#شهید_سید_حسن_نصر_الله
باز امروز به لرز آمدم از سردی دی
حاج قاسم به نظر می رسدم پی در پی
دل دی بود و خبر داغ که می سوزاندم *
آتش افتاده در آن باغ که می سوزاندم
ناخودآگاه به این شعر رسیدم که در آن
گفته بودم کمی از غصه حاج قاسممان
دلم امروز شکست و به دل دی رفتم
باز ناخواسته سوی قدحی می رفتم
دل من گفت که باید به تو گویم پنهان
دردل های زیادی که ندارد درمان
به تو گویم که شروع خبر از داغ تو بود
وسط دی خبر از سوختن باغ تو بود
از همان روز که تو شصت و سه سالت شده بود
پیش چشمت همه دنیات ملالت شده یود
با پیمبر سر سِنت تو تفاهم کردی
اقتدا بر علی و پشت به مردم کردی
رمز این شصت و سه را باز نمی دانم من
در پی ابجد "محبوبه" و حیرانم من
چیست بین تو و زهرا که نمی دانم من
یادتان هست که این شعر شما بود اصلا ؟
بعد تو این دل ما داغ فراوان دیده
داغ گل های تو را در دل کرمان دیده
چند ماهی نگذشته که رفیق تو رسید
داغ آن یار وفادار و شفیق تو رسید
داغ ما تازه شد از داغ رئیسی حاجی
چشم ما خسته شد از درد نویسی حاجی
بعد شرمنده مهمان شده اند این مردم
بر هنیه همه گریان شده اند این مردم
حال اما چه بگویم که برادر دادی
خوش به حالت که نبودی علی اکبر دادی
جای تو ما کمر از داغ شکستیم امروز
ما که دلبسته انگشتر و دستیم هنوز
آه اما تو ندیدی که برادر افتاد
تو ندیدی که دو دست از گل پیکر افتاد
جانیان قرعه به ضاحیه زدند و لبنان
بعد از اسماعیل و قربان به منای ایران
خوش به احوال شما که همگی هم سنید
چیست که بر سر این سن همه گل می چینید
نسل خونخوار به خوناب دوباره تشنه ست
جای بازی به تن نازک طفلان دشنه ست
باز میدان شده در کام یزید ملعون
شده قانون حقوق بشر آغشته به خون
نه چنین نیست که تاریخ شود تکراری
حسرت کرب و بلا مانده به خون ها جاری
وای اگر حکم ولی آید و آخر آمد
بر شهادت طلبان فرصت دیگر آمد
ملت آرام نگیرد که ولی تنها نیست
کوفه تکرار نگردد که علی تنها نیست
زینت کریمی نیا
*اولین شعری که در عزای حاج قاسم نوشتم با مطلع خبر آمد خبری داغ که می سوزاند
http://eitaa.com/sheydayezeynab