#پـدر
#جنـگ_شهادت
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
پدرم یک درخت افتـاده ست
گاه شـــاتـوت میـدهد بـدنش
شب به شب درمیان سوزش تب
بوی باروت میــدهد بــدنش
سرفه افتاده است توی گلوش
سرفه فریاد میزند بس نیست؟؟!!
سعی دارد بــه او بفـهـمـاند
جنگ یک واژه ی مقدس نیست
جنگ یعنی جراحتی که هنوز
تازه تر.. بعد ِ سالها خونی ست
گرچه این باغ زنـده است اما
همه ی پرتقال ها خونی ست
از کبودی ِ تـیر و تـرکش ها
پدرم خوشه خوشه انگور است
از شهادت شراب می نـوشد
زندگی را همیشه مجبور است...
ناگهـان سوت میکشد کتری
پــدرم اشتـــباه میگیـرد
ناگهان داد میـزند امداد
پشت پشـتی پناه میگیرد
جامدادی مُسلسلش شده است
پوکه خودکار روی میز افتاد
موجها تا تکان تکان خوردند
پدرم روی خاکریـز افتــاد
پدرم پیــش چشمـهای همه
شد پرستو به آسـمان پر زد
بعد از آن در یتیم خانه مان
گاه گاهی فقط خدا سر زد
پدرم تا شهیــد شـد گفتـم
موی مادر سپید خواهد شد
شک ندارم که سالگرد پدر
مادرم هم شهید خواهد شد
🖊شاعر: غلامرضا رنجبری
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ