eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت زینب @golvajhehaye_ahlbeyt ای پیام آور خون شهدا یا زینب با پیامت همه جا کرب و بلا یا زینب ای نماز شب تو برده دل از چار امام ای همه فاطمه هنگام دعا یا زینب خطبۀ تو، سخن خون خدا بر سر نی یک پیام است ولی با دو صدا یا زینب چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات که خدا زینت اَب خوانده تو را یا زینب اگر از اشک شود ملک جهان دریائی نشود حق تو یک قطره ادا یا زینب تا قیامت همه مردان جهان می گیرند از تو درس شرف و صبر و رضا یا زینب گوهر اشک تو و خون حسین ابن علی هر دو بخشید به اسلام بقا یا زینب سر آن سرّ خدا گرچه جدا از تن شد نگهش از تو نگردید جدا یا زینب از قفا چشم تو در مقتل و پیش نگهت شد جدا رأس حسینت ز قفا یا زینب از تو زیبنده بود ذکر تقبّل منّا بر سر نعش امام شهدا یا زینب مظهر صبر خدا خواست دهد جان از دست تو شدی از دل او عقده گشا یا زینب سعی تو با سر خونین برادر رفتن مروه گودال و صفا طشت طلا یا زینب در دل محمل خود چون دل خورشید بسوز که هلالت شده انگشت نما یا زینب خطبه هایت همه یادآور زهرای بتول سخنانت چو علی روح فزا یا زینب پور مرجانه به تو خنده زد و گفت: گرفت قلبم از قتل حسین تو شفا یا زینب آن ستم پیشه پی پاسخ دندان شکنت شادی اش گشت مبدّل به عزا یا زینب دختر وحی کجا كوچه و بازار کجا؟ آیت نور کجا شام کجا یا زینب از تو زیبد که بکوبی به دهان دشمن مشت، با غرّش "یابن الطلّقا" یا زینب پیش چشم تو به لب های عزیز زهرا به خدا، چوب زدن نیست روا یا زینب جز تو کی خوانده نماز شب خود بنشسته دل شب گوشۀ ویرانه سرا یا زینب ماه روی تو چو از جور فلک نیلی شد روی خورشید نشد تیره چرا یا زینب خصم بر اشک تو خندید ولی بر سرِ نی گریه کردند برایت شهدا یا زینب... گلچینی از قصیده استادسازگار 👉 @golvajhehaye_ahlbeyt
""""""""""""""""""""""""""""""""""""" کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست به هر که می‌نگرم در لباس احرامش دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست یکی به جانب مسلخ برای قربانی یکی روانه به دنبال یوسف زهراست یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست یکی به خیمه ندای الهی العفوش... یکی دو دیده‌‌اش از اشک شوق چون دریاست یکی به امر خداوند سر تراشیده یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست سلام باد بر آن مُحرم خداجویی که روح بندگی از اشک دیده‌اش پیداست سلام باد بر آن کاروان صحراگرد که لحظه‌لحظه به دنبال سیدالشهداست سلام باد به عباس و اکبر و قاسم که حج واجبشان در زمین کرب‌وبلاست سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل که سر به دست پدر داد و خویش را آراست وجود او همه تسلیم محض پا تا سر که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم! خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست «خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی» هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست درست اگر نگری در وجود این فرزند جمال نفس رسول خدا، علی پیداست گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست... بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست... گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟ به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم برای آن لب خشکیده چشم ماسقاست به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان» یقین کنید همانا حسین، وجه خداست به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°
به نام خدا علیهاالسلام """"""""""""🍃🌺🍃""""""""""" 🔹دو خورشید جهان‌آرا🔹 دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌سنگر... دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن... گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر... گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور! دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر... سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دو خورشید از گردون شده نازل یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر... خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمله‌ور گشتند بر دریایی از لشکر تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر... به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر... http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°
بنام خدا ◇◇◇◇🏴◇◇◇◇ من فراتم شهره هستم در جهان رودم اما همچو دریا بیکران جاری‌ام من از دلِ دشت و دمن بر دلم باشد هزار و یک محن روز و شب هر گوشه کاری می‌کنم خشک و تر را آبیاری می‌کنم چِشمه‌هایم نیست ،موجم خفته باد آبیِ آرامشم ، آشفته باد گرچه آبم ،روزی اما سوختم چشم بر ‌ چشمانِ سقا دوختم ساقی آمد تا لبش را تر کند چاره بر درد علی اصغر کند ساقی آمد تا که سیرابش کنم مشک خالی داد تا آبش کنم دیدگان ماه بر من خیره شد دیدم آن دم رنگِ عالم تیره‌‌شد مات و مبهوتِ رُخِ سقا شدم قطره بودم وصل بر دریا شدم خواستم یک دم ببوسم صورتش دیدمش می سوزد از سوز عطش خواهشی کردم از آن نیکو جمال تا بنوشد جرعه ای آب زلال آن دم از چشمان عباس رشید قطره قطره خون درون من چکید تیره شد از دود‌ِ غم ها آسمان آب گشتم من زِ خجلت آن زمان خواهشی کردم بنوشد جرعه‌ای گفت می بینم به رویت سایه ای خواهشی کردم لبش را تر کند نی لب عطشان ، زندگی را سر کند گفت ای نهر خروشان ای فرات آبِ تو باشد اگر آب حیات؛ گر کنی بر من هزار و یک نگاه؛ بی حسین هرگز ننوشم آه آه از عطش افتاده بر جانم شرر می کُشد ‌‌ اما مرا دردِ دگر می رسد از خیمه ها فریادِ آب شرمسارم من ، زِ آل بوتراب می رسد بر گوشم اکنون‌ ناله‌ها می شود در خیمه پرپر لاله‌ها پایبند عهد و پیمانم فرات ساقی طفلانِ عطشانم فرات در برت لب تشنه گر سوزم، سزاست فرش را بر عرش گر دوزم، سزاست بر دلم باشد هم اکنون شوقِ یار میروم ‌ من تشنه لب،سوی نگار گر رسانم مشک را تا خیمه گاه پیشِ ‌ مولایم نباشم رو سیاه من اباالفضلم یَل بی باکِ عشق می کِشم پَر، تشنه تا افلاکِ عشق هستم ای آب گوارا ،خون جگر چون زِ حالِ کودکان ،دارم خبر حالِ اصغر سینه ام را می درد گریه هایش طاقتم را می برد تار و پودم گشته سوزان از غمش گوید او در دل عمو جان، العطش بر سرم باشد فقط سودای آب من تو را باید رسانم بر رباب زُل مزن بر من تو ای اِکسیرِ جان پاسخم جز " لا " نباشد بی گمان گر چه تو بر من تماشا می کنی؛ با نگاهت صد تمنا می کنی تشنگی را می خَرم با جان ودل تا نباشم پیشِ مولایم خجل عاقبت آن ساقیِ دشت بلا با لبانِ تشنه شد از من جدا من نمی گویم چه شد پایان کار شد زمین وآسمان یک لحظه تار ناگهان دشتِ بلا شد زیر و بَر مرد و زن پیر و جوان شد دیده ، تَر ناگهان تیری زدند بر مشکِ او شد روان از هر دو دیده اشک‌‍ِ او تیر دیگر را زدند بر دیده اش رفت تا اوج فلک ها ناله اش لاله گون شد صورت ‌ زیبای او شد حَزین‌تر صوتِ غم افزای‌ او راه را بستند بر آن تک سوار یک نفر شد روبرو با یک‌هزار عاشقان در پرده می گویم سخن آخرِ این شعر ،باشد پُر مَحَن زین مصیبت‌ ،سنگِ خارا شد غمین نُه فَلک بِگریست بر حالِ زمین ✍🏻 __________________________________ تشکر ویژه از شاعر گرانقدر استاد فاخر بزرگوار ثواب خواندن این شعر بسیار زیبا و پر سوز برسد به روح پدر عزیزشان. شادی روح همه اموات 《رحم الله من يقرا الفاتحة مع الصلوات》 《اَللّهمَ صَلّّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ محمد》 ۱۴۰۰/۵/۲۷ http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🏴🏴🏴♡°°°
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا باقر العلوم آن مقتدا که هستے دارد قوام از او خورشيد و ماه نور گرفتند وام از او آن پنجمين امام که معصوم هفتم است دارد حريم کعبۀ دين احترام از او دريا شکافِ علم و يقين «باقرالعلوم» ماهے که شرمگين شده بدر تمام از او او باغبان علم و فضيلت شد و به جاست آن گلشنے که يافته فيض مدام از او گل‌هاے باغ معرفت و بوستان علم دارند رنگ و جلوه‌گرے هر کدام از او روشن چراغ دانش و بينش ز نور اوست دارد حياتِ علم و فضیلت دوام از او بطحا شده‌ست باغ بهشت از ولادتش يثرب شده‌ست روضۀ دارالسلام از او در گردش مدار، فروغ اميد را منظومه‌هاے عشق گرفتند وام از او تا رهنماے خلق شود در ره نجات اول گرفته بود خدا التزام از او قولش هماره قول رسول کريم بود شد جلوۀ حديث نبے مستدام از او اين آفتاب عشق که سوے دمشق رفت گفتے گرفت روشنے روز، شام از او بزم هشام بود به شام و گمان نبود دعوت کند به «سَبق رِمايه» هشام از او هرچند عذر خواست ز پرتاب تير و خواست تا حکم انصراف بگيرد امام از او اما هشام بر سخن خود فشرد پای تير و کمان گرفت امام همام از او تير و کمان گرفت و هدف را نشانه رفت تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او فضل و بزرگوارے آن مظهر گذشت راضے نشد که خصم شود تلخ‌کام از او تير نخست چون به هدف کارگر فتاد پروانه يافتند يکايڪ سهام از او می‌دوخت تير را به دل تير در هدف بود از خداے نصرت و سعے تمام از او آماج تير شد چو هدف شد بر آسمان تجليل بی‌مبالغۀ خاص و عام از او اين است رهبرے که به هر لحظه قدسيان در عرش می‌برند به تقديس نام از او همراه اوست عطر شهيدان کربلا خيزد هنوز رايحۀ آن قيام از او «جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند با گوش جان شنيد جواب سلام از او از سعے او گرفته صفا، مروه و صفا بر جاے مانده حرمت بيت‌الحرام از او از صد هزار بوسۀ خورشيد خوشتر است خال سياه کعبه و يڪ استلام از او اصحاب معرفت به ادب گرد آمدند باشد که بشنوند حديث و پيام از او گوهرفشان به خدمت او طبع «حِميَری» است شعر «کميت» يافته قدر و مقام از او در ساحل غدير ولايت نشسته‌اند آنان که چون «فُضيل» گرفتند جام از او رو تشنگے بجوے «شفق» گر اميد توست جامے ز حوض کوثر و شرب مدام از او 🖊شاعر:محمد جواد غفورزاده http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 ✿࿐••••✿••••࿐✿࿐ 📌 گلواژه های اهل بیت (ع) ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا ࿐❀🍃🌺🍃❀࿐ جگر گوشۀ امام رضا(ع) آید نســیم از ره و مُشــک تــر آوَرَد عطـــر بـهار از دمِ جــان‌ پـرور آوَرَد با موکب معطّر خود این مسیح‌ دم یک بوســتان بنفــشه و نیلوفر آورد درحیرتم که این نَفَس قدسی ازکجا سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشک‌بوی مگر از مدینه است کــز هــر گذر که می‌گذرد گل برآورد آری نسیم چون طرب‌انگیز می‌شود گل‌های بـاغ را بــه تــرنّــم درآورد گل‌های بــاغ را بــه ارادت نـثار کـن در پــای آن‌ کــه مــژدۀ آن دلبر آورد آن دلنــوازِ عــالم و آدم که آســمان حاشـا که از رُخَش مهِ روشن‌تر آورد شاید که مــاه سر به گریبان فرو بَرَد کز جَیب«خیزران»مهِ نو سر برآورد.. این است مریمی که مسیحا«جواد»اوست این است آن صدف که مِهین گوهر آورد تا فیـضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد جبریل بــرگ سبزی از آن دفتــر آورد دلبــند مرتضــی و جـگـر گوشۀ رضا با خــود جلال و جلــوۀ پیغمبر آورد شب‌هــای انتــظار پـدر را به راستی صبح جمـال و جلوۀ او بر ســر آورد آن نازنــین‌ پدر که فــروغ هدایتش اندیـشـه را بـه وادی حــیرت درآورد همــراه بـا تــرنّـــمِ لالایــی جــواد اشـک از غــم فراق به چشم تر آورد شــب‌ها کنار بسـتر نازش به ارمغان چشمی پرآب وچشمه‌ای ازکوثر آورد جای شگفت نیست که افلاک سرفرود پیش جـلال و شـوکت این رهبر آورد ابــر عــنایــت و کـــرم و التــفــات او آفــاق را هــر آیــنه زیـــر پــر آورد.. 🖊شاعر: استاد محمد جواد غفورزاده http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 ࿐❀🍃🌺🍃❀࿐ 📌 گلواژه هاے اهل بیت (ع) ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا « کــعبـۀ امـیـد » هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت در پناه معرفت، در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جز «رضا» عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز «جواد» از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که همچون آفتاب جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا، کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم از احمد مختار داشت مظهر تقوا و عصمت، مطلع «اَللهُ نور» نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینۀ دل‌ها اگر زنگار داشت نور علمش گرچه روشن کرده بود آفاق را دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت مجلسی آراست در دربار خود مأمون، ولی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت «پور اکثم» ریخت در آن جمع، طرح یک سؤال یعنی از آن حجت معصوم استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرِم بود و قتل صید کرد؟» آن ولی‌الله ناطق در جواب اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ صید، وحشی بود یا نه، رام بود آرام بود؟ با کدامین صید آن صیّادِ مُحرِم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت» بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زُوّار داشت باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود و به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعدۀ دیدار داشت 🖊شاعر: استاد محمدجواد غفورزاده http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 ࿐❀🍃🌺🍃❀࿐ 📌 گلواژه هاے اهل بیت (ع) ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا علیهاالسلام والصّبح... دمید گرد و غبار سپاهیان سحر گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد رها شدند از آن تیرگی هزار اختر سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی! به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر به هوش باش که برخاست محکمات علی بلند شد که قیامش به پا کند محشر بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر بلند شد، همه بت‌ها به لرزه افتادند مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟ کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز به گوش می‌رسد آیات سورۀ کوثر شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست تویی نوادۀ آن زن که می‌درید جگر رسیده کار به جایی که هم‌کلام توام منی که هم‌سخنم نیست از مَلَک کمتر کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟ ندای روح الامین می‌رسد: فَلا تَقهر!» به پای خطبۀ غرّاء ذوالفقاری او سپاه شب‌زده انداخت بی‌اراده سپر هنوز می‌رسد از شام، برق خورشیدش اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر! مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ رسانده نامۀ خون را کبوتری بی‌سر من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب حبیب‌های حرم را خبر کنید، خبر! مدافعان حرم بوده‌ایم نسل به نسل رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست اگر چه باز به پایان رسید این دفتر 🖊شاعر:محمد مهدی خانمحمدی http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 ✿࿐❁❈❁࿐✿࿐ 📌 گلواژه هاے اهل بیت (ع) ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒ به نام خدا خانه ی شیر خدا امشب پر از نور خداست البشاره لیله ی میلاد مصباح الهداست بر سر دوش نبی ، شمس ولایت جلوه گر پیش روی فاطمه ، مرآت حُسن ابتداست فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست گام گامِ مقدمش ، رشک گلستان بهشت عضو عضو پیکرش ، اوراق صنع کبریاست این همان مصباح دست غیب رب العالمین این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست چشم نه ، لب نه ، جبین نه ، حنجر و رخسار نه پای تا سر غرق در گلبوسه‌ های مرتضاست با وجود آنکه نبوَد رحمت حق را حدود این نمای رحمت بی حدّ ذات کبریاست سبط احمد ، نجل حیدر ، آرزوی فاطمه خون قرآن ، اصل ایمان ، قلب دین ، روح دعاست قطره‌ ای از بحر لطفش چشمه ی آب حیات ذره‌ ای از خاک کویش درد عالم را دواست وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد مدح او باید کسی گوید که او را خون بهاست هر چه می‌ بینم جمالش را ، نبی پا تا به سر هرچه می‌ خوانم ثنایش را ، علی سر تا به پاست هر سری تقدیم جانان گشت ، خاک پای او هر دلی جای خدا گردد ، بر او صحن و سراست هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد در عوض او از خدای خویش بگرفت آنچه خواست من نمی‌ گویم ، نمی‌ گویم، خدا باشد حسین لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد ، رواست خواهر مظلومه ی او مادر آزادگی است تا قیامت بر همه آزادمردان مقتداست اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق دختری دارد که دست بسته‌ اش مشکل گشاست مادری دارد که در قرآن ، خدا مدّاح اوست مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و ” اهل‌أتی ” ست قامتی دارد ، قیامت گوشه‌ ای از سایه‌ اش صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست ؟ او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست شهریار کشور دل‌ها ” حسین بن علی ” زاده ی ام‌ البنین فرمانده ی کل قواست آنچه در عالم گنهکار است در روز جزا گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست گرچه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست هر شب او واقعه ، هر روز او روز جزاست این که خندانیم و گریانیم در میلاد او می‌ کند ثابت ، گِل ما از زمین کربلاست آن که سر سازد نثار دوست ، از عالم سر است کشته ی محبوب را گر کشته پنداری خطاست مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام این معما را کسی داند که با ما آشناست شور ما شور شهادت ، شوق ما شوق وصال زخم ما یاری رحمت ، خون ما آب بقاست من ز خون دل نوشتم بر جبین آسمان هر که فانی در ره حق نیست ، پایانش فناست قبر : کعبه ، رکن : مقتل ، تربت عشاق : حِجر مضجع من ” مروه ” و ایوان عباسم ” صفا ” ست گو یکی گردند خلقت از برای قتل من قامتم تنها برای خالق یکتا دوتاست آب را بر روی ما بسته نمی‌ داند عدو حنجر ما تشنه ی آب دم تیغ بـلاست وصل جانان از دم شمشیر می‌ آید به دست این همان معنای رمز ” البلاءُ لِلولا ” ست ” میثم ” این مصراع را با خط خون باید نوشت رأس ما از تن جدا شد ، دوست کی از ما جداست ؟ 📝شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 ࿐❁🍃🌹🍃❁࿐ ☜گلواژه هاے اهل بیت(ع) ▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ فرازی از یک « فیض نسیم » این شنیدم که چـو آید به فغـان طفل یتیـم افتــد از نالۀ او زلـــزله بـر عـــرش عظـیم گر چنین اسـت چه کرده‌ست ندانم با عرش آه!طفلی که غریب است واسیر است ویتیم از چه ویران نشـدی ای فلک آن‌دم که شدند اهل‌بیـــت شـــه بی‌یار به ویـــرانه مقیـــم ساخت ویرانه‌‌نشـــین ظلـــم عدو قومی را که خـــداوند ثـــنا گفــــته به قــرآن کــریم گشت آن سلسله را روز وشب وصبح ومسا آه و فـــریاد انیـــس و، غـــم و اندوه ندیم بـــود با یاد قـــد تازه جـــوانان هـــمـه را قدی از هجـــر دوتـا و دلـی از غصّه دو نیم دید در خـواب رقیّــــه که به دامــــان پــدر کرده جا با دلـی آسوده ز هر وحشت و بیم بگُشـــودی دهـــن از شـــوق پـدر بهر سخن بشکفدغنچه به وقت سحر ازفیض نسیم،،، گشت بیدار و بـرآورد خروش و ســـر شاه، آمد از بهــر تسـلّای وی از لطــــف عمـــیم داشــت از بهـــر پذیرایـــی مهمـــان عــزیز نیمه‌جانی به تن و کرد همان دم تـــسلیم،،، شعر: صغیر اصفهانی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─━⊰•••═•••❃❀❃•••═•••⊱━─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ خـــــدا روز ازل مـا را به عشــقــت آشـنـا کرده چه عشقــی که مـرا از قیــد این عالم رهـا کرده نه اربـابــم نه سلطانم خـدا را شکــر می گـویم که مــا را در حــریم حضرت سلطان گــدا کرده عـزیز هـر دو عالم شـد، به بزم عشق محرم شد کسی که رو به درگاهِ علی موسـی الرضــا کرده نگاهـش رحمـت و رأفت،وجودش پاکی وعصمت خـــدا در "اِنَّمـــایش" حـق مـطلب را ادا کــرده همه در حسـرت جنـت، خـدا هــم از سَرِ رحمت دری را از حــرم ســوی بهشـت خویش وا کرده ولی جنــت نمـی آید به چـشــم زائـــرت وقتـی شبــی را در کنار تو سحـــر کـــرده صـفا کــرده خـجالـت می کشم وقـتی که می آیم حضور تو ترحــم کن به این بنـده که سـر تا پا خـطا کرده به ســـقا خـانه ات بـردم پنـاه از درد و بیـماری چه ســـقاخـانه ای که درد عـــالـم را دوا کــرده همـــه آییـنه ها لبیک می گــویـند آن کـــس را که یکـبار از صمـیم دل تو را خوانده صدا کرده قسم بر خطّه ی طوست،قسم بر شوق پابوست زیارتـهای مـخصــوصـت، دلـم را مبتــلا کــرده دلا بنگـــر افاضـــاتــش، ببین بحـــرِ کــرامـاتش ببین نور ضـریحـــش بی خـــدا را با خدا کرده معطل کردن سائل به پشــت در مرامـش نیست به هـر کــس آمده در ایـن حـرم فوراً عطا کرده نمی گـوید گــنـهــکاری، نمی گــوید خطـا داری فقط آغـوش بگـشــوده، محبت ها به ما کــرده نرفته از حـرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون حوائج را به لطف و رحمتش یک یک روا کرده تشرف در حرم با اختیار خویـش ممکن نیست یقیــن دارم که زهـــرا مادرش ما را دعا کــرده قیامـت هســت پشــت پنجـره فـولاد یعنی که خــدا قبل از قیامت شور محـشر را به پا کرده چه سِرّی هست در پایین پایش هر که می آید تـمـنــای زیارت از نـجـــف تا کـــربلا کــرده صفادرقلب این صحن وبساط روضه هم پهن و دو چـشـمم اشــک می بارد هـوای نیــنوا کرده قســم بر نور عــین تو، به فَابـکِ لِلحــسـینِ تو تو می دانی که عاشورا به قلب ماچه ها کـرده قسم بر پلک مجروحت، قسم برجدّ مذبوحـت چه کس بایک غریب بی دفاع اینگونه تاکرده؟ بـرو در قـتلگاه ای دل، ببین آن بی حــیا قــاتل چگـونه نـیزه ها را در دل گــودال جــا کــرده؟ تو را گیرم که دشمن کشت با لبــهای عطشانت تنت را بی کفن روی زمین، عــریان چـرا کرده؟ صدای مادرت پیچیــده در عالم که می گــوید بمـیرم،،،بی کـفـــــن، جــا در میـان بـوریا کرده بُنَــیَّ روی دامان خــودم بـودی، خــودم دیـدم چگـــونه قاتـلت باخنجــرش ســر را جدا کرده شعر:استاد کربلایی مجتبی شکریان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📍« نشر بدون ذکر منبع جایز نمیباشد ». گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─━⊰•••═•••❃❀❃•••═•••⊱━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ علیه‌_السلام «خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی» کــویر خشـک حجاز اسـت و سـرزمین مناست مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست به هــــرکه می‌نگـــــرم در لباس احـــــــرامش دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست یکی به جـــــانب مســــلخ بــــرای قــــــربانی یکی روانه به دنــبال یوســـــف زهراســـــت.. یکی بـه خیمــــه نــــــدای الهــــــی العفوش... یکی دو دیده‌‌اش از اشک شوق چون دریاست یکــــی به امــــــر خداوند ســـــــر تراشـــیده یکی دو دســـت دعایش به سوی حق بالاست سـلام باد بر آن مُحــــــــــرم خـــــــــداجویی که روح بندگــــی از اشـک دیده‌اش پیداست.. ســــلام باد به اخــــلاص و صـــــدق ابراهیم که بهر ذبـــــح پســــر همچو کوه، پابرجاست ســـــلام باد به ایــــــثار و عــــشق اســماعیل که ســر به دسـت پدر داد و خویش را آراست وجـــــــود او همـــــــه تسلیم محض پا تا سر که دست شست زجان و سر و،خدا راخواست کشیــــد تیــــــــغ ولی آن گلو بریــــــده نشد فتاده بـود به حیـــــرت که عیب کار کجاست به تیغ گفـــت ببر! تــــــــیغ گفـــت ابـــراهیم! خدات گفــــته نبر! گر برم خطاست خطاست «خلیل یَأمُـــــــــرُنی وَ الجَـــــــلیل یَنهــانِی» هوالعـزیز، هـــــــمانا که حکم، حکم خداست چه امتحـــان عظیمی چه صـدق و اخلاصی تو از خـــدا و خــــداوند از تـو نیـز رضاست مباد تیــغ کـــــــشی بر گلوی اســـــــــماعیل که ایــــن پســــــر پدر بهـترین پیمبر ماست درست اگر نگــــری در وجــــــود این فـرزند جمال نفس رســـــــــول خدا، علی پیداست گذار خنجر و دســــــت ذبــــــیح خود بگشا که ذبح اعظــــــم ما ظهر روز عاشوراست... بدان خلیل که تنها ذبـــــــیح ماسـت حسین که بــهر داغ لبـش چــــــشم عالمی دریاست ذبیح ماســــت حسینــی که جلـوه‌گاه رخش تنور و نیزه و دیـر و درخت و تشت طلاست ذبیــح ماســت شهــیدی که تا صــف محشـر تمام وسعـــــت ملک خــــــداش بزم عـزاست سلام خالق و خـلقت به خــــــون پاک حسین که زخــــم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست.. به جـــز ز اشک غمــــش دل کجـــا شود آرام به غـیر تربـــــت پاکش کدام خاک، شفاست؟ به یاد دســـت علمـــدارش آهِ ماســـــت علم برای آن لب خشکـــیده چشـم ما سقاســــت به غیر وجــــــه خــــدا «کُلُّ مَن عَلیها فان» یقیـــن کنیـــد همانا حسین، وجـه خداست به یاد خـــــون گلوی حسـین تا صــف حشر سرشک«میثم»اگرخون شودهمیشه رواست شعر: استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه های اهل بیت(ع) ─━⊰•••═•••❃❀❃•••═⊱•••━─
─━⊰•┅═•••❃﷽❃•••═┅•⊱━─ «حقیقت اسلام» غــدیـر، خـــاطــری از گل شـکفـــتـه‌تــر دارد غـــدیــر، یک چــمـــن آلاله زیـــــر پـــر دارد غــــدیـر، از ســـــفـر حـجّــــة البـلاغ هــنـوز هــــــزار خـــاطـرۀ نــاب در نـظــــر دارد غـــدیـر، چشـــــم به راه حضور مهمانی‌ست که جان عـاشــق و چـشــــــم خـــدانگر دارد چـــه میهـــمان عــزیـزی، که در مدینۀ وحی غـــــــم هـــــدایت و آزادی بشـــــــر دارد غــــدیـر گفــــت: خـــدایا چـگـونه اقـیانوس به سوی «بــرکۀ خــم» نیّــت ســـفر دارد؟،،، غـــدیـر، جـلوۀ سـیـــنا بـه خـود گرفته، مگر از اتـفــــاق شـگـفـــت‌آوری خـــــبـر دارد؟ غـدیر دیــد، که یکـصــــد هـــــزار دل لـرزید دل اســـت و صـحبـــت دلبر در او اثـــر دارد غــــدیـر و صــــبـر و سکوت نبی مسَـلّم بود که پـــرده‌دار حـــــرم، بیــــم پـــرده‌ در دارد در ایـن مکاشـــفـه، ناگاه دســت غیــــب آمد کــه از حـقیقــت اســلام پــــرده بـــردارد امیـــن وحـــی خـدا گـفـت: یا رســـول الله بگـــو کـه شمس جمــال تــو یـک قمـــر دارد کـنـون که چلّــه‌نشیــنان همســــفر جمــع‌اند بگو که جـامـعه، حــاجـــت به راهــــبـر دارد بگـو به حکـــم صـــریــح خدا علی مولاست بـه هــــرکـــسی که ولای پــــیامـــبر دارد عــبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علی‌ست بگــو کــدام جــــوانمــــرد، ایـــن هــــنر دارد حدیث منزلتش را بخـــوان در ایـــن صحــرا تــلاوت از لــب تــو لـذّت دگـــــــر دارد بگـــو بـه عـــارف و عــامـی مـراقبــت بکنند از ایـن نهال، که هـم ســـایه، هـم ثـمـــر دارد غـــدیـــر و آیـــۀ «یا اَیُّهـــا الرَّسـول» و علی چــــه ارتــباط عمیـقــی بـه یکــدگـــر دارد دلش رضـــا نشــود جــــز به دوســتـی علی «مگر کسی که دل از سنگ سخت‌تر دارد»،،، شعر:استاد محمدجواد غفور زاده 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 🌕࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ گلواژه های اهل بیت(ع) ─━⊰•••••═•••❃❀❃•••═⊱•••••━─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام خدا « دو خـورشـــید جهـــان‌آرا » دو خورشید جهان‌آرا، دو قرص ماه، دو اختر دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم‌ سنگر دو یاس ارغــــــوانی نه، بگـــو دو آیۀ قــرآن گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هردو را دربر به سرشور وبه رخ اشک وبه کف تیغ وبه دل آتش به سیرت،سیرتِ قاسم،به صورت،صورتِ اکبر گرفته دستشان را برده با خــود زینب کبری که قــــــــربانی کنـــد در مقــدم ثار الله اکبر بگفت ای جان جان،جان دوفرزندم به قربانت تو ابراهیمی و اینان دو اسـمـاعیل ای سرور! دو اسماعیل نه،دو ذبح کوچک،نه دو قربانی قبول درگــــهت کن منتی بگــــذار بر خواهر... سفارش کـرده عبدالله جــــعفر بر من ای مولا که این دو شــاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر به اذن یوســـــف زهـــرا دو ماه زینــب کبری درخشیدند در میدان چو خورشید فلک‌گستر فلک در آتـــش غیـــرت، ملک در وادی حیرت که رو آورده در میدان دوحیدر یا دو پیغمبر! یکی می‌گفت دوخورشید از گردون شده نازل یکی گفـتا دو مه تابـــیده یا دو آســـمان اختر خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه دو حیدر حمـله‌ور گشتــند بر دریایی از لشکر تو گفــــتی در اُحـــــد تابیده دو بدر جهان‌آرا و یا دو حیــــدر کـــرار رو آورده در خیبــــر... به خاک افتاد جسـم پاکشان ناگاه چون قرآن دریغـــا ماند زیر دســــت و پا دو سورۀ کوثر چو بشنید از حرم فریادشــان را یوسف زهرا به سرعت آمد وبگرفت همچون جانشان دربر... چو دید از قتلگه آرند آن دو سـرو خونین را درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر نهان شد در حـــرم کو را نبیــند یوسف زهرا مبادا چشم حق گرددخجل ز آن مهربان مادر... شعر:استاد حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📍«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.» |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ جگر گوشۀ امام رضا(ع) آید نســــیم از ره و مُشــــک تــر آوَرَد عطـــر بـهار از دمِ جــــان‌ پــرور آوَرَد با موکب معطّر خود این مــســیح‌ دم یک بوســتان بنفــشه و نیلوفــر آورد درحیرتم که این نَفَـــس قدسی ازکجا سرســبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشک‌بوی مگر ازمدینه است کــز هــر گــذر که می‌گذرد گل برآورد آری نسیم چــــون طرب‌انگیز می‌شود گل‌های بـاغ را بــه تــــرنّــم درآورد گل‌های بــاغ را بــه ارادت نـثـــار کـن در پــای آن‌ کــه مـــــژدۀ آن دلبر آورد آن دلنــوازِ عــــالم و آدم که آســمان حاشـا که از رُخَــش مهِ روشن‌تر آورد شاید که مــاه سـر به گریبان فرو بَرَد کز جَیب«خیـــزران»مهِ نو سر برآورد.. این است مریمی که مسیحا«جواد»اوست این است آن صدف که مِهین گوهرآورد تا فیـضی از صحیفۀ زهــرا به ما رسد جبریل بــرگ سبزی از آن دفتــــر آورد دلبــند مرتضــی و جـگـر گـــوشۀ رضا با خــود جلال و جلــوۀ پیغــمبر آورد شب‌هــای انتــظار پـــدر را به راستی صبح جمـــال و جلوۀ او بر ســر آورد آن نازنــین‌ پدر که فــــروغ هدایتش اندیـشــه را بـه وادی حــیرت درآورد همــراه بـا تـــــرنّـــمِ لالایــی جــواد اشـک از غـــــم فراق به چشم تر آورد شــب‌ها کنار بســــتر نازش به ارمغان چشمی پرآب وچشــمه‌ای ازکوثر آورد جای شگفت نیسـت که افلاک سرفرود پیش جـلال و شــوکت این رهبر آورد ابــر عــنایــت و کـــرم و التــفــات او آفــاق را هـــر آیــنه زیـــر پــر آورد.. شعر:استاد محمد جواد غفورزاده 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (بهاریه) وقت عیش و طرب یاران است گاهِ آهنگ ، سوی بستان است شد دی و بهمن و اسفند ، ز یاد دور آذار_مَه و ، نیسان است نوبهار آمده و پیک صبا با بشارت همه سو پویان است نوبهار آمده و شور و نشاط از زمین خاسته تا کیوان است با دم عیسوی خویش بهار بر تن مرده دلان چون جان است دید سرمای زمستان که بهار پشت‌گرمیش به تابستان است نیک دانست حسابش با خصم قصه ی گرگ و سگ چوپان است رنج آن ، هست دگر بی‌حاصل پای جور فلکش لنگان است مُنهدم گشت چو دزدان و گریخت آری این شیوه ی نامردان است شکر لِله که ز الطاف بهار سرِ ما را پس ازین سامان است دُور می خوردن و نوشانوش است موسم عربده ی مستان است دگر از زحمت سرما غم نیست چون به سر سایه ی سروستان است بید مجنون به بر آب روان هر دم از باد صبا لرزان است سرو بن بر لب جو ، جلوه کنان بر سرش فاخته در جولان است طبله ی باغ ، پر از رایح خوش دامن دشت ، پر از ریحان است آبدان ها چو فلک پر ز نجوم از حباب و اثر باران است گل به بار آمده در دامن مَرغ همچو شاهی که برِ ایوان است وز پی تهنیت‌اش مرغ چمن با بم و زیر مدیحت خوان است سرخ گل چون به چمن تکیه زده است هر هزاری را صد دستان است سوری اندر سر نسرین و سمن از سر لطف عبیر افشان است ژاله بر پیرهن لاله ی سرخ در تلألو چو دُر ِ غلتان است گلشن از فرط گلِ رنگارنگ همچو قوس و قزحی الوان است گوهرآگین شده گنجینه ی باغ خود مگر گنجه ی بازرگان است شام اگر غنچه بوَد بسته دهان صبح بنگر که چه‌سان خندان است عاقبت روز وصالش برسد آن که صابر به شب هجران است چاره ی درد ، صبوری باشد صبر ، هر دردِ تو را درمان است گر کنی صبر تو بر کِشته ی خویش حاصلش بهر تو آب و نان است غوره آخر شود از صبر ، مویز صبر را فتح و ظفر پایان است صبر از آیین طبیعت باشد که نتاجش نِعم و احسان است به یقین "صبر کلید فرج است" سخنی نی ز سر هذیان است راست می‌باشد و این گفته گواست آنکه سختیش ز صبر آسان است مُشتبه تا نشود امر به تو... گویمت؛ ورنه مرا کتمان است غرض از صبر ، نباشد سستی بلکه بر سعی عمل برهان است معنی صبر ز اهمال ، جداست این عیان است و نه خود پنهان است صبر اندیشه و فکر است به کار کار ، خسران تو را تاوان است زآنکه اندیشه ی فکرت با صبر در همه کار تو پشتیبان است تلف وقت خود از صبر مدان داند این آنکه نه خود نادان است کندی کار تو با حسن ختام بهتر از تندی با نقصان است ورنه تعجیل تو در کار زمان مَثل مشت و سرِ سندان است (مسجدی) در بر ارباب سخن عذر تقصیر تو را غفران است شایگان گفت اگر بیتی چند شایگان نیست که بس شایان است شادروان میرزا مهدی مسجدی قمی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ گل یاسِ حسن،،، روح والای عبادت به ظهور آمده بود یا که عبدالله در جبههٔ نور آمده بود؟ کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر یازده لیلهٔ قدرش به حضور آمده بود یازده برگ، گل یاسِ حسن بیش نداشت که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود یوسف دیگری از آل علی، کز رخ او چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود باغبان در ورق چهرهٔ گرمازده‌اش گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود بی‌کلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت بس که از تاب تجلّی به سرور آمده بود قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی به تماشای کلیم اللَّه و طور آمده بود به طواف حرم عشق ز آغوش حرم دل ز جان شُسته به شیدایی و شور آمده بود عجب از این همه مستی چو برادر را دید که چه‌ها بر سرش از سمِّ ستور آمده بود طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود گرچه لب‌تشنه به دامان امامت جان داد بر سرش فاطمه با ماء طهور آمده بود... شعر: زنده یاد سیدرضا مؤید 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گل کرد در قنوت شما ربّنا فقط تابیده بود عشق به دل‌ها و می‌وزید عطر زلال نافله از خیمه‌ها فقط وقتی نسیمِ گُل‌نَفَسی‌های او وزید پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط پرسید: می‌روید اگر؟ وقت رفتن است! کوتاه بود پاسختان: ها! کجا؟ فقط «کامل عیار سنگ محک خورده‌ایم ما آغوشمان گشوده به روی بلا فقط پولادِ آبدیدۀ ما را توان گداخت در التهاب حسرت یا لیتنا فقط» بی‌رنگ می‌شدید در آن آزمون سرخ من‌هایتان گرفت از او رنگ ما فقط باور نداشتید اگر عشق را، چرا برداشتند پرده ز چشم شما فقط؟ روزی که آه شیونیان شور خاک داشت زد خیمه گل‌خروش شما در فضا فقط یک کاروان دلید ولی روی نیزه‌هاست سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط منظومۀ بلند شهادت سرودنی‌ست با حنجر بریده سر نیزه‌ها فقط زنجیرۀ قیام تو را امتداد داد زینب به حلقه حلقۀ دام بلا فقط بر روی نی چو دید گل‌افشانی تو گفت: می‌خواهد این بهار شکوه تو را فقط از حر مجال شرم گرفته‌ست خنده‌ات یعنی که از تو شِکوِه ندارم، بیا فقط روزی که عشق و عاطفه تاراج می‌شدند سهم تو بود پاره‌ای از بوریا فقط افزون‌تری ز حوصلۀ ما، هزار حیف از تو اگر که داغ بماند به جا فقط قادر به وصف شأنِ اَبَرمردیِ تو نیست: غیرت فقط، گذشت فقط، ابتلا فقط بر قامت شکوه شما قد نمی‌دهد عزت فقط، حماسه فقط، مرحبا فقط گم می‌شود خروش بلند رهایی‌ات در لابه‌لای همهمه و هوی و ها فقط دردا که دشمنان تو را شاد کرده است چون و چرای خیل مسلمان‌نما فقط تا کعبه را مباد که «بیت الصَّنم» کنند باید به این «هُبَل‌زدگان» گفت: «لا» فقط ای از زمان همیشه فراتر که مانده است از تو به یاد، خاطرۀ کربلا فقط هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست ای خطبۀ حماسی سُرخت رسا فقط گیرم که ماجرای شما را رقم زدند زور اَلَست با قلم ابتلا، فقط ما را به عمق فاجعه هرگر نمی‌برند دردا و وامصیبت و واویلتا فقط تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط؟ خون بود و داغ بود و عطش بود و شعله بود امّا نبود این همۀ ماجرا فقط افتاده از نفس جرس، ای هم‌نفس بیا یک شیون است فاصله تا نینوا فقط او ماند و خون‌حماسۀ او ماند و عشق ماند از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟! نازم به این قیام، که تکمیل می‌شود با انقلاب «قائم آل عبا» فقط شعر: دکتر محمد علی مجاهدی(پروانه) 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (بهاریه) وقت عیش و طرب یاران است گاهِ آهنگ ، سوی بستان است شد دی و بهمن و اسفند ، ز یاد دور آذار_مَه و ، نیسان است نوبهار آمده و پیک صبا با بشارت همه سو پویان است نوبهار آمده و شور و نشاط از زمین خاسته تا کیوان است با دم عیسوی خویش بهار بر تن مرده دلان چون جان است دید سرمای زمستان که بهار پشت‌گرمیش به تابستان است نیک دانست حسابش با خصم قصه ی گرگ و سگ چوپان است رنج آن ، هست دگر بی‌حاصل پای جور فلکش لنگان است مُنهدم گشت چو دزدان و گریخت آری این شیوه ی نامردان است شکر لِله که ز الطاف بهار سرِ ما را پس ازین سامان است دُور می خوردن و نوشانوش است موسم عربده ی مستان است دگر از زحمت سرما غم نیست چون به سر سایه ی سروستان است بید مجنون به بر آب روان هر دم از باد صبا لرزان است سرو بن بر لب جو ، جلوه کنان بر سرش فاخته در جولان است طبله ی باغ ، پر از رایح خوش دامن دشت ، پر از ریحان است آبدان ها چو فلک پر ز نجوم از حباب و اثر باران است گل به بار آمده در دامن مَرغ همچو شاهی که برِ ایوان است وز پی تهنیت‌اش مرغ چمن با بم و زیر مدیحت خوان است سرخ گل چون به چمن تکیه زده است هر هزاری را صد دستان است سوری اندر سر نسرین و سمن از سر لطف عبیر افشان است ژاله بر پیرهن لاله ی سرخ در تلألو چو دُر ِ غلتان است گلشن از فرط گلِ رنگارنگ همچو قوس و قزحی الوان است گوهرآگین شده گنجینه ی باغ خود مگر گنجه ی بازرگان است شام اگر غنچه بوَد بسته دهان صبح بنگر که چه‌سان خندان است عاقبت روز وصالش برسد آن که صابر به شب هجران است چاره ی درد ، صبوری باشد صبر ، هر دردِ تو را درمان است گر کنی صبر تو بر کِشته ی خویش حاصلش بهر تو آب و نان است غوره آخر شود از صبر ، مویز صبر را فتح و ظفر پایان است صبر از آیین طبیعت باشد که نتاجش نِعم و احسان است به یقین "صبر کلید فرج است" سخنی نی ز سر هذیان است راست می‌باشد و این گفته گواست آنکه سختیش ز صبر آسان است مُشتبه تا نشود امر به تو... گویمت؛ ورنه مرا کتمان است غرض از صبر ، نباشد سستی بلکه بر سعی عمل برهان است معنی صبر ز اهمال ، جداست این عیان است و نه خود پنهان است صبر اندیشه و فکر است به کار کار ، خسران تو را تاوان است زآنکه اندیشه ی فکرت با صبر در همه کار تو پشتیبان است تلف وقت خود از صبر مدان داند این آنکه نه خود نادان است کندی کار تو با حسن ختام بهتر از تندی با نقصان است ورنه تعجیل تو در کار زمان مَثل مشت و سرِ سندان است (مسجدی) در بر ارباب سخن عذر تقصیر تو را غفران است شایگان گفت اگر بیتی چند شایگان نیست که بس شایان است شادروان میرزا مهدی مسجدی قمی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ رسیدم دوباره به درگاه شاهی چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی فلک آستانی ملک پاسبانی ضمان کارگاهی جِنان بارگاهی سلام ای غریبی که در صبح محشر ندارم به جز مُهر مِهرت گواهی خیالت به سر خون هجرت به گردن به شوق تو کردم چه شال و کلاهی شلوغ است دورت ولی شد فراهم عجب خلوتی خلوت دلبخواهی چو آیینه از بس که دل نازکی تو توان تا حریمت رسیدن به آهی تو آیینه آیینه نوری و نوری تو مهری چه مهری تو ماهی چه ماهی تو را مِهر گفتم؟ تو را ماه خواندم؟ عجب کسر شأنی عجب اشتباهی که مهر است در محضرت مرده شمعی که ماه است پیش رُخت روسیاهی گرفته ست خورشید اذن دمیدن ز نقّاره خانه دم هر پگاهی تویی شرط توحید و بی تو یقینآ همه نیست توحید جز لاإلهی اگر ابر لطفت به محشر ببارد نماند ثوابی نماند گناهی به لطف تو کاه ثواب است کوهی به بذل تو کوه گناه است کاهی لب درّه ی نفس لغزیده پایم نگه دار دست مرا با نگاهی منم آن گنهکار امیدواری که دارد ز لطف تو پشت و پناهی ندانم چگونه برآیم ز شکرش اگر راه دادی مرا گاه گاهی الهی مرا از حریمش مکن دور مرا از حریمش مکن دور الهی شعر:محمود حبیبی کسبی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌