┄┅═✼﷽✼═┅┄
#وداع_با_ماه_شعبان_المعظم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
خدا حافظ ای ماه پر فیض شعبـان
خدا حافظ ای خلـوت اُنس انسـان
خداحافظ ای مـاه تطـهیــر و توبه
خداحافظ ای فرصـت نـاب عرفـان
خدا حافــظ ای پلــه های رسیــدن
برای تقــرُّب به در گــاه سـبـحــان
به پایان رسیــدی و ما را رسـاندی
به ماه ضیـافت ، به دریای غفــران
درِ مغــفرت را تـو بر مـا گـــشودی
به ذکــر و منــاجات و تفسیر قرآن
چه ایـام و اعیـاد فرخنــده ای که
بهـار آفـرین شد به فصـل بهــاران
چه زیبا شـد آغازِ قرن و مَـه و سال
به نامی که عالم شد از او گلستان
الهــــی به حــقِّ مَـــهِ رویِ مهــــدی
جهـــان با ظهـــورش منـوّر بگردان
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📝رقیه سعیدی(کیمیا)
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال ایتا👆
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
«هدیه به حضرت رقیه سلام الله علیها»
#غزل
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
تهنیـت ای مؤمنان آمد گل جـود و سـخــا
دخـتـری،باب الحــوائــج از تـبار مـرتضـــــــا
در فلک شادان ومسرورندجملـه عرشیان
از بــرای نـازدانــــــــــــه ، نـوگل شــــــــاه ولا
می کندتوصیف این محبوبه جبریل امین
او که فـردا می شود نالان به دشت کربلا
آن سه سـاله غنچه گلزار ختم المرسلیـن
رخ کبود و قدخمیده مانده زیر دست وپا
شد نوازش صورت مه گونه ی آن نازنین
باهمان سیلی که زجربی حیا زد بی هوا
خــادمانـش را پـــــناه و یـار روز واپـســـــیـن
مهر او رمــز نجــات و شـــــــافـع روز جــــــزا
شد شبـیـه مـادرش فخـر نساء العالمین
می گشــاید هــر گــــــره را قبله حاجات ما
شعر:خادمه الزهرا (س)-علیزاده
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مدح_مناجات
#میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه از دار دنیا
تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی با وقار أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبی تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا! خانه دار أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا
خورشید زاده! شاهکار أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق
کل می کشم امشب به یمن مقدم تو
کف می زنم به افتخار أُمِّ إِسحاق
عطر خوش قنداقه ات می آید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله
خورشید روی بام دنیای حسینی
فرزانه ای و ماه شب های حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی
سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی
هانیه حسنا زهره زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیه ای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد حورای حسینی
با مادری هایی که کردی می توان گفت
در کودکی أم أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل می برد چادر نمازت از ملائک
مأموم شب های مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت
پیداست در خوی تو تقوای حسینی
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبل المتین از ریشه های چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم
ارباب زاده! شاهزاده! خیر مقدم
روحی لطیف آکنده از احساس داری
قلبی شکننده دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما
در هر نفس هایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟
جودِ حسن مهرِ علی احسانِ زهرا
در تو نهفته بی گمان میراث داری
آیینه دار نور ناب پنج تن تو
زهرا حسین و مرتضی احمد حسن تو
از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد
با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد
با همت ات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازه ات امروز عالم را خبر کرد
با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد
یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را
یا که به من بسپار شمشیر دو دم را
هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه ام معنی اش این است
از کودکی نذر غمت کردم سرم را
گلدسته هایت روی چشمم جای دارند
دلواپسم این بارگاه محترم را
قربانی راهت شدن مرزی ندارد
مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را
عشق حرم شوق شهادت جمع کرده
در صحن تو افغانیان با جنم را
اهل امان نامه نه عباس تو هستم
از من پذیرا باش دستان قلم را
من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن
هرگز نخواهم داد کاشی حرم را
یک صبح جمعه منتقم می اید از راه
در دست مهدی می دهد رهبر علم را
قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز
آزاد خواهد کرد مولا قدس هم را
بر هر ستون مسجد ألاقصی نویسم
با اذن او شعر شریف محتشم را
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
شعر:علیرضا خاکساری
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#مدح_حضرت_رقیه_س
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
امشب قلم مسیر تولا گرفته است
اذن سرودن از خود مولا گرفته است
کار جنون هر شبه بالا گرفته است
بعضی کنایه ها پر ما را گرفته است
خواهم که باز حق سخن را ادا کنم
دستم قلم اگر که قلم را رها کنم
لبریز شد ز عشق و محبت سبوی چشم
دادم به قطره قطره ی اشکم وضوی چشم
وقف جمال آینه شد جستجوی چشم
گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم به روی چشم
چشمی که روشن از جبل النور می شود
سرمه ز تربتش نکشد کور می شود
گفتی بگو مقدمه، گفتم رقیه جان
گفتی بخوان ز خاتمه گفتم رقیه جان
گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم رقیه جان
گفتم، بدون واهمه گفتم رقیه جان
نام رقیه فاطمه باشد به هوش باش
او فاطمه است فاطمه، دیگر خموش باش
در بُعد مادی، ثمر باغ عصمت است
در بُعد معنوی که سراپا قیامت است
این گفته را دلیل و روایت چه حاجت است
دختر به مادرش نرود جای حیرت است
این بی قرین، تجلی سیمای مادر است
یک چشمه ی جدا شده از حوض کوثر است
این گل برای خرمی روزگار، بس
این لاله بر طراوت باغ و بهار، بس
نامش جلالتی است که در ذوالفقار بس
باشد به کارنامه اش این افتخار بس
او را نسب به سوره ی والفجر می رسد
با دست او به گریه کنان اجر می رسد
هرچند هستی اش همه تاراج رفته است
در موج خون به سینه ی امواج رفته است
احرام اشک بسته، به حجاج رفته است
او با سر حسین به معراج رفته است
او تُعرِجُ الملائکه و ذی المعارج است
باب المراد و دختر باب الحوائج است
تا شد کنار شمع خرابه نشین مقیم
فرمود با حسین که ای در غمم سهیم
چون می وزید بر سر زلف شما نسیم
می شد دل رقیه ات از غصه ها دونیم
گفتم به خویش آنکه به نی ربنا کند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند؟
حالا که آمدی و نشستی مقابلم
حالا که آمدی و شدی شمع محفلم
حالا که شعله ور شده از وصل، حاصلم
راضی نمی شود به جدایی دگر دلم
بوسه گرفت و رفت که از تاب رفته بود
انگار سال هاست که در خواب رفته بود
بر چهره ی سه ساله کمی ژاله مانده بود
بر زخم های پیکر او ناله مانده بود
رنگی کبود بر رخ چون هاله مانده بود
او مانده بود و آن زن غساله مانده بود
با یک سوال تلخ و جوابی که تلخ بود
آخر چرا شده است همه پیکرش کبود؟
ای نور چشم و دختر غم پرور حسین
یادآور غم و محن مادر حسین
جان تو شد فدای حسین و سر حسین
دست مرا بگیر تو ای دختر حسین
لطفی نما که سختی هجران کشیده ام
چندی شده است کرببلا را ندیده ام
شعر:حجت الاسلام والمسلمین سید روح الله موید
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#وداع_با_ماه_شعبان
#رمضان
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
«همصدا با اهل راز»
رود شعبان ، رسد ماه خدا آهسته آهسته
رسد ماه خــــــــــدا ، ماه عطا آهسته آهسته
دلم نام خدا سرمی دهد آماده باش اکنون
که بایدگشت با دل همصدا آهسته آهسته
اگر که وصل می گـــــــــردیم بر ماه صیام امّا
شویم از ماه شعبان هم جدا آهسته آهسته
رسد ماه صیام ، از حنجر گلدسته ها یاران
به پیچــــــــد باز صـــــــــوت رَبَّنا آهسته آهسته
رسد ماه گذشت از بنده ی اهل خطا برخیز
مُبَــــــــرّا کن دل خود از خطا آهسته آهسته
بود ماه عبادت چشمه ی آب حیات ای دل
بنوش از چشــمه ی آب بقا آهسته آهسته
چه زیبا رَبَّنا اِغْـــــفِرْ لَنا بنشسته بر لب ها
بیا تکرار کن اِغْـــــــــــفِرْ لَنا آهسته آهسته
بلای معصیت افتاده بر بال و پرت افسوس
رها کن خویش را از این بلا آهسته آهسته
گدایی کن ز درگاه الــــــهی آنچه می خواهی
که خرج خویش می گیرد گدا آهسته آهسته
به اشک دیده زین ایّام باقیمانده از شعبان
بده جان و دل خود را صفا آهسته آهسته
شود هر روزه داری تشنه امّا سوخت می باید
به یاد تشـــــــــنگان کـــــــــربلا آهسته آهسته
اگر گیرد عطش دامان جانت را بیا "یاسر"
بگیر آتش ز داغ نیـــــــــــــنوا آهسته آهسته
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#ترکیب_بند
#مدح_حضرت_رقیه_خاتون_سلام_الله_علیها
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
جانودل شاعر پی الهام حسین است
وقتی که سرآغاز غزل نام حسین است
چون آب که رفع عطش از تشنه نماید
آرام دلم نام دلآرام حسین است...
هر قاعدهای خورده بههم از سر لطفش
آزاد، اسيریست که در دام حسین است
در زمرهی شاهانوبزرگان شده مکتوب
هر نام که در دفتر خدّام حسین است
اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت
معيار خداوند اگر اسلام حسین است
آغاز خوش این است که با نام حسین و
پايان خوش آن است که با نام حسین است
با دست علیاکبر و با دست رقیه
رزق همه از سفرهی اکرام حسین است
آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد
ماه دوسرا، مهر جهانتاب، خوش آمد
بیتالغزل هر غزل ناب رقیهست
خورشید علیاصغر و مهتاب رقیهست
نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیکترین راه به ارباب رقیهست
در باب برآوردن انواع حوائج
یکباب خدا دارد و آن باب رقیهست
در زاویهی عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت اینقاب رقیهست
در خلوت خود معتکفاند اهلمحبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیهست
دردانهی ارباب که با دست اباالفضل
از چشمهی کوثر شده سیراب رقیهست
حاجت طلبیدند از او عالموآدم
زیرا که فقط مهر جهانتاب رقیهست
او آمده و خستگی عشق به در شد
با خندهی خود امابیهای پدر شد
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هروقت نشستهست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر
آورده هرآنکس که پناهی به رقیه
ممنون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علیاصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما چون که شب قدر
دهمرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه...
هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد
بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_زمان_عج_الله
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
«آخرین جمعه سال»
آخرین جمعه ی سال آمده، ای یار ،بیا
ای مَه انجــــــــــمن آرای شـــــــــب تار ، بیا
سیزده قرن ، دل منتـــظرانت خون شد
ای شفا بخـــــــش دل عاشق بیمار ، بیا
یوسف ملک وجودی و جهان مشتریت
پرده بگشــــــــای ز رُخ ، بر سر بازار ،بیا
عالمی هست خریدار تو ای جان جهان
به هوا داری این قــــــــــوم خـــــریدار ، بیا
تا شکوفا شود از مقدم تو دشت و دَمن
اذن رویش بده بر خـــــــاک گهر بار ، بیا
چون کویر است دل سوختگان از غم تو
تا گلستان شود این دشت پر از خار ، بیا
جمعه ها ندبه کنان ،چشم براهت بودیم
صبح این جمعه، تو با مژده ی دیدار بیا
ســـیزده شمس هُدی منتظر نور تو اند
ای مــــــه چاردهم ، حضرت دلدار ، بیا
تویی آن کوکب اقبال که در طالع سعد
با تو پایان برســـــــــــد دوره ی ادبار ، بیا
تا که تحویل شود سال جدیدم با عشق
قدمی بر ســـــــر این منتظـــــــــر زار ، بیا
می شود عطر فشان دشت " شقایق" با تو
ای صفا بخش گل و صفحه ی گلزار ، بیا
شعر: استاد حمید رضازاده " شقایق" کرمان ۱۴۰۱/۱۲/۲۳
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
تقدیم به ساحت مقدس حضرت رقیه س
((احیاگرقلوب))
ای نو گلی که عطـــــــر تولا گرفته ای
فیض نسیم گلشن طاها گرفته ای
گنجی تو و زکنج خرابه به بال عشق
در اوج قله های شرف جا گرفته ای
مهر تو سایه بر سر دنیا فکنده است
چون مهر جا به گنبد مینا گرفته ای
باب الحوائجی تو و با دست کوچکت
بس حاجـــــــت بزرگ زبالا گرفته ای
دیروز اگر خــــــرابه تو را بود جایگاه
امروز جا به جان و دل ما گرفته ای
دیروز اگر دریغ نمـــــــودند از تو آب
امروز قدر و وسعت دریا گرفته ای
دیروز اگـــر نبود کسی دســـتگیر تو
امــــروز دســت مردم دنیا گرفته ای
این غم کجا برم که به دل داغ سینه سوز
چون لاله و شقایق صحرا گرفته ای
موی سپید و قد کمــــانی و عمر کم
ارثیه ای ز حضرت زهــــرا گرفته ای
بیگی همه حلاوت شعرش شمیم توست
ای نو گلی که عطـــــــر تولا گرفته ای
شعر:نصرت الله بیگی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#بهاریه
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
استغاثه به درگاه حضرت باری تعالی در لحظه ی تحویل سال
---------
ای تو خالق مَـــــــــنّان یا مُحَـــــــــوِّلَ الْاَحْوال
ای تجلّی احســــــــان یا مُحَـــــــــــوِّلَ الْاَحْوال
یا مُقَّلِــــــــبَ الْاَبْصــــــــار آمـــــــــــدم پیِ دیدار
ای بصیر و ای سبحــــــان یا مُحَوِّلَ الْاَحْوال
یا مُحَــــــوِّلَ الْحَــــــــــــــوْل و ، یا مُدَبِّرِ الْلَیْل و
یا مُنَـــوِّرَ الْاَیمــــــــــــان یا مُحَـــــــــــوِّلَ الْاَحْوال
نُونُ وَ الْقَلَـــــــــــــمْ یارَب آمـــــــــــده مرا بر لب
هَلْ اَتی عَلَی الْاِنْســــــــان یا مُحَوِّلَ الْاَحًوال
وَالسَّمــــــــــــاءِ وَالطّارِق این منم تو را عاشق
این تویی مرا سلطان یا مُحَـــــــــوِّلَ الْاَْحْوال
ای تو رازِقَ الطِّفْل و ، ای تو راحِمَ الشَّیْخ و
ای تو صـــــــاحـــــب غفران یا مُحَوِّلَ الْاَحْوال
مُوفِیَ مَنِ اسْتَــــوْفاه ، مُغْنِیَ مَنِ اسْتَغْناه
ای تجلّی برهـــــــــــان یا مُحَــــــــــــوِّلَ الْاَحْوال
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#امام_عصر علیهالسلام
#بهار_انتظار
#چارپاره
«شب سال تحویل»
غبار از سر و روی خـــانه تکاندم
شنیدم قرار است مهمــان بیاید
نشد آب و جارو کنــم کوچهها را
دعا میکنــــــم باد و باران بیـــــاید
به گلدان برای شب سال تحویل
سپردم پر از نرگس و یاس باشد
سپردم اگرباد از این کوچه ردشد
به عطر لباس تو حــــسّاس باشد
به گنجشک گــــــفتم اگر راه دارد
یک امشب برایم قنــــاری بخواند
به بید سر کـــوچه گفـتم میآیی
به من قـــــــول داده مـرتب بماند
به سرو و سپـــــــیدار پیغام دادم
برای تو در حال تعـــــــظیم باشند
به تقویم وساعت هم اعلام کردم
به وقت ظهور تو تنظـــــیم باشند
به فـــــــــوارۀ حوض تأکیـــــد کردم
همین که تو را دید برخیزد از جا
به شببو سپردم سر حال باشد
فقط کاش امشب نیفتد به فردا
به تحویل امســال چـیزی نمانده
دلم شور زد، پس کجایی عزیزم؟
من بینوا چند قــــرن است اینجا
سر ســــــفرهام تا بیایـــــی عزیزم..
شعر: محمدحسین ملکیان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
یَا مُقَـلِّبَ الْقـُــلُوبِ وَالْأَبْصَــارِ
یَا مُـــدَبِّـــرَ اللَّیْـــلِ وَ النَّهَــــارِ
یَا مُحَــوِّلَ الْحَــوْلِ وَالْأَحْـوَال
حَـوِّلْ حَالَنَـا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ
#بهـــاريه
مژده ایدوست که از راه، بهار آمده است
فصل سرمستی و پایان خمار آمده است
چشم دل ؛ باز نما کز قلم صنع خدای...
بین که بر بوم زمین نقش و نگار آمده است
بر تن شاخ درختان شده پیراهنِ سبز
موسم سیرِ گل و گشت و گذار آمده است
دامن دشت ، بساط چمن آراسته است
قُمری از شوق ، به آواز هَزار آمده است
غنچه از پرده برون آمده با عشوه و ناز
تا ز بلبل ببَرد صبر و قرار آمده است
ژاله بر لاله زند بوسه ی مستانه ز مهر
تا بشوید ز رُخش داغِ عِذار آمده است
وقت تحویل و تحوّل، شده بر اهل زمین
مَرکبِ سِیر ، به دلخواهِ سوار آمده است
سالها در فرجِ یار ، دعا میخوانیم
غافلانیم که بر دیده، غبار آمده است
ای خوش آنکو که به تحویل، تحوّل جوید
شاید آنگاه ببیند که نگار آمده است
(ساقیا) عشرتِ امروز ، به فردا مگذار
جام توفیق عطا کن که بهار آمده است
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
#بهار
اندک اندک آمده از ره ، بهار
تا کند دشت و دمن را گلعذار
میزند شانه به گیسوی چمن
با نشاط و خرمی ، دست بهار
ابر رحمت میچکد بر بام شهر
میشود جاری دوباره جویبار
غنچهها گل میکند بار دگر
میشود خرم ، بساط روزگار
میزداید از دل کوه و کمر...
همچنین از سینهها گرد و غبار
روح میبخشد به اشجار چمن
نغمهی بلبل ، به روی شاخسار
هست فصل رویش آلاله ها
موسم گلگشت و سیر لالهزار
از خدا خواهم که در سال جدید
بهْ شود اوضاع و دل گیرد قرار
رو کند شادی دوباره بر وطن
رخت بندد رنج و غم از این دیار
ارزش پول وطن افزون شود
رونقی دیگر بگیرد کسب و کار
کاش امسال آید آن آرام جان
تا سرآید رنج عصر انتظار
(ساقیا) ما را بده آن بادهای...
که ز سرمستی بَرَد از سر خمار
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#بهار
#بهاریه
#قصیده
(بهاریه)
وقت عیش و طرب یاران است
گاهِ آهنگ ، سوی بستان است
شد دی و بهمن و اسفند ، ز یاد
دور آذار_مَه و ، نیسان است
نوبهار آمده و پیک صبا
با بشارت همه سو پویان است
نوبهار آمده و شور و نشاط
از زمین خاسته تا کیوان است
با دم عیسوی خویش بهار
بر تن مرده دلان چون جان است
دید سرمای زمستان که بهار
پشتگرمیش به تابستان است
نیک دانست حسابش با خصم
قصه ی گرگ و سگ چوپان است
رنج آن ، هست دگر بیحاصل
پای جور فلکش لنگان است
مُنهدم گشت چو دزدان و گریخت
آری این شیوه ی نامردان است
شکر لِله که ز الطاف بهار
سرِ ما را پس ازین سامان است
دُور می خوردن و نوشانوش است
موسم عربده ی مستان است
دگر از زحمت سرما غم نیست
چون به سر سایه ی سروستان است
بید مجنون به بر آب روان
هر دم از باد صبا لرزان است
سرو بن بر لب جو ، جلوه کنان
بر سرش فاخته در جولان است
طبله ی باغ ، پر از رایح خوش
دامن دشت ، پر از ریحان است
آبدان ها چو فلک پر ز نجوم
از حباب و اثر باران است
گل به بار آمده در دامن مَرغ
همچو شاهی که برِ ایوان است
وز پی تهنیتاش مرغ چمن
با بم و زیر مدیحت خوان است
سرخ گل چون به چمن تکیه زده است
هر هزاری را صد دستان است
سوری اندر سر نسرین و سمن
از سر لطف عبیر افشان است
ژاله بر پیرهن لاله ی سرخ
در تلألو چو دُر ِ غلتان است
گلشن از فرط گلِ رنگارنگ
همچو قوس و قزحی الوان است
گوهرآگین شده گنجینه ی باغ
خود مگر گنجه ی بازرگان است
شام اگر غنچه بوَد بسته دهان
صبح بنگر که چهسان خندان است
عاقبت روز وصالش برسد
آن که صابر به شب هجران است
چاره ی درد ، صبوری باشد
صبر ، هر دردِ تو را درمان است
گر کنی صبر تو بر کِشته ی خویش
حاصلش بهر تو آب و نان است
غوره آخر شود از صبر ، مویز
صبر را فتح و ظفر پایان است
صبر از آیین طبیعت باشد
که نتاجش نِعم و احسان است
به یقین "صبر کلید فرج است"
سخنی نی ز سر هذیان است
راست میباشد و این گفته گواست
آنکه سختیش ز صبر آسان است
مُشتبه تا نشود امر به تو...
گویمت؛ ورنه مرا کتمان است
غرض از صبر ، نباشد سستی
بلکه بر سعی عمل برهان است
معنی صبر ز اهمال ، جداست
این عیان است و نه خود پنهان است
صبر اندیشه و فکر است به کار
کار ، خسران تو را تاوان است
زآنکه اندیشه ی فکرت با صبر
در همه کار تو پشتیبان است
تلف وقت خود از صبر مدان
داند این آنکه نه خود نادان است
کندی کار تو با حسن ختام
بهتر از تندی با نقصان است
ورنه تعجیل تو در کار زمان
مَثل مشت و سرِ سندان است
(مسجدی) در بر ارباب سخن
عذر تقصیر تو را غفران است
شایگان گفت اگر بیتی چند
شایگان نیست که بس شایان است
شادروان میرزا مهدی مسجدی قمی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
#قصیدهی_بهاریه
آمد بهار و خرّم و شاداب شد چمن
عالم به عیش و نوش و طرب گشته مقترن
نوباوه ی شکوفه به گهواره ی درخت
چون طفل شیرخواره که لب شسته از لبن
فرش زمرّدینِ چمن گشته با صفا
از نقشهای زنبق و نسرین و نسترن
سوری فراز شاخه ی فیروزه فام بین
چون گلرخی که کرده به تن سبز پیرهن
نرگس ز خواب ناز ، برآورده سر خمار
سوسن به ده زبان شده آماده ی سخن
سرو سهی به ناز بُوَد در چمن، چمان
گاهی سوی یسار و گهی جانب یمن
بر طرْفِ جو بنفشه چو گیسوی دلبران
از ژاله شسته کاکل مشکین خویشتن
مشّاطه ی صبا همه دم شانه میزند
بر زلف مُشک پرور دوشیزه ی چمن
سوری به عشوه بر زبر شاخ چون وثن
بلبل برابرش ز سرِ عشق چون سمن
نسرین و یاس و سوسن و سیسنبر از فرح
بر گِرد هم به باغ و چمن کرده انجمن
قُمری به طرْف دشت زند قهقهِ نشاط
کبک دری به ناز ، خرامنده بر دمن
ژاله به چهر لاله و گلهای گلسِتان
غلتد چو جوی، بر رخ گلفام یار من
آب حیاتِ خضر، روان گشته گوئیا
از چشمه سار ، بر اثر ریزش وشن
در پای بید، آبِ روان همچنان مسیح
دلمرده را ز لطف، روان میدهد به تن
گر نیک بنگریم به چشم بصیر دل
بر محفل ربیع و ریاحین هر چمن
هر یک به حالتی و زبان و کنایتی
گویند ذکر و حمد خداوند ذوالمنن
هر سو که بنگری اثرِ ذات وحدتاند
گلهای نیک منظره ، چون سنبل و سمن
از برگِ سبز ، دفتر توحید گشته باز
وین نکته ثابت است به هر مذهب و سُنن
نقاش دهر ، زیرِ زمین نقش میزند
بر هر گلی نقوش مناسب به علم و فن
ای دل! ز باغبان طبیعت عجب مدار
این صنعت محیّر و این دانش و فنن
او برتر از تصور و وهم و گمان ماست
گر بخردی؟ گمان وی از سر به در فکن
فهم مقام او ـ نتوان کرد تا ابد
چون گوهری بوَد که نباشد روا ثمن
مصنوع صنع و قدرت او گشته عرش و فرش
مبهوت لطف و رأفت او گشته مرد و زن
زین بحث، درگذر که بهار است و وقت عیش
باید ز گنج رحمت حق بهره ور شدن
فصل بهار میگذرد جام مِی بگیر
از دست ساقیان خوش اندام سیمتن
خواهم درین میان رسد از لطف کردگار
یاری خجسته سیرت، با وجهه ی حسن
تا در لوای میمنت روی انورش
از دل زدایم انده و بیماری از بدن
فرمان دهم به مطرب و رامشگران عشق
تا عندلیب سان همه گردند نغمه زن
مطرب! بزن به چنگ کز آهنگ نغز آن
آهنگ باربد ، بشود ناله ی حَزَن
ساقی! به پاکبازی اهل نظر بیار
از آن زمین که پاک و مبرّاست از فتن
آن مِی که بُرد از سر عشاقِ حق خمار
آن مِی که داد نشئه به سلمان مؤتمن
تک جرعهای به کام من دُردنوش ریز
کز یمن آن ، رموز دو عالم کنم علن
پیر مغان ز جام ولایم حواله کرد
ای ساقی فرشته رخ ای ماه انجمن!
ای ابروان شوخ تو شمشیر ذوالفقار
ای نرگس دو چشم تو شد معجز زَمن
انفاس جانفزای تو اعجاز صد مسیح
خاکِ ره تو رشکِ دل نافه ی ختن
یوسف کجاست تا که بخواند حدیث ما
کافتاده ام به عشق رخت در چَهِ ذقن
شاها به غیر وصف تو نبوَد سخن مرا
هستم گدای درگهت ای شاه بوالحسن
طبع خموش من به ولای تو شد روان
ای برخیِ تو عمر من و طبع و روح و تن
بر (شمس قم) ز لطف، نظر کن درین بهار
چندان که تا بهارِ ابد ، نبودَش مِحَن
شد شایگان چکامهی من در مدیح تو
چون عشق تو گرفته مرا مُهر از دهن
شادروان سید علیرضا شمس قمی
فروردین 1338
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شعر_آئینے
#عید_نوروز
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ســال نو با بهــار مے آید
جشـن سـرو و چنار مے آید
باغ در بـاغ ، گل جوانه زند
بلبل از شـوق گل ترانه زند
غنچه ها خنده مے کنند از شوق
دشـت را زنـده مے کنند از شوق
آفــریـنـش لبـاس نو پـوشــد
چشمه درچشمه از زمین جوشد
لحظه ها لحظه هاے تحویل است
فـرصـت انتقال و تـبـدیل است
هفت سیــن سلام گسـتــردیـم
آب و آئــینـه نـور آوردیـم
ذکر تحویل سال مے خوانیم
به تمام و کمال مے خوانیم
یا مقلب قلوب ما خسته است
در شادے به روے دل بسته است
چشمها گریه خیز هجران است
بے تو این سال رو به پایان است
سال نو شد غمے کهن داریم
سوز هجران به جان و تن داریم
سیصد و شصت و پنج روز فراق
باز هم مثل شمع سوز فراق
سوختیم آه بے تو آب شدیم
در لهیب غمت کباب شدیم
جمعه ها یڪ به یڪ غروب شدند
رودها چشمه ها رسوب شدند
یابـن یـاسیــن بـهار یـاس تویــی
ســـنـد اعـتــــبـار یـاس تویــی
پـســر طــور و عـــــادیـات بـیـا
یـابــن طاهـا و مـحـکمـات بیــا
تـا نـیـــایـے بهــار پائـیــز اسـت
عـیـد نوروزمان غم انگــیــز است
عـیـد نوروز مــا ظـهــور شـماست
جشن ما لحظه ے حضور شماست
حال ما با تـو احســن الحـال است
با نگـاه تو دل خــوش اقبـال است
شعر: استاد کمیل کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#بـهـاریـه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
آیینه ی تمام نمایِ بـهار تو
در اضطراب کل جهان و قرار تو
لنگ است پای عقل بشر در مسیر عرش
سیمرغ در عروج ِ به سمت نگار تو
دنیا شبیه مار زده حلقه دور عشق
آزاد کن ز حلقه ی او ،راهکار تو
غایب نبوده ای که زمین از تو نور داشت
ای ماهتاب روشن لیلُ النهار تو
دلتنگ روی ماه توام ایها العزیز
ای کاش تا که دل بشود مهزیار تو
با نام تو غزل به غزل می چکم به عشق
ای مثنوی و ای غزل و شهریار تو
پرچم به دست آل علی تک سوار سبز
دلدل سوار عرش خدا شهسوار تو
سرخ است روی گنبد خورشید پرچمی
ای منتقم به رجعت خون انار تو
دیگر بیا که حال زمین رو به راه نیست
بر این کویر خشک بیا و ببار تو .....
شعر: زینب حسامی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از شمس (ساقی)
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ)
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مـــاه_خــــدا
مــژده یـــاران! که ز رَه، مــاهِ خـــدا میآید
مـــاهِ دلـــدادگــی و مِهــــر و وفـــــا میآید
مـــاهِ صـیقـــــل زدن روح و دل زنگــــــاری
مـــاهِ تسبـیح و منــاجــات و مَـهِ بیــــداری
مـــاهِ تنـــزیــل کتـــاب احـــدیـت ، قـــــرآن
مـــاهِ جــاری شـدن رحمـت و مــاهِ غفـــران
رمضان، مـاه ضـیافت به سرِ سفرهی مهـــر
که در آن عشق خــدا میبَردت تا به سپهــر
عشق یعنی : ملکــوتی شــدنِ یک دلِ پــاک
آنکه از بنــدگی محض زند سجده به خــاک
دارم امّیــــد در ایـن مـــاهِ بـــدون همـتــــا
عـاری از معصیت و مفسـده و ریب و ریــا
غــــرق بحــــر کــــرم لایتـــناهــی گــردیــم
بهـــرهور ، از گهــــر فیض ِ الهـــی گــردیــم
توشــه گیــریــم ازیــن مـــاه بـــرای فــــردا
تـا کـه شرمنــده نگـردیم بــه درگــاهِ خـــدا
ایخوش آنکو که به این ماه ، مشَرّف گردد
وآنگهـی نــزد خـــدا در شرف، اشرف گردد
من کـه بیمــــارم و نـــالایــق ایـن مهمـــانی
گرچـه هستم بخــدا شــايــق ایـن مهمـــانی
چه کنم سَلبِ سعــادت شده افسوس از من
دارم امّیــــد بــه درگــــاه خــــدای ذوالمــن
که نصیـبم کند از جــــام عطــایش نـوشـم
گرچه یک عمر بـوَد کـز کـرمـش مـدهـوشـم
درِ میخـــانه گشـودهست چو مــاهِ رمضــان
(ساقی) از بادهی این ماه، به ما هم بچشان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1384
http://eitaa.com/shamssaghi
التماس دعا
┄┅✵﷽✵┅┄
#مناجات_سحر
#ماه_رمضان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:خدایا عاشقان را با غم عشق آشناکن...
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
خـدایــا در دل شب ، آمـدم با روسیـاهی
به غیر از درگَهَت ،یارب!ندارم تکیه گاهی
خودت گفتی خریدارم دل بشکسته ات را
دلِ زار از مـن و از تو امیـدِ یک نگاهی
گرفتـار گنــاهــم / اسیــر اشــک و آهـم
نصیبـم گشته خجلت/از این عمـر تبـاهم
دو دستم بگیر/ اسیرم اسیر/ به دامِ جُرم وعصیان
رها کن مرا/از این غصه ها/پریشانم پریشان
الهی یا غفور (۴)
منــم آن بندهٔ سرگشتــه و درمانــدهٔ تو
خطــاکار و گنهکــار و ز هر در راندهٔ تو
به امیـد عطـایت بر ســرِ خوانت نشستم
کویرم، دل به ابرِ رحمت و لطف تو بستم
امیـدی دارم امشب /به احسـان قدیمت
نظــر دارم الهـی / به دسـتان کریمــت
کرم کن عطا/که دارم خطا/ببخشایم الهی
دل خسته را/ز عشق و صفا/بیارایم الهی
الهی یا کریم(۴)
اگر از در بــرانـی رو به درگــاه کــه آرم ؟
غریبـم ، غیـرِ تو یاری در این عالَـم ندارم
بگویـم با تـو امشـب ماجـرای غربـتـم را
که از این دل بشویی گَردوخاک غفلتم را
غیاثَ المُستَغـیثـین !/ به فریاد دلــم رس
ز بحـرِ رحمت تو / مرا یک قطره هم بس
من عبد ذلیل ، تو ربّ جلیل ،نما رحمی به حالم
تو رمـز بقــا ، منم در فنـا ، گرفتار زوالـم
الهی یا رحیم(۴)
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
┄┅✵﷽✵┅┄
#مناجات_باخدا
#ماه_مبارک_رمضان
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
خداوندا در این شبهابگیر از من ، رذایل را
بپوشان بر دل و جانم لباسی از فضایل را
ببخشا بر منِ سـائل دوباره فرصتی دیگر
که با اشک پشیـمانی ، بشویم خانهٔ دل را
تمام عمر من طی شد به غفلتهای دنیایی
مرا بیدار کن، دریاب! این انسان غافل را
مدد کن تا بیـــاموزم به وقت امتـحاناتم
کلیـــد رمز قرآن و خودِ حلّ المسـائل را
بده اشکی و چشـمان مرا مانند دریا کن
که آتـش می زند آه دلم دامان ساحل را
رساندی آسمان را تا زمین وقت سحرگاهان
خودت چشم مرا واکن ببینم ماه کامل را
عجب ماهی که اَحلیٰ مِن عسل باشد مناجاتش
چه شیرین تر شود وقتی بگیری دست سائل را
رقیه سعیدی(ڪیمیا)
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─