#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
🌺 مقتل مولای متقیان حضرت امیر المومنین ع
🍀 قسمت اول، منزل ام کلثوم
🌱 در شب نوزدهم، مولا حال عجیب و غیر توصیفی داشت. برای دلجویی بیشتر از دختر کوچکش، آخرین افطار خود را در منزل دخترش ام کلثوم قرار می دهد. سر سفرة افطاری که غذای موجود در آن دو قرص نان جو و مقداری شیر و نمک است، می نشیند. رو می کند به دخترش و می فرماید: دخترم! تاکنون نشده که پدرت با دو خورشت افطار کند. دخترم! شیر را بردار! من با همان نان و نمک افطار می کنم مگر نمیدانی از جدت پیامبر شنیده ام که هر کس غذایش بیشتر و متنوع تر باشد طول وقوفش در قیامت در محضر خداوند بیشتر است
🌱 بیش از سه لقمه میل نمی کند و وقتی با پرسش دخترش رو به رو می شود که پدر! مگر روزه دار نبودی! چرا غذا کم میل فرمودی؟ پاسخ می دهد که دوست دارم خدایم را با شکم گرسنه ملاقات کنم.
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، چاپ افست، ج 1، ص 125
ادامه دارد..
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی_(گلواژه های اهل بیت ع)
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
49=48
قسمت دوم
🌺 شب نوزدهم، بچه ها تا پاسی از شب خدمت پدر بودند و آن گاه به منزل خویش رفتند. امام حسن مجتبی علیه السلام هنوز صبح نشده بود، نزد بابا برگشت و مستقیم به مصلای پدر رفت. علی علیه السلام با احترام خاصی از حسنش استقبال کرد. آن گاه فرمود: «پسرم! لحظه ای خواب به سراغ چشمانم آمد، در حالی که نشسته بودم. ناگهان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را [در عالم رؤیا] دیدم، عرض کردم: یا رسول الله! من از دست امت تو چه رنجها و خون دلها خوردم! پس حضرت فرمود: علیه آنها نفرین کن! پس [نفرین کردم و] گفتم: «اَبْدَلَنِی اللَّه بِهِمْ خَیْراً و اَبْدَلَهُمْ شَرّاً؛[6] [خدایا! مرا از آنها بگیر و] به جای آنها بهتری برای من قرار ده و بر آنان [نیز] به جای من [آدم نالایق] شری را مسلط گردان!»
🍀 الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم
نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب
ادامه دارد
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی_(گلواژه های اهل بیت ع)
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت سوم
🌺 در نقل دیگری آمده که صدای گریة علی علیه السلام بلند شد؛ به گونه ای که تا آن روز آن گونه گریه نکرده بود. عرض کردند: چه شده است که این گونه گریه می کنید؟ حضرت فرمود: در سجده دعا میکردم که لحظه ای خواب به چشمم آمد، دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «یَا اَبَا الْحَسَنْ طَالَتْ غَیْبَتُکَ فَقَدْ اِشْتَقْتُ اِلَی رُؤْیَاکَ فَقَدْ اَنْجَزَلِی رَبِّی مَا وَعَدَنِی فِیْکَ...؛[1] ای اباالحسن! دوری تو طولانی شده است. به راستی مشتاق دیدار تو هستم، پس به راستی پروردگارم برای من آنچه را در بارة تو وعده داده بود، حتمی کرد.»
[1]. بحارالانوار، ج 42، ص 194، ح 11.
49=48
ادامه دارد
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی_(گلواژه های اهل بیت ع)
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت چهارم
در شب نوزدهم، مولا آرام و قرار نداشت؛ هر لحظه بیرون می رفت، به آسمان نگاه می کرد و می گفت: به من دروغ گفته نشده و من نیز دروغ نمی گویم. این شب همان شب وصال است. این همان شبی است که حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وعده داده است؛ چنان که ابن حجر می گوید: «فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی قُتِلَ فِی صَبِیحَتِهَا عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ اَکْثَرَ الْخُرُوجَ وَ النَّظَرَ اِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ مَا کُذِّبْتُ وَ اَنَّهَا هِیَ الَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ.» و گاهی یس می خواند و آن گاه عرضه می داشت: «اَللَّهُمَّ بَارِکْ لی فِی الْمَوْتِ اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُونَ لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ اِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِِیمِ؛[2] خدایا! مرگ را مبارک گردان! ما از خدائیم و به سوی او می رویم. هیچ یاری و قدرتی نیست، مگر از خدای بلند مرتبه با عظمت.»
لحظه به لحظه بر اشتیاق مولا افزوده می شد و عرضه می داشت: «اَللَّهُمَّ قَدْ وَعَدَنِی نَبِیُّکَ اَنْ تَتَوَفَّانِی اِلَیْکَ اِذَا سَئَلْتُکَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ رَغِبْتُ اِلَیْکَ فِی ذَلِکَ؛[3] خدایا! پیامبرت به من وعده داد که به سوی خودت مرا دریافت می کنی، هنگامی که درخواست کنم. خدایا! و من [اکنون] مشتاق آمدن به سوی تو هستم.»
هیجان و اشتیاق به شهادت و ملاقات الهی حضرت آن قدر زیاد بود که خود می فرماید: هر کاری کردم راز مطلب را بفهمم نفهمیدم؛ «مَا زِلْتُ اَفْحَصُ عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْاَمْرِ وَ اَبَی اللَّهُ اِلَّا اَخْفَاهُ؛[4] پیوسته از سرّ و باطن این امر تفحص و جستجو کردم، ولی خدا ابا کرد، جز اینکه آن را پنهان کرد.»
آری، مولا در آن شب حال عجیبی داشت.
آن شب علی در سینه سودای دگر داشت تنها خدا از سوز و حال او خبر داشت
گام زمان آهسته بر روی زمین بود قلب زمین در اضطرابی آتشین بود
آن شب علی را حال و روز دیگری بود
در جان مولا ساز و سوز دیگری بود
آن شب علی عزم سفر کردن به سر داشت
زهرا سرشک غم به چشمان زین سفر داشت
آن شب محمد سخت دلتنگ علی بود مشتاق دیدار دل آرای علی بود
آن شب حسن را سینه اقیانوس غم بود
جان حسین آن شب پر از درد و الم بود
چشم علی، چشم انتظار اختران بود
جان علی مشتاق رضوان و جنان بود[5]
]. همان.
[3]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42، ص 252، ح 54.
[4]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 7.
[5]. منصور کریمیان، روزنامه رسالت، 18 رمضان، 1414، ص 2
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی_(گلواژه های اهل بیت ع)
AUD-20210501-WA0052.mp3
8.6M
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#مقتل_حضرت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#شب_قدر_و_معصومین
#استاد_تابعی_منش
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
49=64
شرح #ذکر جلیله اللهم العن قتلة امیرالمومنین(ع) خصوصا در شبهای #قدر
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
💢حمل کردن مولا به خانه و سوگوارى حضرت زينب كبرى (س) در شهر كوفه 💢
، مردم صداى شيون و عزايى را شنيدند كه در بين زمين و آسمان ندا داد: (قد قتل مرتضى تهدمت و الله اركان الهدى) صداى جبرييل امين است كه در غم امام المتقين صيحه مى زند كه على را كشتند والله، اركان هدايت را از بين بردند...
زينب صداى حزين امين وحى را كه مى شنود، در يك لحظه صيحه از دست دادن مادرش زهرا (س) برايش تداعى مى گردد.
در مسجد قامت به خون نشسته على (ع) را در گليمى نهاده و راهى منزل مى كنند. در فاصله اندكى كه به خانه مانده است، حضرت فرمودند: (فرزندام! مرا بگذاريد تا با پاى خودم وارد منزل گردم. نمى خواهم دخترم زينب متوجه اين وضع من گردد. )
(خصال ۳۶۵)
او گرد وجود پدر خويش همچون پروانه مى گرديد و از خرمن وجود او بهرها مى برد. در آخرين لحظات از پدر خويش اجازه خواست تا از او سئوالى بپرسد. امام او را در پرسيدن آزاد دانست و فرمود: (دخترم! هر چه مى خواهى بپرس كه فرصت كم است. )
زينب رو به پدر كرد و گفت:ام ايمن مى گويد: (من از رسول خدا شنيدم كه حسينم در نقطه اى به نام كربلا در روز عاشورا با لب تشنه شهيد
مى گردد) آيا نقل قول او صحيح است؟
امام فرمود: (آرى ؛ام ايمن درست مى گويد. اما من چيزى اضافه بر كلام او برايت نقل كنم. دخترم! روزى شما را از دروازه هيمن شهر كوفه به عنوان اسراى خارجى وارد مى نمايند كه شهر در شور و شعف موج مى زند، آن روز مردم، شهر را آذين مى بندند و با دست زدن و هلهله از آمدن شما استقبال كرده و شما را در گردش مى دهند
#منبع_خصال_ص_۳۶۵
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
💢 ضربت در سجده اول💢
پس آن ملعون به نزد آن ستون كه حضرت نماز مى كرد ايستاد، چون حضرت سر از سجده اول برداشت آن ملعون ضربتى بر سر آن حضرت زد درست در جاى ضربت عمرو بن عبدود آمد و پيشانى او را شكافت، پس حضرت فرمود: بسم الله و بالله و على ملة رسول الله، و گفت: برب الكعبه، يعنى
فايز و رستگار شدم به حق پروردگار كعبه. ( ارشاد ۱۶ و ۱۷ )
در محراب شهادت
چون مردم به نزديك آن حضرت رسيدند، ديدند در محراب افتاده است و خاك برمى گيرد و بر جراحت خود مى ريزد و اين آيه را مى خواند: (منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخرى) يعنى: از زمين خلق كردهام شما را، و به زمين بر مى گردانم شما را، و از زمين بيرون مى آوردم شما را بار ديگر، سپس فرمود: آمد امر خدا، و راست شد گفته رسول خدا. (ارشاد ۱۷ و ۱۶ )
لرزيدن زمين قبل از ضربت ابن ملجم،
شبيب ضربتى حواله آن حضرت كرد و بر طاق مسجد آمد، چون ضربت ابن ملجم به سر مبارك آن حضرت رسيد، زمين لرزيد و درياها طوفانى شد، درهاى مسجد به هم خورد، چون حضرت را برداشتند، رداى مباركش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مباركش كشيد و فرمود: اين همان وعده اى است كه خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول.
#منبع:ناسخ_التواریخ_جلد ۱ صفحه ۱۴۳
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
💢 پس از ضربت بر فرق على (ع)💢
خروش از ملايكه آسمانها و زمينها بلند شد، و باد سياه تندى وزيد كه هوا را تيره كرد. و جبرييل در ميان آسمان و زمين صدا زد
:
به خدا سوگند كه درهم شكست اركان هدايت، و تاريك شد ستاره هاى علم نبوت، و بر طرف شد نشانه هاى پرهيزگارى، و گسيخته شد عروة الوثقاى الهى، و كشته شد(ناسخ التواریخ جلد ۱ صفحه ۱۴۳)
دويدن فرزندان به سمت مسجد
زمانى كهام كلثوم جبرييل را شنيد، سيلى به صورت خود زد و گريبان چاك كرد، فرياد وااءبتاه، واعلياه، وا محمداه و واسيداه برآورد، پس حضرت امام حسن و امام حسين (ع) از خانه به سوى مسجد دويدند، ديدند كه مردم نوحه و فرياد مى كنند و مى گويند: وااماماه و وااميرالمؤ منيناه، به خدا سوگند كه شهيد شد امام عابد مجاهد كه هرگز براى بت سجده نكرده بود، و شبيه ترين مردم بود به رسول خدا (ص)
(خرایج جلد ۱ صفحه ۱۸۱)
چون آن دو مظلوم داخل مسجد شدند، فرياد واابتاه و واعلياه بر آوردند مى گفتند: كاش ما را مرگ در مى يافت و اين روز را نمى ديديم. چون به نزديك محراب آمدند، پدر بزرگوار خود را ديدند كه در ميان محراب افتاده است، و ابوجعده با جماعتى مى خواهند او را بلند كنند كه با مردم نماز بخواند، اما نمى تواند. حضرت اميرالمؤ منين (ع) امام حسن (ع) را به جاى خود گذاشت كه با مردم نماز گزارد، و خود نشسته نماز را
به اشاره ادا كرد، خون خود را بر روى خود مى ماليد و هر ساعتى به طرفى مى افتاد.
#منبع_خرایج_جلد ۱ صفحه ۱۸۱
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°