eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
888 ویدیو
117 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
«وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا» وحدت و یکدلی ای‌دل شودت رهبر راه راه توحيد، همين است به سوى الله وحدت آموختم از مردمک چشمانم كه هماهنگ به يک نقطه نمايند نگاه گر هماهنگ نباشند دو بال و پر مرغ ره نيابند به پرواز، به قدر پرِ كاه دو خطِ ريل قطار از اثر وحدت خود چر‌خ‌هاى دوطرف را به توازی شده راه «قل هوالله أحد» آيت توحيد خداست كه نبوده‌ست و نباشد به جهان، الا الله گاه وحدت به وجود آمده از کثرت خلق ورنه جز کعبه به هر جا نگری هست اِله رشته‌ی مِهر به وحدت چو گره خورد به هم نه بُریده شود آسان، نه که گردد کوتاه (شمس قم)! پرتو خورشيد فلک، از وحدت روز و شب نور فشان‌است به رخساره‌ی ماه شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
(حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمان) هر کس معین مملکت خویشتن بوَد مشمول آن روایت حبُّ الوَطن بوَد آن را که مِهر زادگه خویش در دل است بی شک امین و مؤمن و هم مؤتمن بوَد عشق وطن ، اگر نبوَد در سر کسی مستوجب مشقت و رنج و محن بوَد آن سفله‌ای که عشق وطن نیست در سرش خواهم لباس شادی و عیشش کفن بوَد آری هرآنکه نیست هواخواه مُلک خویش باید نهال زندگی‌اش ریشه‌کن بوَد نام وطن چه نغز و دل‌آرا دلکش است حبُّ الوَطن سرآمد نام وطن بوَد گیتی نه جای خوردن و خوابیدن است و بس بلکه مکان همت هر مرد و زن بوَد باید ره نجات وطن جست‌و‌جو کنیم ورنه وطن غریق ، به بَحر فتن بوَد از اجنبی توقع خدمت بوَد خطا چون اجنبی مخالف با این سُنن بوَد ایرانی ار مدافع ایران بوَد ز مِهر میهن امان ز وسوسه‌ی اهرمن بوَد یاری طلب کنیم ز ناطورهای دشت تا زاغ بدسرشت برون زین چمن بوَد اینجا بلاد شیعه‌ی دلداده‌ی علی‌است سلطان این بلاد کهن، بوالحسن بوَد اینجا مقام کوروش و طهمورث و جم است جولانگه قباد و کی و تهمتن بوَد جای سخنوران و رجال هنرور است مَهد هزار سعدی شیرین سخن بوَد کانون عِلم و فضل و کمال است و مَعرفت هر سو که بنگری اثری از فنن بوَد این نغمه‌های پاک که ما ساز می‌کنیم اصوات مذهب است و نوای مَدَن بوَد بانگ وطن‌پرستی ما بر فلک رسید وین صوت خوش، سرود هزار انجمن بود حبّ الوَطن، شِعار من و سیرت من است این مدّعا پدید ز گفتار من بوَد تنها به گفته نیست عمل بهْ ز گفتن است شادم که گفته‌ام به عمل مقترن بوَد (شمسا) ز نظم خویش نما تازه بزم ما هر چند سبک شعر تو ، سبک کهن بوَد شادروان سید علیرضا شمس قمی روزنامه‌ی استوار ـ شماره 1479 1337/2/18 http://eitaa.com/shamseqomi
با صبر و پایمردی خود خصم را بکوب سندان دهد به چکٌش آهنگران شکست شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
(ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين) ۱ این ماتم از کجاست که دل‌ها پر از غم است  این آه و ناله چیست که با گریه توأم است؟ این اشک‌ های گرم که سوزد تن جهان اندر عزای کیست که عالم به ماتم است  بر گوش جان سروشِ زمان می‌دهد ندا : ماهِ عزای شاهِ شهیدان ، محرّم است ماهی که از عناد و جفای یزید دون رأس حسین بر سرِ نی نقش خاتم است از تیغ کین چو طایر بسمل به خاک و خون  جسم شریف سبط رسول مکرّم است  در سوگِ نور دیده‌ی ختم پیمبران ـ در خون نشسته دیده‌ی حوّا و آدم است زین ماتم عظیم ، نباشد عجب ، اگر ـ شیون کنان ملایکه ی عرش اعظم است در حیرتم ز زلزله‌ی اشک و آه خلق  آرام و مطمئن ز چه ارکان عالم است؟ از ماجرای شوم و غم انگیز کربلا... ویران شود چو عالم امکان بُوَد سزا ::: دلدادگان عارض دلدار کربلا ـ دل بسته بر کجاوه‌ی سالار کربلا  از جان گذشتگان فداکار شاه عشق  بر کف گرفته جان سوی پیکار کربلا  جمعی که بوده فانی فی الله از الست  از سر ، گذشته در ره سردار کربلا حکم خداست حکم حسین و صلاح او  کز ترک مکّه ، درک کند یار کربلا  بر دفع کفر و ظلم یزید پلید شد  با اهل‌بیت ، عازم دیدار کربلا  سوداگری بصیر، متاع نفیس دین  با نقد جان خرید ، به بازار کربلا  درس وفا و همّت و آزادگی بوَد  پیکار پیشوای وفادار کربلا  طوفان کفر را به کنار عدم زدند  کشتی نشستگان سبکبار کربلا  زین وقعه گرچه قلب دوعالم کباب شد اسلام ، پایدار از این انقلاب شد ::: چون جسم پاک خسرو دین بر زمین فتاد  لرزش به نُه رواق سپهر برین فتاد  خورشید آسمان شریعت ز عرش زین  رخشان‌تر از همیشه به فرش زمین فتاد تا ذوالجناح هم، ز دل آه و فغان کشید  آ‌نگه که شاه تشنه لب از صدر زین فتاد  زآن زخم‌ها که بر تن سبط نبی زدند  سوز و گداز ، بر تن روح الامین فتاد عالم سزد ، که جامه‌ی نیلی به تن کنند  زین غم که بر زمین، تن مولای دین فتاد خون گلوی او چو به‌روی زمین رسید  حتّیٰ خروش ، در دل شمر لعین فتاد   از آهِ سینه سوز یتیمان تشنه لب ـ عَیّوق با شراره‌ی غم همنشین فتاد  زینب کنار نعش برادر به شور و شین گفت: ای شهید راه خدا یا اخا حسین! ::: برخیز و از طریق وفا حال ما ببین  احوال زار عترت خیرالّنسا ببین  برخیز و خواهران پریشان و بی‌‌پناه  در حلقه‌ی اسارت خصم دغا ببین  برخیز و کشتگان عزیزان خویش را... ماهی‌صفت به ورطه‌ی خون در شنا ببین  برخیز و نوگلان حرم را ز بیم خصم  در پای خار ، خفته و مرگ آشنا ببین  برخیز و پا پُر آبله ، طفلان داغدار ـ با شمر و ساربان دنی پا به پا ببین  برخیز و روی اُشتر عریانِ بی جهاز  شمشیرِ کین به گردن زین‌العبا ببین  برخیز و کاروان اسیران اهل‌بیت  سوی دیار شامِ غم از کربلا ببین  ناچار ـ می‌رویم برادر ز کوی تو... ما می‌رویم و هست دل ما بسوی تو ::: باشد ز ماسَوای دو عالم سوا حسین  زیرا سواست از همه‌ی ماسوا حسین  ماندی بُراق عقل ، به معراج عشق او بر عرش نی چو خواند کلام خدا حسین هفتاد و دو عزیز ، به بازار مصر دین  بنْمود عرضه بی ثمن و بی بها حسین هفتاد و دو ذبیح ، فدای حبیب کرد  اندر منای معرکه‌ی کربلا حسین  هفتاد و دو ستاره‌ی رخشان برج حق  پنهان نمود در پس ابر فنا حسین  هفتاد و دو شهید، چشیدند بی دریغ  شهد شهادت از سر اخلاص با حسین  باشد روا که خلق دو عالم فدا کنند  جان‌ها به ‌راه عهد و وفای تو یاحسین (شمس قمی) به ناله‌ی جانسوز دل سرود این قصه را که هست تو را نکته‌ها حسین ::: زیرا ـ تو بهترین اثر ذات سرمدی! رونق‌‌فزای مصحف و دین محمّدی شادروان سید علیرضا شمس قمی 1340 eitaa.com/shamseqomi ۱ ـ متأسفانه بندهای دیگر این ترکیب‌بند دوازده‌بندی را نیافتم.
(در شهادت دکتر بهشتی و یاران) از فتـنه ی غــرب و حیـله‌ی استعمار گر داد ز کف، امام، هفتـاد و دو یـار خفتند به گِل ، بسان هفتاد و دو گُل در چشم عدو شدند هفتاد و دو خار ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا حکم قضا چونکه شد به کام بهشتی دست قدَر سکه زد به نام بهشتی محکمه‌ی ضد انقلاب به پا شد تا بدهد حکم اختتام بهشتی قاضی مزدور غرب از ره بیداد کرد قضاوت به انهدام بهشتی تا که نهادند سارقان جهانخوار بمب جهانسوز، زیر گام بهشتی همره هفتاد و دو شهید مقدس خاتمه دادند بر دوام بهشتی بود چون او شاهد شهادت یاران ساقی مجلس شکست جام بهشتی باده‌ی عمرش فشاند، بر کف محفل ریخت سپس زهر کین به کام بهشتی نشئه‌ی جاوید شد به بزم شهادت گشت چو خون باده‌ی مدام بهشتی کرد ز خون جبین خضاب سرش را تا که شد اسباب احترام بهشتی خاک مزار بهشت حضرت زهرا (س) شد ز صفا وادی السلام بهشتی گفت خمینی به رغم دشمن خائن: زنده بوَد نام مستدام بهشتی پیرو خطّ امام بود و درین خط بود خمینی فقط، امام بهشتی حجّت اسلام بود و آیت یزدان مشعل اهل صفا، کلام بهشتی حامی اسلام بود و حافظ قران رونق دین بود، اهتمام بهشتی خواری مستکبران، رساله‌ی کارش یاری مستضعفان، مرام بهشتی حیف و دریغا که گرگ کین و ستم برد یوسف گلگون‌کفن، به نام بهشتی تهنیت و تسلیت به رهبر و امت هدیه کنم در عزای عام بهشتی نیز دهم تسلیت به ملت اسلام مرگ شهیدان هم‌زمام بهشتی هست امیدم دوام عمر خمینی زآن که بوَد رهبر همام بهشتی (شمس قمی) گفت این رثای جگرسوز حرمت همکاری و سلام بهشتی شادروان سید علیرضا شمس قمی تیر ماه 1360 @shamseqomi
از فتنه ی غرب و حیله ی استعمار گر داد ز کف، امام، هفتاد و دو یار خفتند به گِل بسان هفتاد و دو گل در چشم عدو شدند هفتاد و دو خار شادروان سید علیرضا شمس قمی 1360 @shamssaghi
(اَلسَّلٰامُ عَلَیْكَ یٰا اَبٰاعَبْدِاللّٰهِ الْحُسَیْن) تا شهنشاه شهیدان ز حقیقت دم زد آتش عشق حقیقی به دل عالم زد شاه احرار جهان در ره عشق ابدی هرکجا رفت ز معشوق حقیقت دم زد قائد اعظم اسلام حسین بن علی رایت عدل به بام فلک اعظم زد میر میدان فضیلت به هواداری دین در صف ماریه بر رغم عدو پرچم زد مدعی خواست که آگه شود از عالم عشق تیغ حق گشت عیان ، گردن نامحرم زد نوح کشتی نجات از ره اخلاص عمل بهر آزادی دین ، یکدله دل بر یم زد با ید فضل و کرم پور یداللَه نه عجب مشت حق بر دهن دشمن دین محکم زد یکسره کرد فدا خیل جوانان حرم پشت پا بر همه اندوه و ملال و غم زد ز اثر خون گلوی علی اصغر، گل عشق بر جراحات دل مضطر خود مرهم زد حرمله حنجر اصغر بدرید و تیرش زو گذر کرد و به قلب نبی اکرم زد عاقبت کرد فدا جان به ره عزت دین داغ این واقعه بر قلب بنی آدم زد مظهر جود و کرم جان به ره جانان داد خط بطلان ز سخا بر کرم حاتم زد شجر دین چو ز خون گلویش یافت ثمر ریشه ی ظلم ، ز بستان جهان کم کم زد کاخ بیداد فرو ریخت چو با تیشهٔ عدل دستگاه خلل و کفر و ستم ، بر هم زد بر سر بام جهان کوفت درفش توحید بعد از آنی که به دل ها شرر ماتم زد ظلم و بیداد چو بنمود یزید بَدکیش نام او دهر ، ردیفِ پسر ملجم زد (شمس قم) چونکه بوَد نوحه‌گر آل عبا کوس آزادگی و فخر ، به مُلک جم زد. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
«اَلسّلامُ عَلَیكَ يا عَلیّ بِن الحُسَيِن السَجّاد» آفرید از مِهر چون جان تو را جان آفرین گفت بر خود از کمالِ خَلق این جان آفرین آفرین جان آفرین را کآفرید این جان پاک هم بر این جان آفرین و هم بر آن جان آفرین مرحبا بر خلق خالق باد و مصنوعی چنان حبّذا بر خلق خالق باد و مخلوقی چنین دست گوهر آفرین حق به دریای کمال در صدف پروده یکتا درّ اعلا و ثمین بحر فیض حق حسین و شهربانویش صدف گوهر اعلا على، سجاد و زین الساجدین پنجم شعبان تولد یافت آن مِهر منیر کز فروغ روی او مِهر فلک شد شرمگین مُلک گیتی را مزیّن ساخت از یٌمن قدوم ماه شعبان را منوّر کرد ، از ماهِ جبین مفخر شرع نَبی و نصّ معنای نُبی است کنیه و القاب آن شاهنشه دنیا و دین بومحمد بوالحسن سجادِ آل مصطفی... کز ذکاوت بُد ذکیّ و ، از امانت شد امین چونکه شاه تشنه‌کامان شد شهید راه حق شد اسیر دشمنان آن زاده‌ی حبل المتین در اسارت با عزیزان حرم همناله بود کز غم ایشان غمین شد حضرت روح الامین رفت در بزم یزید و سرنوشت جنگ را بر زیان کفر و نفع دین رقم زد بس متین کرد کاخ کفر و بیداد یزید از بن خراب با بیان خطبه‌ای اعجازگر ، سِحرآفرین حق و باطل کرد اثبات و جهان آگاه ساخت تا که توّابین شدند او را هواخواه و معین فاتح و غالب شد از آن خطبه در نزد یزید کفر شد مغلوب دین زاعجاز سبط یاء و سین نشر احکام شریعت بود حکم آن امام گرچه بُد محدود دشمن از یسار و از یمین گر نمی‌بود اختناق دوره‌ی مروانیان مُلک دین می‌گشت خرّم همچو فردوس برین پند و اندرزش بود مسطوره در ارشاد خلق چون «صحیفه» کآن بوَد مفهوم قرآن مبین بر جبین زآن مُهر کز مِهر عبادت داشتی زینت عُبّاد حق شد مرحبا مُهر جبین در سجود او را هم‌آوا بود در تسبیح حق هم درخت و سنگ و ریگ و خار و خارا ماء و طین شغل نیکویش عبادت خواند چون عبدالملک گفت خوش بر حال و شغل این امیر ملک دین دشمن‌اش دشنام داد او کرد در حقش دعا کاین بوَد خُلق عظیم و خوی خیرالمرسلین خاتم و سرحلقه‌ی عبّاد حق بود و نوشت جمله ی «الحمدللهِ علیٰ» نقش نگین بیست و دو حج رفت با ناقه ولی هرگز نزد ناقه را یک تازیانه ، آن سوار بی قرین لعن و نفرین آل مروان را سزد تا روز حشر بس جفا کردند بر آن پیشوای راستین لعن و نفرین خدا و خلق بر شمر و یزید هم بر ابن سعد و بر ابن زیاد و تابعین خلق اگر بشنیده شرح قتل آل مصطفی(ص) حضرت سجاد، خود می‌دیده با عین الیقین تا دم مرگ ار نظر می‌کرد بر آب و طعام یاد بابا گریه می‌فرمود با حال حزین در مُحرّم شد شهید آن رهبر آزادگان کرد مسمومش ولید آن کافر پَست و لعین (شمس قم) را مَعرفت نبوَد به وصف آن امام آن قدَر دانم که او بوده‌ست زین العابدین. شادروان سید علیرضا شمس قمی 1361 eitaa.com/shamseqomi
"زبانحال حضرت رقیه (س) در شام" منم بی بال و پَر مرغی که کنج لانه خاموشم ز بیم دام صیّاد و ز کید دانه خاموشم منم شهدخت شاه دین که از جور یزید دون ز تخت بخت، افتادم ولی شاهانه خاموشم رقیّه، دختر سالار دشت نینوا هستم که از بیداد پور کافر مرجانه خاموشم مرا مرگ پدر، افسانه‌ای باشد توان فرسا که افسون گشتم و از وصف آن افسانه خاموشم پی کالای وصلش، نقد جان خویشتن دادم چو دیدم گنج خود را گوشه‌ی ویرانه خاموشم شبی کز خواب خوش برخاستم در کنج ویرانه بدیدم رأس خون‌آلوده‌ی جانانه خاموشم یزیدم کرد مهمان رأس باب آورد در پیشم از آن مهمان‌نوازی های نامردانه خاموشم به بزم مدعی جام شهادت نوش جان کردم چو بر پیمان خود دارم به لب پیمانه خاموشم چراغ عمرم از باد حوادث شد خموش امّا چه پنهان از شما کز طعنه‌ی بیگانه خاموشم زدم مُهر خموشی بر لب و خون ميخورم از غم که همچون غنچه‌ی نشکفته در گلخانه خاموشم گر از داغ پدر چون (شمس قم) سوزد تن و جانم ز شمع عشق می‌سوزم که چون پروانه خاموشم شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا عَلیِ بْن موسَی الرّضاء) ای خسروی! که رهبر اهل ولا تویی سلطان ارتضا به سریر رضا تویی آن شهسوار توس که بر اسب بذل و جود رخ مات کرده شاه و وزیر از عطا تویی معنای اهل بیتی و نصّ علی النّبی مفهوم «آمَنوا» ، ثمر «إنّما» تویی شایان تخت سلطنت مُلک مَن عَرَف درخورد تاج معرفت «هل اَتیٰ» تویی مفتاح گنج دانش و مرآت مَعدلت مصباح شام بینش و بدرالدجیٰ تویی مجموعه‌‌ی فضایل و احکام دین حق منظومه‌ی خصایل آل عبا تویی در مُنشَآت فاضله، ثانی مرتضیٰ در معجزات کامله چون مصطفیٰ تویی در بحر دین، سفینه‌ی عالم نجات‌بخش در شهر زهد، مشعل نورالهدی تویی در رزمگاه فضل، تویی فاتح الغزا در دادگاه عدل، حکیم القضا تویی در مُلک بذل و جود، مِهینه شهنشهی در کشور وجود کُهینه خدا تویی در رفع معضلات ، بَدل_نسخه‌ی نبی در حلّ مشکلات، پس از مرتضی تویی دُرج فضیلتی، مَه برج فتوّتی آیینه‌ی خصال شهِ لافتی تویی مسطوره‌ی عبادت و گنجینه‌ی علوم اسطوره‌ی شریعت و کنزالدعا تویی منهاج سِلک وحدت و باب الحوائجی مفتاح باب رحمت و مشکل‌گشا تویی معمار قصر دین و اساس دیانتی پی‌ریز کاخ شیعه و اصل البنا تویی نور امید و ملجأ ارباب حاجتی برگ و نوای سفره‌ی هر بینوا تویی هستی تو پور موسی و در طور عشق دوست موسیٰ تویی و آن یَد بیضا نما تویی همنام میر متقیان از علوّ ذات همگام پیروان سپهر عُلا تویی سلطان ارض اقدس توسی ولی دریغ هستی غریب و یکّه و بی اَقربا تویی خورشید آسمان ولایت به مُلک پارس تنها تویی که مطلع خورشیدها تویی عزّ و مقام مُلک جم و خیل پارسی فخر و مباهی ملل پارسا تویی بر سالکان کوی ازل یار و پیشرو بر کاروان راه ابد، پیشوا تویی بر اولیا تو مرشد و بر اتقیا دلیل جز مصطفیٰ به جمع رسل، مقتدا تویی اندر حریم دوست تویی کعبه‌ی خلوص مروه تویی، صفا تو و، رمز مِنا تویی دارالشفاءِ خلق، بوَد آستان تو زین منزلت که شافیِ دارالشّفا تویی هستی طبیب باطن مرضای کوی عشق آری عِلاج علت شاه و گدا تویی سازد غبار کوی تو کحل بَصر مَلک بر چشم سالکان فلک ، توتیا تویی دارالبقاست بارگه بی زوال تو چون پیر خضر در ره آب بقا تویی باشد عیان ز بارگه کبریایی‌ات کآیینه دار بارگه کبریا تویی هم از وقوع حادثه دفع القضا شوی هم از حدوث نائبه، ردّالبلا تویی دافع ز دشمنان شریعت تویی ز مهر شافع به آهوان اسیر از وفا تویی اعجاز توست ناسخ صد سِحر سامری معجز تویی! کلیم تویی! و عصا تویی از معجز تو خصم خدا می‌شود فنا چونانکه منقرض‌ کن بس نیکُلا تویی هستی به مُلک پارس خدیو فلک اساس ای شاه عرش! پاس که سلطان ما تویی مأمون شکست مشعل مولایی تو را غافل که پرتو افکن ارض و سما تویی فرمان اگر به محو تو داد آن ستم شعار خود محو شد ز عالم و فرمانروا تویی بر شیعیان و کشور ایران در این زمان لطفی نما که مظهر لطف و صفا تویی (شمس قمی) به مدح تو گفت این چکامه لیک شرمنده‌ام ز گفته که شمس الضحیٰ تویی! شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
(کمان ابرو) مرا صیّادِ چشمش قصد جان کرد از آن کاری که ترسیدم همان کرد دلم شد صید، با تیر نگاهش هدف را با کمان‌ابرو نشان کرد شکارِ شیرِ چشمش دل، از آن شد که منزل، در کنار نیسِتان کرد دریغا از من آن چهر مهین را به پشتِ ابرِ گیسویش نهان کرد روانم گوییا رفته‌است از دست از آن رفتن که آن سروِ روان کرد گهرها کز جفایش دیده بارید مرا غوّاص بحری بیکران کرد چو جغدم در شب جانکاه هجران هم‌آغوش غم و درد و فغان کرد غم و دردم فزون از حدّ و حصر است که نتوانم یک از صد را بیان کرد چنین جور و جفا بر (شمس قمّی) فراقِ دلبری نامهربان کرد . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
چو دام گیسویت را شانه روی شانه میریزد ز خال هندویت از بهر صیدم دانه میریزد نوای چنگ میگردد خموش از تار گیسویت چو تار مویی از زلفت ز چنگ شانه میریزد دلم پروانه‌وش، بر طوف شمع عارضت پر زد که اکنون زآتش‌ات پَر همچنان پروانه میریزد سحاب دیدگان در دشت رخسار از غم هجرت همه شب تا سحرگه گوهر یکدانه میریزد به پیمان وفاداری، بوَد ساقی کنون باقی که پی در پی به عشقت باده در پیمانه میریزد صفای قلب عارف را بنازم کز پس مستی برون سجاده و دلق از درِ میخانه میریزد ز بَعد قرن‌ها بنگر جنون و عشقِ مجنون را که برگِ بید مجنون از همان افسانه میریزد الا صیاد، بَر مرغ دلم رحمی که مژگانت! پیاپی تیر، بر این طایر بی لانه میریزد گریزان‌‌است خلق از کذب شیخ و خدعهٔ زاهد که چون برگ خزان، بر درگه بتخانه میریزد ز سِحر سامری بیمی ندارد معجز موسیٰ که نادان آبرویش در برِ فرزانه میریزد منم (شمس قمی) دیوانهٔ عشقت که صد عاقل سرشک از دیدگان، بر حال این دیوانه میریزد‌. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi