─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_واحد
#امام_سجاد_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
السلام علیک یا علی بن الحسین یا زین العابدین (ع)
ای دل من با تو شده همصدا
اول هر عــــــــــشق بــــــنام خدا
جان و دلـــــــــم بذر ولا کاشته
زمزمه ی عــــشق تو را داشته
ای ز حریمت حرم دل بهشت
داده به دل مهر تو را سرنوشت
ای که تویی شمع شبستان جان
عطر بهشتی به گلستان جان
جان جهان جلوه ی خیرالانام
حضرت سجاد علــــیه السلام
حجت حق میوه ی باغ رسول
جان علی ، نور دو چشم بتول
شمس درخشان شده در مشرقین
ماه درخشنده ی چشم حسین
ای که تویی قبله ی دلداده ها
ای چو علی زینت سجاده ها
برگ و بَر نخل سعادت تویی
میوه ی شیرین عبادت تویی
آه تو سرمایه ی سوز و دعاست
اشک تو سرچشمه ی آب بقاست
اهل دعا را به جـــــهان مقتدا
کرده به چشمان تو دل اقتدا
نام علی ، نام دل افـــــــروز تو
آتش جان قصه ی جانسوز تو
کرب و بلا ، کرب و بلایت هنوز
مانده به دل شور و نوایت هنوز
کرب و بلا دیده خزان در خزان
داشته از داغ دلی خون فشان
روی تو آئينه ی گــــــــــــلزار شد
قافله را قافله ســـــــــــــالار شد
رنج اسارت به جهان دیده ای
گل ز گلستان بلا چیــــــده ای
خون دل از دیده روان کرده ای
گوشه ی ویرانه مکان کرده ای
آنچه تو را شعله به جان می زند
شعله به هر تاب و توان می زند
داغ ، تو را بود و دگر هیچ هیچ
شام بلا بود و دگــــــر هیچ هیچ
ای به خزان رفته همه کو به کو
داغ تو شد قصه ی دل مو به مو
این تو و این خون جگر دل به دل
این تو و این اشک عزا جو به جو
داغ عزیزان تو در پشــــــــت سر
راس حسین بن علی رو به رو
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مرثیه_امام_سجاد_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
تلاطم داشت چشمت مثل دریا بعد عاشورا
شکستی ناگهان ، ای مرد تنها بعد عاشورا
به هر جا آب می دیدی به آتش می نشست اشکت
چقدر آتش گرفتی ، مثل حالا بعد عاشورا
نرفت از یاد تو داغ جگر سوز عزیزانت
نیفتاد از زبانت واحسینا بعد عاشورا
به روی ناقه رفتن ، دست های کودکان بستن
دلت را بیشتر خون کرد حتّیٰ بعد عاشورا
نشان حلقه ی زنجیر روی پیکرت ، یعنی
تمام خاطراتت ماند مولا بعد عاشورا
نه غسلی ، نی کفن ، سرها به روی نیزه ها ، اما
رها شد پیکر گلها به صحرا بعد عاشورا
کفن نه ، بوریا شد سهم جسم بی سر خورشد
تو و آن بوریا و داغ بابا بعد عاشورا
برای از نفس افتادنت بس بود ای مولا
به روی نیزه رفتن های سرها بعد عاشورا
دلت شد شعله ور از آتش زهر و تو گردیدی
شهید دیگری از آل طاها بعد عاشورا
برای داغدارانت حریم بی رواق تو
شده کرب و بلای دیگر امّا بعد عاشورا
قلم هم ناتوان باشد برای گفتنش "یاسر"
چها کردند با اولاد زهرا بعد عاشورا
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از شمس (ساقی)
«اَلسَّلامُ عَلَیكَ یٰا ثارَاللّٰهِ وَابنَ ثارِه»
#سرهای_نینوایی
بخوان بخوان که قلم کردہ شِکوهها را سر
"به نام نامی سر ـ باسمه تعالی سر"
قلم به سینهی کاغذ چو بید میلرزد
که از کجا بنویسد ز دست، پا ـ یا ـ سر؟
بلی! ز سر بنویسد ولی چگونه سری؟
از آن سری که ندارد قرینه، حاشا سر...
سری که سَروَر سرهای نینوایی بود
ز تن جدا شد و با نیزہ رفت بالا، سر
به نیزہ خواند کلام خدا و بعد از آن
برفت سوی خداوند حیّ ِ یکتا سر
زمین چگونه نلرزد به خود چو میبیند :
عزیز فاطمه (س) را بر فراز صحرا ، سر
چه گویم از دل زینب چو دید دست جفا
که کرده با دل ِ سنگ از بدن ، مجزا ، سر
کشید آهی و ، سر سوی آسمانها ، گفت :
که ؟ دیده است به عالم چنین خدایا سر
رقیه کنج خرابه به خود بگفت : آیا...
زند دگر به من اکنون جناب بابا سر ؟
به تشت خون نظر افکند و دید رأس پدر
به آه و ناله بگفتا که : دیده بگشا سر
نگاه کن به من ای سَر که خفتهای در تشت!
که یک نگاهِ تو بر من دهد تسلّا ـ سر
اگر که وانکنی دیده ، پس ببر با خود
که نیست از تو مرا غیر ازین تقاضا سر
قلم چگونه نلرزد از این ستم بر خود ؟
چنین حدیث غمافزا ، شنیدہ آیا سر ؟
به تیر و نیزہ و شمشیر، اوفتاد از اسب
بدون دست ، علمدار ـ بر زمین با سر
تنی که بود شبیه پیمبر خاتم (ص)
به تیغِ خصم شدہ قطعه قطعه سرتاسر
به روی دست پدر حنجرش هدف گردید
رضیع دشت بلا ، گویم از تنش یا ـ سر ؟
ندیدہ چشم فلک اینچنین ستم هرگز
ز هیفدہ تن گلگون ، به عرش اعلا سر
الا که در پی مفهوم عشق ، حیرانی!
ببین که عشقِ به حق را نموده معنا سر
به دشت کرببلا در میان آتش و خون
قلندرانه به پا کردہ است غوغا سر
چنانکه تیغ زبان تیزتر ز شمشیر است
در آن میان شدہ حتی تمام اعضا سر
به راہِ دین خدا در ستیز ـ با کفار
نداشته ز عدو وُ ـ ز تیغ ، پروا سر
به سجدہگاہ عبادت، به مسجد کوفه
به راہ دین خدا ، دادہ است مولا سر
همین بساست که عبرت بگیرد این دشمن
که کردہ دین خدا را همیشه احیا سر
قلم شکست در اینجا و بر زمین افتاد
نوشت تا که جدا شد ز روی تنها ، سر
اَلا امام مبین ، منجی جهان! برخیز...
شتاب کن که بگیری تقاصِ سر را سر
به جمکران وصالت چه جمعهها که گذشت
نیامدی و نشد تا ببینمت با سر
چو نیست قسمت ما پایبوسیات اما
به وقت موت، کرم کن بزن تو بر ما سر
دوبارہ دست شقاوت، به انهدام بشر
از آستین زدہ بیرون و کردہ بلوا سر
بیا و آتش مستکبران ـ فرو بنشان!
که شعله میکشد از فرش تا ثریا سر
به حق (ساقی) بیدست کربلا برخیز
بزن به تیغ عدالت ، تمام اعدا... سر
حکومت علوی را به رغم بدخواهان
به پا نما و جهان را ـ بگیر سرتاسر
ردیف کردم اگر سر درین قصیدہ ولی
خلاف قاعدہ طی میکنم همینجا سر
بدان امید ، که گیری تقاص مظلومان
نشستهام به تماشا ز خاک ، تا محشر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi