غمے کهن داریم
سوز هجران به جان و تن داریم
سیصد و شصت و پنج روز فراق
باز هم مثل شمع سوز فراق
سوختیم آه بے تو آب شدیم
در لهیب غمت کباب شدیم
جمعه ها یڪ به یڪ غروب شدند
رودها چشمه ها رسوب شدند
یابـن یـاسیــن بـهار یـاس تویــی
ســـنـد اعـتــــبـار یـاس تویــی
پـســر طــور و عـــــادیـات بـیـا
یـابــن طاهـا و مـحـکمـات بیــا
تـا نـیـــایـے بهــار پائـیــز اسـت
عـیـد نوروزمان غم انگــیــز است
عـیـد نوروز مــا ظـهــور شـماست
جشن ما لحظه ے حضور شماست
حال ما با تـو احســن الحـال است
با نگـاه تو دل خــوش اقبـال است
شعر: استاد کمیل کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#بـهـاریـه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
آیینه ی تمام نمایِ بـهار تو
در اضطراب کل جهان و قرار تو
لنگ است پای عقل بشر در مسیر عرش
سیمرغ در عروج ِ به سمت نگار تو
دنیا شبیه مار زده حلقه دور عشق
آزاد کن ز حلقه ی او ،راهکار تو
غایب نبوده ای که زمین از تو نور داشت
ای ماهتاب روشن لیلُ النهار تو
دلتنگ روی ماه توام ایها العزیز
ای کاش تا که دل بشود مهزیار تو
با نام تو غزل به غزل می چکم به عشق
ای مثنوی و ای غزل و شهریار تو
پرچم به دست آل علی تک سوار سبز
دلدل سوار عرش خدا شهسوار تو
سرخ است روی گنبد خورشید پرچمی
ای منتقم به رجعت خون انار تو
دیگر بیا که حال زمین رو به راه نیست
بر این کویر خشک بیا و ببار تو .....
شعر: زینب حسامی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
بسم الله الرحمن الرحیم
پیام استاد محمد علی مجاهدی(پروانه) پدر شعر ایران
به مناسبت سال نو
https://www.aparat.com/v/vGWuK
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_زمان_عج_الله
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
نذر موعود (عج)
از میان شعله ها خــــــــاکستـــرم را برده اند
در سکوت بغض هایم ، حنجرم را برده اند
در غـــــــروب آمد و رفت مســـــــــــــیر انتظــــار
حســــــــرتم آورده و چشــــــــم ترم را برده اند
حســرت پرواز در عمق نگاهم مانده است
بر زمیــــن افتـــــاده ام بال و پرم را برده اند
یک سر پر شور از عشق تو با من بود ، آه
مدعی بودم در این میدان سرم را برده اند
باده ی وصلت نمی آید مرا دیگر به دست
از خـــــراب آباد هجــــــران ساغرم را برده اند
بازمی گردی -وَ خواهی دید ای خورشید من
در طـــلوع رجعــــــت تو باورم را بـــــــرده اند
بس که بی خود لاف عشقت را زدم در زندگی
ناگهان تا ناکجــــــــــاها پیکـــــــرم را برده اند
زیر و رو می گردم از بغض تلاطم های عشق
از مــــیان موج و توفان لنگـــــــرم را برده اند
در بیابان طلب ، در گــــــــــــــــردباد حــــــــادثه
من به خود می پیچم امابسترم را برده اند
تا بسوزم از فراقت مثل شمع و مثل اشک
شعر من سوزانده اند و دفتـــــرم را برده اند
دوش"یاسر" درهجوم خشکسالی ،لاله ها
تشنه لب بودند ، مضـــمون ترم را برده اند
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
همراه با باران
یادبود سخنرانی های اول
فروردین مقام عظمای ولایت
امام خامنه ای مدظله العالی
درحرم مطهر امام رضا علیه السلام
از سال۹۲تا۹۵
همراه با باران
شد زمان قرار هرساله
وقت قول وقرار شد با عشق
در قرارم قرار از کف رفت
روز عقد بهار شد با عشق
درحرم چون صدای او پیچید
درهوایش رها شدم آن روز
باز باران به صورتم می خورد
از رضایم رضاشدم آن روز
موج مثبت گرفته بود تنم
مثل هر بار دیگری این بار
ولی این دفعه جور دیگر بود
مثل ده در توان ده انگار
در درونم به وجد آمده بود
صف به صف واژه ها برای شعر
می تراوید هم زمان باران
قطره قطره وپا به پای شعر
از تلاویو ونیز حیفا گفت *
شور افتاد در دل یاران
از زمین رو به آسمان تکبیر
پاسخ آسمان به ما باران**
مثل اینکه نماز باران را
با امام رئوف می خواندیم
زنده شد خاطرات نیشابور
پای شرط و شروط او ماندیم
باز می شد دو دست گلدسته
برق می زد نگاه، گنبد وار
وقت گل دادن دعاها بود
آاای باران ببار باز ببار
نود و سه به دامن تاریخ
شد دوباره کلام او جاری
عشق می کرد رهنمودش را
در ضمیر زمانه همیاری
راضی از علم مملکت اما
کمی از اقتصاد، او دلتنگ
به جوانان سپردکه خودجوش
همه سازند سنگر فرهنگ
نود وچار بازهم آورد
همدلی را و همزبانی را
پیشرفتی که باعدالت هست
طرح آینده ای جهانی را
نود و پنج آمد و اینبار
باز هم ازدحام و همهمه است
وه که نوروز نوتر آمده و
نور در نور سال فاطمه است***
با زبانش پیام فاطمه و
بوی عطر محمد آمده است
دامن این حرم چه دلچسب و
مادر انگار مشهد آمده است
باز از اقتصاد می گوید
و من از اقتصاد بیگانه
ولی از دوست می رسد گویا
شهد گل میرسد به پروانه
مطمئنم که هرچه می گوید
از سر دانش و درایت اوست
وچنان که سیاستش دین است
اقتصادش همان دیانت اوست
می نویسند عده ای با عشق
نامه هایی که راز دل گویند
میشوم وسوسه که بنویسم
دوسه بیتی ضعیف هم هرچند
می نویسم چه قدر آقا جان
در سرم هست فکر و ایده تان
سال هشتاد وچار درکرمان
مثل خود دیده ام عقیده تان
یادتان هست اینکه فرمودید
بعد مشهد که عشق ایران است
دومین موطن شما حتما
این کویر کریم کرمان است ****
اگر از من کسی بپرسد که
وطن اولم کجا باشد
ناخودآگاه بر زبان جاریست
به خدا مشهد الرضا باشد
بعد عمری که مشهدی شده ام
این حرم هست خانه ی پدرم
مثل آهو به عشق این ضامن
در بیابان همیشه دربدرم
باوجود طراوت باران
میچکد آفتاب از خورشید *
باز اورا چه خوب حس کردم
چون طنین صدایتان پیچید
روز نو هست ومن چنان دیروز
با شما عهد خویش را بستم
پای شرط و شروط نیشابور
مانده ام مثل پیش تا هستم
زینت کریمی نیا
*جمله تاریخی ایشان که فرمودند درصورت هر اقدامی تلاویو وحیفا را با خاک یکسان می کنیم بنده درصحن رضوی بودم و دیدم چه هیجان و ولوله ای دربین مردم افتاد
بلافاصله بعد از این سخن درپایان سخنرانی قطره های باران شروع به باریدن کرد
*سال نود و پنج با تولد حضرت زهرا سلام الله علیها شروع وبا تولد ایشان نیز خاتمه می یافت و ایشان در اول سخنرانی به این مطلب اشاره کردند
****امام خامنه ای درسال ۸۴در تشریف فرمائی به کرمان فرهنگیان را به حضور پذیرفتند و فرمودند که اگر بخواهند وطن دومی برگزینند حتما کرمان را انتخاب می کنم که بنده درآن دیدار شرف حضور داشتم
*درآن روز یعنی اول فروردین نود و هشت خودم دیدم که باوجود آفتاب ملیح صحن حرم باران هم می بارید
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
#سال_نو_مبارک_باد.
سال ماضی با تمام معضلاتش رخت بست
گرچه پشت خلق، زیر بار مِحنتها شکست
ای خدا در سال نو ، تغییر دِهْ ، احوال خلق
تا مبادا ـ آبروداری ، دهد عزت ز دست .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi