eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
788 ویدیو
85 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(گریستن) خوش حالتی‌ست در دل شب‌ها گریستن در خلوتی نشسته و تنها گریستن وقت سحر به ناله‌ی جانسوز خوش بوَد در پیشگاه خالق یکتا گریستن در انتظار قطره‌ای از ابر رحمتش باید به حال ندبه دو دریا گریستن بر کشتزار عشق و جوانی روا بود بهر ثمر ، چو ابر گهرزا گریستن مستانه کنج میکده باید چو عارفان بر ساغر وصال ، چو مینا گریستن گشتم کباب زآتش هجرت ولی دریغ سازد کباب ، شعله فزون با گریستن بر سوز و ساز و محنت پروانه تا سحر باید چو شمع ، بی غم و پروا گریستن خندم گهی ز شوق و بگریم گهی ز يأس یا خنده است قسمت من ، یا گریستن (شمس قمی)! ز عشق وصال حبیب خود خوش حالتی‌ست در دل شب‌ها گریستن شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَلسّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمؤمِنین) (محراب کوفه) محرابِ کوفه ، ناگهان گلگون به‌ خون شد هفت آسمان در خون نشست و لاله‌گون شد برخاست بانگ "فزتُ رَبِّ الکعبه" بر عرش وقتی که رأس شاه مردان غرقِ خون شد مولای درویشان ، به دست ابن ملجم در سجده‌ی حق فارغ از دنیای دون شد هرچند بود آگاه از این صبحِ خونین صبحی‌ که با ظلمت قرین در اندرون شد با دست رحمت ، قاتلش را کرد بیدار چون واقف از روز ازل ، بر مایَکون شد در امتحان عشق ، در نزد خداوند با سربلندی فارغ از این آزمون شد شد دستِ کین آغشته چون بر این جنایت هنگامه‌ی " اِنّا اِلَیهِ راجعون " شد از ضربتی که فرق مولیٰ را دوتا کرد عرشِ عظیم کبریایی بی‌سکون شد با کشتن شیرِ خدای بیشه‌‌ی عشق روباهِ شرک و تفرقه خوار و زبون شد از خونِ فرقِ مرتضی ، شاهِ ولایت کاخ ستم ویرانه گشت و واژگون شد داغی چنین هرگز ندیده چشم عالم آری! که آتش‌زا ترین داغ قرون شد ای (ساقی) کوثر ، ز داغت تا قیامت ! جامِ دوچشم شیعیانت، غرقِ خون شد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (شیر حق) محراب در عزای تو می‌گرید ای علی! مسجد به گریه‌های تو می‌گرید ای علی آن روز و‌ روزگار که با تو وفا نکرد دیری‌ست در عزای تو می‌گرید ای علی منبر در انتظار تو در خون نشسته است سقف و ستون برای تو می‌گرید ای علی هفت آسمان به درگه تو ایستاده است در حسرت درآی تو می‌گرید ای علی رشک ستارگان فلک از قدوم توست خاک ره ار به پای تو می‌گرید ای علی با یاد ناله‌های در و‌ بام‌ سوز تو بام و در سرای تو می‌گرید ای علی چاهی که های‌های در آن گریه کرده‌ای با یاد های‌های تو می‌گرید ای علی ای شیر حق به حق تو باطل نگفته‌ام گویم اگر خدای تو می‌گرید ای علی ای پادشاه لطف و کرم کن عنایتی از بهر تو گدای تو می‌گرید ای علی دیری‌ست در ولایت عشق تو دیده‌ام در دامن ولای تو می‌گرید ای علی شاعر: شادروان دکتر مظاهر مصفا 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین)) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا "مقصد خلقت" خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت‌ تو کیستی که خـدا گفـت جمـله‌ی "لـولاك" تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد بهــانه ای به جز از خــلق بی‌شمار نداشت تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود" کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟ خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان برای حضرت حـق، بـی‌تـو افتخــار نداشت علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان می‌شد علـی نبــود اگـر ، فصـل ‌هــا بهـــار نداشت زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد وگـرنـه بـــاغ ولا ، بی‌تو برگ و بـار نداشت دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه می‌سوزد که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را می‌داشت ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق: جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(تضمین غزل همای رحمت) سحر از سروش عرفان بشنیدم این ندا را که رسید ساقی جان مِیِ جام هل أتی را ز خم غدیر عشقت!... بزدم مِی ولا را (علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسَوا فکندی همه سایه‌ی هما را) چو علی‌ست مظهر حق به حقیقتش ولی بین همه حکمت خدا را ز رخش تو منجلی بین ز غدیر خم مپرسش ، ز کمالش اوّلی بین (دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من ، بخدا قسم خدا را) اگرش خدا بخوانم ، بجز او خدا نماند وگرش خدا ندانم ، ز خدا جُدا نماند وگرش جدا شناسم ، اثری بجا نماند (بخدا که در دو عالم ، اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سرِ چشمۀ بقا را) تویی آنکه خصم گفتت: به خم غدیر بَخ بَخ تویی آنکه عالمی را ، ز فراق توست آوخ تویی آنکه بی ولایت! صف جنت ست برزخ (مگر ای سحاب رحمت! تو بباری ار نه دوزخ به شرار قهر سوزد ، همه جان ماسوی را) چو حریم جانفزایش به شَه و گداست مأمن سر کوی دلربایش ، سر بندگی بیفکن به صف نعال آن شه، بکن از خلوص مسکن (برو ای گدای مسکین! در خانه‌ی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را) علی آن شهی که جودش چو خدای حیّ ذوالمن علی آنکه بذل مهرش بدهد به خصم مأمن به جز از علی که خواهد ز پسر نجات دشمن (به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا) به جز از علی که گردد متبرّی از شوائب به جز از علی که باشد همه عمر در نوائب به جز از علی که سازد شب و روز با مصائب (بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را) به رکوع، پیش فضلش فضلا و سرفرازان به سجود ، پای زهدش عرفا و بی نیازان شده محو طاعت وی فقها و نکته سازان (چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را) حَسنات خُلق او را نتوان نگفت و نشنفت لمعات فیض او را نتوان به خُفیه بِنهفت که به عِلم و فضل و تقوا بخدا نباشدش جفت (نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیّرم چه نامم؟ شه ملک لافتی را) چو علی بوَد به عالم شه کشور امامت همه گه کند تفقد ، همه گه کند کرامت نظر بلند سِیرش ، چو بوَد نعیم نعمت (به دوچشم خونفشانم هله... ای نسیم رحمت! که ز کوی او غباری ، به من آر توتیا را) علی ای فدایی حق! سر و جان من فدایت که بقای هر دوعالم ، همه هست در بقایت به نوید عفوّ ایزد ، دو جهان به اتّکایت (به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را) علی ای طبیب وحدت به شفای دردمندان علی ای سروش رحمت به ندای پای بندان علی ای سراج رأفت به سرای دل نَژَندان (چو تویی قضایگردان، به دعای مستمندان که ز جان ما بگردان! رهِ آفت قضا را) به وجود بی مثالش ، بنموده فخر آدم ز مَحاسن خصالش بستوده نیک خاتم دوجهان به پیش فضلش به مَثل چو قطره و یَم (چه زنم چو نای ، هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش‌تر ، بنوازد این نوا را) چو علی به مُلک هستی بوَدش مقام شاهی بنموده ذات باری ، به فتوّتش گواهی چو لسان غیب هرشب بوَدم چنین مباهی (همه شب درین امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی... بنوازد آشنا را) هله (شمس قم) ز هجرش شده دل ز غم لبالب ز شرار ناله‌ی دل ، تن و جان فتاده در تب شده هر سَحر نوایم ، ز غم تو ذکر یارب (ز نوای مرغ یاحق ، بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش ست (شهریارا) شادروان سید علیرضا شمس قمی 1345 https://eitaa.com/shamseqomi
234.3K
مهمان فاطمه ای حسن ای گل یاس مولا کفن آماده کن بهر بابا شب هجران رسیده می چکد خون زدیده می رود بابا ، سوی شهیده «2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شب غسل پدر شد حسن جان زینبت خون جگرشد حسن جان با دل غم نصیبت با حسین غریبت می رسد بانگ ، امن یجیبت«2» از زمین تا آسمان صوت صدایت می رسد«2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ مثل مادر تنش را شبانه روی دوشت بری مخفیانه با دوچشم چو زمزم تا دل دشت مبهم می بری او را ، باغصه وغم«2» بهر تشییع علی ،پیک خدایت می رسد«2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای آگاهی از داغ و صبرش تا پدر رانهادی به قبرش با دل وجان خسته کز الم حجله بسته بنگری یاس ، پهلو شکسته«2» گو به مادر همسر ، دردآشنایت می رسد«2» فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2» 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:سید هاشم وفایی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ بارغم تا بیابان نجف، او را شبانه می برند مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید حال جسمش را غریبانه به شانه می برند باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند بچه های داغدیده از کنار تربتش بار سنگین غم او را به خانه می برند کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین حرف خود را بر در حی یگانه می برند 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ لحظه وداع دیگر توان و تاب بر پیکر ندارم امید بهبودی زخم سر ندارم امشب تمام اختران گشتند آگاه شد شام آخر مهلتی دیگر ندارم درپیش چشمم خاطراتم تازه گردید مانند شمعی غیر خاکستر ندارم زان کوچه ای که راه بر زهرا گرفتند غم نامه ای سنگین و غمگین تر ندارم از بس که باور کردنش سخت است، دردا دیدم رخ نیلی ولی باور ندارم پروانه هایم در غمش آتش گرفتند چون شمع ،آبی غیر چشم تر ندارم تا بنگرم بر روی عباس و حسینم یک دم نگاهم را از آنان بر ندارم ای اشک حائل شو میان زینب و من چون طاقت دیدار نیلوفر ندارم بس کن «وفایی» لحظه سخت وداع است آتش گرفته جان و بال و پر ندارم 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
پیچیده بر نخیل تو هر تاک بیشتر مست از سبوی اسم تو افلاک بیشتر سوگند می خورم که صدای علی علی از سنگ هم چکیده به پژواک بیشتر آن شب که خاک بر سر اهل زمین شده آغوش بوتراب شده خاک بیشتر حال یتیم های پدر مرده پشت در خیلی بداست دختر اسفناک بیشتر زینب که سوخت ، شاعر او هم بسوزد از این ماجرا که سوخته خاشاک بیشتر زینت کریمی نیا(شیدای زینب ) http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصیده ی (بدون الف) در منقبت حضرت علی (ع) (عــدل مطــلق) مَظهــر حــق شـــیر حـــق مُظهــر علی محــور دیــن ، میــر دیــن گســتر علی کــوکــب بـــرج فضـیلت ، نـــور علـــم عـــدل مطـلق ، معـــدلــت پـــرور علی چــون سمــیّ ِ حضـرت حـــیّ قــدیــم در ضمیـــر عشـق حـــق ، مضمـــر علی بــود کـودک ، حیــّـه در ، در مهـــد شد پـس ملـقــب گشـت بـــر حیــــدر علی پیـــرو‌ِ دیـــن رســـولِ (ص) منـتخــب هـمــــدم و هـمخـــوی پیــغمــــبر علی بـــود مخلـــص در عبـــودیت چو بـود مــرجـــع علـــم و عمـــل ، یکــسر علی مَصـــدر لطــف و کـــرم بـــود و شرف معــــدن فـیــض و یـَــم کـــوثـــر علی هست جــز ختـــم رســـل بر مسلمیــن در فضیــلــت ، مِهـتـــر و بـــرتـــر علی گفــت پیغمـــبر که هسـتم شهــر علـــم هســت بـــر شهــــر نبـــوّت ، در - علی مفتخـــر بر وی ، جمیـــع مـــؤمـنـــیـن بــر همــه ـ گیـــتی بـــوَد مفخـــر علی در صوف رزم و بــزم و عــزم و جــزم بـــود در هر نقطـــه ، مسـتحضــر علی هرچه مشکل بود و معضــل، بـی‌دریــغ چـــون پیمـــبر ، بــود مسـتظهـــر علی در نبـــرد و غـــزّه ی بــــدر و حـنـــیـن بـــود در قـلــــع عــــدو ، صفــــدر علی جنـــگ خنــــدق در نــبــــرد عـبــــدوُد هـــم نـبــــرد وی نـبـــودی ، گــــر علی مــرحــب خیـــبر بکشـت و فتـــح کرد در هجــــومـــی قلعــــه‌ی خیـــبر علی روز ِ رزم ِ مشــــرکــیـــــن ِ ددمـنــــش بـود بهــــر مســلـمـیـــن ، سَـــرور علی در شـب هجـــرت ، پــی حفـــظ نبـــی چــون محمـــــد خفــت در بســتر علی گفــت پیغمـــبر به حکـــم ســرمـــدی : هست بـر دیــن سَــروَر و مَصـــدر علی بعــد ِ پیغمـــبر که بــر رغـــم غـــدیـــر شد به دسـت ملحــدیــن مضـــطر علی چون سـه تـن بـی‌دیـن ستم هرگز نکرد هیـــچ ملـعـــون سـتـمگــــر ، بـــر علی بس ســتم کـردنــد بــر وی مشــرکیــن دسـت بگــرفتــی بـــه فـــرق سـر علی منـــزوی گــردیــد و طبـــق مصلـحـت کــــرد تــــرک مسجــــد و منـــبـر علی بعـــد ِ چندی طبـــق تصمیـــم عمـــوم شـد زعیـــم و میـــر و سرلشکـــر علی دشمن بـی‌دیـن و حــق‌کـش در دمشـق دیـد چون در کــوفـــه شد رهبـــر علی ریخت طـرح قـتــل وی پس کشته شد شمــع حــق ، خـورشید روشنگـــر علی تیــغ دشمـن چون سـرش منشــق نمود شکـر حـق فـرمـود ، فـی محضــر علی خون فرقش چونکه در مسجد بریخت بـــر زمیــن بخشـید زیــب و فـَــر علی گر شهیــد عشقِ حــق شد در سجـــود فــدیــه ی معشــوق ، کــردی بـــر علی "فــزت" فرمودی "به ربّ کعبــه" چون ربّ ِ کـعـبـــه در گــشـــودی بـــــر علی کیفـــر جـــور عـــدو بی چـون و چنـد می‌دهـــد در صحـنـــه ی محشــر علی چــون قســیــم جـنـــت و دوزخ بـــوَد می‌دهــد بـر نیــک و بـــد، کیفــــر علی (شمس قم) جــز بیـت آخــر "بی الـف" گفــت : مـــدح ســاقــی کـــوثـــر علی شادروان سید علیرضا شمس قمی 1370 https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین" (ساقی کوثر) رخش عدالت ـ اگر سوار ندارد هست حماری که : اعتبار ندارد کِلک هنر نیست گر به‌دست هنرمند  می‌شکند چون که ابتکار ندارد زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است فصل خزان ، رونق بهار ندارد عدل بوَد لشکر عظیم ممالک کشور بی لشکر اقتدار ندارد لشکر اسلام را علی‌ست علمدار بهتر از او حق به روزگار ندارد باک نداریم در مصاف کسی که تیزتر از تیغ ذوالفقار ندارد ایکه سواری تو بر حمار حماقت! جز به فلاکت ، تو را دچار ندارد باد غرورت دهد به بادِ هَریمن کینه‌ی شیطان ز ما شمار ندارد وام گرفتم ز بیدل از سر عسرت بهتر از این بر من افتخار ندارد : "کینه به سیلاب دِه ز نرمی طینت سنگ چو شد مومیا ، شرار ندارد" خلق میازاری از مصالح دشمن بحر نگون‌بختی‌اش کنار ندارد آنکه کمر کرده خم به نزد ستمگر آلت دست است و اختیار ندارد بس‌که حقارت‌ پذیر گشته دریغا جرأت ِ ابراز ِ انزجار ، ندارد کرده خودش را درون پیله گرفتار پیله‌ی خودساخته ، فرار ندارد هست دلی‌که انیس و پیرو اغیار محض وقاحت بوَد ، وقار ندارد حیثیت‌اش چون رَود به باد رذالت راه ، پس از آن به جز مزار ندارد دیده‌ی دل وا نما به روی حقیقت گر ز گنه ـ دیده‌ات ـ غبار ندارد (ساقیِ) کوثر، علی ز خمّ غدیر است کس به جز او جام خوشگوار ندارد آن که کند تر لب از شراب ولایش در دو جهان ، غصه ی خمار ندارد. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(تحلیل خودش را دارد) قصه‌ی عشق ، که تفصیل خودش را دارد مثل خوابی‌ست که تأویل خودش را دارد پای اندیشه کجا می‌رسد ای خالق خلق! به وجود تو که تفضیل خودش را دارد دانم آن‌قدر که عالم همه از خلقت توست این مقامی‌ست که تجلیل خودش را دارد در شب قدر عطا گشت ز تو سوره‌ی قدر شأن این آیه که تنزیل خودش را دارد آن شبی را که فزون‌تر ز هزار آمده است پاس داریم که تطویل خودش را دارد چارده گونه روایت به قرائت خواندیم این کتابی‌ست که ترتیل خودش را دارد ای مسلمان! تو ز قرآن بطلب چاره‌ی خود مَسلکِ ارمنی ، "انجیل" خودش را دارد بطلب چاره‌ی خود را که گشایش‌گرت اوست که به هر مشکلی آجیل خودش را دارد پاشو از خواب جهالت به جهان ورنه خدای ـ روز محشر ـ که سرافیل خودش را دارد پاک کن گرد کدورت ز دل و جلوه نمای این غباری‌ست که تغسیل خودش را دارد ما بر آنیم که با وحدت ِ پیمان باشیم این پیامی‌ست که تعدیل خودش را دارد گرچه شیطان شده از روز ازل وسوسه‌گر آدمی نیز ، اباطیل خودش را دارد شد برادرکشی از اول خلقت ، مرسوم همچو هابیل که قابیل خودش را دارد لشکر ابرهه با فیل ِ مراد آمده است نیست غم کعبه ابابیل خودش را دارد نهراسیم ز ویرانگر ایمان و وطن مُلک اسلام چو "سجّیل" خودش را دارد باکی از ظالم و فرعون‌صفتان در دل نیست حضرت موسی ِ مان ، نیل خودش را دارد راسخانیم به عزمی به تقابل با کفر گرچه هر غائله‌ای قیل خودش را دارد با وقیحان به تقابل چو نشینی هنر است این نزاعی‌ست که تجمیل خودش را دارد عاشقانیم که در وادی لیلی ز جنون رهسپاریم که تمثیل خودش را دارد همچو مَدّی که بیان دل خطاطان است واژه‌ی عشق ، تفاصیل خودش را دارد سیزده سال که یعقوب ، به لابان تن داد شور عشقی‌ست که راحیل خودش را دارد گرچه سخت است گذشتن ز گذرگاه مراد این عبوری‌ست که تسهیل خودش را دارد مصرعی وام ز "پروانه" گرفتم که سرود : "این غزل، شیوه‌ی تحلیل خودش را دارد" ۱ هر هجا را ست مقامی چو به تقطیع کلام وزن هر شعر ، افاعیل خودش را دارد (ساقیا) شعر تو هرچند که شیواست ولی طبع تو ، شوق به تکمیل خودش را دارد برسد دست تو بر کنگره‌ی چرخ فلک گرچه این مرحله تحصیل خودش را دارد نشود نام پسر ، مشتهر از نام پدر گرچه هر طایفه فامیل خودش را دارد گر کنی درک مفاهیم و موازین سخن شهرتی هست که تحمیل خودش را دارد سید محمدرضا شمس (ساقی) 1400/10/08 https://eitaa.com/shamssaghi ۱ ـ استاد مجاهدی