هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(زبانحال حضرت علی علیهالسلام)
#شمع_کاشانهی_علی
ای مَـــــه ِ آســــمان مهــــــر و وفـــــــا
ای گـــــــل گلسِــــتان لطــف و صفـــــا
ای دُر دُرج قـــــــــلـزم تــــــوحیــــــــد
ای مَـــــهِ بـــــرج عـــالــم تجــــــریــــد
ای بلنــــــد اختــــــــر ســپهـــــــــر ولا
ای مهیــــن دخــت خســــروِ بطحــــــا
ای یگــــانــه معیــــن و یــــــاور مـــن!
فــاطمـــــه! ای انیــس و همـسـر مـــن
رفتــی و رفــت جـــــان مــــن از تــــن
زنــدگــی بــی تــو بـــدتـــر از مـــــردن
خــــود نگفـــتی ز ضـــربــت ســـــیلی
خصــم دون کــرده صــورتــت نیـــــلی
شـــــرم ، قـنفـــــــذ نکـــــرد از رویــت
تــــازیـــانــه چــــو زد بـــه بــازویــت؟
لیــک نــاگفــتی آن حـــــرامــی مســت
بــا لگـــــد پهلــــــوی تـــو را بشکســت
محسنات سقــط شـــد ز ضــربــت در
تــو نکـــردی مـــرا چگـــونـــه خبــــر؟
کـــار خـــود را بـه فضّــــه فـــرمــودی
راز خــــود را بـــه فضّـــــه بنمــــــودی
کــه نبــیــــنـد علـــــی مصــــائــب تــو
نـشــــــود آگــــــــه از نـــــوائـــب تـــو
کــــردی آن راز هـــــــا نهـــــان از مـــن
تـا کــه شـد فــاش وقـت غسل و کفــن
بلکـــه گفــتی کــه مخــفی از انظـــــار
بســپارم تــــو را بــــه خــــاک مــــــزار
شـب بــه خــاکــت همــی نهــــان دارم
مخـــفی از چـشــــم دشمـــــنــان دارم
کــس خبـــــر از مــــــزار تـــــو نشــود
آگــــــه از رازِ کــــــــــار تـــــو نشــــود
رمــــز آن گفتــــه شــد کنــــون افشـــا
کــه نــدانــد علـــــی، مــــــلال تـــو را
جـــــان بــه قــربــان قبــــر گمنـــامـت
وآن نهـــــانگــــــاه بـــی در و بــــامـت
جــــان مـــن از شــرار داغ تـو سوخت
بــر ســر قبـــر بـیچــــراغ تـو سوخت
بــی تــو شــد شــــام تــــار، روز علــی
سوخت عــــالــم ز داغ و ســـوز علــی
بــی تــو تــاریــک، گشــته کــــاشــانــه
از غمـت خــــانــه گشــته غمخــــــانــه
تــا تــو در خـــــانـــهی علــــی بــــودی
شمـــع کـــــاشـــانـــهی علــــی بــــودی
بــی تــو گــــردیـــده تلـــخ، کـــام علی
کــه یکـــی گشــته صــبح و شــام علی
بعـــدِ تــو زنــدگـــی مــراسـت حــــرام
کــه مــرا بعـــد تـوسـت کــــار ، تمــــام
گـــر مــــزارت نـبُــــد ز خلـــق، نهــــان
بـــود تعـطیـــــل، بــــارگــــاهِ جهـــــان
کـــودکـــان تــو شـــام تــا بــه سحــــر
وردشــان هسـت ذکــــــر یـــا مــــــادر
گــوششــان گــر به نـالـهی پــدر است
همــه_چشم امیـــدشـــان بـه در است
یــادِ روی تــو شمـــع خــانــهی مـاست
روشــنی بخــش آشــــــیانــهی مـاست
حــالیـــا چـــون رَوی بــه نـــزد پـــــدر
فـــاش کـــن ظـــلم آن دو بـــداختـــــر
چــو بـــرفتـی بــه محضــــر بـــــابـــــا
گــــو علــــی را ، گــــــذاشــــتم تنــــها
گــــو اگــــر کــــودکـــان یتـــیم شـدند
جملـــه بــی مـــــادر و لطیـــــم شـدند
در حقیــقت علـــی شــدهسـت یتــــیم
بعـــد مــن گشــته داغـــــدار و لطیـــم
کـــودکــــان را بـه مـن چـــه بســپردی
کـــاش بــا خــود, مــرا تــو میبـــردی
(شمس قم) بسکه از فراق تو سوخت
عـــالمــی را ـ ز افتــــراق تــو ســوخت
روز و شــب گـــویــد ای مهیــن مـــادر
بــه فـــــدای تــو ، جـــانِ جـــنّ و بـشر
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ)
#یاس_کبود
میخواهم از خیرالنسا زهرا بگویم
از نور چشم مصطفا زهرا بگویم
از همسر شیر خدا زهرا بگویم
از شافع روز جزا زهرا بگویم
آن که نبی، « اُمّ ابیها » خوانْد او را
مظلومهاش مولا به دنیا خواند او را
اُمّ الائمه، حضرت زهرای اطهر (س)
او را که در قرآن خدایش خواند کوثر
کوثر، همان خار دوچشم خصم ابتر
یاس کبودِ باغ و بستان پیمبر (ص)
زهرا که نور چشم خیرالمرسلین است
هم همسر مولا امیرالمؤمنین است
آن بانویی که نیست همتایش به عالم
آنکه کند خم، سر به پیش پاش، مریم
نزد خدا و عرشیان باشد مکرّم
اما ندیده در جهان جز رنج و ماتم
در خردسالی داد از کف مادرش را
یعنی خدیجه، مادر غمپرورش را
او بود و بابا بود و غمهای فراوان
در کوچه و پسکوچهها آن ماهِ تابان
از خشم و توهینهای قوم نامسلمان
میدید بر بابا ، جفا ، بی هیچ بُرهان
ای وای...! از نامردمان بی مروّت
پرتاب سنگ و خاک، بر روی نبوّت
در کودکی تنها پرستار پدر بود
همدرد و هم همراه و هم یار پدر بود
چون شاهد غمهای بسیار پدر بود
آرامبخش روح و غمخوار پدر بود
تنها نه دختر بود بلکه بود مادر
هرگاه که میگشت با بابا برابر
چندی گذشت و داغ بابا شد مضاعف
شد فتنهای دیگر ز ایوان مُسقف
خود را خبیثان با حِیَل خواندند اشرف
شادیکنان، بربطزنان، در دستشان دف
بر جانشینی نبی، خود را نشاندند
بر عهد و پیمان غدیریشان نماندند
شرم از خدا هرگز نکردند آن پلیدان
ظلم و جفا کردند با خلق مسلمان
هرچند که دم میزدند از شرع و قرآن
با ظلمشان بر کفر خود کردند اذعان
غصب فدک کردند از دخت پیمبر
هم غصب کردند از دنائت، تخت حیدر...
خانهنشین کردند مولا را، به تزویر
روباهِ پیری را عوض کردند با شیر
تختِ ولایت شد به حکم زور تسخیر
آهن نمیگردد طلا هرگز به اکسیر
کِشتند بذر خودسری را در سقیفه
تا که شوند از شهوت قدرت خلیفه
شیر خدا هرگز نشد تسلیم کفتار
چون بود بر امر ولایت، خود سزاوار
میخواستند از او وقیحانه به اجبار
گیرند بیعت، لاجرم در بین انظار ـ
بر خانهی شیر خدا آتش کشیدند
هرچند خواری را برای خود خریدند
در خانهی شیر خدا محشر به پا شد
توهین به مولا و عزیز مصطفیٰ شد
زهرا به پشت در؛ که در با ضربه وا شد
شد محسنش سقط و علی بیهمنوا شد
کُشتند از کین دخت ختمالمرسلین را
صاحب_عزا کردند امیرالمؤمنین را
وقتی رها گردید زهرا از غم و درد
مولا شبانه پیکر او را ، کفن کرد
وآنگاه آن گل را به دور از خلق نامرد
بسپرد در خاک سیه، با کوهی از درد
گویی وداع مهر و ماه آن شب رقم خورد
روح علی را خاک، آن شب با خودش برد
زهرا برفت و ماند غمهای عظیمش
(ساقی) کوثر ماند و اطفال یتیمش
غیر از خدا که بود همواره کلیمش
شد چاه، همراز غم و رنج و ندیمش
خاموش اگرچه شد چراغ عمر زهرا
داغ غمش آلاله سان مانده به دلها
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
چه بود رنگ آسمان بدون ماه فاطمه
چه بود مقصد زمین بدون راه فاطمه
من آن زنم که زنده بود و سهم گورهای سرد
همانکه زنده ماند و گرم با نگاه فاطمه
همانزنی که در حرمسرای داریوش ها
غروب کرده بود پیش از پگاه فاطمه
همان زنی که برده بود و ملک مردهای روم
که قیمتش شکسته بود زیر آه فاطمه
هنوزهم همان زنم ولی چه رایگان ترم
اگر نباشدم به سر فقط پناه فاطمه
به جنگ ها ی غرب و شرق از تنم گذشته اند
شکست خورده کشورم بدون شاه فاطمه
سرم به آب از آبرو و شوکتم شده ست شر
به جز حکومت علی و در سپاه فاطمه
و بی جواب مانده این سوال با دروغ ها
چه بود غیر راستی مگر گناه فاطمه؟
چه ماه تر شود طلوع نور ماهتاب زن
به یمن نور آفتاب دادخواه فاطمه
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
«السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ»
#مادر_داشت_میسوخت
وقتی به دست ظالمان در داشت میسوخت
در پشتِ در، ماهی منوّر داشت میسوخت
در، شعلهور گردید؛ اما پشت آن در ـ
ناموس حق، زهرای اطهر داشت میسوخت
«محسن»، عزیز فاطمه (س) مانند مادر
از ضربِ در، در بطن مادر داشت میسوخت
فضّه، چو شد آگاه، از زخمی جگرسوز
بر پهلوی زهرا به بستر، داشت میسوخت
وقتی عزیز مصطفی(ص)، میسوخت از درد
در آسمان، قلب پیمبر داشت میسوخت
از این مصیبت نیز با اندوه و ماتم
جبریل هم با دیدهای تر داشت میسوخت
آه از نهاد کودکان برخاست تا عرش
وقتی که مادر همچو آذر داشت میسوخت
یک سو حسن، گریان به همراه برادر
سوی دگر زینب چو خواهر داشت میسوخت
وقتی گرفت آتش، در و دیوار خانه...
با کودکانش نیز حیدر داشت میسوخت
تنها نه حیدر سوخت آن جا با عزیزان
از این غم جانسوز، داور داشت میسوخت
«دیوار، دم میداد و در، بر سینه میزد
محراب مینالید و منبر داشت میسوخت»
خانه نه تنها سوخت در آتش که گویی :
در شعلههای خصم، کوثر داشت میسوخت
«کوثر» نه تنها سوخت بلکه در حقیقت
ای وای من! قرآن سراسر داشت میسوخت
آن خانهای که بوسه میزد جبرییلاش
در آتش خصم ستمگر داشت میسوخت
آن خانهای که سجدهگاه انبیا بود
در دست کفّار بداختر داشت میسوخت
آتش به جان شیعیان افتاد وقتی...
دیدند خانه همچو مجمر داشت میسوخت
تکثیر شد چون آینه، داغ عظیمی
وقتی که یک جمع مکسّر داشت میسوخت
هم عرشِ حق همناله با آل پیمبر (ص)
هم فرش نیز از ظلمِ کافر داشت میسوخت
از داغ زهرا (س) سوخت در قلب سماوات
خورشید که چون ماه و اختر داشت میسوخت
در پیش چشم دشمنان بی مروّت
مولا چو شد بی یار و یاور داشت میسوخت
وقتی به پایان آمد این شعر جگرسوز
دیدم قلم چون شعر و دفتر داشت میسوخت
القصه : وقتی قلب کوثر، داشت میسوخت
از سوز غم، (ساقی) کوثر داشت میسوخت.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/09/14
eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(السّلام علیكِ یا فاطمةَالزهراء)
#زبانحال_حضرت_زهرا
مظهـــر رحـمـت ِ دادار منــــم
عصـمت خـــالق ِ غفّـار منــــم
هـدف ِ خـلقــت ِ ابـــرار منـــم
صــدف گــوهر اســـرار منـــم
گل پــژمــرده ی گــلزار فـــراق
رنجه از رنـج دوصد خار منــم
ابر ِ غـم، بحــر الم، معــدن درد
حاصلِ این همه دشــوار منـــم
آنکه حاصل نشدش درهمه عمر
جز غـم و محنــت و آزار منـــم
آنکه بعـد از پــدر از وی دشمـن
غصبِ حق کرد به اجبــار منــم
آنکه رخسـارهی او شــد نیـــلی
ز اثـــر ِ سیــلی کفّــــار منــــم
آنکه آتـش بـه درِ خـــــانـهی او
زده اهـریمـن خـونخــوار منــم
آنکه بشکست عـــدو سینهی او
در میــــان در و دیـــوار منـــم
آنکه در پشت در از ضرب لگــد
سقط شد محسن او زار منـــم
آنکه تــازانـه ی قنفـــذ، بنمــود
بـازویش را سـیَـه و تـار منـــم
آنکـه تـا صبــح ، ز درد ِ پهلـــو
بود چـون اختــر ِ بیــدار منــم
آنکه شب تا به سحر مینـالیـد
از جـفــاکــاریِ اشــرار منـــم
آنکـه از دردِ نهــانــش همســر
نشــد آگــاه و خبـــردار منـــم
آنکه از حق طلبد قطــعِ حیـات
چارهاش هسـت چو ناچار منم
آنکه از زنــدگی پـر غـــم و درد
شـد دل آزرده و بیـــزار منـــم
بـاری آن یکّه ستـمدیدهی دهــر
در همــه دوره و اعصــار منـــم
در منـــا و عـــرفــاتِ اخـــلاص
اسـوهی فــدیـه و ایثـــار منـــم
مــام دو زینـب و اُمّ الحسنــین
همســرِ حـیـــدرِ کــــرّار منـــم
فاطمـه، طاهره، صدیقه ، بتول
بضعهی احمـــد مختـــار منـــم
(شمس قم) را صلهی این ابیات
شافـعــه_مــادرِ غمـخـوار منــم.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
سبک سینه زنی فاطمی 1403.mp3
552.5K
#سینه_زنی_فاطمی
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
ای که در راه علی
یک تنه کرده قیام
بر نهضت تو درود
بر قـــــیام تو سلام
ای شهیده ی ولا
مادرِ کــــــرب و بلا
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
عابده، عالمه ای
مادر ما همه ای
هستی اُم الحسنین
مولاتی فاطمه ای
ریحانه ی نبوی
یار دیـــن علوی
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
زینبینَت بخدا
الگوی مرد و زنند
حسنینَت یاورِ
از ایران تا یمنند
حزبالله لشکر ماست
هدیه، جان و سرِ ماست
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شد خطِّ قرمز ما
امامین و شهدا
استقامت همهدم
مقاومت همهجا
مائیم و حفظ علَم
مدافعان حرم
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
یازهرا یازهرا یا ام ابیها
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج محمود ژولیده
#سینه_زنی_فاطمی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
4_5947407786487846539.mp3
2.13M
#حضرت_زهرا_زمزمه
#فاطمیه_شام_غریبان
پدر خاک داره خاک میریزه
به روی مادر آب
توو دل خاک داره یاس میکاره
دل شب ابوتراب
سخته زهراشو بذاره و بره
علی از فاطمه دل نمیبُره
خاک و گِل کرده ببین با گریه هاش
آخه خیلی دلش از دنیا پُره
باورش نمیشه رفته / برای همیشه زهرا
حالا دیگه موند علی با / غم و غصه های دنیا
«امون از غریبی ای وای»
از روی خاک داره با اشک و آه
بچهها رو میبره
خسته و خمیده داره میره راه
چشاش از غصه تره
سخته بی فاطمه برگرده خونه
خونه ی علی دیگه زمستونه
همه جا خاطره هاش مونده هنوز
رفت از این خونه چه قدر غریبونه
باورش نمیشه رفته / برای همیشه زهرا
حالا دیگه موند علی با / غم و غصه های دنیا
«امون از غریبی ای وای»
#آواز_بیات_اصفهان
#علی_عالمی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #حضرت_فضه
از زبان فضهی خادمه علیها سلام
از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم
گشتم به سختی، غنچهای را پرپر آوردم
اصلاً نمیدانستم آن لحظه، چه باید کرد
ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم
او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را
من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم
او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت
قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم
از سینهی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود
رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم
وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان!
رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم
با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست
خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم
با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم
بیدست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم
مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد
گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم
زهرا کمربندِ علی را میکشید، اما
ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم
زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا میزد
دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم
خون بود کز، پهلو و دست و سینهاَش میریخت
چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم
یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم
یکسو، فغان از گریههای دختر آوردم
روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم
هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم
میخواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم
اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم
حاج محمود ژولیده
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
225K
غم زد جـــوانه از قلب زارم
پاشـــو نظر کن دل بیقرارم
حرفی بزن تو تا جون بگیرم
وگــــــرنه مادر پیشت بمیرم
مظلومه مادر
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
بنگر به بابا که غم نصیبـــــه
بی یاروتنهاست خیلی غریبه
دار و ندارش تنها تو هستی
که اینچنین تو از پا نشستی
مظلومه مادر
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
برگو چه ســــازم من باغم تو
آتــــــــــش زده برجان ماتم تو
گلخانه را گل بودی تو مادر
ای جـــــــــان فدای عمرکم تو
مظلومه مادر
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
طاهر کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
4_5945001591189804791.mp3
37.48M
روضه
کربلایی مجتبی رمضانی
مراسم ایام فاطمیه/شب اول
دوشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳
هیات کربلارفسنجان
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
4_5945001591189804790.mp3
11.26M
زمزمه
کربلایی مجتبی رمضانی
مراسم ایام فاطمیه/شب اول
دوشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳
هیات کربلارفسنجان
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
4_5945001591189804789.mp3
8.26M
زمینه:کنار مزارت...
کربلایی مجتبی رمضانی
مراسم ایام فاطمیه/شب اول
دوشنبه ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۳
هیات کربلارفسنجان
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السّلامُ عَلَیكِ یا فاطمةَ الزهراء)
یارب! به رسول و انبــیایت سوگند
یارب! به عـلی و اولیـــایت سوگند
دستی که شکست پهلوی فاطمه را
بشکن! به جـلال کبـریـایت سوگند.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(السّلامُ عَلیكِ یٰا فاطِمةالزهراء)
خاموش چو شمع خانهی حیدر شد
غمخــانـه حریم دخـت پیغمبــر شد
گشـتــند یتــیم اگرچه طفــلان علی
در اصل، جهانِ شـیعه بی مـادر شد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از محمدجوادمنوچهری«گیدا»
هرگز افسانه نیست ای مردم
الف قامتی که دال شده
ماه کامل به دست فتنه و شر
خون دل خورده و هلال شده
هرگز افسانه نیست ای مردم
مانده بر روی ماه رد خسوف
یادگار رسول با سیلی
شامل لطف بی مثال شده!
باید آخر کسی قیام کند
نفس فتنه را تمام کند
جز علی حق نبود و حقّ علی
با دم فتنه پایمال شده
هرگز افسانه نیست ای مردم
قصه ی آتش و در و دیوار
در دفاع از حرم، خلیل علی
بت شکست و شکسته بال شده
غیر زهرا جگر نداشت کسی
غیر زهرا نبود هم نفسی
جرم یک عده بی شرف افتاد
پای میخ در ذغال شده
هرگز افسانه نیست ای مردم
خونِ بر در هنوز می جوشد
ما عزادار حضرت نوریم
گرچه بیش از هزار سال شده
#محمدجواد_منوچهری
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
@gida13
هدایت شده از محمدجوادمنوچهری«گیدا»
همیشه بین سرها من اگر سر داشتم بانو
علی بودم که با خود جام کوثر داشتم بانو
حریف من غم عالم نمی شد با وجود تو
یکی بودی ولی انگار لشکر داشتم بانو
که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟
منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو
پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو
برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو
شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم
از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو
به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار
اگرچه تا شهادت ،داغ از در داشتم بانو
هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم
غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو
#محمدجواد_منوچهری
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
@gida13
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكِ یا فاطِمةالزهراء)
#سلالهی_رحمت
آیا تو ای سلالهی رحمت! چه آیتی
کِه دختر رسولی و ، مام امامتی ؟
از فرش تا به عرش تورا گفتگو کنند
ای کوثری که همسر شاه ولایتی!...
ای ماهِ شبفروزِ دل و دیدهی نبی
کِه رشک اخترانی و برج سعادتی
ای اسوهی عِفاف و شرافت که در جهان
اسطورهی وفا و حیا و نجابتی ـ
مام جهان ز زادن تو غَرّه بر خود است
ای قامتت بلند ز عفت، قیامتی!!!
بر مادران، تو مرجع و بر بانوان، دلیل
چون مظهر شکوهی و ، مهد هدایتی
داری مقام «اُمّابیها»یی از رسول
ای مادر پدر که تو او را حمایتی
ای غمگسار و یار علی که به روزگار
آیینهی تمام نمای صلابتی ـ
ای نوبهار حُسن و ملاحت! که در جهان
«زیباترین شکوفهی باغ رسالتی»
«لولاك» را به وصف تو فرموده کردگار
ای کوثری! که معنی قرآن و عترتی
مدیون توست آنکه ندانست قدر تو
ای مظهر وداد، که نصّ مروّتی!
گویم هرآنچه را به مدیحت چو قطرهای ست
از بحر بیکران که فزون از عبارتی!
(ساقی) چگونه وصف تو گوید درین غزل
ای راز سر به مُهر خدا ، بی نهایتی!!!...
این بس مقام تو که ز دادار لایزال
بر شیعیان، شفیعهی روز قیامتی .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
eitaa.com/shamssaghi
از داغت ای بهانه خلقت ،جهان گریست
چشم فلک ،ز ماتم تو بی امان گریست
شد قامتت خمیده، اگر از غم پدر
بر قامت کمان تو ، پیر و جوان گریست
هجده بهارِ عمر تو، یک باره شد خزان
بر کُوتهی عمر تو، حتی خزان گریست
قَدرت غریب مانده چو قبرت به روزگار
بر بی کسیّ و غربت تو، یک جهان گریست
از ماجرای کوچه و سیلی به اشک و آه
هر کس شنید قصّه تو، بی گمان گریست
سیلی چو زد بروی تو ابلیس سیرتی
دیوار هم به ناله در آمد ، زجان گریست
زخم دل حسن که مداوا نشد به اشک
تا آخرین نفس ز غمت بی امان گریست
از گریه های روز و شبت در غم پدر
ابر بهار ناله زد و آسمان گریست
از کینه سوخت اهل سقیفه سرای تو
آتش ز شرم فتنه اهریمنان گریست
وقتی که سوخت چادرت ای کوثر علی
احمد ز جور امّت خود ، در جنان گریست
بر جسم ناتوانِ تو و زخم سینه ات
شرمنده گشت میخ در و خونفشان گریست
شد غنچه ات ورق ورق ای باغ عاطفه
از داغ این مصیبت تو باغبان گریست
آن شب که دفن کرد تو را دست آفتاب
چشم زمین به غربتِ شاه زمان گریست
چشم " شقایق" از غم لاله بخون نشست
هر شب بیاد آن حرم بی نشان گریست
حمید رضازاده" شقایق"
کرمان ۱۴۰۳/۹/۱
https://eitaa.com/rezazadeh_shaghayegh/#
زبانحال امیر المومنین ع در فراق حضرت زهرا س
یا فاطمه رفتی و حیدر شد عزادار
از داغ جانسوزت حسن گردیده بیمار
اشک یتیمانت زده آتش بجانم
هر شب حسینت می شود با ناله بیدار
میمیرم از غصّه که بعد از رفتن تو
با سنّ کم زینب شده اینجا پرستار
ای تکیه گاه روزهای سخت غربت
همسنگر و یار علی در روز پیکار
با رفتنت خاموش شد شهر مدینه
رفتی و تنها مانده ام با درد بسیار
با چاه می گویم شبانه درد دل را
بعد از تو در دنیا ندارم یار و غمخوار
کو محرم رازی که گویم شرح داغت
ای سینه ی بشکسته ات گویای اسرار
از داغ محسن پشت در خون گریه کردی
وز داغ تو خون می چکد از چشم مسمار
وقتی که افتادی ز پا در پشت ان در
دست مرا بستند این قوم ستمکار
بالَت شکست و پر زدی تا بیکرانها
اما علی مانده اسیر دست اشرار
هر شب کنار قبرت ای آرام جانم
گریم بیاد خاطرات درب و دیوار
بغضی مثال استخوان در حلق مانده
در دیده دارم از جفای دشمنان خار
بغض علی بی تو شکسته توی سینه
آرام می گریم ولی با چشم خونبار
پر پر شده دشت " شقایق" از غم تو
ای یاس پر پر گشته در پائیز گلزار
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان ۱۴۰۳/۹/۷
https://eitaa.com/rezazadeh_shaghayegh/#