─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#محرم
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
............خیمه ی غم...............
زد خیمه تا به دشت بلا شاه کربلا
عالم شده ست خیمه ی ماتم در این عزا
ذبح عظیم آمده در قتلگه به شوق
تا بگذرد زجان و شود هستی اش فدا
آورده است همره خود سرو و لاله را
هم طفل شیرخواره و هم پیر با صفا
یک کهکشان ستاره به دنبال او روان
تا بر سریر نیزه کنند عهد خود وفا
قربانیان کوی منا در حریم قرب
بگذشته اند از سر و جان در ره خدا
این سر زمین ز روز ازل بوده وعده گاه
در این زمین شود سر یاران ز تن جدا
این طور عشق باشد و سینای عاشقان
اینجا فَتد شراره به دامان خیمه ها
اینجا ز تیغ اهرمنان پیش چشم شاه
صد پاره می شود بدن شبه مصطفا
اینجا به روی دست پدر حلق اصغرش
گردد دریده از ستم تیر اشقیا
اینجا به زیر سمّ ستوران گُل حسن
پر پر شود ز کینه و طوفانی از جفا
اینجا کنار علقمه از تن جدا شود
دست بلند ساقی عطشان مه لقا
بر نیزه می رود سر خورشید ناگهان
پایان روز واقعه در دشت نینوا
بعد از غروب حادثه زینب امان نداشت
وای از مصائبی که رسد بعد از این بلا
بغض "شقایق " از قلم اش شد شکسته تر
وقتی رسید قصه به این جای ماجرا.....
شعر:حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادگاری از شهید حاج عادل رضایی
شب دوم محرم ۱۴۰۰ _روحش همنشین مولایش اباعبدالله
شاعر زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
❁﷽❁
#نوحه_زمزمه
#شب_سوم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:می گذرد کاروان...
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
عمه شدم بی قرار
خسته ام از انتظار
جان به لبـــم آمده
از تب این اضطرار
خواب دیدم مهمانم می رسد
آرام ایــن جـــانم می رسد
عمــه بگـو یک جواب
معنـی و تعبیـر خواب
رفتـــه قــــرار از دلـم
مُردم از این اضطراب
می آید بر گوشـــم زمزمه
لالایی می خــواند فاطمه
این طبــقِ غـرقِ نور
بوی پـــدر مــی دهد
این سر خونین بر آن
عطر سفـــر می دهد
مهمان داریم امشب عمه جان
من هـــم بابا دارم شـــامیان !
عمه ببین نیمه شب
قــرص قمــــر آمده
شـــام سیــــاه مرا
نــور سحــــر آمده
انتـــظارم دیگر سر رسید
آخـــر بابایم با سـر رسید
قـــاریِ قـــــرآن من
زینـــت دامـــان من
خوش آمدی از سفر
شـدی تو مهمان من
سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب
سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب
رقیـــه قـــربـــان آن
لبهــای عطشـــان تو
چه کرده آن خیزران
بــا لب و دنـــدان تو
آه از طشت و چوب خیزران
آه از گریـــه های عمـــه جان
بکـــن نگــاهم بابا
ببیـــن تو آهم بابا
مرا ببــر با خودت
خستـــهٔ راهم بابا
بیزار از شام و بازار شدم
نالان از بزم اغیـــار شدم
بابای مظلومم یاحسین(۲)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
┄┅✵﷽✵┅┄
#محرم
#شب_سوم
#نوحه_زمزمه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سبک: خمیده خمیده رسیدم به تو....
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
تو خواب دیده بودم که امشب میای
چه خوب کردی آخر به ما سر زدی
تو خوابم تو بودی روی ذوالجـناح
ولــی حـــالا روی طبــــق اومدی
نخـــور غصـــه بابا برا دختـــرت
نبینی که اشک از چشام می بارم
میگم فردا به دخــترک های شام
منـم مثـــل اون وقتـــا بابا دارم
(بابای مظلومم بابایی)۳
میــگه عمـــه ، هستم مث مادرت
ببــین رد ســـیلی روی صـــورتم
منم دست به دیوار می گیرم بابا
می بینی دیگه خــم شده قامتم
به من زهـــرای ثانی میــگن بابا
آخه مثــل مادر ، کبــــوده تنــم
باید من هم امشب وصیت کنم
بِدَن غســـلو از زیر پیـــراهنم
(بابای مظلومم بابایی)۳
اگه دختـــرت شد خرابه نشیـــن
نخــور غصـــه بابا فـــدای ســرت
ســـرت رو به دامــن گرفتــم ولی
سؤالم اینه پـس کجاس پیکرت؟
چرا ردِ خاکســـتره رو موهات؟
نشسته روی صــورتت رد خون
شکستن چــرا دندونت رو بابا؟
نگو خورده روی لبات خیزرون
(بابای مظلومم بابایی)۳
الهی بمیــــرم برا عمــــه جـون
بهـــش جای مــن ، تازیونه زدن
چقد زجرمون داده زجر و سنان
زن و بچـــه رو بی بهــونه زدن
از این دنیای بی تو سیــرم بابا
منو با خودت هر جا رفتی ببر
ببر تا کمـــی عمـه راحت بشه
اذیت شـده خیلی تو این سفر
(خرابه شد خونه م بابایی
بی تو نمی مونم بابایی)۳
(بابای مظلومم بابایی)۳
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۴/۱۷
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┄┅✵﷽✵┅┄
#محرم
#شب_سوم
#نوحه_زمزمه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سبک: خمیده خمیده رسیدم به تو....
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
تو خواب دیده بودم که امشب میای
چه خوب کردی آخر به ما سر زدی
تو خوابم تو بودی روی ذوالجـناح
ولــی حـــالا روی طبــــق اومدی
نخـــور غصـــه بابا برا دختـــرت
نبینی که اشک از چشام می بارم
میگم فردا به دخــترک های شام
منـم مثـــل اون وقتـــا بابا دارم
(بابای مظلومم بابایی)۳
میــگه عمـــه ، هستم مث مادرت
ببــین رد ســـیلی روی صـــورتم
منم دست به دیوار می گیرم بابا
می بینی دیگه خــم شده قامتم
به من زهـــرای ثانی میــگن بابا
آخه مثــل مادر ، کبــــوده تنــم
باید من هم امشب وصیت کنم
بِدَن غســـلو از زیر پیـــراهنم
(بابای مظلومم بابایی)۳
اگه دختـــرت شد خرابه نشیـــن
نخــور غصـــه بابا فـــدای ســرت
ســـرت رو به دامــن گرفتــم ولی
سؤالم اینه پـس کجاس پیکرت؟
چرا ردِ خاکســـتره رو موهات؟
نشسته روی صــورتت رد خون
شکستن چــرا دندونت رو بابا؟
نگو خورده روی لبات خیزرون
(بابای مظلومم بابایی)۳
الهی بمیــــرم برا عمــــه جـون
بهـــش جای مــن ، تازیونه زدن
چقد زجرمون داده زجر و سنان
زن و بچـــه رو بی بهــونه زدن
از این دنیای بی تو سیــرم بابا
منو با خودت هر جا رفتی ببر
ببر تا کمـــی عمـه راحت بشه
اذیت شـده خیلی تو این سفر
(خرابه شد خونه م بابایی
بی تو نمی مونم بابایی)۳
(بابای مظلومم بابایی)۳
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۴/۱۷
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❁﷽❁
#نوحه_زمزمه
#شب_سوم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیهاسلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:می گذرد کاروان...
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
عمه شدم بی قرار
خسته ام از انتظار
جان به لبـــم آمده
از تب این اضطرار
خواب دیدم مهمانم می رسد
آرام ایــن جـــانم می رسد
عمــه بگـو یک جواب
معنـی و تعبیـر خواب
رفتـــه قــــرار از دلـم
مُردم از این اضطراب
می آید بر گوشـــم زمزمه
لالایی می خــواند فاطمه
این طبــقِ غـرقِ نور
بوی پـــدر مــی دهد
این سر خونین بر آن
عطر سفـــر می دهد
مهمان داریم امشب عمه جان
من هـــم بابا دارم شـــامیان !
عمه ببین نیمه شب
قــرص قمــــر آمده
شـــام سیــــاه مرا
نــور سحــــر آمده
انتـــظارم دیگر سر رسید
آخـــر بابایم با سـر رسید
قـــاریِ قـــــرآن من
زینـــت دامـــان من
خوش آمدی از سفر
شـدی تو مهمان من
سلامٌ علَی الشَیبِ الخَضیب
سلامٌ علَی الخَـــدّ ِ التَّـــریب
رقیـــه قـــربـــان آن
لبهــای عطشـــان تو
چه کرده آن خیزران
بــا لب و دنـــدان تو
آه از طشت و چوب خیزران
آه از گریـــه های عمـــه جان
بکـــن نگــاهم بابا
ببیـــن تو آهم بابا
مرا ببــر با خودت
خستـــهٔ راهم بابا
بیزار از شام و بازار شدم
نالان از بزم اغیـــار شدم
بابای مظلومم یاحسین(۲)
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈
ماه پوشیده کفن در دل طوفان می رفت
آه فرزند حسن داشت به میدان می رفت
همه دیدند عمو در بغلش غش کرده
چون به میدان بلا داشت دل و جان می رفت
دانش آموخته ی مکتب ثاراللهی
بی زره در نفس سایه ی قرآن می رفت
او که حتی نرسیده است دو پایش به رکاب
در دل لشکر طاغوت رجز خوان می رفت
مرگ از طعم عسل در نظرش شیرین تر
داشت با عشق ،به قربانی سلطان می رفت
گرچه فرزند حسن بود ولی عشق حسین
داشت آئینه ای از لولوء و مرجان می رفت
رقص شمشیر و رجز خوانی او بر دل کفر
داغ می زد پی هم تا خط پایان می رفت
عاقبت بوسه ی شمشیر به فرق سر او
خبر آورد به مهمانی رحمان می رفت
همه دیدند در آغوش عمو جان می داد
ماه را حضرت خورشید به قربان می رفت
#محمدجواد_منوچهری
#السلام_علیک_یا_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
کودکی در خاک و خون
#نوحه
#سبک_ناظم
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
عبدالله حـسن چون شیر غُران
ناگه از خیمه گاه آمد به میدان
آمد به میدان
شد روز محشر
گفتا عمو جان
حالم تو بنگر الله اکبر .....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دارد در بر حسین عبداله اش را
بوسد در موخ خون روی مه اش را
ای وای ازین غم
طفل برادر
گردیده چون گل
در خون شناور الله اکبر .....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دست طفل صغیر افتاده از تن
خفته در خاک و خون از تیغ دشمن
آتش گرفته
باغ پیمبر
آنجا فدا شد
طفل دلاور الله اکبر .....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
میدان ، میدان غم میدان ماتم
صحرا ، صحرای خون دریایی از غم
آن طفل زیبا
آن یاس پرپر
جانش فدا شد
همچون برادر الله اکبر .....
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه
#شهادت_عبدالله_بن_حسن_ع
#کانال_گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
بشنوید از حنجر عشق
نغمه ی قالوا بَلی را
غرقه در خونش ببینید
یادگار مجتبی را
این حسین است و ببینید
ارغوانی ماه او را
دشمن از پیکر جدا کرد
دست عبدالله او را
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
واحسینا واحسینا ،،،
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در میان بغض و اندوه
بسته شد راه گلویش
بر تن او نیزه می زد
پیش چشمان عمویش
لاله چین پرپر نموده
نوجوان کربلا را
لاله گون از او ببینید
چهره ی خون خدا را
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
واحسینا واحسینا ،،،
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در میان دشت ماتم
آمده غم همره او
یک طرف افتاده مولا
یک طرف عبداله او
هر دو خونین هر دو گلگون
مثل گل مثل ستاره
هر دو در دریایی از خون
هر دو پیکر پاره پاره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
وا حسینا وا حسینا ،،،
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دست ماتم بار دیگر
نقشی از ماتم کشیده
زینب کبری به یکجا
داغ مهر و ماه دیده
ای خدا پرپر فتاده
لاله های کربلایش
هم حسینش غرقه خون و
هم عزیز مجتبایش
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
واحسینا وا حسینا ،،،
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─