#امام_علی_علیه_السلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
#مهدی_مدانی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
( لا فتی الّا علی )
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
#مهدی_مردانی
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#غزل_پیوسته
#میلاد_امام_رضا_علیه_السلام
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
_______🕊🕊🕊__________
دارد هوایی می شود حالِ کبوترها
با تو چه نورانیست اقبالِ کبوترها
وقتی که دورِ مرقدِ خورشید میگردند
خورشید میآید به دنبالِ کبوترها
از چوبپَرهایی که خُدّامِ حرم دارند
دیدم کرامت تا پر و بالِ کبوترها
باران نمیبارد ولی با چشمهایِ خیس
بارانی است اوضاع و احوالِ کبوترها
آنقدر خوبی دیدهام که عبدتان باشم
مثلِ کبوترهایِ گنبد جَلدتان باشم
مثلِ کبوترهایِ صحنِ پاکِ خورشیدم
دنیا عزیزم کرد تا دورِ تو چرخیدم
دور از حرم تاریک و سرد و بیرمق بودم
امّا همین که آمدم پیشِ تو تابیدم
افتاد عکسم در دلِ آئینهکاریها
خود را کنارِ یار در باغِ جَنان دیدم
طعمِ عسل را خوب فهمیدم از آن لحظه
که قسمتم بود و ضریحِ عشق بوسیدم
حالا همین بوسه برایِ من شده رویا
یادِ ضریحت میکند بیچارهام یارا
از دور چشمم زائرِ گلدستههایِ توست
چه خوب چه بد این غلامِ تو برایِ توست
رویایِ شیرینِ شب و روزِ گدایِ تو
قدرِ دو رکعت خلوتی پایینِ پایِ توست
دلشورهیِ ماهِ محرّم کشته نوکر را
شرطِ زدن بر سینه میدانم رضایِ توست
بیتابِ ظهرِ اربعینم از همین حالا
اصلاِ هَلابیکُم لِزُوّارِ... نوایِ توست
امضا بزن حکمِ مرا اِی دارو و درمان
سلطانِ عالم یارضا جانیم سَنَه گوُربان
عطشانِ جامِ آبِ سقّاخانهیِ یارم
به صاحبِ این گنبد و پرچم بدهکارم
کاری نکردم که بگویم نوکرت هستم
رخصت بده تنها بگویم دوستَت دارم
آرامشِ من خواهشِ هر روزهام این است
بگذار صورت بر ضریحِ یار بگذارم
عیدیِ جشنِ تو زیارت با دلی آرام
هر جا که دلواپس شدم یادِ علمدارم
دلواپسِ طفلِ رباب است و زمین خورده
با ندبهیِ اهلِ حرم امُّالبنین
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#غزل_پیوسته
#پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام #ایهاالناس_بدانید_قرارم_حسن_است
#شاعر_حسین_ایمانی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
"""""""""""◇🏴◇""""""""""
بِحمداللّهِ وَالمِنَّه غلامِ کویِ سلطانم
در این صحن و سرا خدمتگذارم با عزیزانم
گرفته دستِ من را تا زمین خوردم علمدارش
گِره که میخورد کارم برایش روضه میخوانم
پَشیزی را بدونِ روضه از دنیا نمیخواهم
خراباتی شدم بیچارهیِ آوایِ ویرانم
حسینی میشوم با این دمِ شاهِ کرم امشب
حسنجانم حسنجانم حسنجانم حسنجانم
الا یا اَیّهاَالسّاقی حسن در این حرم داری
رها کن عمّه دستم را که شد وقت علمداری
عمو نَه گوشهیِ گودال بابا گیر افتاده
منم از نسل سردارِ جمل پس باورم داری
شهادت میدهم رویایِمن غیر از شهادت نیست
نباید از مسیرِ سر سپردن تو بَرم داری
کریمِ ابن کریمِ ابن کریم از خیمه میآید
پسر داری سِپر داری عمو سرباز هم داری
عمو جان میدهم تا که نبینم برقِ خنجر را
نبینم ضربههایِ خنجرِ کهنه پسِ سر را
نبینم نیزه میکوبد سنان رویِ دهان تو
نبینم با عصایش میزند پیری سر و پر را
نبینم بر سرِ عمّامه و پیراهنت دعواست
نبینم میکشد چنگِ حرامی آه معجر را
نبینم بر سرِ نیزه سری را حرمله بسته
نبینم میزند پایِ همان سرنیزه مادر را
به رویِ سینهات جان دادم و جانم حسن گفتی
دمِ جان دادن من العجل یابنالحسن گفتی
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°