هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
#تضمین_غزل_همای_رحمت
#امیرالمومنین
#عید_غدیر
(سروش عرفان)
سحر از سروش عرفان بشنیدم این ندا را
که رسید ساقی جان مِیِ جام هل أتی را
ز خم غدیر عشقت!... بزدم مِی ولا را
(علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسَوا فکندی همه سایهی هما را)
چو علیست مظهر حق به حقیقتش ولی بین
همه حکمت خدا را ز رخش تو منجلی بین
ز غدیر خم مپرسش ، ز کمالش اوّلی بین
(دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من ، بخدا قسم خدا را)
اگرش خدا بخوانم ، بجز او خدا نماند
وگرش خدا ندانم ، ز خدا جُدا نماند
وگرش جدا شناسم ، اثری بجا نماند
(بخدا که در دو عالم ، اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرِ چشمۀ بقا را)
تویی آنکه خصم گفتت: به خم غدیر بَخ بَخ
تویی آنکه عالمی را ، ز فراق توست آوخ
تویی آنکه بی ولایت! صف جنت ست برزخ
(مگر ای سحاب رحمت! تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد ، همه جان ماسوی را)
چو حریم جانفزایش به شَه و گداست مأمن
سر کوی دلربایش ، سر بندگی بیفکن
به صف نعال آن شه، بکن از خلوص مسکن
(برو ای گدای مسکین! در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را)
علی آن شهی که جودش چو خدای حیّ ذوالمن
علی آنکه بذل مهرش بدهد به خصم مأمن
به جز از علی که خواهد ز پسر نجات دشمن
(به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا)
به جز از علی که گردد متبرّی از شوائب
به جز از علی که باشد همه عمر در نوائب
به جز از علی که سازد شب و روز با مصائب
(بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را)
به رکوع، پیش فضلش فضلا و سرفرازان
به سجود ، پای زهدش عرفا و بی نیازان
شده محو طاعت وی فقها و نکته سازان
(چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که به سر برد وفا را)
حَسنات خُلق او را نتوان نگفت و نشنفت
لمعات فیض او را نتوان به خُفیه بِنهفت
که به عِلم و فضل و تقوا بخدا نباشدش جفت
(نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیّرم چه نامم؟ شه ملک لافتی را)
چو علی بوَد به عالم شه کشور امامت
همه گه کند تفقد ، همه گه کند کرامت
نظر بلند سِیرش ، چو بوَد نعیم نعمت
(به دوچشم خونفشانم هله... ای نسیم رحمت!
که ز کوی او غباری ، به من آر توتیا را)
علی ای فدایی حق! سر و جان من فدایت
که بقای هر دوعالم ، همه هست در بقایت
به نوید عفوّ ایزد ، دو جهان به اتّکایت
(به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را)
علی ای طبیب وحدت به شفای دردمندان
علی ای سروش رحمت به ندای پای بندان
علی ای سراج رأفت به سرای دل نَژَندان
(چو تویی قضایگردان، به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان! رهِ آفت قضا را)
به وجود بی مثالش ، بنموده فخر آدم
ز مَحاسن خصالش بستوده نیک خاتم
دوجهان به پیش فضلش به مَثل چو قطره و یَم
(چه زنم چو نای ، هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر ، بنوازد این نوا را)
چو علی به مُلک هستی بوَدش مقام شاهی
بنموده ذات باری ، به فتوّتش گواهی
چو لسان غیب هرشب بوَدم چنین مباهی
(همه شب درین امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی... بنوازد آشنا را)
هله (شمس قم) ز هجرش شده دل ز غم لبالب
ز شرار نالهی دل ، تن و جان فتاده در تب
شده هر سَحر نوایم ، ز غم تو ذکر یارب
(ز نوای مرغ یاحق ، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش ست (شهریارا)
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
خاطرات عینی طواف در سفر زیارتی خانه خدا
بخاطر ایام حج
بامن طواف میکرد باغی پر از تمنا
یک اسمان ستاره
چشمی همه تماشا
دستان پر نیازی بر استان کعبه
احساس اشتیاقی چون آتشی سراپا
-----------
بامن طواف میکرد
گامی صبور ولرزان
بال وپری شکسته در طول راه هجران
پروانه ای که از شوق گرد وصال می گشت
روشن دلی که میدید ایات سبز قرآن
---------------
بامن طواف میکرد
۰گلدان سبز حاجات
ذکریپر از ترنم از آیه ی مناجات
مرغی قفس شکسته محرم بکوی دلدار
فریاد پر سکوتی از
کوچه های ایات
------------------
بامن طواف می کرد
گلدسته های ایوان
چندین پرنده ی شاد
برقبله گاه ایمان
پیری گرفته بردوش
با چهره ای خزانی
آیینه ی زلالی درپیش روی جانان
-----------------
بامن طواف میکرد
هر ذره در کناری
هرلحظه باوری بود
از اشک وبیقراری
بامن طواف میکرد بس چشمه های جاری
بامن طواف می کرد یک عمر سرسپاری
شعر: صدیقه شاداب نیک
استان البرز
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#سرود_ولادت_حضرت_امام_هادی_ع
#سبک: ازصلابت ملت وارتش و،،،
#کانال_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
شد ولادت حضرت هادی آن امام ما
لحظه لحظـه بر تربت سامرا سلام ما
در زمین و آسمان سرور وشادی است
عشـــق ما تولــــد امـــــــام هادی است
ابن و الرضا خوش آمدی ابن الرضا(2)
دیده ام بود بر عطای او
جامعه بخوان با نوای او
دلم همیشه در آن وادی است
امام من حضــــرت هادی است
عید میلادش مبارک باد
حضرت علی النقی جان ما فدای تو
از زیارت جامعـــــه میرســــد نوای تو
هر کجا که دم زنم صفا و شور توست
هر مفاتيح الجـنان کلام و نور توست
ابن و الرضا ،خوش آمدی ابن الرضا(2)
مهر تو بود در سرشت من
سامرای تو شد بهشت من
اگر گدایــم گدای توام
من عاشق سامرای توام
عید میلادت مبارک باد(2)
ای مدافعان حرم یا حسین صدا کنید(2)
از برای زینب همه جان خود فدا کنید
رمز ما بود به خان طومان و در حلب
کلــــــــنا فــــداک یا عـقیله العــــــرب
راه شما ره حسین است و زینت(2)
این بـود تمام پیام ما
بر شهید بی سر سلام ما
به یاد جمله شــــهیدان همه
حسین حسین بر لبم زمزمه
https://telegram.me/navayegharib110
شعر: یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
تقدیم به امام هادی علیه السلام
هادی شدی تا بر دو راهی ها نمانیم
مصباح گشتی در سیاهی ها نمانیم
ابن الرضا باشی ، خودت خورشید هستی
بر صد هزاران مشتری ناهید هستی
باشی علی انگار دیگر کهکشانی
یک حلقه وصل زمین و آسمانی
بر ابر فرمان می دهی باران ببارد
اذن خدا در خانه ات مهمان بیارد
کهف الوری اولی الحجی ذوی النهایی
جامع ترین دیوان عشق شعر هایی
این جامعه آنقدر در معنا کبیره ست
حافظ به کرمانِ تو شعرش مثل زیره ست
کل شریفِن طاءطاءَ پیش نگاهت
هر با تکبر سایه گیرد از پناهت
بر سامرایت سر دهد هر شاعری که
یک بار طعم آن چشیده زائری که
از کربلا قصد عزیمت کرده سوی
ایران و دارد با دل خود گفتگوی
اینکه چه سوغاتی برد با خود به مقصد
از عطر اینجا می برد با خود به مشهد
دلبند تر از کاظمین اینجا برای
خورشید هشتم هست و اینجا هست جای
حاجت گرفتن از امام عصر حتما
آقا چگونه بگذرم از حاجتم من؟
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
(عید غدیر خم مبارک باد.)
#مدح
#امیرالمؤمنین
#عید_ولایت
#عید_غدیر_خم
(ولی الله)
تا محمّد"ص" دست مولا را گرفت
در "غدیرخم" ـ ولایت ـ پا گرفت
گشت "مولا" جانشینِ مصطفیٰ
شیعه آن جا ، دامن مولا گرفت
نور یزدان گشت بر وی منجلی
مِهر او در جان عالم، جا گرفت
بود چون مبهوت ، در ذاتِ خدا
ذات حق در ذات او مأوا گرفت
آن امام متقین از دست حق
تاج "فضّلنا" ز "کرّمنا" گرفت
شد "ولی اللّه" بر روی زمین
گرچه حکم کل مافیها گرفت
چون علی حقست و جز او نیست حق
از حقیقت، او ز حق امضا گرفت
تا که طغرای "امیرالمؤمنین"
از علی عالی اعلا گرفت
گفت دشمن گرچه بَخّن یا علی
دشمنی از آن زمان ، بالا گرفت
فتنه ها کردند از بعد غدیر
عالَم اسلام را ، بلوا گرفت
تا خلافت را پلیدی روسیاه
از علی آن شاه بیهمتا گرفت
دین ختم المرسلین از بعد آن
زشتی از آن رذل بدسیما گرفت
پستی و نامردمی از آن زمان
در میان مسلمین ، معنا گرفت
عاقبت دست خدا از آستین :
شد برون و راه بر اعدا گرفت
حق بجای خود نشست از لطف حق
حقِ خود را زآن سه تن رسوا گرفت
پرچمی که دست ظلم افتاده بود
مرتضی آن را ، به استیلا گرفت
خشک شد مرداب های تَف زده
دشت دین را وسعت دریا گرفت
موجی از دریای شیعه شد بلند
که خروشش پهنه ی دنیا گرفت
ای خوشا آنکس که در قول و عمل
درس ، از آن شاهِ عدل آرا گرفت
(ساقیا) هرکس خمار عشق گشت
مستی از خمخانه ی مولا گرفت.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
"عیـد غـــدیــر خم مبارک باد"
ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا
#مسمط
علـى ای فــدایـی عشـق حــق!
سر و جـان فــدای تو یـا علـی!
کـــه بقـــای عـــالمـیـــان بُـــوَد
همـه از بـقـــــای تــو یـا علــى!
دو جهــان و خِلقـت مــاخَلَـــق
بـــوَد از ولای تــــو یــا علـــی!
نه عجـب اگـر که بـه مــدح تو
زده دم خـــدای تـو یــا علــی!
کـه مــدیـــح ذات خـــدا بــوَد
بخــــدا ســزای تــو یــا علــی!
بشر از مدیـح تو عـاجـز است
اگــرش خــدا ، نــدهــد مـَــدد
خـِـرد از ثنــای تو قـاصر است
اگــرش کمــک ، نکنـــد صمـَــد
سخـــن از بیـــان ِ مقــــام تــو
شده غـــرق حیـــرتِ لا تُعـَـــد
که به شـأن ذات تو گفته حـق
حـَسَــنـات و مِـدحـت لایـُـــرَد
بخــــدا روا بـــــوَد ار خـــــدا
بـکـنـــد ثنــــای تــو یـا علــى!
ز مـدیــح ذات و صفـــات تــو
شده عقــل خلـق زمـانـه مـات
کـه بیــان وصف صفـــات تــو
نبـــوَد قـــریـــن ِ مقــــام ذات
ز علـــوّ ِ فضــل و کمــــال تــو
متـحیــــر آمــــده کــائـنـــــات
چو ثنـــای قــدر و جــلال تــو
دو جهـان ز فتـنه دهد نجــات
بجــز آن کسی که نسـوده سر
بــه در ِ ســرای تـــو یـا علــی!
تــویــی آن ولــی جهـــانگشـا
که جهــان بـوَد به تو پــایــدار
تـویـی آن یگانه ی حــق ســتا
کـه حقــایـق از تو شد آشکــار
تــویـی آن وحیــد مـوحــدیـن
تــویـی آن موحــد حق شعــار
تــویـی آن امیـــر سریــر دیـن
تـویی آن مُسبّب هشت و چـار
کــه فـــــراز دوش نبــی بـــوَد
اثـــــر دو پــــای تـو یــا علــی!
تــویـی آنکه زهـــد و دیـانتـت
شـده رهنمــــای مـــوحــــدیـن
تـویـی آنکه منطق و حکمتـت
شده مَشی و سرخط اهل دین
تـویـی آنکــه نهــــج بــلاغتـت
شــده نهــــج طــاعـت متّقیـن
تـویـی آنکــه پنــــد حقیـقتـت
شـده درس مکتـب نــاصحیـن
تــویـی آنکـــه لایـــق تـو بــوَد
سخــن خــــدای تــو یـا علــی!
چو بخواست خـالـق لـم یــزل
نظری به خــود کنــد از کمــال
بـه عیــان چو آینــــه بـایـدش
علیاش شد آینـــه ی خصــال
به علـى نظـر کن و حــق ببـین
ز کمـــال و مــرتبـت و جـــلال
کــه علــیست آینـــه ی خـــدا
به خـــدای خـالـق ذوالجـــلال
بخــدا که صـورت حـق عیــان
بـــوَد از لقــــای تــو یـا علــی!
على ای خلاصه ی کاف و نون
کــه فلـک بــوَد بـه اطــاعـتـت
علــى ای عصــاره ی مـایکــون
کــه ملـک متـــابـــع طــاعـتـت
علــى ای حقـیــقـت بنـــدگــی
کـه جهـــان رهیــن عبـــادتــت
علــى ای نتـیجـــه ی مـاخَلــق
کــه بشــر ، طفیـــلی حکمتـت
علــى ای کــه خـِلقــت مـاسَـوا
نـبــــوَد ســوای تـــو یـا علــی!
به خــدا قسـم کـه به غیـر تـو
نکـنــــم بــه نقطــــهای اتکــــا
کـه منـــم به لطـف تــو متّکـی
تـــو ز رأفـتـــم شــده متـّکــــا
نــــزنـــم دم از دگــــری مگـــر
کـه به مـِدحـت ِ تـو کنــد ثنـــا
نکنـــم نظـــر بـه کسـی مگـــر
که تــو اش نظــر کنی از وفــا
به خــدا قسم کـه همیـشه دم
زنــــم از ولای تـــو یــا علــی!
منـــم آن کهـیــنه غــــلام تـــو
کـــه بــه آرزوی تــو زنــــدهام
بـــه در ِ ســـرای تـــو خســروا
ز خلـوص، چــاکــر و بنـــدهام
بــه ره ِ وصــــال تــو تــا ابـــد
ز ازل ـ شهــــا ، گـــروَنــــدهام
کــلـمــــات کـــاملـــه ی تــو را
به سمـــاع جـــان شـنونــدهام
کـه کـــلام کــامـل حـــق بــوَد
سخـــن رســای تــو یــا علــی!
به امیــد لطــف تـــو زنـــدهام
که رسم به وصــل جمــال تــو
به هــوای عشق تو سرخـوشم
بــه امـیـــد درک کـمـــــال تــو
نـه من از قصــور کمــال خـود
شده محـو عــزّ و جـــلال تــو
کـه خــلایــق دو جهـــان شده
همه مـات خُلق و خصــال تــو
همگان به طـاعـت و بنـــدگـی
شـده در قفـــای تـو یـا علــی!
چه خوشاست اگر ز ره کــرم
قــدمـی بــه دیــده ی ما نهـی
تـــو شـهـنـشــهـی و روا بـــوَد
کـه قــدم به کــوی گـــدا نهـی
نظـــرِ عطـــوفــت و رحمـتـت
بــه جهــــانیـــان ز وفـــا نهـی
ز بــــلاد شـیعــــه و مسـلمیـن
همه جـور و کیــنه جــدا نهـی
کـه کسی بـه دفــع معــانـدیـن
نـرسد بـه پــای تــو یــا علــی!
ملکــا به (شمس قمی) کنــون
نظـــری ز مهــــر و وفـــا نمـــا
چـو تــو شــاه مُلـک کــرامتـی
نظـــری بــه ســوی گـــدا نمــا
ز خــــزانــه ی حسـنات خــود
درمـی بــه بنــــده عطـــا نمــا
ز عطــــای عـــالیـــهات شهـــا
دل مــا ، غـــریــق صفـــا نمـــا
کـه دوچشـم ما شده منـــتظر
بـه ره عطــــای تــو یــا علــی!
شادروان سید عليرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شیدای زینب (سلام الله علیها)
تقدیم به بانو هاجر(سعی صفا و مروه)
۱۵ذیحجه ۱۴۴۴مصادف با ۱۴۰۲/۴/۱۲مکه مکرمه
همدل شدم دلتنگی ات را هفتمین دفعه
هر بار نومیدی است الاّ هفتمین دفعه
همراه بودم با همه دلواپسی هایت
از اولین و دومین تا هفتمین دفعه
پایان هر سعی ام که می شد ناامید از شعر
می شد قلم پابوس آقا هفتمین دفعه
گهواره یاد علی اصغر تکان می خورد
در سعی من هر بار حتی هفتمین دفعه
نومید بودم با رباب از آب وقتی که
نوشیدم از زمزم در اینجا هفتمین دفعه
بانو تو هم مثل ربابی مادری هاجر
اما رسیدی که به دریا هفتمین دفعه
هر بار باریدم من اشکی با رباب آرام
یکباره آمد نام سقا هفتمین دفعه
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
┄┅✵﷽✵┅┄
#عید_غدیر
#مدح_غزل_مثنوی
#حضرت_علی_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
دلی دارم که شیـــدای غدیر است
اسیــر عشــق مـــولای غدیر است
ســرِ شــوریده ای دارم که عمــری
در آن همــواره سودای غدیر است
حیـــاتم بــوده با عشـــق ولایت
مَمـــاتم بـا تـــولای غدیر است
تــولای علـــی ، در سینـــهٔ مــن
درخشانْ دُرّ دریــای غدیر است
غدیری که خُمَش همواره مستست
از آن مِی که به مینای غدیر است
اگرچه برکه ، اقیانوس عشق است
و این از ویــژگیهـــای غدیر است
تمــــام آب دریــا هــای عـــالـم
چنان یک قطره در پای غدیر است
لب خشکیدهٔ هــر دشت ســــوزان
پــریشــان در تمنـــای غـدیر است
ز نور وحــیِ مُنــزَل ، شد مبــارک
هنـــوز "اَلیـَــوم" آوای غدیر است
میـــانِ دست طاها ، دست حیـدر
نمـــایـان بــر بلنــــدای غدیر است
"یداللَّــه،فــوقَ أَیدیهِــم" ، بـدانیــد!
که این تصـویر زیبـای غــدیر است
قمر ، دستش به دست آفتاب است
فلـک محــوِ تمـــاشـــای غدیر است
گرفتــــه آسمــان را صـوت لبیـــک
زمین ، حیـرانِ سیمـای غدیر است
زمین ، نور ، آسمان ، نورٌ عَلیٰ نور
تو گویی طور سینـای غدیر است
چنان هارون که دستـش در میانِ
یَدِ بیضــای موســای غـــدیر است
کمـــال دیـن و اتمــــام رســـالت
پیـــــام آشـــکارای غــــدیر است
غـــدیــری بودنــم را دوسـت دارم
تمــام عشقـــم آقـــای غدیر است
بنــــازم آن شـــهِ مُلــکِ وِلا را
حضورش مجلس آرای غدیر است
خــدا فــرمـود: بلِّــغ یا محمــــد !
کمــال دینت امضــای غدیر است
بگــو "مَنْ کُنـْــتُ مَــولاهُ فَـهـــٰـذا
علــیٖ مَـــولای والای غدیر است
نبــــوت بــی علـــی معنــــا ندارد
علی تفسیر و معنــای غدیر است
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
علـی ! ای باب شهــر علم احمـــد
علـی ! ای حــافــظ جان محمــّـد
علــی ! ای عــالِــمِ عـــالــیِ اعـــلا
علــی ! ای زینــتِ عـــرش مُعــــلّا
علی ! ای آیـه آیـه خــــط قـــرآن
علی ! ای یـکّـــه تاز عدل و میـزان
علـی ! ای مظهـــر کــلّ عجـــایب
نبــی را بهتـرین همـــراه و نایب
علی ، شاهنشه مردانِ مرد است
علی ، پیــروز میـدان نبـرد است
علی جان رسول ، آغاز و پایان
علی ختـم رسالت ، اصـل عرفان
اگر گویم بشر ، در شـأنتان نیست
زمین ، جایی برای آسمـان نیست
زمیــن مانـدی ولیــکن بو ترابــی
امیــر خـــاک و نار و باد و آبـــی
نه تنهــــا ســـرور کــل زمینـــی
دو عــالــم را امیــــرالمومنیــنی
حضــورت معنیِ ختـمِ رســـالت
ز تو آغـــاز شـــد راه امــامت
ز "عیـن" نام تـو عشـق آفــریدند
میان سینــهٔ هــر شیعــه چیـدند
لِوای سبـــز اســلام است "لامت"
بلاغـت می چکــد از هـر کـلامت
و ذکر "یاعلـی" از "یاء" نوشتیم
گِل و آبِ دل از عشقت سرشتیم
بشــر مانند تو هــرگز ندیده ست
خــداوندت تو را تک آفریده ست
علی دست خـداوند کــریـم است
علی تنهــا صراط مستقیــم است
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
هدایت شده از شمس (ساقی)
"السلام علیك یا امیرالمؤمنین"
ا࿐❈❁࿐✿࿐❈❁࿐ا
#مدح
#میلاد
#امیرالمؤمنین
#عید_ولایت
#عید_غدیر_خم
(نادره ی خلق)
مــژده خــدا داد ز عــرش بَــریــن
عــرش فـــرود آمــده روی زمیــن
دهــر ، منــوّر شده چـون آفتــاب
دیـــده ی دل را ـ بـگشــا و ببــین
فـاطمــهی بنـت اسـد ، زاده است
رستمِ دسـتان نَه! که شـیرِ عـریـن
فــوج ِ مـــلایـک ، ز مقــامــات او
سـوده به خــاکِ قــدم وی جبـين
بعـد ِ محمـد (ص) ز شرف، انبــیا
جمله ز بــاغ کرمش خـوشهچیـن
اِنس و مَلَک، ريزه_خور خـوان او
از دَم خلقـت ، همـه تــا ـ واپسین
اشــرف مخلــوق ، اگــر آدم است
اشــرف ِ آدم ، بُــوَد آن ـ نــازنيــن
كرد خــدا خلــق ِ دو عــالــم ، اگر
بـود هـــدف، رویش آن یـاسميـن
هست علـی(ع) فخــر خداوندگار
بعـد ِ محمــد(ص) که بـوَد اولیـن
ا:::ا
کیست علــی؟ چشمـهی آب بقـــا
خضــر بــوَد منّـت ِ او را ـ رهیــن
كيست علــی؟ نــور دوچشم فلک
پـرتـو ِ شِعـــرا ، بــوَد و فـرقَـديـن
کیست علــی؟ فخــر ِ همه کائنات
دستِ خــدا گشته بـرون زآستـين
کیست علــی؟ منجـی ِ درماندگان
هست بحق رشتهی حبــل المتـين
کیست علـی؟ مَظهــر مِهــر و وفـا
مــونـس و امــدادگــر ِ مُسـتـعیـن
کیست علــی؟ دشمــن مستکبران
تکیـه گـه و حــامی مسـتضعفیـن
کیست علی؟ صف_شکن غزوهها
در همــه جـا هست نبـی را معیـن
کیست علـی؟ همسر دخت رسول
فاطمـه (س) آن نــادره ی عالمین
کیست علــی؟ روح خــداونــدگار
هست قـریـن در دو تـنِ بیقـریـن
جسم رسول است و علی گر دوتا
هست یکـی روح، به صـدق یقیـن
نــادره ی خلــق ، پس از مصطفی
مــادح او حــق، به کتــاب ِ مبــین
گفت خـدا : هست اَمین از عـذاب
آنکه بـوَد داخــل "حصن حصـین"
حصـن حصـین است ولای علــی
چونکه ندارد به عــدالـت، قـریـن
دادرس و دادگـــــر و دادخـــــواه
مَحکمــهی عــدلِ جهــان آفــریــن
حــاکــم عــادل بــوَد از معــدلــت
نیست به عـالـم چو علـی دادبیـن
مَحـــرم درگــــاه ِ خـــداونــدگــار
واقـفِ اســرار ، بــه حــق الیقیـن
هسـت پنـــاهنـــده ی او آسمـــان
پـایـه ی افـــلاک و سـتونِ زمیــن
مَــدّ ِ نگاهـش به سمــاوات گشت
کاهکشـانی که شـده نقطـه_چيـن
در دل دریــــای دُرَرخیــــز عـشـق
هست علــی گـــوهـــر اعــلاثمیـن
مِلــح ِ طعــام است بـر ِ شیعیــان
گـرچـه بـوَد شهــد ِ بـهْ از انگبـین
از شـرف و غیـــرت و مـردانـگـی
هست علـی عـزت و ناموس دیـن
کیست نکـرده به دمی چون علـی
دیـده و دل را ، بـه تمنـــا قـریـن؟
کیست کـه افطـــار کنــد مثــل او
بـا نمـک و قرصهی نــانِ جَـویـن؟
از کــرم و جــود و سجـــایــای او
نیست قلـم، قـــادرِ شرحی وزیــن
قـافیــه ، بنــدیست بر اندیشهام
نیست رهــا ، ایــن قلـم شرمگیـن
در شب معــراج، به چشـم عیــان
دیــد رسـول آن نـبــی ِ آخـــریــن
حیــن ِ خـداحـافظی از کــردگــار :
دسـتِ علـی، دسـتِ خــدای مبین
جـان به فـدایش که بوَد بی مثال
نـــزد خــداونـــد جهــان آفــریــن
آنکــه جــدا کـرد علــی ، از نبــی
نیسـت ســـزاوار ِ بهشـتِ بــریــن
وحـدتِ ما وحـدتِ روحِ خداست
در تـن ِ مــولا و رســول از جنـین
ورنــه بـرائـت کنم از هرکه هست
دشمـــن ِ آن شــاه ِ مبــرا ـ ز کیـن
در همــه_آفــاق ، بجــویــی اگـــر
نیست بحـق مثــل علــی راستـین
نیست بُنـــاتـی کـه بـه بـــار آورند
در همــهی دهـــر، بَـنــیـنی چنــین
(ساقیِ) میخانهی ایمان، علیست
بعدِ محمد(ص) که شد او را معین
قافیـه ، تکراری و ایطـا چو هست
بـا نگهــی از سـر ِ اغمــاض ، بیــن
هست خطــا ، در نظــر ِ اهــل فـن
معتــرفـم گرچـه، نــدارم جــز این
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
یا علی
الحمدللله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه علی بن ابیطالب علیه السلام
گفتم علی محراب پژواک علی سر داد
گفتم علی شمشیر خم شد بر زمین افتاد
گفتم علی اشک یتیم کوفه بر گونه
لغزید وبا خود برد دست مهربان باد
گفتم علی برخاستم ناخواسته از جا
آمد صدای مادرم از کودکی در یاد
آن روز که دستم گرفت وپابه پا برد و
شدباقدم های نخست کودک خود شاد
گفتم علی گردون جوابم داد که یاهو
گفتم علی خورشید زد از آسمان فریاد
گفتم صراط مستقیم شهر ایمان کو
کوی علی را آیه هفتم نشان می داد
نور علی رنگین کمانی هفت رنگ از عشق
نوری که دارد از خداهفت اسم نه هفتاد
گفتم علی دستم شداز گرمای دستانش
سرشار از انگیزه های خلقت و ایجاد
گفتم علی ظالم به خود لرزید دیدم که
از نام حیدر زلزله در کاخ ها رخ داد
نادعلی خواندم پر از آرامشم امروز
زیرا به ذکرش بوده ام از کودکی دلشاد
حتی همه عیّارهای کهنه کار از کوه
با یا علی رفتند سمت چشمه اوتاد
گفتم علی" داد" است حتی یکنفرهم نیست
از هیچ مسلک پاسخش باشد علی بیداد
گفتم علی،....اکبرشتابان شدبه میدان و
گفتم علی،....اصغر زبانی از رجز بگشاد
گفتم علی دنیایی از عرفان و دانابی
شد در صحیفه جمع از اندیشه سجاد
آمدعلی موسی الرضا یکباره افتاده ست
شیرین ایران از دل عاشق ترین فرهاد
بعدا علی هادی شدو یک جامعه معنا
با یک زیارت کرده ناز یار را بنیاد
این سِر ،چه بوده در علی های زمان آیا
در دامشان افتاده صید و همچنین صیاد
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیــرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#عید_ولایت
#امیرالمؤمنین
#عید_غدیر_خم
حـدیـث عشـق تـو در هر سخــن نمیگنجد
بـیـــان معــــرفـتـت ، در دهـــــن نمیگنجد
چگونه تـاب سخــن هست ـ در بـــرابـــر تو
به نــزد بلبــل خوشخـوان زغـــن نمیگنجد
ز حسن سیرت و صورت، قرین تو به جهان
هــــزار یــوسـف گـــل_پیــرهـــن نمیگنجد
چنــانکـه نیست مُیسّر، نگـــاه بر خـورشـید
فـــروغ مِهــــر تـــو ـ در انجمـــن نمیگنجد
ز نفس پــاک تو ایـن بس کــه در ارادهی تو
تبــــاه_وســوســه ی اهــــرمــــن نمیگنجد
دلــی به وسعـت عــالَـم طـلب نمـاید عشـق
چنــانکــه در دل هـــر کــوهکـــن نمیگنجد
مقــام امــر ولایـت تویی ز بعــد نبی (ص)
بـه مــور ِ مـانـده به قعـــر لگـــن نمیگنجد
ولایــت تــو ، امــــان میدهــد محبــــان را
چو قلعـــهای کــه در او راهــــزن نمیگنجد
"ولایـت" تـو نــدارد قــریــن که در بـــر ِ آن
هـــزار مَسلــک و رســم و سُـنــن نمیگنجد
نوای "فـُـزتُ وَ رَبّ" ، این نـوای جــانفرسا
درون ِ واژه ی درد و مِـحــَـــــــن نمیگنجد
دلــی کـه شـوق "نجــف" دارد و زیــارت تو
بـــدون تــــاب شــود ، در وطـــن نمیگنجد
بگفت (ساقی) شوریده_دل به طبع خموش
که وصـف حسن تو در شعــر مـن نمیگنجد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
"به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی "علیه السلام"
#مدح
#عید_ولایت
#عید_غدیر_خم
(میزان اعتدال)
چنان عادل که حتی تیغ او میگردد از سر دو
تمام هستیاش تقسیم شد از ابتدا بر دو
عدالت خلق و خویَش را چو میزان معتدل کرده
چنان شاهین نظارت میکند بر یک به یک در دو
علی را تیغ زهرآلود از پا ، کِی در آوردهست ؟!
دو چیز او را فکند از پا ، که یک سیلی شد و در دو
به میلادش تن کعبه دو کفّه شد ترازو را
به مرگش نیز میگردد به محراب دعا سر دو
علی تنها پرستش را مِی توحید مینوشید
چگونه بینهایت را کند تقسیم آخر دو ؟!
حسن در کودکی پرسید: بابا دوستتر داری
مرا یا...؟ حرف او را قطع کرد و خنده زد : درد و
بلای تو به جان من ، اگر چه پاسخت روشن
دو جان در یک بدن هستید از نوعِ یک اندر دو
دو نقطه بیش نه، اینها دو بازوی اباالفضلاند
برادرها حسن بودند پیش از کربلا هر دو
به گلریزان عاشورا سؤالی دارم از ساقی
درآن هنگامهی مستی ، چرا شد شمع خاور دو ؟!
پی جمعیت خاطر که نیرو آوَرد بر در
شمارش کرد : یک، از جا درآمد چشم خیبر دو
که گفته این دویی در انتخاب نوکرش شد یک ؟!
ریاضیات عشق این است : یک ماییم و قنبر دو
به یک بوسه علاج ضعف ما حاصل نمیگردد
اگر دشنام اگر نفرین ، مرا یک قند و ...شکّر : دو
علی یک کفّه از میزان انصاف است و نامش یک
ترازو چون دو کفّه لازمش باشد پیمبر دو
کدامین مِی به جام حضرت عشق است؟ میبینم
که لَم داده به روی کُشتهی هفتاد پیکر دو
دلم سودای آزادیش در سر بود چونان حر
رهایم کرد از بند و نیازم را برآورد و ...
قنوت رحل را نازم که معراج عبادت شد
و وقتی پرگشود از هم، کبوتر یک شد و پر دو
نمیدانم چه میشد گر که از جمعیت اعداد
دو را سر میبریدند و خودِ یک بود دیگر دو
قصیده ذوق_مرگیهای خود را دارد اما من
نهادم جان بر این سودا که اکبر یک که اصغر دو .
"علیرضا اطلاقی"
http://shaeranqom.blogfa.com
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
🌼﷽🌼
#مدح
#امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
اول دفتــر به نام مـردِ مردستـان علیـست
بعدِ حق ، شایستهٔ زیباترین عنوان علیست
کلّ قـرآن ، حمد و کلّ حمد ، بر "بِسمِ اللَّه" است
نقطهٔ (باء) ، بر روی "بِسمِ اللَّه"ِ قرآن علیست
مظهر آیات "تطهیر" و "ولایت" حیدر است
معنی "اِطعام" هم در سورهٔ "انسان "علیست
غیرت الله و ولی الله و روح الله اوست
هم "قَسیـمُ الجَـنـَّةُ وَ النّار" و هم میزان علیست
غیر ممکن ها به اِذنَش ساده ممکن می شود
شهــریار بی بدیل عالَم امکان علیـست
فاتح خیبر که می نازدنبی بر دست او
صاحبِ تیـغِ دو دَم در عرصـهٔ میــدان علیـست
گر عصا یکباره در دست "کلیــم" اعجاز کرد
رمزِ اعجازِ عصـایِ موسـیِ عمران علیست
مردگان را گر که می بخشیده جان ، هر دم، مسیح
یا علی می گفت و ایمان داشت ، سرّ جان علیست
گر بر ابراهیـم شد آتش ، گلستــانی عظیــم
آب و آتــش ، باد سـرکش ، تحتِ فرمــانِ علیست
نوح اگر آسوده خاطر دل به دریا زد ،بدان!
ناخــدای کشتـی او در دلِ طوفان علیست
ذکر نامـش جان و دل را نور ایمـان می دهــد
اعتبــار و سنجــش گلـواژهٔ ایمــان علیست
هر نفس در هر دَم و هر بازدم گویم علی
عاشق مولایم و هم جان و هم جانان علیست
دل که شد همچون صدف ، گنجینهٔ عشق علی
صاحبِ دل ، صاحبِ آن گوهــرِ پنهان علیست
"کیمیا" ! گر خیـر می خواهی و حُسنِ عاقبت
خیر دنیا ، خیر عُقبــا ، بهرِ اِنس و جان علیست
اول دفتـر علــی گفتیم و آخــر هم علی
زینت هر شعر در آغاز و در پایان علیست
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─
(رقیه سعیدی "کیمیا")
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال ایتا👆
─━⊰••❃❀❃••═⊱━─