eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شمس (ساقی)
(مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیرَنی عَبداً) ای معــلم! شمــع بـزم آرای جــان روشـنی‌بخش زمیـــن وآسمــــان بـا مصــائب سـاختـی وسـوختی تـا کـه مــا را ، واژه‌ای آمــوختی مکتب عشاق ، از تأسیس توست عاشقی سرمایه‌ی تدریس توست تـا که ما را درس عشق آمـوختی چشـم ما را بر بـــدی‌هــا دوختی ای معــلم! ای بــزرگ اســتاد مهر ای فــروزان‌تر ز خورشــید سپهر ای چـــراغ معـــرفـت آمـــوز مــا روشــنایی‌بخـش شـام و روز مــا مـا گل بـــاغ و گلســتان تـوییــم جمله شـاگـــرد دبســتان تـوییــم عطر دانش از شمیم روی توست صورت گل سیرت نیکوی توست چشــم ما هــر روز از روی شمـــا می‌شود روشن به الطــاف خــدا در گـلـســــتـان ادب ، آلالــــــه‌ای نـور علمی، معــرفت را هــالــه‌ای چون اساس قصر علــم و دانشی بــرج دانـش را تــو در افــزایشی در سپهــر معـــرفت ، آمـــوزگـــار ذره‌ از تو می‌شـود خــورشــیدوار گر که اکنــون تـابشـی از مـا بــود از فـــروغ روی تــو یکجــــا بــود ما همه‌ جسمیم و روح ما تــویی بی تو ما غرقیم و نوح ما تــویی تـوسن اندیشه زیــر پــای توست برترین شعــر زمـــان آوای توست ای معــلم! مـا بــدهکـــار تـوییــم تـا ابــد، مـدیـون ایثـــار تـوییــم ای معــلم! خــانــه‌ات آبـــاد بـــاد نــام تـو همواره ما را یـــاد بــــاد (ساقی) میخـانه‌ی عـرفـان تویی آنکه سازد مست جـاویدان تویی سید محمدرضا شمس (ساقی) 1379 http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(روز کــــارگــــر ، گــرامـی بـاد) ا─━⊰═••❃❀❃••═⊱━─ا کــارفــرمــايـی دغـــل در كــارگــاه كـــرد بــد اخمـی بــه روی كــارگــر گفـت بـــا وى ، از ره منّــت سخــن كــرد بـــر او از سـر نخـــوت نظـــر كــارگــر بـــر كــارفــرمــا زد نهـيـب چيست؟ منظــور تـو از این دردسر كــارفــرمــا را غــرور و كبــر و نــاز بــاشـد از رنــج و شكنــج كــارگـــر مـوجـب فخــر و مقــام و جــاه تـو دســترنــج مــن بُــوَد اى بـی هنـــر تــو ز يُمـــن دســـتـرنــج كـــار مــن گشــته‌ای فـــرمــانـــروا و گنجـــوَر زور مــن بخشــيده زور و زر تــو را مـزد زور خويش خواهم سـيم و زر رنجبــــر را ، زاری و خِفّــت چـــــرا زر بُــوَد پـــــاداش رنــــج رنجبـــــر مـن ز رنـج بــازوى خود نـان خورم کـی؟ شوم تسليم كبـر و جـاه و فـر مـن نشانيـدم نهـــال سعـی و كـــار تـا خـورم از شاخِ سعـی خود ثمـــر مـن كنم كــار و تو ام اُجــرت دهـی ايـن بـه ٱن در ؛ منّــتی نبــوَد دگـــر مـُـزد مـن گر كــم دهی از حــدّ خود كــم شود كــار تـو هـم از هـر نظـــر بيشــتر گـــردد اگــر پـــاداش كــــار كــــارگـــر را كــــار ، گـــردد بيشــتر در ره ســــود تــــو ، از كــف داده‌ام زور بـــازو ، روح تـــن ، نـــور بصــر دادم از كـف ، گــوهـــر عمــر عـزيـز تـا تــو را حـاصــل شود دُرّ و گهــــر بر سر كــار تــو شد مــويــم سپــيد از غـم و رنـج تـو اَم خــم شد كمــر تـا بنـوشم شهــد سود کــار خویش می‌خورم هر روز و شب خونِ جگر رايگــانــم زر نــــدادی ، بلكــه مــن كـرده‌ام از حــق خود صــرفِ نظــر چون نيـــاز مــا به يكــديگـــر بــوَد نيست مــا را منــتی بــر يكـــدگـــر گـرچــه در دنیــا ز بـی انصــافی‌ات هیچگــه بــر مـــا نمــی‌داری نظــــر (سـاقـیِ) جـــام ولایــــم می‌دهـــد بــاده‌ای شـیرین‌تر از شهـد و شکـر سید محمدرضا شمس (ساقی) 1375 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
(بزرگ آموزگار زندگی‌ام روزت مبارک) ای بهتــریــن آمـــوزگـــــار زنــدگـــانی بعد از خـدا ، ای روح عشق و مهـربانی کی می‌شود از ذهن من یادت فراموش ای نـازنیــنی کــه کنـــون خلــدآشـیانی سید محمدرضا شمس (ساقی) 😭 @shamssaghi
┄┅✵﷽✵┅┄ تقدیم به همه اساتید ومعلمان سرزمینم ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ محبـــت با تــو معنــا شد معلم! نجــابت با تــو زیبـــا شد معلم! صفــــا و پاکــیِ  آییــنه هــایی دلــم بـا تـو  مصـفـا شــد معلم! از آن روزی که باران آفــریدند نگـاهــت ابــر غـمـهـا شد معلم! زلال چشـم پاکــت آسمـانیست ز اشکت شـــور بـرپا شد معلم! تمـام عشـق و ایثـار و محبـت فقـط در قلـب تو جا شد معلم! نوازشـهـای گــرم و بـی توقـــع ز  دستـان تـو  پیـدا شـد معلم! برایــم عشـق را سر مشق دادی همیـن بر مـــن الفـبـا شد معلم! برایــم شعـر ایمـان را سـرودی و شعـرم با تـو امضا شد معلم! به مهـرت واژه را گلــواژه کردی قلـم بـا تـو شـکـوفا شد معلــم! تو آن شمعـی که پایانی نــداری به دورت عشـق،شیدا شد معلم! قسـم  بر وسعــت آبــی ترین ها کــه دریـا با تـو دریا شـد معلم! امـیـن و  وارث  پیــغــمبــرانــی رسـالـت در تــو پیـدا شد معلم! ز اعجــاز کـلامت جـان گرفتیـم حضورت چون مسیحاشدمعلم! تو جمع عشـق وایمـان یاد دادی وغمهـــا با تــو مِـنهـــا شد معلم! خودت را بیـن ما تقسیــم کردی دلـت کــاشــانـهٔ  مـــا شـد معلم! کلامت بس که جان رامی نوازد دل پیـر از تـــو بــرنــا شد معلم! چـراغ پر فروغ  عـــلم و دینــی کــه نــورت محفل آرا شد معلم! فروزان باشی ای خورشیدروشن که چشمـم از تو بیــنا شد معلم! دعـایت می کنم پایـنده باشــی همیشه عاشـق و سـرزنده باشی ┄┅═✼✵𑁍✵✼═┅┄ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌
هدایت شده از شمس (ساقی)
وقتی که انتقـــاد ، نـدارد اثـــر به گــوش بیهوده در زمـانه به اصــلاح کس مکـوش دیــوار کـــج نهــــاد ، بــه بـــالا نمـی‌رسـد شمـعی بُـوَد که با نفسی می‌شود خمـوش سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(امام جعفر صادق علیه‌السلام) (صادق آل عبا) تا که کردی توسن علم و فقاهت را تو زین تاختی بر جاهلان ، با منطق حق الیقین صادق آل عبایی و شدی بر شیعیان رهنما در زندگانی تا به فردوس برین پایه ریز مکتب فقه و اصولی در کمال عالمان چون کودکی هستند نزدت خوشه‌چین وارث یاسین و طاهایی و باشد منطقت! مُنطبق با جمله‌‌ی آیات قرآن مبین شرع را ، در آسمان عِلم ، دادی بال و پر سایه افکندی به بال معرفت، روی زمین آنچنان بخشیده‌ای جان بر احادیث و علومکه یقیناً آفرین گفته تو را ، جان آفرین هم‌ترازت نیست در عِلمٍ الهی در جهان غیر آل الله که هستند مانندت وزین چون هُشام بن حَکم‌ها و مُفَضَّل‌ها به صدق سوده‌اند از عجز بر محراب درگاهت جبین ذوالفقار عِلم را در دست داری چون علی می‌زنی بر فرق بدخواهان و دشمن‌های دین کرد ویران مکتب تو ، خانه‌ی تزویر را با بیان صادقت همچون امیرالمؤمنین ریختی بر هم بساط جهل و ظلمت را به عِلم نور بخشیدی به قلب شیعیان راستین جایگاهت در مدینه هست همتای رسول در میان دشمنان شیعه هم هستی امین شهد نوشاندی به کام خلق با عِلم و عمل زهر بر کامت اگرچه کرد منصور لعین مرغ روحت کرد تا پرواز ، سوی آسمان شد دل اهل مدینه در غم مرگت حزین تیره‌گون شد آسمان از این مصیبت گوییا بر زمین افتاد ماه و گشت با ظلمت قرین آرمیدی در گلستان بقیع اما دریغ! کرد ویران دست جهل و کینه آن حصن حصین مضجع نورانی‌ات بی بارگه باشد اگر... هست دشمن از عناد خویش نزدت شرمگین شیعه‌ی آل علی ، پاینده از عِلم تو شد عالَم اسلام می‌باشد علومت را ، رهین مثل خورشیدی فروزان تافتی تا بر جهان آسمان شد از فروغ یک نگاهت نقطه‌چین گفت (ساقی) در مدیحت چامه‌ای را با خلوص دارد امّیدی که در محشر شوی او را معین. سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
(علیه السلام ) چقدر نام تو نیکو چقدراسم تو زیباست چقدر آینه درچشم های پاک تو پیداست تمام نور خدا راگرفته آینه هایت در انعکاس فقط نور صادق از تو هویداست به پای درس تو صدیق های شهر تمامی قلم به دست شده مکتب صدوق تو برپاست قلم رسیده به ما منتظرکه باز بگویی به یاوران صدیقت تنور داغ مهیاست اگرچه غیرت هارون مکی است به جوشش یقین شده که تنورت بهشت بردوسلاماست برات سینه شیعه شده است فرش سلیمان که تار قالی تو عشق و پود ، دیده دیباست فضای مبهم دوران سیاه وتیره وگنگ است در آن زمان که حدیثت سپید وروشن وگویاست به قال صادق تو گوش علم هم شده محتاج هنوز پرچم شیعه به آبروی تو ازماست چه می شود که هِشام حکم شوم بنوازی به روح قدسی باران مرا که لطف تو دریاست به نام فاطمه حساس بوده ای وعجیب است چقدر شعله این در شبیه خانه زهراست زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
(شراب کهنه) به بحر زندگی ، عاقل تأمل می‌کند پیدا گهر از حلم در دریا ، تکامل می‌کند پیدا بکش در آسیای صبر ، بار خدمت مردم که زیرین سنگ، عنوان تحمل می‌کند پیدا ز کم علمی بُوَد غوغای اطفال دبستانی سبوی نیمه پُر بر دوش غلغل می‌کند پیدا من از افراط و تفریط شتا و صیف دانستم میانه رو ، بهارآسا ، تعادل می‌کند پیدا میان عِلم و ثروت نسبتی معکوس می‌باشد بری گردد ز علم آنکو ، تموّل می‌کند پیدا بَرد مالک ، حصول دسترنج برزگر ، زیرا کند زاغ آشیان هرجا که بلبل می‌کند پیدا بشر زآغاز خونخوار است و خونریز است تا پایان که شیر اوّل بود خون و تبدّل می‌کند پیدا سَحر دزدِ گرانخوابی ، زند راه سحرخیزان ز سارق، محتسب این دم تغافل می‌کند پیدا بنای ظلم را نبوَد بقا ، ور هست پولادین ز سیل اشک مظلومان ، تزلزل می‌کند پیدا به یُمن عصمت یوسف، زلیخا گشت نام آور بلند آوازگی را ، بلبل از گل می‌کند پیدا غم دل با دل خود گو ، مدد از همّت خود جو  که روشندل به سعی خود توکل می‌کند پیدا وطن ، از انقلاب فکر گردد رونقش افزون زمین، حاصل فزون از یک تحول می‌کند پیدا کم و بسیار کالا ، نرخ را بسیار و کم دارد سخن کم گو که بسیارش تنزل می‌کند پیدا شراب کهنه دارد نشئه‌‌ای دیگر که (شمس قم) به یاران کهن ، طبعش تمایل می‌کند پیدا... شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاٰ جَعفَر بْنِ محمّدٍ الصّادِق ......... در حقیقت نگری آینه ای صادق بود آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است عشق در دایره ی چشم سبو می گردد عِلْم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد بال و پر می زد و در اشک شناور می شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بردند شعله بر جان زده و با دل خونش بردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه ی خود آسوده جگری سوخت ز انگور به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد شعر: حاج محمود تاری "یاسر" 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرثیه آفتاب در غروب صبح صادق دیده ی عالم گریست آسمان ها و زمین از داغ این ماتم گریست با خزان لاله ی عرفان و حکمت صبح گاه گل گریبان چاک زد همراه با شبنم گریست تا سیه پوش از غمش شد کعبه در بیتُ الحرم مروه و رکن و مقام و چشمه ی زمزم گریست شعله ور شد تا حریم خانه اش در نیمه شب سوخت زهرا زین مصیبت،حضرت خاتم گریست پاره پاره شد دلش تا از شرار زهر کین آب شد چون جسم پاکش شوکران از غم گریست چون محرم شد عزای ماه شوال از غمش چشمه چشمه کوه هم مانند چشم یم گریست مکتب علم و فقاهت شد یتیم از داغ او آسمان بار دگر هم ناله با آدم گریست شک ندارم روز دفنش بی صدا خاک بقیع همره خیل ملک آهسته و نم نم گریست سینه ی سرخ " شقایق" داغدار صادق است بر غریبیِّ مزارش آدم و عالم گریست شعر: حمید رضازاده " شقایق" کرمان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در غم نشست سینه ی لبریز آذرش در شعله سوخت قلب شریف و مطهرش با آن که داشت موی سپید و قد کمان رحمی نکرد خصم لعین ستمگرش در خانه دید دشمن خود را شبانه او آمد به یاد غربت جانسوز مادرش در پیش چشم پر از اشک کودکان بستند دست او به طنابی چو حیدرش بردند سر برهنه برون آن امام را آتش زدند قلب لبالب ز اخترش یک سو پسر گریست به اندوه این پدر یک سو فغان و ناله به لب داشت دخترش خونش نریخت خصم ستم پیشه اش ز کین با آن که دید تیغ عدو را برابرش گرچه غریب بود و ستم دید از عدو دیگر ندید خنجر دشمن به حنجرش شد عاقبت ز زهر جفا بی قرار آه کشتی شکست در دل امواج لنگرش باید گریست در غم جانسوز آن امام کز زهر کینه گشت خزانی صنوبرش دارد بقیع سینه ی پر خون ز داغ او شد لاله گون تراب ز اشک مکرّرش آخر فتاد بهر عزای امام نور شال عزا به گردن موسی بن جعفرش " یاسر" ز داغ خونِ جگر داشت آسمان تأثیر درد آمد و بشکست شهپرش ،،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر» 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ حضـرت صــادق مگـــر فــرزنـد پیغمبر نبود یا مگـــر ریحــانه ی صــدّیقـه ی اطـهر نبود با چه تقصیر و گنـه بر خـانه اش آتش زدند اجـــر نـشـــر دانـــش او شـعلـه ی آذر نبود اجـر و پاداش رســول و عتـــرت مظلوم او در دل شــب حــمله بر باب الله اکبــر نـبود نیمه شب کزخانه می بردندصاحب خانه را بر روی دوشش عبا عمامه اش بر سـر نبود از بــرای بــردن مولا کـــس از ابــن ربیـــع سنگدل تر، بی حــیاتر، بلکه ظالـم تر نـبود اوپیاده می دویدو این به اسب خود سوار گوئیا در سینه ی تنگــش نفس دیگــر نبود دیـدن بابا در آن حــالت پسـر را می کشـد خوب شد همــراه بابا موسی جعــفـر نبود از شرار زهـر مثل شمــع ســـوزان آب شد غیر تصویری به جا زآن نازنین پیکـر نبود پاره پاره قلبــش از انگور زهــر آلوده شد از بنی العبّاس جز این شیـعه را باور نبود بعد عمـری ســوختن بر قلب او آتش زدن این ســـتم بالله روا بـر آل پیغمـــبر نبود «میثم»آن روزی که شد پیکر پاکیزه دفن محشــر شهر مدینه کــمتر از محشـر نبود شعر: حاج غلامرضا سازگار 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ «سلطه ی زمـــان» فـریاد بـر سـکـــوت حقــایق گـــریسته چشـــم درون نگاه خــــلایق گـــریسته درکوچه های یـخ زده ی سلطه ی زمان خورشید در حــصـار ســـرادق گـریسته قلب سلیم عاطفــه، معــــیار نـسل نـور از ظلم و جـــور قـوم دوانـــق گـریسته نـور زلال آیـنــــه و آب و آفـتـــاب برایـن عــبور ســـرد دقایــق گـــریسته یاس کبــود و حــرمت محـراب تا خدا از دسـت فتــنه های منافــق گــریسـته روزی که عشق را به ســر دار برده اند آیــینه بر صـــداقت عاشــق گـــریسته گلزخـــم انتــقام سـقـــوط ســـتاره ها در باغ جـــان مــردم لایــق گـــریستـه با خون دل به لاله ی صحرا نوشته اند گل در عزای حضرت صــادق گــریسته زین شعرشایگان دل عاشق اگرشکست در ســوگ حامیـان حـقایــق گــریسته با داغ عشــق، در غــــم پایـیز ابـر ها گویی "فراز" دشــت شــقایق گـریسته شهادت مظلومانه ی حضرت امام جعفر صادق(ع) احیا کننده ی اسلام ناب محمدی تسلیت بادا شعر: فراز مردانی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ « عطر سلام و صلوات » دنـیـای کلام تو جـــهــان بــرکات است عمری‌ست جهان ریزه‌خوراین کلمات است در ساحت عرفانِ غمت، فلسفـه مات است نام تو پر از عطــر ســلام و صـلـوات است ای سـورۀ شــأن تو پـر از سـجـــدۀ واجب زانـو زده در محـضـــرت ادیان و مـذاهـب دارند نصیــب از نـفســت حاضــر و غایب راهـی که تو ابلاغ کــنـی راه نجــات است فیــض ازلی چیســـت؟ مسلـمـانِ تو بودن لطف ابـدی شـــیعــۀ چـــشمان تو بودن در خوف و رجــا دست به دامـان تو بودن مهر تو و قهـرتو حیات است وممات است ای کاش که باشـــد نظـــر لطــف تو با ما تا ســـوی تنـــور امــــر کنـــی باز امـاما با عـشــق تو آتــش شـــده بـرداً و سـلاما آتش نه که ایــن روشـنی آب حیـات است نام تـو بلند است و مقــام تـو رفــیع است لطف تومدام است وعطای تو وسیع است هــم در دل ما حســرت دیـدار بقیــع است هم در دل ما حـســرت درک عتـبات است شعر: سید محمدجواد شرافت 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ «السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق» صادق شدی وصدقِ توشهرت گرفته است صِـدقِ تو از هــر آیـنه سبقـت گرفته است نامِ تو را نوشــتــم و احســـاس می کنـم بارانِ عشـقِ من به تو شـدّت گـرفته است آغـــاز کــــرده ام غـــزلی صـــادقــانه را این شعـر،با تو رنگِ صــداقت گرفته است ای پنجمــین وصـــیّ علــی ، وارثِ غــدیر از ما خــدا بــرای تو بیعــت گرفته است پسوندِنامِ شیعه به لطفِ توجعــفری است این گونه نامِ شیـعه هویّــت گرفته است این دل بـها نداشـت اگـر که تو را نداشـت دل های مابه عشق توقیمت گــرفته است شیخ الائـمه هستــی و در بیــنِ اهـل بیت بیش از بقیــه عمـر تو برکت گـرفته است اسـلامِ ناب را بـه بشـــــر هــدیـه داده ای دیـن با تلاش وعـــزمِ توعزّت گرفته است هر کــس که گـشت مدّعـی علم و معرفت نزدِ تو در منـاظـره لُکنـــت گرفته است خوانـدم اصول کافـی و خــواندم بِحار را شیعـه چقــدر از تو روایـت گــرفته است توحــیـد را رســانده به دنـیا مفــضّـلَت آن عاشقی که پیش توحکمت گرفته است با این همه جـلال و وقارت ، به حــیرتم ! قبرِ تو ازچه این همه غربت گرفته است؟! ای بانـیِ عــزای محـــرّم به خـــرجِ توست هـرکــس برای جـدّ تو هیئت گــرفته است مدیـونِ توســت هــر قـدمش را به اربعین هر مـومنــی که رزقِ زیارت گـــرفته است تقلیـد می کـنـــم زِ فقـیــهی که مثــلِ تو در بینِ درس ،ذکـــرِ مصـیبت گرفته است مـانندِ عمـــه ات پــیِ مرکــب دویــده ای قلــبِ تو را هــوای اســارت گــرفتـه است آتش گــرفت خــــانـه ی تو مثلِ مــادرت آتش دوباره در دلِ جــنّـت گـــرفته است ماننـدِ فاطــمه ، تو دعــای فــرج بخـــوان دنـیای بی امـام ، چـه ظلمـت گرفته است شعر: رضا یزدی اصل 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ « غــروب صبـح صـادق » باز ما را چـشمه‌ای از اشــک جاری داده‌اند روز و شــب خاصیــت ابــر بـهاری داده‌اند سینه شدکانون آه و دیده شد دریای اشک آب و آتش باز با هــم دســت یاری داده‌اند درغروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی شـب‌نشــینان فلک را بی‌قـــراری داده‌اند بر زمین سیل بلا جـاری نشــد، یا قدسیان آســمان را در عــزایش بــردباری داده‌اند؟ کعبه هم، درهجر اسماعیلِ زهرا،ندبـه کرد زین ســبب او را ردای سوگــواری داده‌اند شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او دانـش و دین را قوام و اسـتواری داده‌اند پیـــروان مـذهـب این آفــتاب عشــق را معــرفت آموخـتند و رسـتگاری داده‌اند،،، شد پریشان، خـاطرِ صدیقۀ زهــرا که دید از نمـک مرهــم برای زخـــم کاری داده‌اند دل بدین گلشن چه می‌بندی پس از تاراج گل؟ این چـــمن را آب از بی‌اعتــباری داده‌انـد سرمه کن خاک بقیعش راکه در آن آستان عـرشیــان را رتــبۀ خـدمت‌گزاری داده‌اند شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را در گـــذرگاه نســیم آییــنه‌داری داده‌اند گر چــراغ لاله‌ای روی مزار او نســـوخت لاله‌ها پایان به این چشم‌انتظاری داده‌اند آب شد شــمع وجودش پشت دیوار بقیع هـر کــه را پروانۀ شب‌ زنده‌داری داده‌اند تا محبان را فـــراخــواند به پابوس امـام اشــک‌های مــا به دل، امیــدواری داده‌اند شعر: محمدجواد غفورزاده 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ مولای من سـلام خدا هدیه محضـرت گلبــوســـه ی ملايـکة الله بـر درت یا صــادق الائـمــه که قـــران ناطــقی عــالــم فــدای آن نفــس روح پـرورت تا ازتوکسب فیض کنند ای شکوه علم زانـو زننـد خیـل ملک پای منــبـرت بر کرسی خـطابه لبـت چـونکه باز شد باغ بهشـت مصـطـفـوی شـد معـطـرت از تو گــرفـت درس بصـیـرت ابوبصیر صدها زراره کاتـب و اندیشـه گسترت سرچشمه ی زلال حقیقت کلام توست شدجرعه نوش،علم وفضیلت زکوثرت معراج توست علم ودر آن سـیرنورشد هفـت آســمان عــالم معـــنا مسخــرت تنهاجهاد،عرصه ی شمشیروتیغ نیست روز ازل جهــاد سخـــن شــد مقــدّرت در دسـت تو کــتاب خدا بود ذوالفـقار فقه و اصول ، نـیزه و شمشیر دیگـرت مدیون توسـت مکـتب شیـعه الی الأبد در ایـن جهـاد ، لطف خــدا بود یاورت دشـمن که بسـت دسـت یداللهـی تو را رد شــد تمــام خــاطره ها از بـرابـرت رفتــی ســرِ بـرهــنه و پـای پیـاده لیک سیلی نخوردپیش تودرکوچـه همسرت در طول عـمر ، داغ فــدک با دل تو بود می زد حـدیث حـــادثه زخــم مکـررت باشد بـرای اهل ولا ، جـلوه ی حضــور در گوشـــه ی بقیـــع ، مــزار مطــهـرت گاهـی نگاه کــن بـه دل بیقـــرار مـن دست «کمـیل »دامن تو ، جـان مادرت شعر: کمیل کاشانی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ «السلام علیک یا جعفر ابن محمد الصادق ع» گل بـاغ پیمــــبر گــشــتــه پرپر عــزادار غـــمـش زهـــرای اطهـــر تمام عــالـم از داغـــش سیه پوش بود صاحب عزا موسی ابـن جعفر لبـش عطشان و قلبـــش پاره پاره زده زهــــر جـــفا بـر جـــانـش آذر مدینـــه یکســـره مــاتـم ســرا شد ز داغ صـــــــادق آل پیـــمـــبـر چراغ علم و عرفان گشته خاموش ز بغـض و کیــنه خصــم ستمگـــر در این ماتـم، هـــمه مرثیه خوانند تمــام قـــدسیــــان با دیـــده تر خدا لعنت کنــد منصــــور دون را که زد آتـــش، ســـرای پور حـــیدر چو آتش در ســرای صــــادق افتاد بیادش آمـــد از مظلومـه مـــادر مــیان شعـــله ها فـــریاد مـیـــزد بیــا مــادر ببــین ،احـــوال جعـــفر جگـرها خــون شــد از مظلومی او شده عالم از این غــم خــاک بر سر ســـلام مـا به قـبــــر خــــاکـی او به آن ویـــرانه پـاک و مطــهـــر بـیاد قـــبر بی شــمع و چـــراغش تمــام شـیعــیان نالان و مضـطــر بقیعش جنــه الـماوی عشــق است که پنهان کرده در خود چهار سرور ز حـــق دارد تمنــایــی، ( شقایق) که دستش را بگیرد روز محـــشـر شاعر: حمید رضازاده( شقایق) مجموعه گنج نهان ج اول ص۱۵۱ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ « عطــر شــفاعت » حق‌پرستان را امامی هست،دینش دلبری نور رویـش کـوثری،شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریختـه در ساغری: آیـه‌های احـــمدی را با حــدیـث جعفـری حرف اوعشق است،فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشــان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سـیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، عـلامـه‌ها، طفل دبسـتانش همه گــردن‌افرازانِ دانــش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ»ریخت تا درجان ما ازهَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسیدایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حــدیثش، زد گــره با نورها نور، مجــــرم بود امــا، در نظام کـــورها ترس می‌انداخت حقش،در دل منصورها درهراس‌اند از وجودش،چون که می‌دانندکیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگـری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غـــریــب مــادری را می‌برند پا برهــنه، ســیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را،بانیمه‌شب بردن نبود حق پــیر آســمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست،آخر از زبان کوچه است باز معصــومی، پریشان در میـان کوچه است پیــــر ما، یادِ گل یاس جـــوان کـــوچه است باطنابی بردو دستش،روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشــد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای ازخیمه‌های کربلاست باز آتــش، شــعله‌ور در خـانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گــرد، بر پیشــــانیِ آییــنۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعــیان! فرزند زهـرا از نفس افتاده است خواسـتم دورت بگـردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صــادق‌ها و باقـرها، نشد شاعر خوب تو باشم بیـن شاعــرها، نشد بر خـــلاف زندگـــیِ از خــطا آکنــــده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را،شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه ایـن جــهان را بنگرم مثل تو، با یاد فــرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را بـبینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند درتنور غیبت،آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غــم نـدارند اولیاءالله، غمخــوار هـم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فـردا از آنِ صـالحان عــاشـق است صبح نزدیک است آری!وعدۀ حق صادق است شعر: قاسم صرافان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─