eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
780 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خادمة الزهرا (س)_ع
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ «راز آرامش» سروده ای«سمبلیک» به یاد امام حسن عسکری (علیه السلام) از گلوی بغض ها،فــریادها محسـوس بود زخم های خسته از بیــدادها ملمـوس بود زخم ها بسیار بود امّا به زخـــمِ چشـم ها نوشدارو در ســپاه شوکران محـبوس بود سـالها از آتــــــش بیـــــدادِ خـاک آلوده ها بیـــن مردابِ ســـــپاه باد ،اقــیـانوس بود در نبودِ چشمۀ پاسـخ، در آن قحـط شعور برلب پرسش،لهیبِ حسرت وافـسوس بود چشمه رامرداب می دیدند ودریا را سراب هرچه خوبی،پیش چشمانِ بدی معکوس بود در غـروبِ خندۀ خورشیدِ خاکسـتر نشین رستخـیز شـعله ای مانا تر از ققـنوس بود با خسـوفِ راز آرامـش، در آن عصـرِ سیاه خواب ها در پنجـــۀ اهریمـن کابـوس بود از همان روزی که شوقِ ایلیا راشب گرفت روزگار زندگـــی،با تیــــرگی مأنـوس بود ازهمان وقتی که نورِاشتیاق از شـهر رفت در اتاقِ چشـــمهـا از اشـکــها، فانـوس بود شعر: دکتر محمدی مبارز۱۴۰۱/۸۶/۱۲ 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(یا اباصالح المهدی ادرکنی) گر ببیند چهره ی آن ماه_منظر آفتاب چادرِ شب می‌کشد از شرم بر سر آفتاب گر ز حسنت آگهی یابد ز پیک باختر تا ابد هرگز نمی‌تابد ز خاور آفتاب در سپهر حسن و زیبایی خلاف کسب نور گویی از ماه رخت، باشد منوّر آفتاب خواست تا بیند ز پشت کوه خاور روی تو زد رکابِ اسبِ شب، تا صبح، یکسر آفتاب ای مَهِ کنعان حسن! از گرمی بازار تو... گشته همپای زلیخا، دل پر آذر آفتاب پردهٔ هجران فکن از چهره، ای ماه زَمن! تا نیاید از درونِ پرده، اندر آفتاب گر فروغ مهر تو تابد دمی بر چرخ عشق حاجتی نبوَد که تابد بار دیگر آفتاب تا شود نایل به حشرت! نیست شک در نقطه‌ای می‌شود محو جمالت! روز محشر آفتاب تا ظهور ماه رویت، صبح تا شب تا ابد چون غلامی منتظر اِستاده بر در آفتاب (شمس قمّی) بیش ازین وصف مَهِ رویش مگو کز حسد ترسم شود ، از من مکدّر آفتاب شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
درد دل با امام زمان علیه السلام نگرانم برای عاقبتم دلهره دارم از گذشتِ زمان حالِ دنیا وخیم شد بی تو العجل ای نجات بخشِ جهان دلِ من شور می زند مولا نکند راه را خطا بروم خسته ام خسته از دو راهی ها به خدا مانده ام کجا بروم مانده ام بین رفتن و ماندن مانده ام بین عشق و نفرت ها دل بریدم از این جهانی که شده دلخونِ قتل و غارت ها نگرانم در این جهانِ شلوغ به کسی غیر تو دهم دل را غرقِ تاریکی ام خدا نکند گم کنم راهِ حق و باطل را تپشِ قلب دارم از دوری شده دنیا بدون تو قفسم زنده ماندن چه ارزشی دارد گر به فیضِ وصالِ تو نرسم ؟! لطفِ خود را جدا مکن از من فتنه ها را که خوب می بینی تو امامِ منی ، اجازه مده بروم روی موجِ بی دینی از جفای زمانه می ترسم در بلاها خودت کنارم باش اختیار مرا به دست بگیر همه جا صاحب اختیارم باش بیم دارم مرا بسوزاند آتشِ فتنه ای که شعله ور است مهر تو مستدام بر سر من به خدا بی تو خاک من به سر است بغلم کن امامِ حاضرِ من سخت محتاجِ توست آغوشم یاری ام کن که مثلِ کوفی ها دینِ خود را به سکّه نفروشم تو به من مهربان ترین پدری پس به تو می رسد حضانت من ای پدر از تو عذر می خواهم چه کشیدی تو با دیانتِ من ای پدر جان مرا حلالم کن که شدم علّتِ غم و دردت بارها آمدی به خانه ی من کرده ام بارها تو را طردت بارها اشکِ تو در آمده است با جفا کاریِ منِ نامرد در خانه به روی تو بستم که شدی این چنین بیابان گرد ای عزیز خدا بیا برگرد زندگی بی تو واقعا سخت است گرچه فرزندِ ناسپاسِ توام تو که باشی خیالِ من تخت است بی تو دلگیرتر ز پاییزم با تو مسرور تر ز فصلِ بهار عمر دنیا تباه شد بی تو رفته از قلبِ شیعه صبر و قرار تو دعا کن برای من جانا تا که در راهِ عشق جان بدهم مثل اصحاب با وفای حسین مرد و مردانه امتحان بدهم تو دعا کن که تا ابد گویم حق فقط با علی و آلِ علیست هیچ خیری در این جهانِ شرور بهتر از عاقبت به خیری نیست https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
بسیار زیبا درود بر استاد یزدی گرانقدر قلمشان توانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
"میلاد حضرت رسول اکرم مبارک" حق ز بحر معرفت، دُرّی گران آورده است بعد عیسیٰ بر جهانی ارمغــان آورده است تــا کنـد ابــلاغ رسـم بنـــدگـی را بر بشــر مصطفیٰ را خـاتـم پیغمبــران آورده است. ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا هلهـله برپـاست به عــرش بَـریـن بس کـه دل‌آرا شــده روی زمیــن چشـم گشوده‌ست بـه مــاهِ ربیـع احمــد مُرســل، نـبــی ِ آخـِــریــن دهــر، منــوّر شـده چـون آفتــاب مِهـــر جهــانتــاب شده شرمگـین فـــوج مـــلایـک ز مقــــامــات او سـوده به خــاکِ قــدم وی جبـين در شـب معـــراج از او بــاز مـانـد بـا همــه‌ی مــرتبــه ، روح الامیــن خیــل رسـولان، همـه شـاگــرد او جمله ز بــاغ کرمش خـوشه‌چیـن اِنس و مَلَک، ريـزه‌خـور خـوان او از کــــرم حـــیّ جهـــان آفـــریــن اشــرف مخلــوق ، اگــر آدم است اشــرف ِ آدم ، بُــوَد آن نـــازنيـــن امنـيـت خــلق چــو بــر بــاد بــود هــم ز يســار و ز ميـــان و يميــن ديــد خــــدا نيست اميــنی دگـــر تــا بشـود بــر همـه عــالــم اميــن كــرد ورا خــلق، كــه كــامــل كنـد جملــه‌ی اديــان بـه كتــاب مبــين تـا که زنـد مُهــر تکــامـل به دیــن کـرد علــی را پس از او جـانشـین جسم رسول است و علی گر دوتا هست یکـی روح، به صـدق یقیـن (ساقیِ) میخانه‌ی ایمان، علی‌ست بعدِ محمد‌(ص) که شد او را معین سید محمدرضا شمس (ساقی) 1384 http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(میلاد امام صادق مبارک باد.) بــر امـــامِ بـــاقــــر از لطـف خـــدا گشت امشب نــوگلـی زیبـــا عطـــا نوگلی خوشـبو چو یــاس و یاسمن رَشک صـدها بــاغ و بسـتان و چمن حسرت سَـرو و صــنوبـر زاعتـــدال از جـــلال و از جمـــال و از کمـــال آن گـل زیبــا ، امـــامِ صــادق است کز شمیمش، بلبــلان را کـرده مست از قدومش بــاغ دیــن خـــرّم شده ریشــه‌ی نخـــل وِلا ، محکـــم شده عــــالـِـم کــُــلّ علـــــوم نشــأتیـــن گشت از لطف خــدا آن نـور عیـــن خوشـه‌چین مکتب‌اش سقــراطهــا خــاکـســار درگـهـــش بقــــراطهــا هرچه دارد شیعه از فقـــه و کــلام هسـت از انـدیـشــه‌هـــای آن امــام گرچه احمــد آن رســول بی قـریـن هسـت اول شـــارح شـــرع مُبـــین بعـد از او هم حضرت مــولا عــلی کــه محمّـــد گشـت در او منجــلی کرد قـــرآن را بیـــان بـر شیعیـــان تــا بمــانـد دیــن احمـــد جـــاودان زآن سپس هــم اولیــای دیـن حــق کــرده‌انــد از ابتـــدا تبــیــین حــق بعد از ایشان حضرت صادق به جُد گشت در تبـیــین قــــرآن مُسـتعـِــد کـــرد بنـــیان ، مکـتـب اســــلام را تــا شــود بــر شیعیـــانـش رهنمـــا هست فقـــه جعفـــری تـأسیـس او درس این مکـتـب بـوَد تــدریس او آنچـه گفتــه حــق به قـــرآن مُبــین کــرده تبــیــین آن امــام مســلمیـن هست قـــرآن ، رهنمـــای زنـــدگــی درس انســانـیـت است و بنــدگــی می‌تــوانـی دیـــد بـا عـین الیقیــن هــر علـــومــی را به قـــرآن مُبــین حضرت صــادق به تــرویـج علــوم گشـت راســخ در تعـــالیــم عمــوم تا که شاگردان وی در علـم و دیــن هر یکـی گشـتـنـد اســتادی وزیــن جـابـر و لِیث و جمیل و هـم هُشام جملگــی بــودنــد شــاگــرد امــــام غیـر از این‌ها هم هـزاران نکته‌دان شهــره می‌باشند جمـله در جهـــان که همـه از خوشـه‌چیــنان وی‌انــد جمـــله دارای مقـــــامــی ارجمنــد شیعیــان را درس فقـــه آموختــند نـور حق را بر جهـــان افــروختــند زین جهــت امــروزه فقــه جعفــری می‌کنـــد بــر عــالَمــی روشـنـگــری حــال گــویـم تهنـیـت بر مسلمیــن روز میـــــلاد امـــــامُ المـتــقـــیــن (ساقی) اکنون در مقـــام آن امــام داد شـرحـی مختصــر را والســلام سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلاد باسعادت خاتم الانبیا مبارک باد. عرش منوّر شد از جمال محمد دهر مجلّل شد از جلال محمد مِهر جهانتاب شرمگين و خجل شد ديد چو تابان مَه جمال محمد عقل مرا نيست آن توان که بگويم علت ايجاد بی زوال محمد طبع قصير و فقير من نتواند وصف کند جزئی از کمال محمد چونکه خيالم رَود فراسوی گيتی ره نبرد هیچ جز خيال محمد کرسی و لوح و قلم کنند تواضع تا به ابد در بر خصال محمد زآدم تا خاتم ، انبيا و رسولان جمله نمودند ، امتثال محمد يوسف کنعان بُوَد به حسن و ملاحت آينه دارِ سياہ خال ِ محمد عيسیِ گردون نشين ز چرخ چهارم بوسه زند بر کف نعال محمد ايزد يکتا ، نيافريدہ ز حكمت بندہ‌ی فرمانبری مثال محمد عزّو شرف را نگر که خالق اکبر نيک ستودہ‌‌ست خلق و حال محمد فاطمه‌اش کوثر است و کوثر باشد قطرہ‌ای از کوثر زلال محمد بهرہ‌ور از رحمت خدا نتوان شد هر که نباشد محب آل محمد سنگ محک بودہ بهر کافر و مؤمن وقت اذان ، معجز بلال محمد بر سر امّت فتد به روز قيامت از رہ لطف و کرم ظلال محمد مظهر توحيد بود و وحدت و ايمان مکتب قرآن بی هَمال محمد وجه تمايز ، ميان کافر و مسلم فرق حرام است با حلال محمد در شب معراج ، جبرئيل نيارست طاقت پرواز ، در قبال محمد بس بت بيداد را ز داد فرو ريخت دست علی ، ز امر اعتدال محمد ماہ فلک را به غمزہ ساخت دو نيمه خنجر ابروی چون هلال محمد (شمس قمی) شيعه، سعدی است که فرمود: «عشق محمد بس است و آل محمد» شادروان سيد عليرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(خاتم انبیا) بر نخبـه سفيـر مُلک سرمد صــلوات بر خـاتـم انبـيا محمد (ص) صــلوات خاموش مباش و كن دهان عطرآگين بر احمــد و دودمـان احمــد صــلوات شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
يک عمر اگر ادا كنی صـوم و صلات يک قرن كنی جهاد و ايثـار و زكـات زنهـار ، كز اين چهــار ، سبقـت گيرد يک مرتبه با عشق ِ محمّــد صلوات شادروان سید علیرضا شمس قمی @shamseqomi
يارب به نــداى تو بلــی می‌گوييم ذكــر تو به آواز جلــی ، می‌گوييم تا بــزم جهانيان ، معطّـــر سازيم الله و محمّـــد و علــی ، می‌گوييم شادروان سید علیرضا شمس قمی @shamseqomi
هدایت شده از شمس (ساقی)
آسمان امشب چراغانی ز ماه و اختر است چونکه میلاد رسول است و امام جعفر است مقترن گردیده دو میلاد با مَجد و شکوه کز شرافت شیعیان را تاج عزت بر سر است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1365/8/28 @shamssaghi
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ در منقبت و میلاد پیامبر اکرم (ص) شه سریر سیادت، مَه سپهر کمال نمود از افق مجدِ آفتابِ جمال ندانم از چه طرف سر زد آفتاب امروز که شام هجر بدل شد به بامداد وصال خدیو مُلک رسالت درین همایون ماه فکند بر سر خورشید سایه‌ی اقبال به یُمن مولد مسعود احمد محمود زدود زآینه‌ی روزگار، زنگ ملال ز تاب طلعت او با کمال زیبایی نمود جلوه، جمال مُهیمِن متعال شهی که فرش درش قبله‌گاه عرش مجید مهی که نور رخش آفتاب برج جلال نبیّ امّی مکّی که جبرئیل امین بر آستانه‌ی او خادمی‌ست چون میکال بِحار رحمت رحمان که از عنایت او سحاب فیض ببارد به برّ و بحر و جبال به عرصه‌ای که نماید بُراق او جولان به یک دو گام بماند ز پویه خنگ خیال پناه عالم و آدم که باب احسانش در آسمان و زمین است کعبه‌ی آمال (شکیب)! تا به معانی رسی ز راه بیان بکوش از دل و جان در ثنای احمد و آل "شکیب اصفهانی" 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌در صورت نشر مطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه‌های مرتبط، حذف نام شاعر و منبعِ اشعار شرعاً جایز نمی‌باشد. |↲ڪانال: گلواژه هاے اهل‌بیت (؏)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(میلاد حضرت رسول اکرم مبارک باد) «ماتِ جمال مصطفی» ای به ذکر روی تو، تسبیح گردان ماه و مهر وی به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر با خیالت رو به ذکر یا جمیل آورده‌دند بیش ازین در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر آسمان با صد هزاران دیده می‌جوید تو را رونما، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر در حجاب نور مستوری، ولی با این همه با نگاهی دل ز کف دادند آسان ماه و مهر از فروغ روی تو هفت آسمان روشن شده‌ست ای رخت را روز و شب آیینه گردان ماه و مهر چشم‌شان در خواب هم هرگز نبیند خواب را در رخ تو مات و حیرانند این‌سان ماه و مهر مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات کرد: از سحرخیزان و از شب زنده‌داران، ماه و مهر در گذرگاه تجلّی ، ای فروغ لایزال! با دو جلوه از تو شد این‌سان فروزان ماه و مهر با تو رونق نیست بازار مه و خورشید را بِهْ که تا نگشوده بربندند دکّان ماه و مهر رزقِ نور کهکشان ها در فروغ حسن تو ست ای دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان، ماه و مهر دور باش چشم بد را نیست حاجت، تا که هست مجمره گردان فَلک، اسپند ریزان ماه و مهر کهکشان در کهکشان گسترده طیف نور او ذرّه‌ی اویند در گردون فراوان ماه و مهر چون رُخش را گاه مَه خوانند و، گاهی آفتاب زین شرف ساید سر خود را به کیوان ماه و مهر چشم من ماتِ جمال مصطفی بادا، که هست اندرین آیینه سرگردان و حیران، ماه و مهر ای شبستان تجلّی از تو روشن همچو روز وی به یمن جلوه‌ات این‌گونه رخشان ماه و مهر کرده میلاد تو را با حضرت صادق قرین تا خدا امشب کند با هم نمایان ماه و مهر شایگان آورده، گنج شایگانم آرزوست! ای به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر ای به درگاه جلالت چار ارکان خاکبوس هفت اختر مشعل افروز و، دو دربان: ماه و مهر از سر (پروانه)‌ی خود سایه‌ی رحمت مگیر هست تا در سایه‌‌ی مهرت خرامان ماه و مهر استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) http://eitaa.com/shamssaghi
خواستم درد دل کنم قدری با تو ای خنده ی خدا بر لب با تو بنیان گذار مسلک عشق با تو ای جد اطهر زینب حال من خوب نیست می دانید غرق در اضطراب و آه شدم نیستم ناامید از رحمت شاید این بار رو به راه شدم شاید این بار مهربانی تان شامل حال این حقیر شود کاخ آیینه های خشتی تان جای بیچاره ای فقیر شود آیه آخرین سوره فتح در رحمت گشاید و شاید از کسانی که با شما هستند پرتوی سویم آید و شاید از کسانی که روی پیشانی خوش درخشیده و اثر دارند در رکوع و سجود مشغولند از رموز خدا خبر دارند مثل ضرب المثل مثل بشوم یا به تورات یا که در انجیل دانه کوچکم به خاک افتد ساقه محکمی دهد تحویل شیشه عطر من شده شاهد تا بدانی که عاشقت هستم گل روی محمدی واکن تا بدانم که لایقت هستم شوری چشم من رود با اشک روی خود را اگر نشان بدهی باز هم ان یکاد می خوانم تا که چشم مرا امان بدهی نه.... برایم نسوز آنقدری که بترسد خدا تو جان بدهی نمک گونه ات فقط کافی است که سر سفره ام به نان بدهی بَاخِعٌ نَفْسَكَ دلیل دلت این دو خط شعر هم دلیل دلم قدمی کاش در پی سلمان در پی گام هایتان بروم خوش به حالش که بهترین حال است حال سلمان که گفته ای مِنًا کاش بودیم شیعه ی صادق شامل جمله ی" لَنا زینا" آخر شعر حال من خوب است متدین به دین خوب شدم در خیالات روضه رضوان مثل روز مدینه خوب شدم زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(هفته‌ی دفاع مقدس گرامی باد) آخرین روز ، ز شهریور بود لحظه‌ای مبهم و وهم آور بود دشمن از کینه و بغضی دیرین ناگهان تاخت به ما... آنکه از قافله ی شمر و یزیدی‌ها بود آنکه سرشار عداوت، وَ پلیدی‌ها بود کربلایی دگر آغاز نمود تاخت بر خیمه ی ایران عزیز کُشت هر کودک و هر مرد و زنی مرزنشین تا به فرمان امام (ره) همگی راهی پیکار شدند نه که پیکار، که اِستادگی ایمان بود در نبرد کفار در چنین روز غم‌‌آلود که یادآور عاشورا بود سپه کفر به تاراج وطن آمده بود کشتی عشق در امواج بلا ناخدا داشت که در بحر ستم بیمی از باد ستم‌خیز نداشت با غرور و ایمان سینه بر موج بلا داشت به امّید خدا گرچه آزرده شد از یورش کفر زیر بار ستم و زور نرفت کرد بیرون ز درون دشمن اهریمن را گل که در دست ستمکارهٔ گل‌چینان بود باز در باغچه‌ی خانه‌ی ایمان رویید دست گلچین خزان شد کوتاه گرچه گل‌های وطن با غم و خون جگر شد پرپر ـ باغ میهن که گلستان شقایق ها بود باز گل کرد پس از آن‌همه طوفان بلا یاد گل‌های شقایق همگی خرّم باد سایه ی شوم پلیدان جهان، از سر کشور ایمان کم باد نام زیبای شهیدان وطن تا به ابد ؛ زنده و پابرجاست عزت میهن از آن‌ها برپاست . سید محمدرضا شمس (ساقی) 1370 http://eitaa.com/shamssaghi
هدایت شده از شمس (ساقی)
🏴 (انا لله و انا الیه راجعون) 🏴 چون شنید از جان، ندای مقتدا و رهبرش را داد در راه خدا ، گل‌های از جان بهترش را روح پاکش پرکشید اکنون بسوی عرش اعلا تا بگیرد در بغل، دو گلعذار پرپرش را ‌ با ‌عرض سلام و ادب و احترام به محضر اخوان گرامی محمودنژاد، ضمن تأثر و تأسف، ارتحال ام‌ّالشهیدین، مادر گرانقدر شهیدان محمودنژاد را تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم.‌ ‌ شکی نیست که وجودِ به‌غایت مغتنم ‌مادر، گرانبهاترین ودیعه‌ی الهی است و بار مصیبت و فراق‌شان سخت بر دوش فرزندان سنگین است. اما امیدوارم که خداوند عزّوجلّ به ایشان جایگاهی مینوی در کنار شهیدان اطهرش، و به شما و خانواده‌ی ارجمندتان، صبر و شکیبایی عطا فرماید. ‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) @shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(هفته‌‌ی دفاع مقدس گرامی باد) خوشا روزهایی که آسان گذشت به صدق و صفای فراوان گذشت چه خوش بود آن روزگاران دور که در سینه‌ها عشق بود و سُرور چه خوش بود آن روزهای قشنگ که حرفی نبود از نفاق و ز جنگ اگر بعدها ناگهان جنگ شد و ایران ما ، ناهماهنگ شد همه فتنه‌ها بود از غربِ دون خصوصاً ز اِمریکه بدشگون سگی را علَم کرد و بیداد کرد علیه وطن بانگ و فریاد کرد بناگاه شد حمله‌ور بر وطن چو اعراب جاهل ز عهد کهن تعرّض نمودند بر خاک ما ز غفلت به مردان چالاک ما چه خون‌ها که کردند در شیشه‌ها شغالان درمانده در بیشه‌ها چه شیرافکنانی که در آن زمان تقابل نمودند با روبهان زمین وطن را شط ِ خون گرفت چه جان‌ها که صدّام ملعون گرفت در آخِر پس از هشت سال غمین برفتند از خاکِ ایران زمین وطن شد گلستان ز خون شهید ز بس لاله در خاک ایران دمید ::: چو بگذشت زآن روزها بیست سال چه گویم به جز آه و رنج و ملال؟ پس از آن‌همه خون که جاری شده درخت وطن ، آبیاری شده چرا میوه‌‌ی تلخ بار آورد؟ چرا آبروی وطن را بَرد؟ درخت وطن را چرا سایه نیست چرا بهر این مَردم آسایه نیست؟ چرا مظهر وحدت و ائتلاف ـ فقط بر سر خود کشاند لحاف؟ درین خاک گویا خطایی شده به خون شهیدان جفایی شده مدیر وطن! لحظه‌ای گوش کن فروش وطن را ، فراموش کن مشو بی‌جهت پیروِ اجنبی که پیداست ازچه به تاب و تبی چو خواهی وطن را بپاشی ز هم خیانت نمایی به مُلک عجم ـ به «برجام» بستی دلِ کج خیال که حاصل ندارد به‌ غیر از ملال ز بس که ز بیداد تو خسته‌ام دل از مثنوی بر غزل بسته‌ام ::: مكن داد و بیداد و توفندگی برون كن ز سر جهل و یکدندگی مزن تیشه بر ریشه‌ی این وطن که فردا نیفتی به شرمندگی بپرهیز از تهمت و افتراق نما اجتناب از پراکندگی مباش اهل زهدِ ریا و دروغ حذر کن ز داغ سر افکندگی ز افتادگان دست گیری اگر شوی مایه‌ی فخر و بالندگی چو خواهی موفق شوی در امور به درگاه خالق ، نما بندگی که جز راه حق هرکه پوییده است ز کف داده آسایش و زندگی ::: الا هموطن! چشم خود باز کن پیام دل خسته احراز کن چرا رنگ بازد حجاب و عفاف؟ چرا رفته از دستِ ملّت کلاف؟ چرا روسری زنان ، باز شد؟ مگر حیلتی دیگر آغاز شد؟ چرا شور اسلامی از یاد رفت؟ چرا ریش‌ها نیز بر باد رفت؟ چرا خودفروشی فراوان شده؟ چرا خوی دَد خوی انسان شده؟ چرا رَخت بسته وفا از وطن؟ چرا نیست دیگر کسی مؤتمن؟ چرا دور گشتیم از رسم خویش؟ چرا سینه‌ی مادران گشته ریش؟ چرا ما گدای اروپا شدیم؟ ز مُدهای بیگانه جویا شدیم؟ چرا پیرو کافران گشته‌ایم؟ چرا مات و حیران و سرگشته‌ایم؟ چرا ما دچار دوبینی شدیم؟ خریدار اجناس چینی شدیم؟ چرا خویشتن را به غفلت زدیم؟ چرا گام در راهِ ذلت زدیم؟ چرا چشم بر فتنه‌ها دوختیم؟ ببین ناگهان تا کجا سوختیم؟ ز دامان آلوده چیزی مجو ز شرم و حیا هیچ چیزی مگو چو ناموس خود را فروشی به مُد ضرر کرده‌ای بی‌خرد ! خود بخود که گوید کلاس‌است این زندگی؟ بوَد داغِ مُهر سر افکندگی تعصب به ناموس، مردانگی‌ست ندارد کس آن را اگر، مَرد نیست مَرو راهِ غرب ای تو گم‌کرده راه که در پیش پای جهان کنده چاه چهی كه تو را سوی دوزخ ره است كه بی‌شک سزاوار هر گمره است چرا اعتیاد این بلای جهان ـ فتاده به دامان نسل جوان؟ چه خوش بود آن روزگاران دور که در هر سری فکر بود و شعور نه سیگار و قلیان و تریاک بود نه مشروب و معتاد کنیاک بود اگر بود بین جوانان نبود چنین معضلاتِ فراوان نبود چه گویم از آن روزهای قشنگ که امروزه گشته مُبدّل به ننگ الا ای جوان! در خود اندیشه کن فرار از رفیقان بی ریشه کن چو عمر گرانمایه از دست رفت دگرباره آن را نیاری به دست مَرنج از سخن‌‌های امروزِ من که آگهْ نِئی از غم و سوز من که اشعار من، غصه‌‌ی دل بوَد یکی قطره از بحر مشکل بوَد اگر (ساقی) این قصه آغاز کرد ز عهد گذشته ، سخن ساز کرد تو را خواست پندی دهد رایگان که از مکر شیطان شوی در امان مشو غافل از خویش و هشیار باش ز رخوت برون آی و بیدار باش که شیطان تو را آبرو می‌بَرد تو را خامش از های‌وهو می‌بَرد به خاک مذلت زند آدمی... به هر خانه کوبد سیه پرچمی شعف رخت بندد ز هر خانه‌ای نمانَد جوانی ، به کاشانه‌ای نباشد جوانی سترگ و غیور ـ که دافع شود بر وطن با غرور شود مالکُ المُلکِ‌مان اجنبی بسوزد وطن را ، ز لامذهبی شود خون پاکِ شهید وطن بدین‌گونه پامال مکر و فتن دوباره بگویم به صوت جلی که آیینه‌ی دل ، کنم منجلی : خوشا روزهایی که آسان گذشت به صدق و صفای فراوان گذشت چو آن روزها را به یاد آورم فزون می‌شود رنج و درد سرم ولی یاد آن روزها هم به خیر که با مرغ دل می‌نمودیم سیر چه خوشحال بودیم و آسوده ما فسوسا که طی گشت، آن روزها سيد محمدرضا شمس (ساقی) 1393 http://eitaa.com/shamssaghi