❖﷽❖
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#السلام_علی_اصحاب_الحسین
#و_علی_الارواح_التی_حلت_بفنائک
#حر_بن_یزید_ریاحی
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
@golvajhehaye_ahlbeyt
🔰رويارويى سپاه امام حسین(ع) با حرّ بن يزيد رياحى
📜قال: و بلغ عبيد اللّه بن زياد الخبر و أنّ الحسين قد نزل الرّهيمة، فأسرى إليه الحرّ بن يزيد فى ألف فارس، قال الحرّ: فلمّا خرجت من منزلى متوجّها نحو الحسين، نوديت ثلاثا: يا حرّ أبشر بالجنّة فالتفتّ فلم أر أحدا، فقلت: ثكلت الحرّ أمّه يخرج الى قتال إبن رسول اللّه و يبشّر بالجنّة! فرهقه عند صلاة الظّهر، فأمر الحسين عليه السّلام إبنه فأذّن و أقام، و قام الحسين عليه السّلام فصلّى بالفريقين جميعا. فلمّا سلّم وثب الحرّ بن يزيد فقال: السّلام عليك يابن رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته، فقال الحسين عليه السّلام و عليك السّلام، من أنت يا عبد اللّه؟ فقال: أنا الحرّ بن يزيد. فقال: يا حرّ أعلينا أم لنا؟ فقال الحرّ: و اللّه يابن رسول اللّه، لقد بعثت لقتالك و أعوذ باللّه أن أحشر من قبرى و ناصيتى مشدودة إلى رجلى و يدى مغلولة إلى عنقى و أكبّ على حرّ وجهى فى النّار. يابن رسول اللّه أين تذهب؟ إرجع إلى حرم جدّك، فإنّك مقتول.
فقال الحسين عليه السّلام:
سأمضى فما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقّا و جاهد مسلما
و واسى الرّجال الصّالحين بنفسه
و فارق مثبورا و خالف مجرما
فان متّ لم أندم و ان عشت لم ألم
كفى بك ذلاّ أن تموت و ترغما
📝امام سجّاد عليه السّلام در ادامه مىگويد:«خبر به ابن زياد رسيد كه حسين، در رهيمه فرود آمده است. پس حر بن يزيد را با هزار سواره به سوى او گسيل داشت. حر گويد:«آنگاه كه از خانهام، رو به سوى حسين، خارج شدم، سهبار بر من ندا شد:
اى حر، بهشت مژدهات باد! هرچه نگاه كردم كسى را نديدم، با خود گفتم: مادر حر به عزايش نشيناد كه براى جنگ با پسر رسول خدا مىرود و به بهشت، بشارتش مىدهند!».
حر [با سپاهش] هنگام نماز ظهر، به حسين عليه السّلام رسيد، حسين عليه السّلام پسرش را فرمود تا اذان و اقامه گفت و حسين عليه السّلام برخاست و براى هردو گروه، نماز جماعت خواند. تا سلام نماز را گفت، حر بن يزيد پيشآمد و گفت: سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد، اى پسر رسول خدا! حسين عليه السّلام گفت: و عليك السّلام، اى بندۀ خدا تو كيستى؟ پاسخ داد: من حرّ بن يزيدم. گفت: اى حر آيا بر مايى يا با ما؟ حر گفت: يابن رسول اللّه به خدا من به جنگ تو فرستاده شدهام اما من، از اينكه پايم بسته به موى سرم و دستانم زنجير شده به گردنم، از قبرم برآيم و با رو به آتش سوزناك دوزخ انداخته شوم، به خدا پناه مىبرم. يابن رسول اللّه، كجا مىروى؟ به حرم جدت بازگرد كه تو را خواهند كشت. حسين عليه السّلام گفت:
مىروم كشته شوم، اين بر جوانمرد عار نيست
گر هدف، حق باشد و رزمنده، تسليم خدا
نيك مردان را حمايت تا كنم با جان و دل
فارق از اغيارم و راهم ز گمراهان، جدا
گر بمانم سربلندم ور بميرم باك نيست
بر تو بس اين ننگ، خواهى مُرد امّا بىهوا
📚مقتل الحسين (ع) به روايت شيخ صدوق (قده)، صفحه 133
🔰توبۀ حرّ بن يزيد رياحى
قال: فضرب الحرّ بن يزيد فرسه و جاز عسكر عمر بن سعد إلى عسكر الحسين عليه السّلام واضعا يده على رأسه و هو يقول: اللّهمّ إليك أنيب فتب علىّ، فقد أرعبت قلوب أوليائك و أولاد نبيّك. يابن رسول اللّه هل لى من توبة؟ قال: نعم تاب اللّه عليك. قال: يابن رسول اللّه، أتأذن لى فأقاتل عنك؟ فأذن له، فبرز و هو يقول:
أضرب فى أعناقكم بالسّيف عن خير من حلّ بلاد الخيف
فقتل منهم ثمانية عشر رجلا، ثمّ قتل، فأتاه الحسين عليه السّلام و دمه يشخب، فقال:
بخ بخ يا حرّ، أنت حرّ كما سمّيت فى الدّنيا و الآخرة، ثمّ أنشأ الحسين عليه السّلام يقول: لنعم الحرّ حرّ بنى رياح و نعم الحرّ مختلف الرّماح
و نعم الحرّ إذا نادى حسينا فجاد بنفسه عند الصّباح
📝حرّ بن يزيد بر اسبش نهيب زد و رو به سپاه حسين عليه السّلام، از سپاه عمر سعد گذشت و درحالىكه دستش را بر سرش نهاده بود، مىگفت: پروردگارا به سوى تو برگشتم، توبۀ مرا بپذير كه در دل دوستانت و فرزندان پيامبرت، وحشت انداختم.
يابن رسول اللّه! آيا مرا توبتى تواند بود؟ گفت: آرى، خدا تو را مىپذيرد. گفت:
يابن رسول اللّه، آيا به من رخصت مىدهى كه در دفاع از تو بجنگم؟ حسين عليه السّلام او را رخصت داد و او به آوردگاه تاخت درحالىكه مىگفت:
- با شمشيرم گردنتان را مىزنم، به جانبدارى از برترين كسى كه تا حال در شهرهاى عراق فرود آمده است.
حرّ، هيجده مرد از آنها را كشت و خود نيز كشته شد هنوز خونش در جريان بود كه حسين عليه السّلام به او رسيد و گفت: بهبه! اى آزادمرد! تو به راستى، چنانكه ناميده شدهاى، در دو جهان آزادمردى. سپس حسين عليه السّلام رثايى در حق او سرود و گفت:
- چه نيك آزادمردى است، آزادمرد قبيلۀ بنى