eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
788 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍁غدیریه🍁🌹 کاروانِ نبی از موسم حجّ بر می‌گشت کعبه بی‌تاب به دور سر حیدر می‌گشت گوش چرخ فلک از هلهله‌ها کر می‌گشت جانشینی علی داشت مقرر می‌گشت وقت آن است که از پرده برون افتد راز در میخانه به روی همگان گردد باز خاک سرمست شده زیر قدم‌های علی چشم افلاک شده محو تماشای علی کعبه در بدرقه‌‌ی قامت والای علی خُم به وجد آمده از نام دِلارای علی بعد از این آنچه نهان بود عیان خواهد شد "اشهدُ اَنَّ علی" ، جزء اذان خواهد شد ناگه از عرش ندا خاست ، که ای جان جهان احمد ای محرم خلوتکده راز نهان آخرین برگ رسالت شود امروز عیان تا محقق شود این امر ، بمان خطبه بخوان بی علی دین بجز از نام مسلمانی نیست بی ولایت ثمری غیر پشیمانی نیست گفت، پیغمبر خاتم که در این وادی طور حق ، مرا کرده به تبلیغ ولایت مامور شده نزدیک ، غروب من و پایان حضور جمع گردید که گویم به شما سرّ ظهور با ولایت شود ارکان هدایت محکم تا که گسترده شود دین خدا در عالم بشتابید که این خُم به خروش آمده است گوش دارید که پیغام سروش آمده است مُهر تایید رسالت به نقوش آمده است ساغر آرید که این باده به جوش آمده است هر که سرمست علی نیست شقاوت دارد ظلمت جهل کجا مهر سعادت دارد شد در آن بزم صفا منبر نور آماده زهره در عرش به گلبانگ سرور آماده ساقی و باده و مینای بلور آماده کرده جبریل امین راه عبور آماده حق بغیر از علی و راه علی چیست مگر؟ در جهان دادرسی غیر علی نیست دگر ناگهان دست فروزنده‌ی خورشید پگاه برد بالای سرش دست یداللهی ماه کرد ابلاغ ولیعهدی حیدر آن شاه گفت "لا حول ولا قُوة الا بالله" بعد من هست علی راهنمای توحید مدح او کرده خداوند به لوح جاوید تا که شد ماه به خورشید نبوت دمساز آیه ی نورُُ علی نور مجسم شد باز آسمان زیر قدم‌های علی از اعجاز شکر می‌کرد که شد امر امامت ، آغاز بعد احمد شده، حیدربه همه خلق امیر با علی می شود آیات ولایت تفسیر چشم‌ها غرق تحیر ، همه آنجا سرمست "پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست" کهکشان‌ها همه بر عهد غدیرش پابست ناگهان پیک خدا آمد و غم، از دل رست آیه آورد که "اَکمَلتُ لَکُم دین" ، به علی‌ست شرط اِکمال همه مذهب و آیین به علی‌ست هر "شقایق" به لبش زمزمه ی نام علی گشته سرمست دمادم ز می جام علی هر که شد شیعه‌ی مولا شده همگام علی می‌بَرد بهره ز الطاف و ز اکرام علی بی علی کس نبرد ره به فراسوی کمال بی علی نیست به جز گمرهی و استیصال حمید رضازاده " شقایق " کرمان عید غدیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(عید غدیر خم مبارک باد.) (ولی الله) تا محمّد «ص» دست مولا را گرفت در «غدیر خم» ، «ولایت» پا گرفت گشت «مولا» جانشینِ مصطفیٰ شیعه آن ‌جا ، دامن مولا گرفت نور یزدان گشت بر وی منجلی مِهر او در جان عالم، جا گرفت بود چون مبهوت ، در ذاتِ خدا ذات حق در ذات او مأوا گرفت منزلت را بین که گوید مصطفی : چون به سوی آسمان‌ها پا گرفت ـ هاله ی نوری به شکل مرتضی گِرد او در «لیلة الاسرا» گرفت آن امام متقین از دست حق تاج «فضّلنا» ز «کرّمنا» گرفت شد «ولیُّ اللّه» بر روی زمین گرچه حُکمِ کلّ مافیها گرفت چون علی حق‌ است و جز او نیست حق از حقیقت، او ز حق، امضا گرفت تا که طغرای «امیرالمؤمنین» از علیّ عالیِ اعلا گرفت گفت دشمن گرچه بَخّن یا علی! دشمنی، از آن زمان ، بالا گرفت فتنه ها کردند از بعد غدیر عالَم اسلام را ، بلوا گرفت تا خلافت را ، پلیدی روسیاه از علی آن شاه بی‌همتا گرفت شیرِ حق ناچار شد عزلت نشین چون شغالی بیشه را بیجا گرفت دین ختم المرسلین از بعد آن زشتی از آن رذل بدسیما گرفت شد خلافت چون از آنِ ناکسان مُلکٍ دین بی‌دینی از آنها گرفت پَستی و نامردمی از آن زمان در میان مسلمین ، معنا گرفت عاقبت دست خدا، از آستین : شد برون و راه بر اعدا گرفت حق بجای خود نشست از لطف حق حقِ خود را زآن سه تن رسوا گرفت پرچمی که دست ظلم افتاده بود... مرتضی آن را ، به استیلا گرفت خشک شد مرداب‌ های بی‌حیات دشت‌ دین را وسعت دریا گرفت تا حسین بن علی «ع» در کربلا مُزد مولا را ، به عاشورا گرفت موجی از دریای شیعه شد بلند که خروشش پهنه‌ی دنیا گرفت ای خوشا آنکس که در قول و عمل درس ، از آن شاهِ عدل آرا گرفت (ساقیا) هرکس خمار عشق گشت مستی از خمخانه‌ی مولا گرفت. سید محمدرضا شمس (ساقی) 1392 http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(سروش عرفان) سحر از سروش عرفان بشنیدم این ندا را که رسید ساقی جان مِیِ جام هل أتی را ز خم غدیر عشقت!... بزدم مِی ولا را (علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسَوا فکندی همه سایه‌ی هما را) چو علی‌ست مظهر حق به حقیقتش ولی بین همه حکمت خدا را ز رخش تو منجلی بین ز غدیر خم مپرسش ، ز کمالش اوّلی بین (دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من ، بخدا قسم خدا را) اگرش خدا بخوانم ، بجز او خدا نماند وگرش خدا ندانم ، ز خدا جُدا نماند وگرش جدا شناسم ، اثری بجا نماند (بخدا که در دو عالم ، اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سرِ چشمۀ بقا را) تویی آنکه خصم گفتت: به خم غدیر بَخ بَخ تویی آنکه عالمی را ، ز فراق توست آوخ تویی آنکه بی ولایت! صف جنت ست برزخ (مگر ای سحاب رحمت! تو بباری ار نه دوزخ به شرار قهر سوزد ، همه جان ماسوی را) چو حریم جانفزایش به شَه و گداست مأمن سر کوی دلربایش ، سر بندگی بیفکن به صف نعال آن شه، بکن از خلوص مسکن (برو ای گدای مسکین! در خانه‌ی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را) علی آن شهی که جودش چو خدای حیّ ذوالمن علی آنکه بذل مهرش بدهد به خصم مأمن به جز از علی که خواهد ز پسر نجات دشمن (به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا) به جز از علی که گردد متبرّی از شوائب به جز از علی که باشد همه عمر در نوائب به جز از علی که سازد شب و روز با مصائب (بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را) به رکوع، پیش فضلش فضلا و سرفرازان به سجود ، پای زهدش عرفا و بی نیازان شده محو طاعت وی فقها و نکته سازان (چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را) حَسنات خُلق او را نتوان نگفت و نشنفت لمعات فیض او را نتوان به خُفیه بِنهفت که به عِلم و فضل و تقوا بخدا نباشدش جفت (نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیّرم چه نامم؟ شه ملک لافتی را) چو علی بوَد به عالم شه کشور امامت همه گه کند تفقد ، همه گه کند کرامت نظر بلند سِیرش ، چو بوَد نعیم نعمت (به دوچشم خونفشانم هله... ای نسیم رحمت! که ز کوی او غباری ، به من آر توتیا را) علی ای فدایی حق! سر و جان من فدایت که بقای هر دوعالم ، همه هست در بقایت به نوید عفوّ ایزد ، دو جهان به اتّکایت (به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را) علی ای طبیب وحدت به شفای دردمندان علی ای سروش رحمت به ندای پای بندان علی ای سراج رأفت به سرای دل نَژَندان (چو تویی قضایگردان، به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان! رهِ آفت قضا را) به وجود بی مثالش ، بنموده فخر آدم ز مَحاسن خصالش بستوده نیک خاتم دوجهان به پیش فضلش به مَثل چو قطره و یَم (چه زنم چو نای ، هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش‌تر ، بنوازد این نوا را) چو علی به مُلک هستی بوَدش مقام شاهی بنموده ذات باری ، به فتوّتش گواهی چو لسان غیب هرشب بوَدم چنین مباهی (همه شب درین امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی... بنوازد آشنا را) هله (شمس قم) ز هجرش شده دل ز غم لبالب ز شرار ناله‌ی دل ، تن و جان فتاده در تب شده هر سَحر نوایم ، ز غم تو ذکر یارب (ز نوای مرغ یاحق ، بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش ست (شهریارا) شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"عیـد غـــدیــر خم مبارک باد" ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا علـى ای فــدایـی عشـق حــق! سر و جـان فــدای تو یـا علـی! کـــه بقـــای عـــالمـیـــان بُـــوَد همـه از بـقـــــای تــو یـا علــى! دو جهــان و خِلقـت مــاخَلَـــق بـــوَد از ولای تــــو یــا علـــی! نه عجـب اگـر که بـه مــدح تو زده دم خـــدای تـو یــا علــی! کـه مــدیـــح ذات خـــدا بــوَد بخــــدا ســزای تــو یــا علــی! بشر از مدیـح تو عـاجـز است اگــرش خــدا ، نــدهــد مـَــدد خـِـرد از ثنــای تو قـاصر است اگــرش کمــک ، نکنـــد صمـَــد سخـــن از بیـــان ِ مقــــام تــو شده غـــرق حیـــرتِ لا تُعـَـــد که به شـأن ذات تو گفته حـق حـَسَــنـات و مِـدحـت لایـُـــرَد بخــــدا روا بـــــوَد ار خـــــدا بـکـنـــد ثنــــای تــو یـا علــى! ز مـدیــح ذات و صفـــات تــو شده عقــل خلـق زمـانـه مـات کـه بیــان وصف صفـــات تــو نبـــوَد قـــریـــن ِ مقــــام ذات ز علـــوّ ِ فضــل و کمــــال تــو متـحیــــر آمــــده کــائـنـــــات چو ثنـــای قــدر و جــلال تــو دو جهـان ز فتـنه دهد نجــات بجــز آن کسی‌ که نسـوده سر بــه در ِ ســرای تـــو یـا علــی! تــویــی آن ولــی جهـــان‌‌گشـا که جهــان بـوَد به تو پــایــدار تـویـی آن یگانه‌ ی حــق ســتا کـه حقــایـق از تو شد آشکــار تــویـی آن وحیــد مـوحــدیـن تــویـی آن موحــد حق شعــار تــویـی آن امیـــر سریــر دیـن تـویی آن مُسبّب هشت و چـار کــه فـــــراز دوش نبــی بـــوَد اثـــــر دو پــــای تـو یــا علــی! تــویـی آنکه زهـــد و دیـانتـت شـده رهنمــــای مـــوحــــدیـن تـویـی آنکه منطق و حکمتـت شده مَشی و سرخط اهل دین تـویـی آنکــه نهــــج بــلاغتـت شــده نهــــج طــاعـت متّقیـن تـویـی آنکــه پنــــد حقیـقتـت شـده درس مکتـب نــاصحیـن تــویـی آنکـــه لایـــق تـو بــوَد سخــن خــــدای تــو یـا علــی! چو بخواست خـالـق لـم یــزل نظری به خــود کنــد از کمــال بـه عیــان چو آینــــه بـایـدش علی‌اش شد آینـــه‌ ی خصــال به علـى نظـر کن و حــق ببـین ز کمـــال و مــرتبـت و جـــلال کــه علــی‌ست آینـــه ‌ی خـــدا به خـــدای خـالـق ذوالجـــلال بخــدا که صـورت حـق عیــان بـــوَد از لقــــای تــو یـا علــی! على ای خلاصه ‌ی کاف و نون کــه فلـک بــوَد بـه اطــاعـتـت علــى ای عصــاره‌ ی مـایکــون کــه ملـک متـــابـــع طــاعـتـت علــى ای حقـیــقـت بنـــدگــی کـه جهـــان رهیــن عبـــادتــت علــى ای نتـیجـــه‌ ی مـاخَلــق کــه بشــر ، طفیـــلی حکمتـت علــى ای کــه خـِلقــت مـاسَـوا نـبــــوَد ســوای تـــو یـا علــی! به خــدا قسـم کـه به غیـر تـو نکـنــــم بــه نقطــــه‌ای اتکــــا کـه منـــم به لطـف تــو متّکـی تـــو ز رأفـتـــم شــده متـّکــــا نــــزنـــم دم از دگــــری مگـــر کـه به مـِدحـت ِ تـو کنــد ثنـــا نکنـــم نظـــر بـه کسـی مگـــر که تــو اش نظــر کنی از وفــا به خــدا قسم کـه همیـشه دم زنــــم از ولای تـــو یــا علــی! منـــم آن کهـیــنه غــــلام تـــو کـــه بــه آرزوی تــو زنــــده‌ام بـــه در ِ ســـرای تـــو خســروا ز خلـوص، چــاکــر و بنـــده‌ام بــه ره ِ وصــــال تــو تــا ابـــد ز ازل ـ شهــــا ، گـــروَنــــده‌ام کــلـمــــات کـــاملـــه ‌ی تــو را به سمـــاع جـــان شـنونــده‌ام کـه کـــلام کــامـل حـــق بــوَد سخـــن رســای تــو یــا علــی! به امیــد لطــف تـــو زنـــده‌ام که رسم به وصــل جمــال تــو به هــوای عشق تو سرخـوشم بــه امـیـــد درک کـمـــــال تــو نـه من از قصــور کمــال خـود شده محـو عــزّ و جـــلال تــو کـه خــلایــق دو جهـــان شده همه مـات خُلق و خصــال تــو همگان به طـاعـت و بنـــدگـی شـده در قفـــای تـو یـا علــی! چه خوش‌است اگر ز ره کــرم قــدمـی بــه دیــده‌ ی ما نهـی تـــو شـهـنـشــهـی و روا بـــوَد کـه قــدم به کــوی گـــدا نهـی نظـــرِ عطـــوفــت و رحمـتـت بــه جهــــانیـــان ز وفـــا نهـی ز بــــلاد شـیعــــه و مسـلمیـن همه جـور و کیــنه جــدا نهـی کـه کسی بـه دفــع معــانـدیـن نـرسد بـه پــای تــو یــا علــی! ملکــا به (شمس قمی) کنــون نظـــری ز مهــــر و وفـــا نمـــا چـو تــو شــاه مُلـک کــرامتـی نظـــری بــه ســوی گـــدا نمــا ز خــــزانــه ‌ی حسـنات خــود درمـی بــه بنــــده عطـــا نمــا ز عطــــای عـــالیـــه‌ات شهـــا دل مــا ، غـــریــق صفـــا نمـــا کـه دوچشـم ما شده منـــتظر بـه ره عطــــای تــو یــا علــی! شادروان سید عليرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
تقدیم به بانو هاجر(سعی صفا و مروه) ۱۵ذیحجه ۱۴۴۴مصادف با ۱۴۰۲/۴/۱۲مکه مکرمه همدل شدم دلتنگی ات را هفتمین دفعه هر بار نومیدی است الاّ هفتمین دفعه همراه بودم با همه دلواپسی هایت از اولین و دومین تا هفتمین دفعه پایان هر سعی ام که می شد ناامید از شعر می شد قلم پابوس آقا هفتمین دفعه گهواره یاد علی اصغر تکان می خورد در سعی من هر بار حتی هفتمین دفعه نومید بودم با رباب از آب وقتی که نوشیدم از زمزم در اینجا هفتمین دفعه بانو تو هم مثل ربابی مادری هاجر اما رسیدی که به دریا هفتمین دفعه هر بار باریدم من اشکی با رباب آرام یکباره آمد نام سقا هفتمین دفعه زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
┄┅✵﷽✵┅┄ ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ دلی دارم که شیـــدای غدیر است اسیــر عشــق مـــولای غدیر است ســرِ شــوریده ای دارم که عمــری در آن همــواره سودای غدیر است حیـــاتم بــوده  با عشـــق  ولایت مَمـــاتم  بـا  تـــولای   غدیر است تــولای علـــی ، در  سینـــهٔ  مــن درخشانْ دُرّ  دریــای  غدیر است غدیری که خُمَش همواره مستست از آن مِی که به مینای غدیر است اگرچه برکه ، اقیانوس عشق است و این  از  ویــژگیهـــای غدیر است تمــــام   آب  دریــا هــای  عـــالـم چنان یک قطره در پای غدیر است لب خشکیدهٔ هــر دشت ســــوزان پــریشــان در تمنـــای غـدیر است ز نور وحــیِ مُنــزَل ، شد مبــارک هنـــوز "اَلیـَــوم" آوای غدیر است میـــانِ دست طاها ، دست حیـدر نمـــایـان بــر بلنــــدای غدیر است "یداللَّــه،فــوقَ أَیدیهِــم" ، بـدانیــد! که این تصـویر زیبـای غــدیر است قمر ، دستش به دست آفتاب است فلـک محــوِ تمـــاشـــای غدیر است گرفتــــه آسمــان را صـوت لبیـــک زمین ، حیـرانِ سیمـای غدیر است زمین ، نور ، آسمان ، نورٌ عَلیٰ نور تو گویی طور سینـای غدیر است چنان هارون که دستـش در میانِ یَدِ بیضــای موســای غـــدیر است کمـــال دیـن  و  اتمــــام   رســـالت پیـــــام   آشـــکارای  غــــدیر  است غـــدیــری بودنــم را دوسـت دارم تمــام عشقـــم  آقـــای غدیر است بنــــازم  آن  شـــهِ  مُلــکِ  وِلا   را حضورش مجلس آرای غدیر است خــدا فــرمـود: بلِّــغ یا محمــــد ! کمــال دینت  امضــای غدیر است بگــو "مَنْ کُنـْــتُ مَــولاهُ فَـهـــٰـذا علــیٖ مَـــولای والای  غدیر است نبــــوت بــی علـــی معنــــا ندارد علی تفسیر و معنــای غدیر است ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ علـی ! ای باب شهــر علم احمـــد علـی ! ای حــافــظ جان محمــّـد علــی ! ای عــالِــمِ عـــالــیِ اعـــلا علــی ! ای زینــتِ عـــرش مُعــــلّا علی ! ای  آیـه آیـه خــــط  قـــرآن علی ! ای یـکّـــه تاز عدل و میـزان علـی ! ای مظهـــر کــلّ عجـــایب نبــی را بهتـرین همـــراه و نایب علی ، شاهنشه مردانِ مرد است علی ، پیــروز میـدان نبـرد است علی  جان رسول ، آغاز و پایان علی ختـم رسالت ، اصـل عرفان اگر گویم بشر ، در شـأنتان نیست زمین ، جایی برای آسمـان نیست زمیــن مانـدی ولیــکن بو ترابــی امیــر خـــاک و نار و باد و آبـــی نه  تنهــــا ســـرور کــل زمینـــی دو عــالــم را  امیــــرالمومنیــنی حضــورت معنیِ ختـمِ رســـالت ز  تو آغـــاز  شـــد  راه  امــامت ز "عیـن" نام تـو عشـق آفــریدند میان سینــهٔ هــر شیعــه چیـدند لِوای سبـــز اســلام است "لامت" بلاغـت می چکــد از هـر کـلامت و ذکر "یاعلـی" از "یاء" نوشتیم گِل و آبِ دل از عشقت سرشتیم بشــر مانند تو هــرگز ندیده ست خــداوندت تو را تک آفریده ست علی دست خـداوند کــریـم است علی تنهــا صراط مستقیــم است ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"السلام علیك یا امیرالمؤمنین" ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا (نادره ی خلق) مــژده خــدا داد ز عــرش بَــریــن عــرش فـــرود آمــده روی زمیــن دهــر ، منــوّر شده چـون آفتــاب دیـــده ‌ی دل را ـ بـگشــا و ببــین فـاطمــه‌ی بنـت اسـد ، زاده است رستمِ دسـتان نَه! که شـیرِ عـریـن فــوج ِ مـــلایـک ، ز مقــامــات او سـوده به خــاکِ قــدم وی جبـين بعـد ِ محمـد (ص) ز شرف، انبــیا جمله ز بــاغ کرمش خـوشه‌چیـن اِنس و مَلَک، ريزه_خور خـوان او از دَم خلقـت ، همـه تــا ـ واپسین اشــرف مخلــوق ، اگــر آدم است اشــرف ِ آدم ، بُــوَد آن ـ نــازنيــن كرد خــدا خلــق ِ دو عــالــم ، اگر بـود هـــدف، رویش آن یـاسميـن هست علـی(ع) فخــر خداوندگار بعـد ِ محمــد(ص) که بـوَد اولیـن ا:::ا کیست علــی؟ چشمـه‌ی آب بقـــا خضــر بــوَد منّـت ِ او را ـ رهیــن كيست علــی؟ نــور دوچشم فلک پـرتـو ِ شِعـــرا ، بــوَد و فـرقَـديـن کیست علــی؟ فخــر ِ همه کائنات دستِ خــدا گشته بـرون زآستـين کیست علــی؟ منجـی ِ درماندگان هست بحق رشته‌ی حبــل المتـين کیست علـی؟ مَظهــر مِهــر و وفـا مــونـس و امــدادگــر ِ مُسـتـعیـن کیست علــی؟ دشمــن مستکبران تکیـه گـه و حــامی مسـتضعفیـن کیست علی؟ صف_شکن غزوه‌ها در همــه جـا هست نبـی‌ را معیـن کیست علـی؟ همسر دخت رسول فاطمـه (س) آن نــادره ی عالمین کیست علــی؟ روح خــداونــدگار هست قـریـن در دو تـنِ بی‌قـریـن جسم رسول است و علی گر دوتا هست یکـی روح، به صـدق یقیـن نــادره ی خلــق ، پس از مصطفی مــادح او حــق، به کتــاب ِ مبــین گفت خـدا : هست اَمین از عـذاب آنکه بـوَد داخــل "حصن حصـین" حصـن حصـین است ولای علــی چونکه ندارد به عــدالـت، قـریـن دادرس و دادگـــــر و دادخـــــواه مَحکمــه‌ی عــدلِ جهــان آفــریــن حــاکــم عــادل بــوَد از معــدلــت نیست به عـالـم چو علـی دادبیـن مَحـــرم درگــــاه ِ خـــداونــدگــار واقـفِ اســرار ، بــه حــق الیقیـن هسـت پنـــاهنـــده ی او آسمـــان پـایـه ی افـــلاک و سـتونِ زمیــن مَــدّ ِ نگاهـش به سمــاوات گشت کاهکشـانی که شـده نقطـه‌_‌چيـن در دل دریــــای دُرَرخیــــز عـشـق هست علــی گـــوهـــر اعــلاثمیـن مِلــح ِ طعــام است بـر ِ شیعیــان گـرچـه بـوَد شهــد ِ بـهْ از انگبـین از شـرف و غیـــرت و مـردانـگـی هست علـی عـزت و ناموس دیـن‌ کیست نکـرده به دمی چون علـی دیـده و دل را ، بـه تمنـــا قـریـن؟ کیست کـه افطـــار کنــد مثــل او بـا نمـک و قرصه‌‌ی نــانِ جَـویـن؟ از کــرم و جــود و سجـــایــای او نیست قلـم، قـــادرِ شرحی وزیــن قـافیــه ، بنــدی‌ست بر اندیشه‌ام نیست رهــا ، ایــن قلـم شرمگیـن در شب معــراج، به چشـم عیــان دیــد رسـول آن نـبــی ِ آخـــریــن حیــن ِ خـداحـافظی از کــردگــار : دسـتِ علـی، دسـتِ خــدای مبین جـان به ‌فـدایش که بوَد بی مثال نـــزد خــداونـــد جهــان آفــریــن آن‌کــه جــدا کـرد علــی ، از نبــی نیسـت ســـزاوار ِ بهشـتِ بــریــن وحـدتِ ما وحـدتِ روحِ خداست در تـن ِ مــولا و رســول از جنـین ورنــه بـرائـت کنم از هرکه هست دشمـــن ِ آن شــاه ِ مبــرا ـ ز کیـن در همــه‌_آفــاق ، بجــویــی اگـــر نیست بحـق مثــل علــی راستـین نیست بُنـــاتـی کـه بـه بـــار آورند در همــه‌ی دهـــر، بَـنــیـنی چنــین (ساقیِ) میخانه‌ی ایمان، علی‌ست بعدِ محمد‌(ص) که شد او را معین قافیـه ، تکراری و ایطـا چو هست بـا نگهــی از سـر ِ اغمــاض ، بیــن هست خطــا ، در نظــر ِ اهــل فـن معتــرفـم گرچـه، نــدارم جــز این سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
یا علی الحمدللله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب علیه السلام گفتم علی محراب پژواک علی سر داد گفتم علی شمشیر خم شد بر زمین افتاد گفتم علی اشک یتیم کوفه بر گونه لغزید وبا خود برد دست مهربان باد گفتم علی برخاستم ناخواسته از جا آمد صدای مادرم از کودکی در یاد آن روز که دستم گرفت وپابه پا برد و شدباقدم های نخست کودک خود شاد گفتم علی گردون جوابم داد که یاهو گفتم علی خورشید زد از آسمان فریاد گفتم صراط مستقیم شهر ایمان کو کوی علی را آیه هفتم نشان می داد نور علی رنگین کمانی هفت رنگ از عشق نوری که دارد از خداهفت اسم نه هفتاد گفتم علی دستم شداز گرمای دستانش سرشار از انگیزه های خلقت و ایجاد گفتم علی ظالم به خود لرزید دیدم که از نام حیدر زلزله در کاخ ها رخ داد نادعلی خواندم پر از آرامشم امروز زیرا به ذکرش بوده ام از کودکی دلشاد حتی همه عیّارهای کهنه کار از کوه با یا علی رفتند سمت چشمه اوتاد گفتم علی" داد" است حتی یکنفرهم نیست از هیچ مسلک پاسخش باشد علی بیداد گفتم علی،....اکبرشتابان شدبه میدان و گفتم علی،....اصغر زبانی از رجز بگشاد گفتم علی دنیایی از عرفان و دانابی شد در صحیفه جمع از اندیشه سجاد آمدعلی موسی الرضا یکباره افتاده ست شیرین ایران از دل عاشق ترین فرهاد بعدا علی هادی شدو یک جامعه معنا با یک زیارت کرده ناز یار را بنیاد این سِر ،چه بوده در علی های زمان آیا در دامشان افتاده صید و همچنین صیاد زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا حـدیـث عشـق تـو در هر سخــن نمی‌گنجد بـیـــان معــــرفـتـت ، در دهـــــن نمی‌گنجد چگونه تـاب سخــن هست ، در بـــرابـــر تو به نــزد بلبــل خوشخـوان زغـــن نمی‌گنجد ز حسن سیرت و صورت، قرین تو به جهان هــــزار یــوسـف گـــل_پیــرهـــن نمی‌گنجد چنــانکـه نیست مُیسّر، نگـــاه بر خـورشـید فـــروغ مِهــــر تـــو ، در انجمـــن نمی‌گنجد ز نفس پــاک تو ایـن بس کــه در اراده‌ی تو تبــــاه_وســوســه ی اهــــرمــــن نمی‌گنجد دلــی به وسعـت عــالَـم طـلب نمـاید عشـق چنــانکــه در دل هـــر کــوهکـــن نمی‌گنجد مقــام امـر «ولایت» تویی ز بعد نبی «ص» بـه مــور ِ مـانـده به قعـــر لگـــن نمی‌گنجد رسول «ص» دست تو را در غـدیـر بالا بُرد چو این مقــام ، به‌جــز بوالحسن نمی‌گنجد ولایــت تــو ، امــــان می‌دهــد محبــــان را چو قلعـــه‌ای کـه در او راهــــزن نمی‌گنجد ولایـت تـو نــدارد قــریــن کــه در بـــر ِ آن هـــزار مَسلـک و رســم و سُـنــن نمی‌گنجد دلــی کـه شـوق «نجـف» دارد و زیــارت تو بـــدون تــــاب شــود ، در وطـــن نمی‌گنجد بگفت (ساقی) شوریده_‌دل به طبع خموش که وصـف حسن تو در شعــر مـن نمی‌گنجد سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
"به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی "علیه السلام" (میزان اعتدال) چنان عادل که حتی تیغ او می‌گردد از سر دو تمام هستی‌اش تقسیم شد از ابتدا بر دو عدالت خلق و خویَش را چو میزان معتدل کرده چنان شاهین نظارت می‌کند بر یک به یک در دو علی را تیغ زهرآلود از پا ، کِی در آورده‌ست ؟! دو چیز او را فکند از پا ، که یک سیلی شد و در دو به میلادش تن کعبه دو کفّه شد ترازو را به مرگش نیز می‌گردد به محراب دعا سر دو علی تنها پرستش را مِی توحید می‌نوشید چگونه بی‌‌نهایت را کند تقسیم آخر دو ؟! حسن در کودکی پرسید: بابا دوست‌‌تر داری مرا یا...؟ حرف او را قطع کرد و خنده زد : درد و بلای تو به جان من ، اگر چه پاسخت روشن دو جان در یک بدن هستید از نوعِ یک اندر دو دو نقطه بیش نه، این‌ها دو بازوی اباالفضل‌‌اند برادرها حسن بودند پیش از کربلا هر دو به گل‌ریزان عاشورا سؤالی دارم از ساقی درآن هنگامه‌ی مستی ، چرا شد شمع خاور دو ؟! پی جمعیت خاطر که نیرو آوَرد بر در شمارش کرد : یک، از جا درآمد چشم خیبر دو که گفته این دویی در انتخاب نوکرش شد یک ؟! ریاضیات عشق این است : یک ماییم و قنبر دو  به یک بوسه علاج ضعف ما حاصل نمی‌گردد اگ‍ر دشنام اگر نفرین ، مرا یک قند و ...شکّر : دو علی یک کفّه از میزان انصاف است و نامش یک ترازو چون دو کفّه لازمش باشد پیمبر دو کدامین مِی به جام حضرت عشق است؟ می‌بینم که لَم داده به روی کُشته‌ی هفتاد پیکر دو دلم سودای آزادیش در سر بود چونان حر رهایم کرد از بند و نیازم را برآورد و ... قنوت رحل را نازم که معراج عبادت شد و وقتی پرگشود از هم، کبوتر یک شد و پر دو نمی‌دانم چه می‌شد گر که از جمعیت اعداد دو را سر می‌بریدند و خودِ یک بود دیگر دو قصیده ذوق_مرگی‌های خود را دارد اما من نهادم جان بر این سودا که اکبر یک که اصغر دو . "علیرضا اطلاقی" http://shaeranqom.blogfa.com 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
🌼﷽🌼 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ اول دفتــر به نام مـردِ مردستـان علیـست بعدِ حق ، شایستهٔ زیباترین عنوان علیست کلّ قـرآن ، حمد و کلّ حمد ، بر "بِسمِ اللَّه" است نقطهٔ (باء) ، بر روی "بِسمِ اللَّه"ِ قرآن علیست مظهر آیات "تطهیر" و "ولایت" حیدر است معنی "اِطعام" هم در سورهٔ  "انسان "علیست غیرت الله و ولی الله و روح الله  اوست هم "قَسیـمُ الجَـنـَّةُ وَ النّار" و  هم میزان علیست غیر ممکن ها به اِذنَش ساده ممکن می شود شهــریار بی بدیل عالَم امکان علیـست فاتح خیبر که می نازدنبی بر دست او صاحبِ تیـغِ دو دَم در عرصـهٔ میــدان علیـست گر عصا یکباره در دست "کلیــم" اعجاز کرد رمزِ اعجازِ عصـایِ موسـیِ عمران علیست مردگان را گر که می بخشیده جان ، هر دم، مسیح یا علی می گفت و ایمان داشت ، سرّ جان علیست گر بر ابراهیـم شد آتش ، گلستــانی عظیــم آب و آتــش ، باد سـرکش ، تحتِ فرمــانِ علیست نوح اگر آسوده خاطر دل به دریا زد ،بدان! ناخــدای کشتـی او در  دلِ طوفان علیست ذکر نامـش جان و دل را نور ایمـان می دهــد اعتبــار و سنجــش گلـواژهٔ ایمــان علیست هر نفس در هر دَم و هر بازدم  گویم علی عاشق مولایم  و هم جان و هم  جانان علیست دل که شد همچون صدف ، گنجینهٔ عشق علی صاحبِ دل ، صاحبِ آن گوهــرِ  پنهان علیست "کیمیا" ! گر خیـر می خواهی و حُسنِ عاقبت خیر دنیا ، خیر عُقبــا ، بهرِ اِنس و جان علیست اول دفتـر علــی گفتیم  و آخــر هم  علی زینت هر شعر در آغاز و در پایان علیست ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─ (رقیه سعیدی "کیمیا") https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆 ─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ :از نگاه یاران به یاران ندا می رسد.... ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ مژده مژده یاران ، که عید ولایت رسید یــاور نبـــی بـر ، مقـــام امــامت رسید شد زمـان اکمــال دین نبـــی در غــدیر با نوای مَن کُنـتُ مَـولاه ، علی شد امیر یا علی علی جان ، علی جان ، علی یاعلی(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ برده دست حق را به عرش خدا مصطفا یعنــی از نبــوت ، امامت ، نگردد جـــدا ســـر به ســـجده آورده بر پای مولا فلک "یاعلــی" شــده ذکرِ لبــهای حــور و مَلَک یا علی علی جان ، علی جان ، علی یاعلی(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ مُلــک لافتـــیٰ را امیــــری تـو یا مرتضــا تیـــغ ذوالفقـــار تو هــرگـز نرفتـــه خطا بوسه می زند بر دو دست تو خیبر ، علی در جهـــان نبــاشــد ز دست تو برتر ، علی یا علی علی جان ، علی جان ، علی یاعلی(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ جـان عالمینـی ، که نفــس پیمبـــر شدی بعد ِ مصطفی بر دو عالم تو سرور شدی اولیـــن مسلــمانِ دین نبــــی یا علــــی جلـــوهٔ خــدا در وجودت شده مُنجَلـی یا علی علی جان ، علی جان ، علی یاعلی(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ آیه آیه قــرآن به شـــأن تو نــازل شده معنــی رســـالت به نام تو کامــل شده شرح "إِنّمـــایی" علی جان علی یا علی روح "هَل أتایی" علی جان علی یا علی یا علی علی جان ، علی جان ، علی یاعلی(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ افتخارم این است که هستی تو مولای من ذکر "یاعلــی" هست ، نشــان تولّای من عشق تو در این سینه چون گوهری در صدف قسمتــم نمـــا اربعیــــن ، یک برات نجف یا علی علی جان ، علی جان ، علی یاعلی(۲) ─━⊰••🍃🌼🍃••⊱━─ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۴/۱۵ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلیكَ یا امیرالمؤمنین) (غدیریه) چون رسول الله بشارت یافت از حیّ مبین تا وصی خویش سازد شیر حق یعسوب دین کرد تدبیری که امّت بعدٍ آن منجی خلق در صراط مستقیم افتند با علم الیقین بعد حج آخرین در عرصه‌ی خمّ غدیر داد فرمان توقف ، همرهان را آن امین منبری کرد از جهاز اُشتران برپا سپس رفت بر بالای آن منبر ، رسول راستین بُرد بالا دست دامادش علیّ مرتضی زآن سپس فرمود یاران! امر حق این است این هر که را مولا منم باشد علی مولای او بعدِ من جز این علی نبوَد امیرالمؤمنین در غدیر از سوی یزدان شد وصیّ مصطفی تا که کامل کرد دین را ، آن امام المتقین زآیه‌ی "الیوم اکملت" از کمالِ لطف حق گشت دین، کامل به فرمان علی، مولای دینپ مدّعی از خدعه شد تسلیم در انظار خلق گفت : بخٍ بخٍ از آن قدر و جاهِ بی قرین با علی بیعت نمود آن خائن بیعت شکن نامسلمانی نمود آغاز ، بین مسلمین از عداوت با قساوت ، آن ولیُ الله را منزوی کرد از محبان تا شود مَسندنشین از علیّ عالی اعلا چو مُشتق نام اوست با علی دشمن شدند از فرط جهل و کفر و کین اُف به دنیا باد و آن دنیاپرستان دنی دشمنان دین حق ، آن فرقه‌ی پست و لعین عاقبت زاعجاز آن خیرالفتیٰ ـ شیر خدا روبهان رسوا شدند و محو گشتند از زمین رشته‌های آرزوشان پاره شد از خبث ذات دستشان کوتاه شد از دامن حبل المتین لعن و نفرین تا ابد بر آن گروه بی حیا هم به رهپویان آن قوم ضلالت آفرین کعبه اول بود اگرچه خانه‌ی پروردگار بعدِ میلاد علی ، شد قبله گاه مسلمین زین فضیلت "لافتی" در شأن وی فرمود حق کز فتوت "ذوالفقار"ش دین حق را شد معین "لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار" هست بی شک در مقام ابن عمّ ِ یا و سین گر نبودی مرتضی کی مَرحب از پا می‌فتاد با وجود قلعه‌ی خیبر که بُد حصن حصین ضربت مولا علی بر پای عَمرو عبدود افضل از ثقلین شد در خندقِ فتح المبین گر نبودی در شب هجرت علی یار نبی کافران بودند بر قتل رسول اندر کمین گر نبودی جنگ‌ های پنج سال رهبری می‌گرفت از آب نور و گرمی آن مرد گزین تا ابد اسلام می‌شد حکم فرما در جهان گر فَراغت داشت آن مولای بی مثل و قرین دید در معراج، احمد ، کأن شه عرش آشیان داشت عِلم اولین و آخرین در آستین جمله آثار علی در لیلة الاسرا بدید میهمان درگه حق ، رحمة للعالمین (شمس قم) وصف غدیر از گفته‌ی دشمن بخوان سیر کن در "الغدیر" و معجز مولا ببین گر قلم باشند اشجار و مرکب بحرها نیست کافی شرح فضلش تا به روز واپسین. شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا "مقصد خلقت" خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت‌ تو کیستی که خـدا گفـت جمـله‌ی "لـولاك" تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد بهــانه ای به جز از خــلق بی‌شمار نداشت تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود" کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟ خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان برای حضرت حـق، بـی‌تـو افتخــار نداشت علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان می‌شد علـی نبــود اگـر ، فصـل ‌هــا بهـــار نداشت زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد وگـرنـه بـــاغ ولا ، بی‌تو برگ و بـار نداشت دریــغ و درد ، کـه بــا تـیــغ کیــن بلهــوسی کـه تــاب رزم تـو در وقـت کـــارزار نداشت بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه می‌سوزد که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را می‌داشت ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق: جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
"عید سعید غدیر خم مبارک باد." (غوغا در غدیر) دشت غوغا بود ، غوغا بود ، غوغا در غدیر موج می زد سیل مردم مثل دریا در غدیر تشنگی ها بود و طوفان بود و شن بود و غبار محشری از هرچه با خود داشت صحرا در غدیر کاروان آرام و بی تشویش لنگر می گرفت تا بگیرد کاروانسالارشان جا در غدیر گردها خوابید ، کم کم کاروان خاموش شد تا پیمبر خود چه خواهد گفت آیا در غدیر تا افق انبوه مردان صحاری بود و دشت و سکوتی تا کند آن مرد ، لب وا در غدیر مَرد اما با نگاهی گرم در چشمان شوق جست و جو می‌کرد محبوبش علی را در غدیر پس به مردان عرب فرمود: «بعد از من علی ـ هرکه من مولای اویم اوست مولا » در غدیر گردها خوابیده بود و کاروان خاموش شد خوانده می‌شد انتهای قصه‌ی ما در غدیر در شکوه کاروان آن روز با آهنگ زنگ بی گمان باری رقم می‌خورد فردا در غدیر ای فراموشان باطل ، سر به پایین افکنید چون پیمبر دست حق را برد بالا در غدیر حیف ! اما کاروان منزل به منزل می گذشت کاروان می‌رفت و حق می‌ماند تنها در غدیر شاعر : علیرضا سپاهی لایین 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَـا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (اکسیر ولایت) تا ز دست ساقی بزم ولا ، ساغر زدم پشت پا بر زمزم و بر چشمۀ کوثر زدم تا که از دامان مادر ، اوفتادم بر زمین دست بر دامان میر مؤمنین حیدر زدم آری از روز ازل مهر علی بر قلب خود کیمیاسان، بهر اکسیر ولایت بر زدم چون به چشم دل خُم پاک غدیرش دیده‌ام تا که مست معرفت گردم یکی ساغر زدم نشئة الاولیٰ عیان دیدم به چشم معرفت تا صبوحی ، از کف ساقیِ مَه پیکر زدم از مِی خمخانه‌ی عشقش چشیدم زآن سپس بَر جم و جامش از آن می، تا ابد آذر زدم تا شدم از باده‌ی مِهر و ولایش جرعه نوش پرچم فرزانگی ، بر گنبد اخضر زدم محور عدل و کرامت چون علی مرتضاست چرخ عرفان و طریقت را بر این محور زدم چون نهادم سر به خاک پای مولا از خلوص نی عجب کز تاج "کرّمنا" به سر، افسر زدم در طریق عشقِ آن دلبر ، ز اخلاص عمل از همه دل بر گرفتم، دم از آن دلبر زدم چونکه احمد شهر عِلم است و علی‌اش باب آن من به کسب علم، سر بر حلقه‌ی آن در زدم صارم "نصرُ منَ اللَّه" از طفیل لافتیٰ بر میان فرق بدخواهانِ بد اختر زدم چون به سر دارد علی فرخنده تاج "هل اتیٰ" من هم از "مُلکاً کبیرا" افسری بر سر زدم اژدهای نفس روبَه کیش را غالب شدم تا دم از شیر خدا ، مولای اژدر در ، زدم قلعه‌ی اندوه و حرمان را بر افکندم ز بُن چون قدم ، اندر طریق فاتح خیبر زدم پرچم " انّا فتحنا " را نمودم پایدار زآنکه با "فتحاً مُبینا" بر صف لشکر زدم تا علی‌ٰرغم حسودان برکشیدم تیغ مدح بر صف هیجا به عشق حیدر صفدر زدم چون "یداللَّه فوق ایدیهم" بود شایان او بوسه بر دست خدای اعظم اکبر زدم ناخدا و رهبر کشتی عالم چون علی‌ست دل به بحر معرفت ، با مِهر آن رهبر زدم دم زدم از مدح سلطان سریر ِ "انّما" از طریق بندگی ؛ نی بهر سیم و زر زدم زَاسب پیل آسای عشقم مات شد شاه و وزیر شهسواران را پیاده ، بس ز میدان در زدم نردبازان وفا را در قِمار عشق دوست مهره‌ی آمالشان را جمله بر ششدر زدم این مباهی بس بوَد کز راه عشق و معرفت این رقم در مِدحتِ داماد پیغمبر زدم تا بدانند اهل دل با بیدلی در راهِ دوست دل به دریای ولای ساقی کوثر زدم (شمس قم) نور ولا ، تابید دوش اندر دلم کاین فروغ ایزدی از شمس، روشن‌تر زدم. شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi