─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#شهادت_امام_علی_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
(شیر حق)
محراب در عزای تو میگرید ای علی!
مسجد به گریههای تو میگرید ای علی
آن روز و روزگار که با تو وفا نکرد
دیریست در عزای تو میگرید ای علی
منبر در انتظار تو در خون نشسته است
سقف و ستون برای تو میگرید ای علی
هفت آسمان به درگه تو ایستاده است
در حسرت درآی تو میگرید ای علی
رشک ستارگان فلک از قدوم توست
خاک ره ار به پای تو میگرید ای علی
با یاد نالههای در و بام سوز تو
بام و در سرای تو میگرید ای علی
چاهی که هایهای در آن گریه کردهای
با یاد هایهای تو میگرید ای علی
ای شیر حق به حق تو باطل نگفتهام
گویم اگر خدای تو میگرید ای علی
ای پادشاه لطف و کرم کن عنایتی
از بهر تو گدای تو میگرید ای علی
دیریست در ولایت عشق تو دیدهام
در دامن ولای تو میگرید ای علی
شاعر: شادروان دکتر مظاهر مصفا
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانالها و گروههای مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع) نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از شمس (ساقی)
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
"مقصد خلقت"
خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت
جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت
تو کیستی که خـدا گفـت جمـلهی "لـولاك"
تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت
ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو
بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت
هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان
زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت
بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد
بهــانه ای به جز از خــلق بیشمار نداشت
تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم
وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت
بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود"
کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت
اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا
به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت
به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟
خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت
تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر
به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت
بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان
برای حضرت حـق، بـیتـو افتخــار نداشت
علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان میشد
علـی نبــود اگـر ، فصـل هــا بهـــار نداشت
زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا
بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت
رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد
کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت
گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد
وگـرنـه بـــاغ ولا ، بیتو برگ و بـار نداشت
دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور
کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت
بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی
که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت
جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه میسوزد
که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت
اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را میداشت
ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت
به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق:
جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(تضمین غزل همای رحمت)
#سروش_عرفان
سحر از سروش عرفان بشنیدم این ندا را
که رسید ساقی جان مِیِ جام هل أتی را
ز خم غدیر عشقت!... بزدم مِی ولا را
(علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسَوا فکندی همه سایهی هما را)
چو علیست مظهر حق به حقیقتش ولی بین
همه حکمت خدا را ز رخش تو منجلی بین
ز غدیر خم مپرسش ، ز کمالش اوّلی بین
(دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من ، بخدا قسم خدا را)
اگرش خدا بخوانم ، بجز او خدا نماند
وگرش خدا ندانم ، ز خدا جُدا نماند
وگرش جدا شناسم ، اثری بجا نماند
(بخدا که در دو عالم ، اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرِ چشمۀ بقا را)
تویی آنکه خصم گفتت: به خم غدیر بَخ بَخ
تویی آنکه عالمی را ، ز فراق توست آوخ
تویی آنکه بی ولایت! صف جنت ست برزخ
(مگر ای سحاب رحمت! تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد ، همه جان ماسوی را)
چو حریم جانفزایش به شَه و گداست مأمن
سر کوی دلربایش ، سر بندگی بیفکن
به صف نعال آن شه، بکن از خلوص مسکن
(برو ای گدای مسکین! در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را)
علی آن شهی که جودش چو خدای حیّ ذوالمن
علی آنکه بذل مهرش بدهد به خصم مأمن
به جز از علی که خواهد ز پسر نجات دشمن
(به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا)
به جز از علی که گردد متبرّی از شوائب
به جز از علی که باشد همه عمر در نوائب
به جز از علی که سازد شب و روز با مصائب
(بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را)
به رکوع، پیش فضلش فضلا و سرفرازان
به سجود ، پای زهدش عرفا و بی نیازان
شده محو طاعت وی فقها و نکته سازان
(چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که به سر برد وفا را)
حَسنات خُلق او را نتوان نگفت و نشنفت
لمعات فیض او را نتوان به خُفیه بِنهفت
که به عِلم و فضل و تقوا بخدا نباشدش جفت
(نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیّرم چه نامم؟ شه ملک لافتی را)
چو علی بوَد به عالم شه کشور امامت
همه گه کند تفقد ، همه گه کند کرامت
نظر بلند سِیرش ، چو بوَد نعیم نعمت
(به دوچشم خونفشانم هله... ای نسیم رحمت!
که ز کوی او غباری ، به من آر توتیا را)
علی ای فدایی حق! سر و جان من فدایت
که بقای هر دوعالم ، همه هست در بقایت
به نوید عفوّ ایزد ، دو جهان به اتّکایت
(به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیام ها که دادم همه سوز دل صبا را)
علی ای طبیب وحدت به شفای دردمندان
علی ای سروش رحمت به ندای پای بندان
علی ای سراج رأفت به سرای دل نَژَندان
(چو تویی قضایگردان، به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان! رهِ آفت قضا را)
به وجود بی مثالش ، بنموده فخر آدم
ز مَحاسن خصالش بستوده نیک خاتم
دوجهان به پیش فضلش به مَثل چو قطره و یَم
(چه زنم چو نای ، هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر ، بنوازد این نوا را)
چو علی به مُلک هستی بوَدش مقام شاهی
بنموده ذات باری ، به فتوّتش گواهی
چو لسان غیب هرشب بوَدم چنین مباهی
(همه شب درین امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی... بنوازد آشنا را)
هله (شمس قم) ز هجرش شده دل ز غم لبالب
ز شرار نالهی دل ، تن و جان فتاده در تب
شده هر سَحر نوایم ، ز غم تو ذکر یارب
(ز نوای مرغ یاحق ، بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش ست (شهریارا)
شادروان سید علیرضا شمس قمی
1345
https://eitaa.com/shamseqomi
234.3K
مهمان فاطمه
ای حسن ای گل یاس مولا
کفن آماده کن بهر بابا
شب هجران رسیده می چکد خون زدیده
می رود بابا ، سوی شهیده «2»
فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2»
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شب غسل پدر شد حسن جان
زینبت خون جگرشد حسن جان
با دل غم نصیبت با حسین غریبت
می رسد بانگ ، امن یجیبت«2»
از زمین تا آسمان صوت صدایت می رسد«2»
فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2»
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
مثل مادر تنش را شبانه
روی دوشت بری مخفیانه
با دوچشم چو زمزم تا دل دشت مبهم
می بری او را ، باغصه وغم«2»
بهر تشییع علی ،پیک خدایت می رسد«2»
فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2»
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
ای آگاهی از داغ و صبرش
تا پدر رانهادی به قبرش
با دل وجان خسته کز الم حجله بسته
بنگری یاس ، پهلو شکسته«2»
گو به مادر همسر ، دردآشنایت می رسد«2»
فاطمه آماده شو، مهمان برایت می رسد»2»
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:سید هاشم وفایی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بارغم
تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند
آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند
باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند
بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند
کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند
کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند
ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند
#سید_هاشم_وفایی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
لحظه وداع
دیگر توان و تاب بر پیکر ندارم
امید بهبودی زخم سر ندارم
امشب تمام اختران گشتند آگاه
شد شام آخر مهلتی دیگر ندارم
درپیش چشمم خاطراتم تازه گردید
مانند شمعی غیر خاکستر ندارم
زان کوچه ای که راه بر زهرا گرفتند
غم نامه ای سنگین و غمگین تر ندارم
از بس که باور کردنش سخت است، دردا
دیدم رخ نیلی ولی باور ندارم
پروانه هایم در غمش آتش گرفتند
چون شمع ،آبی غیر چشم تر ندارم
تا بنگرم بر روی عباس و حسینم
یک دم نگاهم را از آنان بر ندارم
ای اشک حائل شو میان زینب و من
چون طاقت دیدار نیلوفر ندارم
بس کن «وفایی» لحظه سخت وداع است
آتش گرفته جان و بال و پر ندارم
#سید_هاشم_وفایی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
پیچیده بر نخیل تو هر تاک بیشتر
مست از سبوی اسم تو افلاک بیشتر
سوگند می خورم که صدای علی علی
از سنگ هم چکیده به پژواک بیشتر
آن شب که خاک بر سر اهل زمین شده
آغوش بوتراب شده خاک بیشتر
حال یتیم های پدر مرده پشت در
خیلی بداست دختر اسفناک بیشتر
زینب که سوخت ، شاعر او هم بسوزد از
این ماجرا که سوخته خاشاک بیشتر
زینت کریمی نیا(شیدای زینب )
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
قصیده ی (بدون الف) در منقبت حضرت علی (ع)
#مدح
#شعر_بدون_الف
#شهادت_امیرالمؤمنین
(عــدل مطــلق)
مَظهــر حــق شـــیر حـــق مُظهــر علی
محــور دیــن ، میــر دیــن گســتر علی
کــوکــب بـــرج فضـیلت ، نـــور علـــم
عـــدل مطـلق ، معـــدلــت پـــرور علی
چــون سمــیّ ِ حضـرت حـــیّ قــدیــم
در ضمیـــر عشـق حـــق ، مضمـــر علی
بــود کـودک ، حیــّـه در ، در مهـــد شد
پـس ملـقــب گشـت بـــر حیــــدر علی
پیـــروِ دیـــن رســـولِ (ص) منـتخــب
هـمــــدم و هـمخـــوی پیــغمــــبر علی
بـــود مخلـــص در عبـــودیت چو بـود
مــرجـــع علـــم و عمـــل ، یکــسر علی
مَصـــدر لطــف و کـــرم بـــود و شرف
معــــدن فـیــض و یـَــم کـــوثـــر علی
هست جــز ختـــم رســـل بر مسلمیــن
در فضیــلــت ، مِهـتـــر و بـــرتـــر علی
گفــت پیغمـــبر که هسـتم شهــر علـــم
هســت بـــر شهــــر نبـــوّت ، در - علی
مفتخـــر بر وی ، جمیـــع مـــؤمـنـــیـن
بــر همــه ـ گیـــتی بـــوَد مفخـــر علی
در صوف رزم و بــزم و عــزم و جــزم
بـــود در هر نقطـــه ، مسـتحضــر علی
هرچه مشکل بود و معضــل، بـیدریــغ
چـــون پیمـــبر ، بــود مسـتظهـــر علی
در نبـــرد و غـــزّه ی بــــدر و حـنـــیـن
بـــود در قـلــــع عــــدو ، صفــــدر علی
جنـــگ خنــــدق در نــبــــرد عـبــــدوُد
هـــم نـبــــرد وی نـبـــودی ، گــــر علی
مــرحــب خیـــبر بکشـت و فتـــح کرد
در هجــــومـــی قلعــــهی خیـــبر علی
روز ِ رزم ِ مشــــرکــیـــــن ِ ددمـنــــش
بـود بهــــر مســلـمـیـــن ، سَـــرور علی
در شـب هجـــرت ، پــی حفـــظ نبـــی
چــون محمـــــد خفــت در بســتر علی
گفــت پیغمـــبر به حکـــم ســرمـــدی :
هست بـر دیــن سَــروَر و مَصـــدر علی
بعــد ِ پیغمـــبر که بــر رغـــم غـــدیـــر
شد به دسـت ملحــدیــن مضـــطر علی
چون سـه تـن بـیدیـن ستم هرگز نکرد
هیـــچ ملـعـــون سـتـمگــــر ، بـــر علی
بس ســتم کـردنــد بــر وی مشــرکیــن
دسـت بگــرفتــی بـــه فـــرق سـر علی
منـــزوی گــردیــد و طبـــق مصلـحـت
کــــرد تــــرک مسجــــد و منـــبـر علی
بعـــد ِ چندی طبـــق تصمیـــم عمـــوم
شـد زعیـــم و میـــر و سرلشکـــر علی
دشمن بـیدیـن و حــقکـش در دمشـق
دیـد چون در کــوفـــه شد رهبـــر علی
ریخت طـرح قـتــل وی پس کشته شد
شمــع حــق ، خـورشید روشنگـــر علی
تیــغ دشمـن چون سـرش منشــق نمود
شکـر حـق فـرمـود ، فـی محضــر علی
خون فرقش چونکه در مسجد بریخت
بـــر زمیــن بخشـید زیــب و فـَــر علی
گر شهیــد عشقِ حــق شد در سجـــود
فــدیــه ی معشــوق ، کــردی بـــر علی
"فــزت" فرمودی "به ربّ کعبــه" چون
ربّ ِ کـعـبـــه در گــشـــودی بـــــر علی
کیفـــر جـــور عـــدو بی چـون و چنـد
میدهـــد در صحـنـــه ی محشــر علی
چــون قســیــم جـنـــت و دوزخ بـــوَد
میدهــد بـر نیــک و بـــد، کیفــــر علی
(شمس قم) جــز بیـت آخــر "بی الـف"
گفــت : مـــدح ســاقــی کـــوثـــر علی
شادروان سید علیرضا شمس قمی
1370
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
"اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرالْمؤمِنین"
#مدح
#ولایت
#امیرالمؤمنین
(ساقی کوثر)
رخش عدالت ـ اگر سوار ندارد
هست حماری که : اعتبار ندارد
کِلک هنر نیست گر بهدست هنرمند
میشکند چون که ابتکار ندارد
زردی مغرب کجا به رنگ طلوع است
فصل خزان ، رونق بهار ندارد
عدل بوَد لشکر عظیم ممالک
کشور بی لشکر اقتدار ندارد
لشکر اسلام را علیست علمدار
بهتر از او حق به روزگار ندارد
باک نداریم در مصاف کسی که
تیزتر از تیغ ذوالفقار ندارد
ایکه سواری تو بر حمار حماقت!
جز به فلاکت ، تو را دچار ندارد
باد غرورت دهد به بادِ هَریمن
کینهی شیطان ز ما شمار ندارد
وام گرفتم ز بیدل از سر عسرت
بهتر از این بر من افتخار ندارد :
"کینه به سیلاب دِه ز نرمی طینت
سنگ چو شد مومیا ، شرار ندارد"
خلق میازاری از مصالح دشمن
بحر نگونبختیاش کنار ندارد
آنکه کمر کرده خم به نزد ستمگر
آلت دست است و اختیار ندارد
بسکه حقارت پذیر گشته دریغا
جرأت ِ ابراز ِ انزجار ، ندارد
کرده خودش را درون پیله گرفتار
پیلهی خودساخته ، فرار ندارد
هست دلیکه انیس و پیرو اغیار
محض وقاحت بوَد ، وقار ندارد
حیثیتاش چون رَود به باد رذالت
راه ، پس از آن به جز مزار ندارد
دیدهی دل وا نما به روی حقیقت
گر ز گنه ـ دیدهات ـ غبار ندارد
(ساقیِ) کوثر، علی ز خمّ غدیر است
کس به جز او جام خوشگوار ندارد
آن که کند تر لب از شراب ولایش
در دو جهان ، غصه ی خمار ندارد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(تحلیل خودش را دارد)
قصهی عشق ، که تفصیل خودش را دارد
مثل خوابیست که تأویل خودش را دارد
پای اندیشه کجا میرسد ای خالق خلق!
به وجود تو که تفضیل خودش را دارد
دانم آنقدر که عالم همه از خلقت توست
این مقامیست که تجلیل خودش را دارد
در شب قدر عطا گشت ز تو سورهی قدر
شأن این آیه که تنزیل خودش را دارد
آن شبی را که فزونتر ز هزار آمده است
پاس داریم که تطویل خودش را دارد
چارده گونه روایت به قرائت خواندیم
این کتابیست که ترتیل خودش را دارد
ای مسلمان! تو ز قرآن بطلب چارهی خود
مَسلکِ ارمنی ، "انجیل" خودش را دارد
بطلب چارهی خود را که گشایشگرت اوست
که به هر مشکلی آجیل خودش را دارد
پاشو از خواب جهالت به جهان ورنه خدای
ـ روز محشر ـ که سرافیل خودش را دارد
پاک کن گرد کدورت ز دل و جلوه نمای
این غباریست که تغسیل خودش را دارد
ما بر آنیم که با وحدت ِ پیمان باشیم
این پیامیست که تعدیل خودش را دارد
گرچه شیطان شده از روز ازل وسوسهگر
آدمی نیز ، اباطیل خودش را دارد
شد برادرکشی از اول خلقت ، مرسوم
همچو هابیل که قابیل خودش را دارد
لشکر ابرهه با فیل ِ مراد آمده است
نیست غم کعبه ابابیل خودش را دارد
نهراسیم ز ویرانگر ایمان و وطن
مُلک اسلام چو "سجّیل" خودش را دارد
باکی از ظالم و فرعونصفتان در دل نیست
حضرت موسی ِ مان ، نیل خودش را دارد
راسخانیم به عزمی به تقابل با کفر
گرچه هر غائلهای قیل خودش را دارد
با وقیحان به تقابل چو نشینی هنر است
این نزاعیست که تجمیل خودش را دارد
عاشقانیم که در وادی لیلی ز جنون
رهسپاریم که تمثیل خودش را دارد
همچو مَدّی که بیان دل خطاطان است
واژهی عشق ، تفاصیل خودش را دارد
سیزده سال که یعقوب ، به لابان تن داد
شور عشقیست که راحیل خودش را دارد
گرچه سخت است گذشتن ز گذرگاه مراد
این عبوریست که تسهیل خودش را دارد
مصرعی وام ز "پروانه" گرفتم که سرود :
"این غزل، شیوهی تحلیل خودش را دارد" ۱
هر هجا را ست مقامی چو به تقطیع کلام
وزن هر شعر ، افاعیل خودش را دارد
(ساقیا) شعر تو هرچند که شیواست ولی
طبع تو ، شوق به تکمیل خودش را دارد
برسد دست تو بر کنگرهی چرخ فلک
گرچه این مرحله تحصیل خودش را دارد
نشود نام پسر ، مشتهر از نام پدر
گرچه هر طایفه فامیل خودش را دارد
گر کنی درک مفاهیم و موازین سخن
شهرتی هست که تحمیل خودش را دارد
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1400/10/08
https://eitaa.com/shamssaghi
۱ ـ استاد مجاهدی
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
شبهای قدر واسطهٔ فیض و رحمت است
ا࿐❈❁࿐✿❈✿࿐❈❁࿐ا
#شبهای_قدر
ای دل! به خلق و دار و ندارش نظر مکن
جز در حریم خالق سبحان گذر مکن
روی نیاز ، بر در ِ آن بی نیاز بر
خود را به درگه دگری در به در مکن
ما و منی به دور کن از خویش ِ خویشتن
جز در منای خالق یکتا به سر مکن
در هر زمان به شکر و سپاسش زبان گشای
وین شکر را به خاطر خیر دگر مکن
تفسیر سوزش دل ما، اشک دیده است
ای دل! به غیر درگه حق دیده تر مکن
از درگه حبیب ، مشو ناامید ، هان!
با این گناه ، در ره دوزخ سفر مکن
غیر از خدای و قاطبهی اولیای او
روی امید ، سوی کسان دگر مکن
یارب! به راه وحدت و صدق و صفا و مهر
خیر بشر ، مقدّر و شایانِ شر مکن
کفران نعمت تو نمودیم ؛ بیش از این
ما را دچار فتنه و خوف و خطر مکن
تقدیر ما ز لطف ، به حکم قضا مده
حکم قضا حواله به دست قَدَر مکن
شبهای قدر، واسطهٔ فیض و رحمت است
حاجات ما شکسته دلان ، بی ثمر مکن
ما شکر نعمت و کرمت را نکردهایم
محتاجمان به نعمت هر بَدگهر مکن
یارب! به حق احمد و آل عزیز او
بر شیعیان نظر کن و صرف نظر مکن
یارب! به حق حجت حق ، دوستان او
چشم انتظار حجت ثانی عَشَر مکن
یارب! جمیع منتظران ظهور را...
محروم ، از ولایت آن منتظَر مکن
یارب! ز فیض مهدی موعودِ منتقم
جز عاشقان حضرت او بهره ور مکن
چون (شمس قم) ز فرقت مهدی به ظلمتیم
یارب! سیاه روزی ما بیشتر مکن
یارب! زبان حالِ جهان است این سخن
باری نگه به این سخنِ مختصر مکن
بیدار و خواب بندهی دلخون برابر است
شاها...! تو سوز سینهی ما ، بی اثر مکن.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
در این شبها رها کن عاصی از عصیان خود دل را
به استغفار وا کن از دو دست خود سلاسل را
ز جا برخیز، دنیا نیست جای خواب ای غافل
کجا در راهِ سیلابی بنا سازند منزل را؟!
گناهِ بعد طاعت، خرمن طاعت بسوزاند
مسوزان با گناهِ خویش این مقدار حاصل را
اگر چه ظاهر دنیاست زیبا، لیک قتّال است
چنان افعی که دارد در دلش زهر هلاهل را
چنان غفلت حجاب دیده ما شد در این دنیا
که حتی برده از چشمان ما، مرگِ مقابل را
بکش خار گناه از دل هنوزت فرصتی مانده
وگرنه آفتاب عُمر، محکم سازد این گِل را
اگر عاجز شدی از خود به درگاه کسی رو زن
که حتی هر نبی با نام او حل کرد مشکل را
همان که نام شیرینش، همیشه نقل مجلس هاست
به نام او مزیّن میکنم هر بار محفل را
علی آن آیت اللهی که در هفت آسمان حتی
رود از هوش هر کس بیند آن قدسی شمایل را
به جز دست علی مشکل گشایی نیست در عالم
به درگاهش بیاور ای دل غافل، مشاکل را
به جز ذکر تشهد "لا" نیاید از زبان او
ز درگاهش نراند ساقی ما هیچ سائل را
علی و عالی و اعلاست ذکر عارفان حق
که با یک یاعلی طی می کند عارف، منازل را
مَلَک از ثبت انفاق برون از حد او عاجز
چگونه در شمارش آورد دیگر نوافل را؟!
در این دریای طوفانی بگیرم دامن او را
که خار و خس بگیرد آخرش دامان ساحل را
.
.
به مسجد، ابن ملجم را هم او بیدار کرد از خواب
کجا دیدی غریبی که کند بیدار قاتل را؟!
#عاصی_خراسانی
۲۰ رمضان ۱۴۴۵
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
#زهد_ریایی
به سر تا پرورانیدم ، هوای پادشایی را
بهانه کردهام هر شب، سر کویت گدایی را
به عشق روی دلجویت، گدایی در سر کویت
کند آن کو به سر دارد ، هوای پادشایی را
دلم در حلقهی زلفت ، کند مأوا بدان حکمت
که بیند خود به چشم جان، صفای مشک سایی را
بوَد جان در تنم زندان، چو مرغی در قفس حیران
ندارد مرغ پر بسته ، به جز فکر رهایی را
جدا شد بند بند جان ، ز درد فرقت جانان
کز آه گرم دل سوزم ، سراپا نای و مایی را
چو باشد آشناییها ، سرآغاز جدایی ها
ندارد این دل خسته ، غم بی آشنایی را
اگر جود و سخا داری ، به مسکینان رسان یاری
که چون بود استخوان سالم چه حاجت مومیایی را
به روز فقر و درویشی ، اگر بخشی کم و بیشی
کنی شرمنده و حیران ، ز بذل و جود طایی را
به صورت گر مسلمانی، به سیرت عکس سلمانی
چو گبر پارسی بنگر ، مقام پارسایی را
ز داغی بر جبین خود ، فریبی اهل دین خود
چرا بازیچه چون واعظ ، کنی زهد ریایی را؟
خدا را زآن سبب خوانی، که در دریای طوفانی
ز نادانی نمیدانی ، فنون ناخدایی را
بوَد (شمس قمی) در قم ، نهان در ظلمت مردم
که خواهد پرتوِ خود گم ، نخواهد روشنایی را
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#به_بهانهی_روز_جهانی_قدس
#روز_فلسطین
#روز_غزهی_مظلوم
#تکرار_حادثهی_کربلا
#نماز_در_مسجد_الاقصی
#ظهور_موعود
غزّه مَهدِ ایمان و خطِّ اولِ اسلام
در دفاع از قرآن، غزّه مشعلِ اسلام
غزّهی مقاوم شد، شِعبی از اَبیطالب
در کمالِ مظلومیست، خود به ظالمان غالب
کودک و زن و مَردَش، در زمانهی بیداد
میکِشند با هیبت، بر سرِ سِتم فریاد
کوچه کوچهی این شهر، پایتختِ ایثار است
کوچک و بزرگش یک، شهر را علمدار است
در سکوتِ آوارِ خانههای ویرانه
دادِ خویش بِستانند، از هجومِ بیگانه
هیچکس نمیدانست، غزه در فلسطین است؟
یا که دین و آئینِ مردمش کدامین است؟
آیههای قرآن را، ذکرِ کودکان دیدند
تازه مردمِ دنیا، رازِ غزه فهمیدند
این جنودِ اسلام و اقتداری از غزهست
شیرمَردِ مِیدان هر، شیرخواری از غزهست
صبرِ مردمِ غزه، از رسانهها برتر
خوب درنَوَردیدند، فاتحانه هر کشور
از مقاومت امروز، عالَمی خبردار است
دستِ بَرتَرِ ایمان، بر سِلاح، اِخطار است
نصرتِ شهیدان است، این مقاومت بیشک
میرسد به پیروزی، این مداومت بیشک
در کشاکشی از جنگ، رزمشان چو ابراهیم
بِینِ شهری از آتش، عزمشان چو ابراهیم
روحشان چنان پولاد، جانشان همه بر کف
بیهراس و بیوحشت، بسته تا شهادت صف
دستِ خالی اما پُر، قلبشان ز ایمان است
همچو کوه اِستاده، پُشتِشان به ایران است
انتفاضهی دیروز، شد شروع با یک سنگ
انتفاضهی امروز، کارِ موشک است و جنگ
بینظیر و بیهمتاست، انتفاضهی غزه
کربلایی از دلهاست، انتفاضهی غزه
از حماسههای خود، شد حماس چون شمشیر
پرچمِ فلسطین شد، با جهاد عالمگیر
بشنو از روایتها، لشکری جهانی را
وعدههای یارانِ آخرالزمانی را
این خبر بزودی از، هر رسانه میآید
در وطن فلسطینی، جاودانه میآید
قدس میشود آزاد، سرفَراز میمانیم
با امامتِ رهبر، ما نماز میخوانیم
روزِ قدس میآییم، با امیدِ دیدارش
کن دعا که میآید، روزِ رجعتِ یارش
فتحِ مسجدالاقصی، رمز و راز موعود است
وعدهی ظهورِ یار، عَن قریب مشهود است
این دیارِ رمزآلود، رازِ سر به مُهری بود
رمز فتحِ قدس این است؛ اَلدَّخیل یاموعود
شعر:حاج محمود ژولیده نیشابوری
#به_بهانهی_روز_جهانی_قدس
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
❁﷽❁
#زمزمه
#شهادت_حضرت_علی_علیه_السلام
#زبانحال_حضرت_زینب_علیهاسلام
#گریزبه_خرابه_شام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:حلالم کن.....
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
حال و روز خونه مون شد مثل اون وقتا دوباره
داره بابا مثل مادر باز ما رو تنــها میذاره
التماست می کنــم بابا نرو زینب می میره
بیقراره هر یتیمی که سراغت رو می گیره
نرو بابا !
به هــــم نریز پنــــاهِ زینــب رو
ببیـــن تو اشـــک و آه زینب رو
طاقت این غمو نداره
می دونم که
چقــد دلت تنـــگه برا مـــادر
زمـــزمهٔ لبـات شـــده کـــوثر
اشک غم از چشات می باره
منِ دلخون ، منِ تنها ، ازت میخوام نرو بابا(۲)
____________________
زینبم ! یک زخم سر دیدی داره قلبت می گیره
کربلا می بینی هجده سر به روی نیزه میره
جای شکرش باقیه اینجا نشستی دور بستر
دختری هم جون میده توی خرابه پیش یک سر
میگه بابا !
هر جـــا که اســـم تو رو آوردم
از آدمـــای بد کتـــک خوردم
گناه دخترت چی بوده
دیگه بابا !
منو ببر که خستـَـم از دنیا
شدم شبیـــه مادرت زهرا
تنم پر از زخم و کبوده
منم خسته ، منم تنها ، منو با خود ، ببر بابا(۲)
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۱/۱۴
کانال اشعار رقیه سعیدی (کیمیا) در ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماهنگ|🌙رَمَضان...
🌀همخوانی موزیکال به مناسبت ماه مبارک رمضان
📌جدیدترین اثر:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
🚧تهیه و تولید:
🎙استدیو قرآنی تسنیم
🎥تصویربرداری شده در:
🏡خانه خاطره انگیز سريال قصه های مجید
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/cjAHL
📲 @tasnim_esf
#ماه_رمضان
#رمضان
هدایت شده از شمس (ساقی)
#روز_قـــدس
قــدس را از کف غـاصــبان رهـــا باید کرد
دست دشمــن را ، از غــزه جــــدا باید کرد
تــا شود دشمــن اسـلام و مسلمـانـان کـور
جشن پیــروزی ، در غـــزه به پـــا باید کرد
ا─━⊰═•••❃❀❃❀❃•••═⊱━─ا
غـزه یعنی یک جهان مظلومیت نزد ستمگر
غـزه یعنی کـربـلا ، افتاده در چنگال کـافـر
تا شود سرمشق بر غـرب ستمکار و یهـودی
غــزه را آزاد بـایـد کــرد ، بــا الطــاف داور
ا─━⊰═•••❃❀❃❀❃•••═⊱━─ا
قسم به سیـنهی قــرآن ، به سورهی یاسـین
قسم به سـورهی زیتـون و سـورهی والتـین
اگـر کـه حکــم جهـادم رســد ، بـدون درنگ
به خـون خویش فلسطین! کنم تو را آذیـن
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1401/02/09
http://eitaa.com/shamssaghi