هدایت شده از شمس (ساقی)
#منفعت_طلب
نان میخوری! ز سفرهی مردم؛ حلال تو؟ ـ
آیا شود؟... نه نه!... شود آن نان ، وبال تو
وقتی که درد فقر ، نداری ، نمیکند ـ
فرقی ، ملال و محنت مردم به حال تو
هر روز ِ اهل درد ، به غم طی شود ولی
در عیش و عشرت است همه ماه و سال تو
بیچاره در جدال یکی لقمه نان بوَد
اما بگو برای چه باشد ، جدال تو ؟
هر روزمان گذشت به نانی ز خون دل
سهم طعام دیگر ما نیز ، مال تو
هر آدمی به غیر تو را دیدهایم ما
اما ندیدهایم کسی را ، مثال تو
چون میکنی ز توشهی این مردم احتکار
انسان ندیده هیچ کسی ، با خصال تو
شغل شریف اگرچه ندارد درآمدی
دارد شرف به ثروت و بر اشتغال تو
آن جا که میخرند گهر را ؛ نمیخرند ـ
آن صیرفان به قدر پشیزی ـ سفال تو!
سررشتهی امید ِ همه بر خدا رسد
ماندم که بر چه کس برسد اتصال تو
هرچند حاکمی و کنی حکمِ دل ، ولی
هرگز گمان مکن که بَرنده است خال تو
ای منفعت طلب که زنی حرص روز و شب
آخر کند تباه ، تو را ، ابتذال تو
غَرّه مشو اگر که تو را صبح دولت است
چون زود میرسد به خدایت ، زوال تو
تا فرصتی توراست به خود آی و مَرد باش
ترسم از آن دمی که شود طی ، مجال تو
امشب زدم تفأل حافظ ، چه خوب بود
اما به جز ملال ، ندیدم به فال تو
(ساقی) اگرچه منفعتی در حرام هست
این منفعت ولی نرسد ، بر حلال تو
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi