بنام خدا
#الام_اسارت
#شاعر_مسلم_فرتوت_فاخر
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
(سبک : عجب رسمیه رسم زمانه)
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
ای زجرِ ملعون، شرم و حیا کن/مزن بر سرِ طفلِ سه ساله
بکن مدارا ، ای ناجوانمرد/در این اسارت، با این غزاله
از رُعب و وحشت، از تشنه کامی/ زنده ماندنش ، بی شک محاله
(عمه فدای زخمِ دلِ تو، جانم رقیه جانم رقیه)
♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤
یا رب کمک کن، بر ال عِصمت/صبر و تحمل، بر ما عطا کن
از رنج و مِحنت، از جورِ اعدا/یا حیِ سُبحان، ما را رها کن
ما جان نثارِ، راه تو هستیم/ما را خدایا، از خود رضا کن
(عمه فدای زخم دل تو جانم رقیه جانم رقیه )
♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤
شمسِ ولایت، با دیدهٔ تر/با ال عصمت ،ره می سپارد
برج امامت ،از شبه زهرا/بیش از بقیه ،دل می رُباید
اما رقیه، با دیدنِ او/آن لحظه غم از ، دل می زداید
(عمه فدای زخم دل تو جانم رقیه جانم رقیه )
♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤
گوید امام ، سجاد دمادم/الشام الشام ،الشام و الشام
ام الامصائب، زینب بنالد/از رنج و حرمان، هر صبح و هر شام
خاکستر و سنگ ،ریزند نسوان/بر سَرِ زینب ،از پُشتِ هر بام
(عمه فدای زخم دل تو جانم رقیه جانم رقیه )
🖋شاعر_مسلم_فرتوت_فاخر
۱۴۰۰/۶/۹
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#محرم_عاشورا
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
اَمان از آن دَم آخر، چه چیزها که ندیدم
به سمت مقتل خونین یکی دوید و دویدم
به دست، خنجر بُرّان ، گرفته بود و به سرعت
رسید بر سر گودال، مقابلش که رسیدم ;
«وَشمرُجالسُ صَدر»ی که بوسه گاه نبی بود
وناله های "بُنَیَّ" در آن میانه شنیدم
وشرم و گریه ی خنجر که ایستاد و نبُرّید
گذاشت زیر گلویت ، فغان و ناله کشیدم
ندای اِرجعیِ تو به محض اینکه شنیدم
دوباره از سرِ گودال به سمت خیمه دویدم
ده و دو مرتبه پیچید صدای ناله مادر
میان مقتل و خیمه شدم هلال و خمیدم
بریده شد سر پاکت به دست شمر سیه دل
بریده بود ، ولی من ، دل از تو که نبریدم
سرت به نیزه بلند است در برابر چشمم
به عمر خود مَه تابان به خوبی تو ندیدم
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۸
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#محرم_اسارت
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
غروب روز دهم ، کربلا چه غوغا شد
دمی که پای حرامی به خیمه ها وا شد
امید اهل حرم نا امید شد ، وقتی
که جشن و هلهله اطراف خیمه برپا شد
شرار آتش فتنه به خیمه ها افتاد
رسید لحظه ی غارت ، دوباره بلوا شد
به احترام تو خورشید از نفس افتاد
از آن زمان که سرت روی نیزه ها جا شد
به خون نشست از این غم در آسمان ، خورشید
خجل ز خشکیِ لبهات ، آب دریا شد
سرت به نیزه طلوع کرد در غروب دهم
شکوه وجلوه نورت به شب هویدا شد
میان همهمه بردند رأس پاکت را
تنور ، بسترِ رأسِ عزیز زهرا شد
رسید وقت اسارت زمان سخت وداع
وداع با تن بی سر ، که اِرباً اِربا شد
چه خوب ! زینب خود را ندید عباسم
میانِ این همه نامحرمان که تنها شد
اگر چه با غُل و زنجیر، بُردَنَم بازار
اگرچه وَهن و جسارت به ساحت ما شد
تمام کوفه به ماتم نشست وقتی که
زبان حیدریِ زینبت شکوفا شد
شکست ابن زیاد از شکوه خواهر تو
به خطبه های دلیرانه خوار و رسوا شد
اسیر بوده ام ، اما ذلیلشان نشدم
شعار نهضت خونین چه خوب معنا شد
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۸
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#سینه_زنی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
(#سبک : صل الله علیک یافاطمه)
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
سلام ما
بر بانوی قهرمان زینب
ای سالار کاروان زینب
ای دریای بیکران زینب
الله اکبر این چه صبریه!!
که در قلب بانوی کربلاست
الله اکبر این چه شورییه!!
که در دشت خونین نینواست
السلام ای بانوی کربلا(۴)
در اوجِ غم
کوه استقامتی بانو
دنیای شهامتی بانو
دریای نجابتی بانو
ای شور آفرین عاشورا
ای بانوی پاک و بی همتا
افتاده عَلَم به دوش تو
پرچمدار حضرت زهرا(س)
السلام ای بانوی کربلا(۴)
در کربلا
بودی اُسوه ی شکیبایی
ندیدی به غیرِ زیبایی
خطبه های تو تماشایی
سبحان الله از این بیان تو
از خطبه های بی امان تو
آتش زد بر قلب یزیدیان
گفتار حیدر از زبان تو
السلام ای بانوی کربلا(۴)
دستایِ ما
عقیله العرب به دامانت
الهی جان ما به قربانت
کرم نما به این محبانت
الحمدلله زیرِ سایَه تیم
ما رو آوردی بین عاشقات
بانو ! بر ما کن یک عنایتی
ماهم باشیم جزء مدافعات
السلام ای بانوی کربلا(۴)
🖋️رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۹
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
عرض سلام و ادب خدمت اعضای گرامی کانال
متاسفانه اینترنت خیلی ضعیف شده و بارگزاری اشعارکمی دشوار .
تشکر ویژه دارم از اساتید کانال شعرای بزرگوار بالاخص #استاد_فاخر و #خانم_سعیدی عزیز بابت اشعار بسیار زیباشون .
با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای این دو بزرگوار و تمامی شعرا
مدیرت کانال: خادمة الزهرا (س)
@maddah_1367
به نام خدا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
چهارشنبه نسیمی زِ توس می آید
هوای گنبد شمس الشموس می آید
کبوتر دل من ، بغضِ دانه می گیرد
به یاد شاه خراسان بهانه می گیرد
محرم است و دلم سوز و ناله ها دارد
هوای روضه ی خونبار لاله ها دارد
به یاد گفتنِ "یابن الشبیب" می گریم
به احترام زُهیر و حبیب می گریم
اَلا، امام رئوفم ! دلم هواییِ توست
فدای آن دلِ پر دردِ کربلاییِ توست
بخوان تو روضه جد غریب ، یا سلطان
بگو دوباره به اِبن الشبیب ، یا سلطان
بگو که جدّ تو را ، بی هوا زدند آخر
دوباره زنده شد آنجا ، غریبیِ مادر
بگو که با لبِ تشنه ، بریده شد حنجر
به زیرِ سُمّ سُتوران ، شکسته شد پیکر
بگو ، چه داغ کشیدند بر دل زینب
که دید پیکر بی سر به زیرِ ده مَرکَب
سه روز پیکر عریان به روی صحرا ماند
غریبیِ شَه بی سر ، وحوش را گریاند
بخوان تو روضه شاهی که بی کفن مانده
به دشت کرب و بلا پاره پاره تن مانده
بگو زِ داغ جوانی که سینه را سوزاند
زمین و هفت فلک را غمِ علی لرزاند
بگو زِغنچه ی شش ماهه ای که پرپر شد
از آن سه شعبه که سهمِ گلوی اصغر شد
بگو نبود ، علمدار و ، وقت غارت شد
نصیب زینب کبری ، غمِ اسارت شد
صدای ناله ی قلب شکسته می آید
ندای قافله سالار خسته می آید
شکسته شد ، دل زینب ز شام و بازارش
نشست ، داغ فراوان به قلب بیمارش
بماند اینکه خرابه ، چه بر سرش آمد
چه بر سرِ گلِ یاسِ برادرش امد
به قول عمه ی سادات ، اَمان زِ شام بلا
به "کیمیا" بده یارب ! برات کرب و بلا
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۰
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#شهادت_امام_سجاد_ع
#یا_زین_العابدین_ع
#شاعر_اسماعیل_تقوایی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
غل و زنجیر به گردن دارم
داغدیده به تنی بیمارم
من اسیرم به کف قوم دغا
من زاین مردم دون بیزارم
به من و عمه جسارت کردند
هدف سخریه و آزارم
دل من تنگ شهیدان باشد
من گلی مانده ز آن گلزارم
دل من خون شده از ظلم عدو
عمه ام گشته مرا دلدارم
شهر شام ست، خدایا مددی
نگران از ستم اشرارم
ز روی بام به ما سنگ زنند
غرق اشک است کنون رخسارم
سر خونین پدر بر سر نی
نگران سر آن دلدارم
وای از بزم شراب وسراو
وای از آندم که سر بازارم
دیده ام خواب ندارد دیگر
هر شبی تا به سحر بیدار
۱۴۰۰/۶/۹
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#اسارت_امام_سجاد_علیه_السلام
#شاعر_هستی_محرابی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
باز امشب در نگاهت کربلا تصویر شد
مرغِ جانت نوحه خوان و واژه ها تکثیر شد
تا که بابا را به روی نعشِ اکبر دیده ای
سوره ی والفجر او زیباترین تفسیر شد
روی دستانِ غمش شش ماهه پرپر می زند
آه! آندم کامِ خشکش بی قرارِ شیر شد
ناله های جانگدازت می خراشد سینه را
چشمِ تو آیینه دار شعبه شعبه تیر شد
با دلی از خون پیش آید عمو با مشکِ آب
او که می آید چرا پس این رسیدن دیر شد
گو فلک آتش به باغِ آرزوهایت زده
آن زمان تا حلقِ اصغر با سه شعبه سیر شد
پرده ی محمل بلند و دیده ای آنجا زنی
در میانِ شام و کوفه بی گنه تحقیر شد
تنگ آمد راهِ جاده با حضورِ شامیان
هلهله سر داده، ذیالقربی چنین تعبیر شد
می گریستی همچو باران وا مصیبت بر لبت
تا که بر دستِ زنان و کودکان زنجیر شد
من نگویم مجلسی در مقتلش آورده است
شک نکن که عمه جانت از همین جا پیر شد
قتلگه وصل و فراق دو کبوتر بوده است
از همین جا بود عشقِ داغشان اکسیر شد!
#هستی_محرابی
۱۴۰۰/۶/۹
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شاعر_ابراهیم_الهیاری
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
ای امام چهارم ارض و سما
ای همیشه در دلت روضه به پا
ای سجودت معنی رب الکلام
بر تو ای مسجود بی همتا سلام
تو سفیر خاص رب عالمی
تو عزیز خاندان خاتمی
ای عبادت در تو در اوج بقا
ای خطیب تشنه کرب و بلا
از تو کاخ بد دلان ویران شده
از تو احیا ساحت قرآن شده
ای تو زینت بخش عُبّاد خدا
ای مزین از توجان ای مقتدا
ماکه دل برسجده هایت باختیم
با دعایت روح خود را ساختیم
ای تو مولا ای صحیفه خوان عشق
داده ای آقای ما تاوان عشق
✍🏻ابراهیم الهیاری (اشک فسایی)
۱۴۰۰/۶/۱۰
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#غزل_مدح_امام_سجّاد_علیه_السلام
#شاعر_حسین_ایمانی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
صاحبِ نام ُو مَرام ُو اِحترامِ حیدر است
کارِ او با دستهایِ بسته فتحِ خیبر است
او گِره با دستهایِ بستهاش وا میکند
گرد و خاک زیرِ پایِ ناقهاَش هم گوهر است
خاک را زر میکند یک گوشِه چشمِ دلبرم
چشمهایش چشمهیِ آبِ زلالِ کوثر است
کوفه را با خطبههایش شام را با گریهاش
زیر و رو کرده علی هرجا که باشد حیدر است
در هجومِ سنگها هرچند مانده بیسِپر
هر کجا در تنگنایی ماندهام او سنگر است
سجدهاش یادآوریِ سجدهیِ شیر خدا
گریهاش بیانتها چون ندبههایِ مادر است
#حسین_ایمانی
۱۴۰۰/۶/۱۰
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
بنام خدا
#محرم1400
#دیر_راهب
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
کاروان کربلا منزل به منزل سیر کرد
رأس خونین ،در مسیرخود هوای دِیر کرد
سالها پیش راهبِ پیر و نجیب
نیمهٔ شب دیده بود خواب عجیب
آن مسیحی زآن زمان، سرگشته بود
او غریقِ بحر فکرت گشته بود
او شمارش می نمود ایام را
برده بود از یاد،صبح و شام را
روزها بر او چو شب ها ،تار بود
ان مسیحی روز و شب، غم بار بود
او نداشت یک لحظه ارام و قرار
می کشید هر لحظه هر دم انتظار
روز ها بر او به کندی می گذشت
هر شب او، تا صبحِ صادق می نشست
الغرض آن راهب، آن مرد نکو
گشت با یک صحنه یک شب رو برو
لحظهٔ موعودِ راهب سر رسید
کوکب آمالش آن شب بر دمید
در دل شب قلبش از جا کنده شد
گوئیا او مرده بود و زنده شد
خندهٔ مستانه بر گوشش رسید
ناگهان راهب زِخوابِ خوش جهید
تا نگاهی بر برون دِیر کرد
رنگ او چون برگِ گل گردید زرد
دید نوری که نظیر آن نبود
نورِ ماهِ پر فروغ ،این سان نبود
با تعجب پای بر بیرون نهاد
رفت سوی آن به سرعت همچو باد
نوری از یک جعبه تابش می نمود
دورِ آن چندین نفر بنشسته بود
در برونِ صومعه ، هنگامه بود
این صدا را تاکنون نشنیده بود
بر در و دیوار ،نشانی بود عیان
هست شرحش خارج از فهم و گمان
منع می کرد اهل کین را از جفا
بر علیه عترت و آل عبا
کرد پرسش زان گروه آن مردِ پاک
با نوای دلنشین و سوزناک
گفت این صندوقچه آیا مال کیست
داخل آن سیم و زر ، یا این که چیست
زان میان یک مردکِ پست و لعین
پاسخ او را بداد او این چنین
این سر بی تن ، زِ گوهر پر بهاست
این سرِ دُردانهٔ آل عباست
راهب آندم شد عبوس و دل غمین
کرد خواهش او زِ آن مردان کین
بهرتان من گوهر و زر می دهم
ساعتی این سر به معبد گر بَرم
شد رضا، خولی بر این داد و ستد
زر گرفت سر را بداد ان بی خِرَد
تا که راهب پا به معبد بر نهاد
از دل و جان گریه کرد آن پاک زاد
گفت ای سر، جانِ من قربان تو
جان فدایِ دیدهٔ گریان تو
بهر من برگو، تنت آیا کجاست؟
از قفا این سر چرا از تن جداست؟
من کنون سرمست و شیدایت شدم
محوِ آن رخسارِ زیبایت شدم
ناگهان با اذن خلاق ودود
آن سَرِ بی تن ،لبش را وا نمود
گفت: من از نسلِ پاکِ حیدرم
من حسینم ، زادهٔ پیغمبرم
مادر من، فاطمه خیر النساست
باب من ،مولی علیِ المرتضاست
کشتی ام بشکست در بحرِ بلا
شد سرم در کربلا از تن جدا
شد شهیدِ راه حق ،یاران من
غرقِ خون شد ،طفلِ لب عطشان من
الغرض راهب شد آندم نیمه جان
گریه کرد بر حالِ سلطانِ جهان
گفت کاش می شد سعادت یاورم
کاش بودی چند روزی در برم
کاش بودم من به دشت کربلا
تا ببودم یاور و یارِ شما
من کنون ای زینتِ ارض و سما
می شوم من خادم کوی شما
من همین لحظه مسلمان می شوم
در رهِ قران و دین جان می دهم
معجزاتت آشکار و بر ملاست
خون پاکت بی گمان خون خداست
من دگر زین صومعه، دل می کنم
پیروِ آئین احمد می شوم
اشهدش را زیر لب جاری نمود
با سر بی تن بگفتا صد درود
جمله یارانش همه نادم شدند
بر در آل عبا خادم شدند
جان ما بادا فدایت یا حسین
جان بقربان عطایت یا حسین
لطف بنمودی تو بر یارِ مسیح
شد مصفا از تو در بارِ مسیح
شد دلِ راهب منیر از نور تو
بر سرش افتاد مولا شور تو
فاخرم من شاعرِ شوریده سر
می سرایم شعر، با چشمانِ تر
من رضایم بر رضایت یا حسین
عاشق کرب و بلایت یا حسین
در دو عالم سرور و آقا توئی
بر همه خلق جهان مولا توئی
✍🏻مسلم فرتوت فاخر
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#روضه_امام_سجاد_سلام_الله_علیه_و_ایام_اسارت_خاندان_آل_الله
#سيد_رضا_نريماني
نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غمِ یار است
به یاد خواب رقیه به یاد حمله ي زجر
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است
غلام حضرت ميگه وقتي براي آقا غذا مي آوُردم آقا نمي خورد، اول مي نشست يه دلِ سير گريه مي كرد، آب مي آوُردم گريه مي كرد، مي گفتم:
آقا چي شده مگه؟ حدودِ سي و پنج سالِ داريد گريه مي كنيد... می دونيد آقا چي فرمودن؟
"قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً،قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَانا" يعني بابام هم تشنه بود و هم گرسنه
بود كُشتنش...
هر وقت از كربلا تا كوفه و شام، مَردم از آقا سئوال مي كردن: شما كي هستيد؟ آقا مي فرمودند:" أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا" يعني من فرزندِ اون آقايي هستم كه با قتلِ صبر كشتنش، يعني بابام رو يواش يواش كشتن، يعني نيزه دار با نيزه ميزنه، شمشير دار با شمشير ميزد، اونايي كه شمشير و نيزه نداشتن با چوب و عصا و سنگ بابام رو ميزدن...
تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است
صدای گریه نوزاد میکُشد مارا!
خداکند که بخوابد!رباب تبدار است
نمیروم سَرِ بازار دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحامِ بازار است..
حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلاً
حصیر، روضه ی مکشوفه ی من زار است
هنوز بعد چهل سال درد پا دادم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است
هنوز جای غل وسلسله بر گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تار است
آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است
مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بدگرفتار است
#شاعر_سید_پوریا_هاشمی
بدن اربابِ مارو رها كردن رويِ خاكِ كربلا، حالا امام سجاد موقع خداحافظي از كربلا چي مي گفت:..
سپردمت به خدا و به ریگ های بیابان
سپردمت به غبار و به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش و به شیرهای درنده
به مردمان دهاتی به آهوان پریشان
سپردمت به هر آنچه كه هست
اما تو سپرديم به كه رفتي؟
سپرديم به كه رفتي؟ به دلقكان و به كنيزان؟
به شمر و خولي و اَخنَس، به حرمله به سنان؟
تو كس و كارِ مني، شمر جلو دار شده
با سرت راهنمایِ من و طفلان شده ای
سهل بن ساعدي ميگه: از مسافرت برگشتم به شهرِ شام، تا از دروازه ميخواستم وارد بشم، ديدم چه خبر شده، شهر رو آذين بستن، شلوغ شده، قيامتي شده، سئوال كردم عيدِ، خبري شده؟ گفتن: عيد نيست، يه عده خارجي قرارِ واردِ شهر بشن...
در كتاب كاملِ بهايي اومده: اينقدر شلوغ شده بود، صبح زود كاروانِ اهلبيت رو وارد كردن، از دَمِ دروازه تا كاخ يزيد ملعون راهي نبوده، اما فقط همين رو بگم: دَمِ غروب بود كاروان واردِ كاخِ اون ملعون شد، نميذاشتن اين كاروان حركت كنه.
يه عده از رو پشت بام سنگ ميزدن، يه عده خاكستر مي ريختن، يه عده ناسزا ميگفتن، نمي دونم چه جوري سنگ ميزدن، بعضي از مقاتل ميگن: اين سر چندين بار از نيزه افتاد زمين، اي حسين...ديدن اين سر به زبان اومد، هي مي گفت: " اَنَا المَظلوم..."
امام سجاد ميگه: همين كه مارو مي بردن، به هم بسته بودن، همه به هم وصل بوديم، با يه طناب مارو به هم بسته بودن به هم، همينجور كه حركت مي كرديم، تا رسيديم مجلس يزيد، هر چي اين طناب رو مي كشيدن ديدن اين سلسله حركت نميكنه، اين قافله حركت نميكنه، چه خبر شده؟ نگاه كردم ديدم، عمه ام زينب ايستاده، ميگه: من كجا! مجلسِ نامَحرم كجا!؟ ميگه: اينقدر با تازيانه زدن...اي حسين
اينجا يه جا بود بازويِ يه خانوم رو با تازيانه زدن، يه جا ديگه هم من سراغ دارم، تو كوچه ها همچين كه كمر بندِ علی رو گرفته، می گفت: نميذارم عليم رو جايي ببريد، اينقدر با تازيانه و با غلاف شمشير به اين بازو زدن...ناله ات رو آزاد كن، با همه ی وجودت،بگو: يا حسين...
#روضه__توسل
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
پیرمرد بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
چه کردن با این آقا ... فرمود: «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی أُمِّی» ... کاش مادر منو به دنیا نمی آورد ... قربونه قبرِ بی چراغت ...
سر سفره به غذا تا نظرش میافتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش میافتاد
حال و هوات اربعینیِ ... ان شالله دیگه راهِ حرم باز بشه ... بریم تو موکبا اونجا روضه بخونیم و ناله بزنیم ...
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ ربابُ پسرش می افتاد
گله می کرد زِ چشم بدِ بازاریها
سر بازار همین که گذرش می افتاد
محملِ عمۀ ما را چقدر هول دادن
به خدا از سر بازار بدم می آید ...
گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت زِحال
به دلش روضۀ ذبحِ پدرش می افتاد
این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین
یادِ گودال فقط سینه زد و گفت حسین
یادِ روزی که زِخیمه نگران زد بیرون
با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون
بی رمق جانب گودال نظر می انداخت
دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون
از تنِ شاه لباسِ عربی را بردن
نیزه از هر طرف پیکرِ او زد بیرون
چادرِ فاطمه را هم به خدا خونی کرد
خونِ آن حنجرِ خشکیده چنان زد بیرون
دورِ ناموسِ خدا حلقۀ نامحرم بود
خواست کاری بکند حیف که فرصت کم بود
آنطرف چشم نوامیس بدستانش بود
اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود
هرکه پرسید ز بازار فقط گفت الشام...
گفت آنقدر بدانید که خولی هم بود
وسط مجلس می تکیه به زینب دادم
چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود
گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت
سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت
#شاعر_سید_پوریا_هاشمی
دستِ تو رو بستن بینِ بیابونا
چقدر کتک خوردی از نامسلمونا
بعدِ چهل سالم هنوز زمین گیری
از خنجرِ کهنه، چقدر تو دلگیری
آخه تو دیدی گوشواره ها رو
چه جوری غارت بردن ...
یادت می افته که خواهراتُ
چه جور اسارت بردن ...
از آهِ تو اینها، اصلاً نترسیدن
جلو چشم مردم آتیش سرت ریختن
چقدر تو رو آزرد بند و طناب آقا
کشوندنت بینِ بزم شراب آقا
چه ناسزاها شنیدی آخه
میدنِ بازار ای وای ...
سختِ ببینی تو عمه هاتُ
میون انظار ای وای ...
مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت
مگه یادم میزه ناموسِ حیدر و جسارت
مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت
ای حسین ...
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°