eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
888 ویدیو
117 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ تقدیم به ام الادب حضرت ام البنین سلام الله علیها سلام امّ البنین خوش آمدی در خانه ی حیدر سلام ای دوّمین دلداده ی فرزانه ی حیدر رسیدی بار غم برداشتی از شانه ی حیدر صفا را باز آوردی تو در کاشانه ی حیدر مقامِ خانه داریِ علی در شان هر زن نیست زنی غیراز خودت شایسته ی این خانه قطعاً نیست چه بختی را به تو پروردگارِ عشق ، بخشیده به تو خورشید رو کرده ، قمر هم بر تو تابیده وفا و عشق و ایثار و ادب ، گِرد تو گردیده برای مدحت این بس که، تو را حیدر پسندیده خدا را شکر با تو ، باز مولا فاطمه دارد و این یعنی علی الفت فقط با فاطمه دارد تو بعد از فاطمه نیکوترین بانوی مولایی رسیدی تا که مولا را برون آری ز تنهایی تو بر اولادِ زهرا مادری کردی به زیبایی یقین دارم که بانو موردِ تاییدِ زهرایی سپرده دست تو فرزندهای خویش را مولا بدان که دعوتت کرده به این خانه خودِ زهرا به تو دادند یا ام البنین اوجِ سعادت را گرفتی از خدا بهرِ علی توفیقِ خدمت را تو کردی خرجِ آلِ فاطمه مهر و محبت را در این خانه تو حس کردی صفای باغِ جنت را کنار اهل این خانه ، خدایی تر شدی بانو ز بس که با ادب بودی ، ادب پیش تو زد زانو سعادت یار شد با تو، دلت را مبتلا کردند بنی الزهرا تو را از اهلِ این دنیا جدا کردند تو را با عشقِ خود این بچه ها، خوب آشنا کردند سعادت بهتر از اینکه ، تو را مادر صدا کردند به اینجا آمدی و با تو کم شد زحمتِ زینب تو بعد از مادرش زهرا شدی هم صحبتِ زینب سخن گفته یقیناً با تو زینب از غمِ مادر خبر داری که آتش زد زبانه از دلِ این در بگو آیا به تو گفته ؟؟ چه ها شد با دلِ حیدر خبر داری جدا شد آیه آیه سوره ی کوثر وصیت های مادر را بپرس از دخترش زینب به زینب گفت از گودال و از داغ حسین آنشب به اینجا آمدی باشی هوادارِ حسین او تو باید تا ابد باشی پیِ کارِ حسین او تو مادر می شوی بهرِ علمدار حسین او و بعد از کربلا هم می شوی زارِ حسین او تو با این خانواده کرده ای یک عمر همدردی برای کربلا بانو، چه سقّایی ادب کردی به قربان ابالفضلت که جان قربانِ جانان کرد همان ساقی که دریا را ز کار خویش حیران کرد سرش را وقت رفتن ، فاطمه مهمانِ دامان کرد که زحمت های یک عمر تو را اینگونه جبران کرد سرِ عباس را برداشت اما در دلِ گودال ... چه شد با نورِ عینِ او؟ نمی گویم ، زبانم لال شعر:رضا یزدی اصل 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌    ─┅═🌸🌼🌸═┅─                   بر مصطفیٰ دارد بشارت ، حضرت روح الامین از عرش می آید به فرش امشب نگاری بی قرین دارد شمیــمِ یاســمن ، دامــان اُمّ المومنیــن مشکــات نور ایـزدی پا می گـذارد بـر زمیـن بر خاکیان ، افلاکیان ، باشد مبارک  این قدم آوایِ تبـریک از سَـما ، بر گوش، آید دَم به دَم این کیست این؟ دُردانه و محبوبهٔ حیِّ اَزَل یاریگــرِ مجــرایِ توحیــدِ خدایِ " لـَم ْ یَـزَلْ " در او تجلی می شود "حَیِّ عَلیٰ خَیْرِ العَمـَل" شور آفرین ، شیرین ترین گلواژهٔ شعر و غزل او هَل أتیٰ ، او إِنَّما ، تفسیر أَعطَینا ست او هم محورِ آل کسا ، إنسیـةُ الحَـورا ست  او ریحـــانهٔ بـاغ نبـــی ، یاس معطّــر آمـــده خیـــرِ کثیـــر و معنـی آیات کوثــر آمـــده هم مـادر و هم بهتـرین دخت  پیمبر آمده بر هر دو عالم سرور و هم شأن حیدر آمده   "جَنّاتُ تَجـْری تَحتِهَـا الاَنهــار" زیـرِ پــای او هفت آسمان روشن شده از تابش سیمای او با ذکر تسبیحات او هر دل مُصَفـّا می شود چون آشنـا با جلوهٔ قدسـیِ زهــرا می شود نفسِ مُسَبِّح از بدی ، پاک و مُبَــرّا می شود با نام زهــرا رشتهٔ تسبیح ،معنـــا می شود مِشکاتِ اَنوارِ ذَواتِ سیزده معصــوم شد آیینــه دار و مظهــرِ"یا حیُّ یا قَیّـوم" شد عالم همه یک قطره ، اما حکمِ دریا فاطمه بر جامِ هستـی کوثــر ناب و مُهَــنّـا فاطمه سرچشمـهٔ خیـرات در دنیـا و عُقبــا فاطمه صدها گِـرِه وا می شود با گفتـنِ یا فاطمه عرش برین زینت گرفت از نام زهرای بتول نازل شده آیات کوثر ، بر دل و جان رسول درهای جنّـت با قـُدومِ فاطمــه وا می شود محشر به نام حضرتِ صِدّیقه برپا می شود وقتی که "أینَ الفاطِمِیّون" گفت ، غوغا می شود برگِ شفاعت هم به دست مادر امضا می شود شاعر اگر شد" کیمیا" از خاک پای مادر ست این جانِ ناقابل که دارد هم فدای مادر است    ─┅═🌸🌼🌸═┅─ ✍رقیه سعیدی( کیمیا)
❃﷽❃ _____________________ وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان! ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم مــــادر بزرگ بی بدیــل  یازده معصــــوم در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را در همســری همراه بودن را حمـایت را درس  وفــاداری، حیا ، روح نجابت را معنا نمودی واژه های عشق و عفت را با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود در فکـــر نامردان  و فکــر آتش و در بود می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را ___________________ ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ « عطــر شــفاعت » حق‌پرستان را امامی هست،دینش دلبری نور رویـش کـوثری،شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریختـه در ساغری: آیـه‌های احـــمدی را با حــدیـث جعفـری حرف اوعشق است،فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشــان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سـیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، عـلامـه‌ها، طفل دبسـتانش همه گــردن‌افرازانِ دانــش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ»ریخت تا درجان ما ازهَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسیدایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حــدیثش، زد گــره با نورها نور، مجــــرم بود امــا، در نظام کـــورها ترس می‌انداخت حقش،در دل منصورها درهراس‌اند از وجودش،چون که می‌دانندکیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگـری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غـــریــب مــادری را می‌برند پا برهــنه، ســیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را،بانیمه‌شب بردن نبود حق پــیر آســمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست،آخر از زبان کوچه است باز معصــومی، پریشان در میـان کوچه است پیــــر ما، یادِ گل یاس جـــوان کـــوچه است باطنابی بردو دستش،روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشــد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای ازخیمه‌های کربلاست باز آتــش، شــعله‌ور در خـانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گــرد، بر پیشــــانیِ آییــنۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعــیان! فرزند زهـرا از نفس افتاده است خواسـتم دورت بگـردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صــادق‌ها و باقـرها، نشد شاعر خوب تو باشم بیـن شاعــرها، نشد بر خـــلاف زندگـــیِ از خــطا آکنــــده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را،شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه ایـن جــهان را بنگرم مثل تو، با یاد فــرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را بـبینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند درتنور غیبت،آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غــم نـدارند اولیاءالله، غمخــوار هـم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فـردا از آنِ صـالحان عــاشـق است صبح نزدیک است آری!وعدۀ حق صادق است شعر: قاسم صرافان 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال‌ها و گروه‌های مرتبط،حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─
‏──‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌‌‌‌‌‌─ ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام آن خداوندی که زینب را به خلقت داد به نامِ نامـیِ زینب به خلقـت ، تاج عـزت داد خدایی که علی را با چنین ریحـانه زینت داد به عرش وفرش بایُمنِ قدمهایش شرافت داد ندا آمـد که می آید به قـرآن کــوثری دیگر بگیرد ساقی کوثـر به دستش ساغری دیگر صـدف ، دامـان زهرا و گُهَــر ، دردانه دردانه شکفت از گلشن طاها گلی ، ریحـانه ریحانه به گِرد شمع رخسارش، مَلَک ، پروانه پروانه فلک در نظــم آورده غـزل ، جــانانه جـانانه نوای عشـق می خواند برایش زمـزم باران زلال نـور می ریــزد به پایش نـم نـم باران خدا زهـرای دیگـر را به این عالم نشان داده زمین را با قدمهــایـش شکــوه آسمـان داده حدیث صبـر او قلـبِ جهـــانی را تکان داده برای قهـرمان بودن  هــــزاران امتحان داده زمین درس صلابت راگرفت ازمکتب زینب زمان ، صبر آفرینی دید در تاب وتب زینب و زینب شد که زینت بر جمال مرتـضا باشد و یا پیغمبـری دیگــر به جای مصطفــا باشد دلش سنگ صـبوری بر سکوت مجتبــا باشد علمــــدار حسیــنش در قیـــام کــربلا باشد وفـــای خـــواهــری دارد دل دریایی زینب حــدیث عاشقــــی دارد غم شیدایی زینب چه بانویــی که عقل افتاده در پای کمـال او نشان از حیدر و زهراست نیکی درخصال او پنـــاه آورده صبـر ما به صبـــر بی مثــال او زبان "کیمیا" قاصـر ، چـه گـوید در قبــال او قلـم در مدح این بانـو همیشه واژه کم دارد چـرا که دختـر زهـــرا مقــامی محتــرم دارد ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ رقیه سعیدی(ڪیمیا) ۱۴۰۱/۹/۸ لینک کانال اشعار رقیه سعیدی(ڪیمیا)👇 https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❃﷽❃ _________________________ وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان! ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم مــــادر بزرگ بی بدیــل  یازده معصــــوم در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را در همســری همراه بودن را حمـایت را درس  وفــاداری، حیا ، روح نجابت را معنا نمودی واژه های عشق و عفت را با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود در فکـــر نامردان  و فکــر آتش و در بود می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را _______________________ رقیه سعیدی(ڪیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال اشعاردر ایتا👆
─━⊰••┅═❃﷽❃═┅••⊱━─ شیعـه می بالد به خود با مـدح مولا با غدیر در میـــان روزهــا یکــتا و بی هــمـتا غــدیر موســمِ اکــرامِ ســاداتِ بنی الــزهــرا غــدیر بهترین عیدی که دیـده چشـمِ این دنیا غدیر آمد آن روزی که رحمت بر بشـر نازل شـــود بـا تــولای علــی دیـــن خـــدا کامـــل شــود آخــــریــن حـج پیــمبر بـود کـــه از آسـمـان آیــه نازل شـد بـه قلبِ خـــاتـــمِ پیغـمبــران یا رســولَ الله بلّــغ ، ســـرّ حـق را کـن عیان خطبـه را آغـاز کـن، من کنـت مولا را بخوان دستِ حیـدر را ببـر بالا که از عـــرشِ بـریــن هـدیـه بر او گشـــته عـنـوانِ امـیر المـومنین دستِ حیـدر رفــت بالا لحظــه ی پـرواز شد عشق و ایمان هر دو با هـم بر بشـر ابراز شد آســمان خـندید و ناگـه بابِ رحـمـت باز شد عـرشــیان یک یاعلی گفتند و عشق آغاز شد عین و شین و قاف شــد تفسـیر با عینِ علی عشــق من ایــن است باشم خاکِ نعلین علی پای او را خاک بوســید و ســرش را نه فـلک داد با دستش به خـتم المرسلین دسـتِ کمک بین او با حــق همــه دیـدند وجـــهِ مشـترک ســفــره ی دنــیا و عقبی ، با علی دارد نمـک بنده ی حق بین دراین مولاخدا رادیده است گشته دورحق کسی که دور او گردیده است رزق مـــا افــــتاد در دســـتِ یـداللهِ عـلی شیعه شدراضی به آنچه هست دلخواهِ علی راهِ حـــق پیدا شـــد آری در قـدمـــگاهِ علی شـــد صــراطَ المسـتقیــمِ ما فقـط راهِ علی راه را گم می کندهرکس جدا ازحیدر است هرکسی که دشمن مولاست قطعاکافر است زد رقم تقـــدیرِ مـــا را در غــدیــر خم خدا قلـبِ ما افـــتاد در دســـتـانِ ارکانُ الهـــدی راه مومن از منافق شد در این صحــرا جدا مومنــین کل عـــالــم را علــی شـد مقتـــدا دشمـــنی با آلِ حــیدر شـد برای او محـــال هـــر که در دنـیا قدم بگـذاشت از راهِ حلال دستِ حق جاداردعرش وفرش را زینت کند انبیا را یک به یک در ایـن زمین دعـوت کند تا قیامـت باید از این لحظه ها صحبت کند فاطمه پیــش آمـــده تا با علی بیعـــت کند آمــده تا کـــه بگـــویـد یا علـی یـارت منـم تا قیامت سنـگ عشقت را به سینه می زنم فاطـمه با بیعــتِ خـود مدحِ مولا را سـرود چشم در چشمِ علی گردید و قلبش را ربود جــانِ خود را عـاشقانه نذر مـولایش نمـود کاش بیعت های مردم باعلی این گونه بود! یا علی گفـتنـد ایـن امـــت ولی غـــرقِ ریـا یاعلی گــفتـن کجــا و با علـی بودن کجــا! می دهـد بر دل جـلا دســتِ هنــرمنـدِ علی جــان ما قـــربانِ هــر ذکـــرِ خــداوندِ علی مـــرد و مــردانـه بیا باشـــیم در بنــدِ علی تا ظــهـورِ مـهـدی مـوعــود فــرزنـد علی کاش تا روز قـیامـت از علی صحـبـت کنیم آید آن روزی که باصاحب زمان بیعت کنیم شعر: رضا یزدی اصل 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 🌺࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📍« نشر بدون ذکر منبع جایز نمیباشد ». گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─━⊰•••═•••❃❀❃•••═•••⊱━─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ امشب به عشق مرتضى دل را به دريا مى زنم هرچه كه مى‏خواهد شود بر فرق غم پا مى‏زنم پيمانه پيمانه مى از جام تولا مى زنم تا هفت خط مِى خورده و خود را به حاشا مى زنم تا اينكه ساقى پر كنى ، لحظه به لحظه جام من ديوانه ام ديوانه ام ، امشب مپرس از نام من ■□■ بوسه زنم از جان و دل بر پاى آن پيك بشير كآورده بر اهل ولايت مژده عيد غدير بعد از نبی مولا علی است آن شاهد عزت سرير يارب تو اين عشق على را تا ابد از من مگير الحق كه مولايى سزد بر قامت اين شير عشق قرآن ناطق مرتضى، روح دعا ، تفسير عشق ■□■ آواى زنگ كاروان از هر طرف آيد بگوش اينك سه روزست اين زمين افتاده در جوش و خروش امر توقّف داده بر حجّاج پيغام سروش مستان كوى عشق را خُمّ غدير آمد به جوش بر روى دست آسمان ، گل كرد دريا در غدير پر شد فضا از نغمه (من كنت مولا) در غدير ■□■ پيمانه «بلّغ» گرفت از دست جبريل امين وحى خدا مأمور كرد او را پى تكميل دين بر روى دست مصطفى ، آمد امير المؤمنين سرشار از نور خدا يك لحظه شد آن سرزمين فرمود با مردم نبى ، آنك به آواى جلى : هركس منم مولاى او ، او را بود مولا على ■□■ او ساقى كوثر بود ، او حيدر صفدر بود توحيد را معناست او ، اللّه را مظهر بود من شهر علم سرمدم اين شهر رااو در بود سرّ خدا را سينه دريائي اش دفتر بود دريائى از شوق ولا در آن بيابان موج زد فرياد «بَخٍّ يا على» ، سر بر فراز اوج زد ■□■ اسلام ناب احمدى تكميل شد معنا گرفت در باغ «اكملت لكم» سرو تشيّع پا گرفت حتى زمين و آسمان،ذكر على مولا گرفت بر «وال من والا» نبى ، دست دعا بالا گرفت جارى به صحراى غدير از عرش سيل قدسيان تا در اجابت غرق شد آمين خيل قدسيان ■□■ گويم به آواى رسا حيدر امير المومنين بعد از نبى مصطفى حيدر امير المومنين بر ملك دين صاحب لوا حيدر امير المومنين ذكر تمام انبيا حيدر امير المومنين هر دل كه شد مست على مجنون و پابست على از لطف گیرد دست او را در جزا دست على ■□■ مردى كه در ميدان رزم او را ستوده كردگار با لافتى الا على لا سيف الا ذوالفقار مردى كه باشد خلق او در امر خلقت شاهكار غير از خدايى خدا آئينه ی پرودگار در بيكران لطف او موج شفاعت ديدنى است جولان مهر و قهر او روز قيانت ديدنى است شعر: کمیل کاشانی 📖 از مجموعه سرود فرشته ها 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
جلوه ی هل اتی امام حسن لطف و مهر و صفا امام حسن حسن و حجب و حیا امام حسن چشمه سار سخا امام حسن پای تا سر کرامتی مولا در محبت قیامتی مولا سکه ی معرفت به نام شماست کرم و جود در مرام شماست جوهر نور در کلام شماست صلحتان پایه ی قیام شماست تو حسینی حسین هم حسن است سبز و سرخ عقیق از یمن است خانه ی تو بهشت دل ها بود باغ سبز خدا شکوفا بود در نگاهت حضور پیدا بود درِ دار الضیافه ات وا بود هر کسی سائل درت می شد مست از فیض محضرت می شد جاهلی بد شروع و نیک انجام با دلی پُر رسیده بود از شام بی ادب لب گشود بر دشنام خنده کردی به روی او که : سلام ای مسافر ز راه آمده ای ؟ خسته و بی پناه آمده ای ناسزا گفتی ام ، ثنا بدهم مرکب و آب یا غذا بدهم دردمندی اگر ، دوا بدهم هرچه خواهی بخواه تا بدهم ... آب شد از خجالت آن شامی گفت : الحق که اصل اسلامی به سوی حج چه ساده می رفتی خسته پای پیاده می رفتی که دل از دست داده می رفتی با شکوه و اراده می رفتی کعبه مشتاق استلام تو بود حجرالاسودش غلام تو بود صبر ، مبهوت بردباری تو کس ندیده است بیقراری تو کوثر و زمزم ، اشک جاری تو سیلی کوچه زخم کاری تو جگرت را نه همسرت سوزاند داغ جانسوز مادرت سوزاند شعر:کمیل کاشانی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲کانال گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
به نام خدا ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ به گلزار ولایت چون ، گل نرگس  شکوفا  شد فلک  پوشید رَختی نو، زمین یکباره زیبا شد بساط جشن زیبایی ، به روی عرش ، برپا شد میان هاله ی نوری ،رُخ  مهدی(عج) هویداشد ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ مبارک  باد   آغاز  امامت  یا  ابا صالح سرت زیبنده ی تاج ولایت یا اباصالح ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ نگین تاج تو روشن  نموده  هر دو عالم را زدوده  از  همه دلها غم و اندوه و ماتم را سلیمان زمان امشب به دستت داده خاتم را از امشب رهبری با توست فرزندان آدم را ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ عجب این هیبت و شوکت به تو شهزاده می آید امامت را ولایت را ، عزیزی چون تو می باید ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ به  سامرّا   تماشا   کن  رُخِ  ماه  منوّر   را معطر  کرده  عِطر  او گلستان های دیگر را به همراه خودش دارد امانت های حیدر را امیدی تازه می بخشد دل  بی تاب مادر را ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ اَلا ای آخرین  نور از  تبار  حضرت  طاها نگاه عالَمی  روشن ، ز نورت یوسف زهرا ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ دل عاشق  به دنبال تو ای دلدار ، می گردد برای یوسفی چون تو ، به هر بازار می گردد پیِ خالِ  لبت ، سرگشته  و  بیمار می گردد به دُور مرکز عشقش چنان  پرگار می گردد ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ نمی دانیم ما  معنای  قطب  عالم  امکان نمی خوانیم مولای زمان را از دل و از جان ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ توسل می کنم  امشب  به دامان تو یا مهدی که عمری  بوده ام از ریزه خواران تو یامهدی رسیده جان به لب از داغ هجران تو یا مهدی شِفا می گیرد این  قلبم  زِ درمان تو یا مهدی ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ دعا کن حس کنم  آقا ، دَمِ گرم حضورت را زِ  درگاه   خدا  دارم   تمنای   ظهورت   را ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ ✍رقیه سعیدی (کیمیا) ࿇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔰 🔰 و اشعار ناب آیینی 💢 از کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عصـــر نه ، شــامِ جاهلـیـّـت بود اوجِ   اِنـکــار   واقـعـیــــت  بود دُورِ  نـســـیـــانِ    آدمـیّـــت بود ظلم و کیـن قسـمتِ رعِیَّــت بود دخترانی که زنــده مــی مُردنــد مـادرانی که غصــه مـی خوردند اوجِ  غـربـت بـرای انـســان بـود آنچـه ارزش نداشـت ایمـان بـود شهــر مکـه فـقـط  زمستان بـود حسـرت گـل به باغ وبسـتان بود آفتـابــی  شـکســت  ظلــمت  را کرد روشـــن جهـــانِ امّـــت را لات و عـُزّی به صورت  افتـادند پادشــاهان ز  هیـــبـت  افتـادند نسل شیطان به وحشت افتـادند ساحران هـم  به حیـرت افتـادند عــرش می خوانـد نام احمـــد را اشــرف انبیـــــا محمّــد (ص) را در سـیــاهی دمیـــد و نــور آورد آســمان را به وجــد و شـور آورد عطــر نـابی از این حضــــور آورد بـر زمیــن شــادی و ســـرور آورد خیر و برکت زِ گام او می ریخـت آب کوثـــر  زِ کام  او  می ریخـت طـاق کســـریٰ بـه  لــرزه در افـتـاد بحــرِ خشــکی خروش نو سـر داد بـا قـدومــش حجــــاز شـــد آبـــاد گشــت پایانِ ظــلم و هـر بیــــداد در نگــاهــش امیــد ، جــاری بود در  دلــش عشـق وبی قراری بود از دَمَش جان بـه جسـم آدم شـد مردمـان را اَمین و مَحــرَم شـــد مایـهٔ رحمـــت دو عـــالـم شــــد انـبـیــــا را نبـــیِّ خــاتـم شـــــد عـطــــر نـاب  بـهـشــت می آمد مـرد نیـــکو ســرشـــت می آمد آسـمـــان را قــــرار یعـنــی تــو در زمیــــن نـوبـهــار یعـنــی تو اِنــس وجـان را نگـار یعـنـی تو مــایــهٔ افـتــخـــار یعـنـــی تـو ای که مکتـب نرفتـه می خوانـی آیــه هــای بـلـنــــد ســبــحـانـی ای تو خوشبـو ترین گل خلقــت نــام تــو  زیــــوَرِ  درِ  جــنّـــــت انبـیــــــا را تـو داده ای عـــــزّت اولیـــا را تـو داده ای شـــوکــت سـایـه ای بـر سـرِ بنـی هـاشـــم حضـرت مصطفـیٰ , اباالقـاســم! جان فــدای تو ای شَـــهِ لَــولاک ای مـعـطـّـــر  زِ نـامِ تـو افـــلاک جان گرفـتـه به زیـر پایـت خـاک با تــولّای تـو ، شـــود دل ، پــاک‌ لـطـــف تـو شـــامـلِ گــدا گـردد‌ خـــاک پای تـو «کیـمیــا» گـردد شعر:رقیه سعیدی (ڪیمیا) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ کانال اشعار ایتا JOin↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ مكه را امشب شكوهى ديگر است مروه امشب با صفا پا تا سر است نور باران باختر تا خاور است دامن بانوى شب پر اختر است آسمان گشته زمين بوس زمين دفتر شوق است قاموس زمين سبز در سبز است صحراى حجاز وه چه رؤيايى است غوغاى حجاز بوسه زد خورشيد بر پاى حجاز (يا محمد) گشته آواى حجاز وسعت ام القرى لبريز نور مى وزد از هر طرف عطر حضور آمنه خاتون مهر و آفتاب روح پاكش پاكتر از روح آب درد او را ميكشد در پيچ و تاب شعله ور پا تا سرش در التهاب درد را اما تحمل ميكند در دلش ياد خدا گل ميكند آمنه امشب پسر مى آورد آفرين ! قرص قمر مى آورد مژده صبح سحر مى آورد مرد ايمان و ظفر مى آورد از تبار بت شكن نسل خليل گمرهان وادى شب را دليل اين پسر دُرّ يتيم انّماست بين خوبان دو عالم مصطفاست سينه او ساحت صدق و صفاست قلب او آئينه ی وحى خداست دين حق از فيض او تكميل شد معجز ميلادش عام الفيل شد او همان حسن ختام انبياست اول و آخر كلام انبياست آخرين جرعه ز جام انبياست سيد خلقت امام انبياست در صف نوبت اگر چه خاتم است ليك در رتبه رسول اكرم است با شمايم آى بتها بشكنيد اى هبل اى لات و عزى بشكنيد تخت خسرو ، طاق كسرى بشكنيد دستهاى فتنه آرا بشكنيد جان هستى ، عشق سرمد مى رسد جلوه ی حسن محمد مى رسد 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲کانال گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌