گلواژههاے اهلبیت (؏)
❃﷽❃ #غزل_مرثیه #زبانحال_حضرت_ام_البنین_علیهاسلام #بازگشت_کاروان_به_مدینه #سرودهٔ_رقیه_سعیدی_کیمیا ─
بسیار سوزناک😭
با سبک روضه و زمینه هم قابل اجرا می باشد.
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مرثیه
#حضرت_ام_البنین_س
#گلواژه_هـاے_اهل_بیت_ع
شنیدم خون ثارالله چون ریخت
شفق هر صبح و شام از دیده خون ریخت
حدیث کربلا شد عافیت سوز
فلک ماتم نشین شد هر شب و روز
به هر سینه ولی غم مبتلا بود
به یاد وقعه کرب و بلا بود
به خاطر خواهی آن دلنوازان
سمند غم بهر سو گشت تازان
مدینه گریه میکردی به حالش
زبان حالش این بود و مقالش
که نام من دگر امّالبنین نیست
سر و کارم دگر با آن و این نیست
دلم بهر خوشی جایی ندارد
که اسم من مسمّایی ندارد
بود پر از شیار غم جبینم
اگر ام بنینم کو بنینم
ز دلبندان خود نادیده کامی
چگونه خوش توان بودن به نامی
شنیدم نوجوانانم سراسر
به جنگ کفر و کین رفتند با سر
به خون غلطیده عونم در ره دوست
در این ره جعفر من نیز با اوست
ز دستم گر چه عبدالله رفته
ولی شادم که در این راه رفته
شنیدم وقت ایثار و گه بذل
کسی همت نکرده چون اباالفضل
شنیدم بوده پرچمدار و ساقی
دو دست از او به حسرت مانده باقی
به گرد خیمه هر شب پاس داده
به زینب تسلیت عباس داده
ز بس شوق شهادت کرده غرقش
عمود آهنین خورده به فرقش
ولی با این همه آشفته حالی
که دل هرگز نشد از غصه خالی
دگر خون گرید از غم هر دو عینم
سیه پوشیدهی سوگ حسینم
حسینی کز فروغ علم و بینش
رخش شد شمع بزم آفرینش
وجودش مایه هر دلخوشی بود
مخالف با مرام حقکشی بود
گرفتم تا از او الهام وایده
حیات من جهاد است و عقیده
به هر بزمی که شمع محفلم من
به جای مادرش خونین دلم من
خداوندا «شفق» عبد است و عاصی
ببخش او را ز قید غم خلاصی
شاعر:استاد محمد جواد غفورزاده
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#وفات_حضرت_امالبنین_سلامالله
#گلواژه_هـاے_اهل_بیت_ع
پیرزن آمده هنگام خزانش چهکند
اینهمه داغ ربوده است توانش چهکند
خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند
رفت از دست خدایا ضربانش چهکند
هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین
گفت بی سایهی آن سروِ روانش چهکند
تا که گفتند عصای تو هم اُفتاد زمین
خم شد و ماند که با قدِ کمانش چهکند
پیشِ طفلانِ حرم پیش رُباب و زینب
غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چهکند
روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید
اشک آبش شد و غم تکهی نانش ، چهکند
بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست
جگرش سوخته و... سوخته جانش چهکند
خواند زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین
مانده با خاطرهی چند جوانش چهکند
خواهری که به برش پنج برادر را داشت
پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چهکند
همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست
آه با حرمله و زخم زبانش چهکند
این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران
وای اگر نیزه دهد باز تکانش چهکند
میرود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی
مانده با جمعیت چشم چرانش چهکند
* *
نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است
پیرزن مانده که بی فاتحهخوانش چهکند
آنکه نامادریاش آبروی مادرهاست
گر نیایند دگر گریه کنانش چهکند
حسن لطفی ۴۰۲/۱۰/۰۵
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
آئينه ی احساس
#نوحه ای برای حضرت اُمُّ الْبَنین(س)
از آتش غم دلها حزین است
روز عزایِ اُمُّ الْبَنین است
رفته از دنیا ، بانوی دل خسته
با دیده ی گریان ، با قلب بشکسته
آه و واویلا صد آه و واویلا ....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
آن مادری که بوده به دنیا
خدمتگزارِ گلهای زهرا
عازم جنّت ، گردیده آن مادر
گریان ز داغ او ، شد آل پیغمبر
آه و واویلا صد آه و واویلا ....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بانوی گشته قامت کمانی
بسته دو دیده از دار فانی
دیده غم ها در ، آئينه ی احساس
خون شد دو چشمش از ، داغ غم عبّاس
آه و واویلا صد آه و واویلا ....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
این دیده و این لطف وسیع اش
باشد غم انگیز خاک بقیع اش
ما دلی داریم ، از داغ او پر خون
فریادمان بنگر ، با دیده ای گلگون
آه و واویلا صد آه و واویلا ....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
به نام خدا
يَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ...
حکمت خدا را کسے نمیداند؛
اینکه شاید گاهے گمان کنیم ما را فراموش کرده یا صدایمان را نمیشنود از عصبانیت است و بس!
«گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»
مهر او بارانیست که بر همه میبارد و عطایش چون خورشید بر همه میتابد.
اما اینکه چرا دعایمان مستجاب نمیشود اینکه چرا گره از کار گشوده نمیشود اینکه چرا امروزمان بهتر از فردایمان است، نتیجه اعمال ماست.
«این جهان کوه است و فعل ما ندا»
نه خطاے فردی، که گاهے قومی، خود تیشه به ریشه خود میزند...
«إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّے یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»
[همانا خداوند حال قومے را تغییر نمے دهد تا آنکه آنان حال خود را تغییر دهند]
مهر او از مهر مادرے بیشتر است و رزق کافر را وظیفه خویش میداند!
و بزرگترین عطایش، خرد است؛ اگر استفاده شود!
عرض سلام صبح زیبایتان بخیر، روزتان سرشار از الطاف الهی
@maddah_1367
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ