─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_قاسم_ابن_الحسن_ع
#شب_ششم_محرم
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
آیینهی مــرد جــــــــمل آمـــد به میدان
یک شـــــیر دل مانند یـل آمد به میدان
با سیـزده جـــــــام عـسل آمد به میدان
ای لشگـــر کوفــــــه اجل آمد به میدان
باید که قبر خـویش را آمـــــاده سازید
در دل جگــــــر دارید اگـر، بر او بتازید
رفته به بابایش که اینگونه شریف است
از نســـل صـــاحب دین حنیــــف است
قاسم اگر چه قد و بالایش ظریف است
اما خدایی او سپـاهـــی را حریف است
گوید به او عمــه: به بدخـــواه تو لعنت
مهپارهی نجمـــه به بدخــــواه تو لعنت
شاگـرد رزم حضـــــرت عـــــباس قاسم
آمــد ولــی در هیــــبت عــــباس قاسم
در بـازوانــش قـــــدرت عــــباس قاسم
بهبه که دارد غیــــرت عبــــاس قاسم
عمامــهی او را عمـــویش با نمک بست
مانند بابایش حـسن، تحتالحنک بست
قاســــم حـــریف تن به تـن دارد، ندارد
این نوجوان جوشــن به تن دارد، ندارد
چیـزی کــــم از بابا حســـن دارد، ندارد
اصــــلا مگـــــر ازرق زدن دارد ، ندارد
ازرق کجــــــا و شیـــــر میدان خطرها
قاســم بود رزمنـــــــدهی نســـل قمرها
وقت پریدن ناگهان بال و پـرش ریخت
یک لشکری راریخت آخرپیکرش ریخت
از میمنه تا میســره روی تنـــش ریخت
از روی زین افتاد،قلب مـــادرش ریخت
مثل مدینـــــه کوچــــــهای را باز کردند
پرتاب سنــگ و نیــــــزه را آغــاز کردند
شعر: محمد فردوسی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_قاسم_ابن_الحسن_ع
#شب_ششم_محرم
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
آیینهی مــرد جــــــــمل آمـــد به میدان
یک شـــــیر دل مانند یـل آمد به میدان
با سیـزده جـــــــام عـسل آمد به میدان
ای لشگـــر کوفــــــه اجل آمد به میدان
باید که قبر خـویش را آمـــــاده سازید
در دل جگــــــر دارید اگـر، بر او بتازید
رفته به بابایش که اینگونه شریف است
از نســـل صـــاحب دین حنیــــف است
قاسم اگر چه قد و بالایش ظریف است
اما خدایی او سپـاهـــی را حریف است
گوید به او عمــه: به بدخـــواه تو لعنت
مهپارهی نجمـــه به بدخــــواه تو لعنت
شاگـرد رزم حضـــــرت عـــــباس قاسم
آمــد ولــی در هیــــبت عــــباس قاسم
در بـازوانــش قـــــدرت عــــباس قاسم
بهبه که دارد غیــــرت عبــــاس قاسم
عمامــهی او را عمـــویش با نمک بست
مانند بابایش حـسن، تحتالحنک بست
قاســــم حـــریف تن به تـن دارد، ندارد
این نوجوان جوشــن به تن دارد، ندارد
چیـزی کــــم از بابا حســـن دارد، ندارد
اصــــلا مگـــــر ازرق زدن دارد ، ندارد
ازرق کجــــــا و شیـــــر میدان خطرها
قاســم بود رزمنـــــــدهی نســـل قمرها
وقت پریدن ناگهان بال و پـرش ریخت
یک لشکری راریخت آخرپیکرش ریخت
از میمنه تا میســره روی تنـــش ریخت
از روی زین افتاد،قلب مـــادرش ریخت
مثل مدینـــــه کوچــــــهای را باز کردند
پرتاب سنــگ و نیــــــزه را آغــاز کردند
شعر: محمد فردوسی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_قاسم_ابن_الحسن_ع
#شب_ششم_محرم
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
آیینهی مــرد جــــــــمل آمـــد به میدان
یک شـــــیر دل مانند یـل آمد به میدان
با سیـزده جـــــــام عـسل آمد به میدان
ای لشگـــر کوفــــــه اجل آمد به میدان
باید که قبر خـویش را آمـــــاده سازید
در دل جگــــــر دارید اگـر، بر او بتازید
رفته به بابایش که اینگونه شریف است
از نســـل صـــاحب دین حنیــــف است
قاسم اگر چه قد و بالایش ظریف است
اما خدایی او سپـاهـــی را حریف است
گوید به او عمــه: به بدخـــواه تو لعنت
مهپارهی نجمـــه به بدخــــواه تو لعنت
شاگـرد رزم حضـــــرت عـــــباس قاسم
آمــد ولــی در هیــــبت عــــباس قاسم
در بـازوانــش قـــــدرت عــــباس قاسم
بهبه که دارد غیــــرت عبــــاس قاسم
عمامــهی او را عمـــویش با نمک بست
مانند بابایش حـسن، تحتالحنک بست
قاســــم حـــریف تن به تـن دارد، ندارد
این نوجوان جوشــن به تن دارد، ندارد
چیـزی کــــم از بابا حســـن دارد، ندارد
اصــــلا مگـــــر ازرق زدن دارد ، ندارد
ازرق کجــــــا و شیـــــر میدان خطرها
قاســم بود رزمنـــــــدهی نســـل قمرها
وقت پریدن ناگهان بال و پـرش ریخت
یک لشکری راریخت آخرپیکرش ریخت
از میمنه تا میســره روی تنـــش ریخت
از روی زین افتاد،قلب مـــادرش ریخت
مثل مدینـــــه کوچــــــهای را باز کردند
پرتاب سنــگ و نیــــــزه را آغــاز کردند
شعر: محمد فردوسی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─