─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#مخمس_ترکیب
#روضه_پایان_صفر
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کردو رفت
توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت
برحرم هردم نگاه از روی حسرت کردو رفت
تا دَمِ آخر ، اشــــاره بر ولایـت کرد و رفت
با اشــــاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت
حرمت قرآن و عتــرت بعـدِ پیغمبــر شکست
قلب زهــرا از دو دست بسـتهٔ حیدر شکست
عالم امکــان برای حضـرت طاها گریست
چشم پاک مصطفا بر غربت مولاگریست
آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست
یاد داغ مجـتبــا با زینـب کبــرا گریست
لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشــورا گریست
دید زهـرا پشت در بابا صدایش می زند
نالهٔ زهـرا دلــش را سـخت آتش می زند
از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته
پشت آن در سینـهٔ سوزان مادر سـوخته
آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیـــدر سوخته
داغ بابا دیده ، پشـت در مکــرر سوخته
آسمـــان از غــــربت آل پیمبــــر سوخته
اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است
رمز اثــبات ولایت در قیام فاطمه است
ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت
دست نامـردی به روی صورت مادر گرفت
هـالهٔ نیلـی تمـــام یــاس را در بر گرفت
آسمان شد تیره،نور ازچشم مادر پر گرفت
چشمهـای مجتـــبـی با اشـکهــای تر گرفت
غـربت کوی بنی هاشم حســن را پیر کرد
قلب او را اینچنیــن از زندگانی سیر کرد
ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم
ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم
پرچم سبزت همیشه ســایه دارد بر سرم
تا ابد با عشــق می مانیم پای این عَـلَـم
جان به قـربان کریمی که ندارد یک حرم
گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا
می شــود راه بقـیــع ، آزاد مثـــل کــربلا
در کرامت ،خوان تو گستـرده گویا از ازل
خوی زیبا ،روی زیبای تو شد ضرب المثل
شـد پیـام صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل
در شجـاعت قاسمت شدوارث شیـر جمل
یادگارت مرگ را نوشیـد اَحلـیٰ مِنْ عسل
کربلا شد جـای تو، قاسم ، هوادار حسین
یادگـار دیگـرت شــــد آخـرین یار حسین
بودی عمـری بین مردم ظاهراً ،ـاما غریب
در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ،غریب
پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ،غریب
زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب
آه ای تنهــاترین ســردار در دنـیـا ، غریب
غربت وتنهایی ات مارا پریشان کرده است
جمـع ما را زائــر شـاه خراسان کرده است
حضرت شمس الشموس!آیاپناهم می دهی؟
در حریم وآستان خویــش راهم می دهی؟
سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهــم می دهی؟
نامه ای ، خط امانی ، بر گـناهم می دهی؟
یا امیــن الله ! اذنِ بـارگاهـم می دهی ؟
دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی
آهـوی گـــم کرده راهی را ضمـانت میکنی
آخـر ماه صفـــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟
تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر
شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر
سوختــی در حجـرهٔ تنهـایی از سوز جگر
داغ تو بر جان اِنس و جان عالـم زد شَرَر
روضه میخواندی به یادغربت جدغریب
ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب
لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید
باحضورش روح تازه بر دل وجانت دمید
تا تو را لب تشنه وتنها میان حجـره دید
سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید
رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید
بـود اگـر اینــجا ســرِ بابا به زانـوی پسـر
کربـلا ، رأس پسـر بــوده بـه زانوی پدر
شعر:رقیه سعیدی (ڪیمیا)_۱۴٠۱/۷/۲
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد.
|↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز
─┅═༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═┅─
هدایت شده از کانال اشعار رقیه سعیدی(کیمیا)
به نام خدا
#مخمس_ترکیب
#روضه_پایان_صفر
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کرد و رفت
توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت
برحرم هردم نگاه از روی حسرت کرد و رفت
تا دَمِ آخر ، اشاره بر ولایـت کرد و رفت
با اشـاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت
حرمت قرآن و عتــرت بعــدِ پیغمبــر شکست
قلب زهــرا از دو دست بســتهٔ حیدر شکست
عالم امکــان برای حضرت طاها گریست
چشم پاک مصطفی بر غربت مولاگریست
آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست
یاد داغ مجـتبـی با زینـب کبــرا گریست
لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشـورا گریست
دید زهــرا پشت در بابا صدایش می زند
نالهٔ زهــرا دلــش را سـخت آتش می زند
از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته
پشت آن در سینـهٔ سـوزان مادر سوخته
آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیــــدر سوخته
داغ بابا دیده ، پشـت در مکـــرر سوخته
آسمـــان از غــــربت آل پیمبـــــر سوخته
اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است
رمز اثبات ولایت در قیام فاطمه است
ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت
دست نامردی به روی صورت مادر گرفت
هـالهٔ نیلـی تمــام یــاس را در بر گرفت
آسمان شد تیره،نور ازچشم مادرپر گرفت
چشمهـای مجتبـی با اشـکهــای تر گرفت
غـربت کوی بنی هاشم حسـن را پیر کرد
قلب او را اینچنین از زندگانی سیر کرد
ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم
ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم
پرچم سبزت همیشه سـایه دارد بر سرم
تا ابد با عشـق می مانیم پای این عَـلَـم
جان به قربان کریمی که ندارد یک حرم
گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا
می شــود راه بقیــع ، آزاد مثـــل کــربلا
در کرامت ، خوان تو گستـرده گویا از ازل
خوی زیبا ، روی زیبای تو شد ضرب المثل
شـد پیـام صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل
در شجـاعت قاسمت شد وارث شیـر جمل
یادگارت مرگ را نوشیـد اَحلـیٰ مِنْ عسل
کربلا شد جای تو، قاسم ، هوادار حسین
یادگـار دیگرت شــد آخـرین یار حسین
بودی عمـری بین مردم ظاهراً ، اما غریب
در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ، غریب
پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ، غریب
زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب
آه ای تنهــاترین ســردار در دنیـا ، غریب
غربت وتنهایی ات ما را پریشان کرده است
جمـع ما را زائر شـاه خراسان کرده است
حضرت شمس الشموس!آیا پناهم می دهی؟
در حریم وآستان خویش راهم می دهی؟
سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهم می دهی؟
نامه ای ، خط امانی ، بر گناهم می دهی؟
یا امیــن الله ! اذنِ بـارگاهـم می دهی ؟
دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی
آهـوی گم کرده راهی را ضمـانت میکنی
آخـر ماه صفــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟
تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر
شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر
سوختــی در حجــرهٔ تنهـایی از سوز جگر
داغ تو بر جـان اِنس و جان عالـم زد شَرَر
روضه میخواندی به یادغربت جد غریب
ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب
لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید
با حضورش روح تازه بر دل وجانت دمید
تا تو را لب تشنه و تنها میان حجـره دید
سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید
رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید
بـود اگـر اینــجا سـرِ بابا به زانـوی پسـر
کربـلا ، رأس پسـر بــوده به زانوی پدر
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (ڪیمیا)
۱۴۰۱/۷/۲
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#مخمس_ترکیب
#روضه_پایان_صفر
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کردو رفت
توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت
برحرم هردم نگاه از روی حسرت کردو رفت
تا دَمِ آخر ، اشــــاره بر ولایـت کرد و رفت
با اشــــاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت
حرمت قرآن و عتــرت بعـدِ پیغمبــر شکست
قلب زهــرا از دو دست بسـتهٔ حیدر شکست
عالم امکــان برای حضـرت طاها گریست
چشم پاک مصطفا بر غربت مولاگریست
آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست
یاد داغ مجـتبــا با زینـب کبــرا گریست
لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشــورا گریست
دید زهـرا پشت در بابا صدایش می زند
نالهٔ زهـرا دلــش را سـخت آتش می زند
از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته
پشت آن در سینـهٔ سوزان مادر سـوخته
آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیـــدر سوخته
داغ بابا دیده ، پشـت در مکــرر سوخته
آسمـــان از غــــربت آل پیمبــــر سوخته
اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است
رمز اثــبات ولایت در قیام فاطمه است
ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت
دست نامـردی به روی صورت مادر گرفت
هـالهٔ نیلـی تمـــام یــاس را در بر گرفت
آسمان شد تیره،نور ازچشم مادر پر گرفت
چشمهـای مجتـــبـی با اشـکهــای تر گرفت
غـربت کوی بنی هاشم حســن را پیر کرد
قلب او را اینچنیــن از زندگانی سیر کرد
ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم
ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم
پرچم سبزت همیشه ســایه دارد بر سرم
تا ابد با عشــق می مانیم پای این عَـلَـم
جان به قـربان کریمی که ندارد یک حرم
گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا
می شــود راه بقـیــع ، آزاد مثـــل کــربلا
در کرامت ،خوان تو گستـرده گویا از ازل
خوی زیبا ،روی زیبای تو شد ضرب المثل
شـد پیـام صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل
در شجـاعت قاسمت شدوارث شیـر جمل
یادگارت مرگ را نوشیـد اَحلـیٰ مِنْ عسل
کربلا شد جـای تو، قاسم ، هوادار حسین
یادگـار دیگـرت شــــد آخـرین یار حسین
بودی عمـری بین مردم ظاهراً ،ـاما غریب
در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ،غریب
پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ،غریب
زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب
آه ای تنهــاترین ســردار در دنـیـا ، غریب
غربت وتنهایی ات مارا پریشان کرده است
جمـع ما را زائــر شـاه خراسان کرده است
حضرت شمس الشموس!آیاپناهم می دهی؟
در حریم وآستان خویــش راهم می دهی؟
سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهــم می دهی؟
نامه ای ، خط امانی ، بر گـناهم می دهی؟
یا امیــن الله ! اذنِ بـارگاهـم می دهی ؟
دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی
آهـوی گـــم کرده راهی را ضمـانت میکنی
آخـر ماه صفـــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟
تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر
شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر
سوختــی در حجـرهٔ تنهـایی از سوز جگر
داغ تو بر جان اِنس و جان عالـم زد شَرَر
روضه میخواندی به یادغربت جدغریب
ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب
لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید
باحضورش روح تازه بر دل وجانت دمید
تا تو را لب تشنه وتنها میان حجـره دید
سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید
رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید
بـود اگـر اینــجا ســرِ بابا به زانـوی پسـر
کربـلا ، رأس پسـر بــوده بـه زانوی پدر
شعر:رقیه سعیدی (ڪیمیا)_۱۴٠۱/۷/۲
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد.
|↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز
─┅═༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═┅─
هدایت شده از گلواژههاے اهلبیت (؏)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#مخمس_ترکیب
#روضه_پایان_صفر
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روح ختم المرسلین آهنگِ هجرت کردو رفت
توصیـه بر حرمت قرآن و عترت کرد و رفت
برحرم هردم نگاه از روی حسرت کردو رفت
تا دَمِ آخر ، اشــــاره بر ولایـت کرد و رفت
با اشــــاره از غـدیر خُم حکایت کرد و رفت
حرمت قرآن و عتــرت بعـدِ پیغمبــر شکست
قلب زهــرا از دو دست بسـتهٔ حیدر شکست
عالم امکــان برای حضـرت طاها گریست
چشم پاک مصطفا بر غربت مولاگریست
آتشِ در را تصور کرد و با زهــرا گریست
یاد داغ مجـتبــا با زینـب کبــرا گریست
لحظهٔ آخــر بیاد ظهــر عاشــورا گریست
دید زهـرا پشت در بابا صدایش می زند
نالهٔ زهـرا دلــش را سـخت آتش می زند
از هجوم شعله های فتنه،یک در سوخته
پشت آن در سینـهٔ سوزان مادر سـوخته
آیـه هـــای کوثـــر قرآنِ حیـــدر سوخته
داغ بابا دیده ، پشـت در مکــرر سوخته
آسمـــان از غــــربت آل پیمبــــر سوخته
اصل ایثارودفاع ازحق بنام فاطمه است
رمز اثــبات ولایت در قیام فاطمه است
ناگهان درکوچه ای باریک طوفان درگرفت
دست نامـردی به روی صورت مادر گرفت
هـالهٔ نیلـی تمـــام یــاس را در بر گرفت
آسمان شد تیره،نور ازچشم مادر پر گرفت
چشمهـای مجتـــبـی با اشـکهــای تر گرفت
غـربت کوی بنی هاشم حســن را پیر کرد
قلب او را اینچنیــن از زندگانی سیر کرد
ای کریم بن کریم ای سفــره دار محتــرم
ما گداییم و شمـا سلـــطان و آقــای کرم
پرچم سبزت همیشه ســایه دارد بر سرم
تا ابد با عشــق می مانیم پای این عَـلَـم
جان به قـربان کریمی که ندارد یک حرم
گنبد وگلدسته می سازیم باصحن و سرا
می شــود راه بقـیــع ، آزاد مثـــل کــربلا
در کرامت ،خوان تو گستـرده گویا از ازل
خوی زیبا ،روی زیبای تو شد ضرب المثل
شـد پیـام صـبر تو حَـیِّ عَلـیٰ خَیرِ العَمَـل
در شجـاعت قاسمت شدوارث شیـر جمل
یادگارت مرگ را نوشیـد اَحلـیٰ مِنْ عسل
کربلا شد جـای تو، قاسم ، هوادار حسین
یادگـار دیگـرت شــــد آخـرین یار حسین
بودی عمـری بین مردم ظاهراً ،ـاما غریب
در میـان لشکــرت بی یاور و تنهـا ،غریب
پای منبر در هجـوم طعنـــهٔ اعــدا ،غریب
زندگــی کردی کنـار همسـرت حتی غریب
آه ای تنهــاترین ســردار در دنـیـا ، غریب
غربت وتنهایی ات مارا پریشان کرده است
جمـع ما را زائــر شـاه خراسان کرده است
حضرت شمس الشموس!آیاپناهم می دهی؟
در حریم وآستان خویــش راهم می دهی؟
سرفرودم،لحظه ای اذن نگاهــم می دهی؟
نامه ای ، خط امانی ، بر گـناهم می دهی؟
یا امیــن الله ! اذنِ بـارگاهـم می دهی ؟
دلخوشم وقتی خودت اینگونه دعوت میکنی
آهـوی گـــم کرده راهی را ضمـانت میکنی
آخـر ماه صفـــر کــردی چرا عــزم سفــر ؟
تا عبــا بر ســر کشیدی زندگی آمد به سـر
شد اباصـلت از عبا و حال و روزت باخبر
سوختــی در حجـرهٔ تنهـایی از سوز جگر
داغ تو بر جان اِنس و جان عالـم زد شَرَر
روضه میخواندی به یادغربت جدغریب
ناله می زد همصـدا با ناله ات ابن شبیب
لحظـهٔ آخـر جـوادت بر سـرِ بالیــن رسید
باحضورش روح تازه بر دل وجانت دمید
تا تو را لب تشنه وتنها میان حجـره دید
سوخت بالای سرت با ناله آه از دل کشید
رفتنت را دیدو با بی صبری ازتو دل برید
بـود اگـر اینــجا ســرِ بابا به زانـوی پسـر
کربـلا ، رأس پسـر بــوده بـه زانوی پدر
شعر:رقیه سعیدی (ڪیمیا)_۱۴٠۱/۷/۲
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاًجایز نمیباشد.
|↲ڪانال:گلواژه هاے اهل بیت (؏)نشر اشعار بروز
─┅═༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═┅─