به نام خدا
شعری تقدیم به آقا موسی بن جعفر:
بار هفتم که کعبه میچرخید
دور زندانی از پرستوها
باد با خود به شهر می آورد
خنکای نسیمی از دریا
آه زنجیر پیر میدوزد
پای من را به شعر انگاری
آه سنگین وسخت میمیرم
زیر غلهای خسته از گرما
آه انگار درسجود خود
میخورد خشم، خشم پنهان را
آه خورشید صبر او میدوخت
آسمان را به دشت این صحرا
باورش نه هنوز هم سختست
اینکه دردخمه ای اسیر شود
او که یک عالمست حیرانش
اوکه یک گوشه چشم او با ما
باید اینبار روضه خوان با ما
قصه ی غصه ی تورا گوید
باید اینبار باگریزی نو
برود سمت روضه ی سقا
آه با تشنگی چه میکردی
با کویری که پیش رویت بود
وقت جان دادنت نبود کسی
که بگیرد به دامنش آیا
آن سری را که بارها لرزید
زیر بارانی از مصیبتها
آن سری را که در عزای سری
گریه میکرد گوشه ای تنها
من عزادار چشمهای توام
پسرت باخبراز این رازست
گوشه ای از حرم نشستم با
گریه هایی که میشود رسوا
شعر های مرا جواب دهید
نامه هایی که سخت بی تابند
نامه هایی که درحرم افتاد
شعر هایی که خسته از دنیا....
#اکرم_توکلی_شعر
http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شاعری نذر میکند شعرش، ثبتِ در دفتری که نیمه شبی
مادری پای آن نوشته قبول ،آی ای دختری که نیمه شبی
دست در دستِ شعر راهی شد، کوچه ها را یکی یکی طی کرد
از همان بیتِ اولِ شعرش، خشک شد جوهری که نیمه شبی
زخم و سیلی و یک زمین خوردن، میخِ در،سینه ای که خون میریخت
همگی یک تداعی تلخ است، بعدِ یک منبری که نیمه شبی
کودکی درمیان کوچه دلش، پاره پاره به خون نشست و گریست
سمِّ جعده که کارساز نبود، جگری خنجری که نیمه شبی
میرسد روضه تا شبِ غسلش، دستهای علی به زخم رسید
زخمِ زهرا عمیق و کاری بود، زخم آن دلبری که نیمه شبی
آی ای روضه خوان کمی آرام ،نیمه شب را بدون پرده مگو
پسرش حین روضه میمیرد، روضه ی پیکری که نیمه شبی
قبر مخفی ِشعر میگرید، نظری کن به حال ابیاتم
شعر آیینی مرا بپذیر آی ای مادری که نیمه شبی
#اکرم_توکلی_شعر
http://eitaa.com/sheydayezeynab