بنام خدا
#محرم1400
#دیر_راهب
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
کاروان کربلا منزل به منزل سیر کرد
رأس خونین ،در مسیرخود هوای دِیر کرد
سالها پیش راهبِ پیر و نجیب
نیمهٔ شب دیده بود خواب عجیب
آن مسیحی زآن زمان، سرگشته بود
او غریقِ بحر فکرت گشته بود
او شمارش می نمود ایام را
برده بود از یاد،صبح و شام را
روزها بر او چو شب ها ،تار بود
ان مسیحی روز و شب، غم بار بود
او نداشت یک لحظه ارام و قرار
می کشید هر لحظه هر دم انتظار
روز ها بر او به کندی می گذشت
هر شب او، تا صبحِ صادق می نشست
الغرض آن راهب، آن مرد نکو
گشت با یک صحنه یک شب رو برو
لحظهٔ موعودِ راهب سر رسید
کوکب آمالش آن شب بر دمید
در دل شب قلبش از جا کنده شد
گوئیا او مرده بود و زنده شد
خندهٔ مستانه بر گوشش رسید
ناگهان راهب زِخوابِ خوش جهید
تا نگاهی بر برون دِیر کرد
رنگ او چون برگِ گل گردید زرد
دید نوری که نظیر آن نبود
نورِ ماهِ پر فروغ ،این سان نبود
با تعجب پای بر بیرون نهاد
رفت سوی آن به سرعت همچو باد
نوری از یک جعبه تابش می نمود
دورِ آن چندین نفر بنشسته بود
در برونِ صومعه ، هنگامه بود
این صدا را تاکنون نشنیده بود
بر در و دیوار ،نشانی بود عیان
هست شرحش خارج از فهم و گمان
منع می کرد اهل کین را از جفا
بر علیه عترت و آل عبا
کرد پرسش زان گروه آن مردِ پاک
با نوای دلنشین و سوزناک
گفت این صندوقچه آیا مال کیست
داخل آن سیم و زر ، یا این که چیست
زان میان یک مردکِ پست و لعین
پاسخ او را بداد او این چنین
این سر بی تن ، زِ گوهر پر بهاست
این سرِ دُردانهٔ آل عباست
راهب آندم شد عبوس و دل غمین
کرد خواهش او زِ آن مردان کین
بهرتان من گوهر و زر می دهم
ساعتی این سر به معبد گر بَرم
شد رضا، خولی بر این داد و ستد
زر گرفت سر را بداد ان بی خِرَد
تا که راهب پا به معبد بر نهاد
از دل و جان گریه کرد آن پاک زاد
گفت ای سر، جانِ من قربان تو
جان فدایِ دیدهٔ گریان تو
بهر من برگو، تنت آیا کجاست؟
از قفا این سر چرا از تن جداست؟
من کنون سرمست و شیدایت شدم
محوِ آن رخسارِ زیبایت شدم
ناگهان با اذن خلاق ودود
آن سَرِ بی تن ،لبش را وا نمود
گفت: من از نسلِ پاکِ حیدرم
من حسینم ، زادهٔ پیغمبرم
مادر من، فاطمه خیر النساست
باب من ،مولی علیِ المرتضاست
کشتی ام بشکست در بحرِ بلا
شد سرم در کربلا از تن جدا
شد شهیدِ راه حق ،یاران من
غرقِ خون شد ،طفلِ لب عطشان من
الغرض راهب شد آندم نیمه جان
گریه کرد بر حالِ سلطانِ جهان
گفت کاش می شد سعادت یاورم
کاش بودی چند روزی در برم
کاش بودم من به دشت کربلا
تا ببودم یاور و یارِ شما
من کنون ای زینتِ ارض و سما
می شوم من خادم کوی شما
من همین لحظه مسلمان می شوم
در رهِ قران و دین جان می دهم
معجزاتت آشکار و بر ملاست
خون پاکت بی گمان خون خداست
من دگر زین صومعه، دل می کنم
پیروِ آئین احمد می شوم
اشهدش را زیر لب جاری نمود
با سر بی تن بگفتا صد درود
جمله یارانش همه نادم شدند
بر در آل عبا خادم شدند
جان ما بادا فدایت یا حسین
جان بقربان عطایت یا حسین
لطف بنمودی تو بر یارِ مسیح
شد مصفا از تو در بارِ مسیح
شد دلِ راهب منیر از نور تو
بر سرش افتاد مولا شور تو
فاخرم من شاعرِ شوریده سر
می سرایم شعر، با چشمانِ تر
من رضایم بر رضایت یا حسین
عاشق کرب و بلایت یا حسین
در دو عالم سرور و آقا توئی
بر همه خلق جهان مولا توئی
✍🏻مسلم فرتوت فاخر
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#روضه_امام_سجاد_سلام_الله_علیه_و_ایام_اسارت_خاندان_آل_الله
#سيد_رضا_نريماني
نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است..
غمی که میکُشدم عاقبت غمِ یار است
به یاد خواب رقیه به یاد حمله ي زجر
زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است
غلام حضرت ميگه وقتي براي آقا غذا مي آوُردم آقا نمي خورد، اول مي نشست يه دلِ سير گريه مي كرد، آب مي آوُردم گريه مي كرد، مي گفتم:
آقا چي شده مگه؟ حدودِ سي و پنج سالِ داريد گريه مي كنيد... می دونيد آقا چي فرمودن؟
"قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً،قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَانا" يعني بابام هم تشنه بود و هم گرسنه
بود كُشتنش...
هر وقت از كربلا تا كوفه و شام، مَردم از آقا سئوال مي كردن: شما كي هستيد؟ آقا مي فرمودند:" أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا" يعني من فرزندِ اون آقايي هستم كه با قتلِ صبر كشتنش، يعني بابام رو يواش يواش كشتن، يعني نيزه دار با نيزه ميزنه، شمشير دار با شمشير ميزد، اونايي كه شمشير و نيزه نداشتن با چوب و عصا و سنگ بابام رو ميزدن...
تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است
صدای گریه نوزاد میکُشد مارا!
خداکند که بخوابد!رباب تبدار است
نمیروم سَرِ بازار دردسر دارد
عذاب هرشب من ازدحامِ بازار است..
حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلاً
حصیر، روضه ی مکشوفه ی من زار است
هنوز بعد چهل سال درد پا دادم
هنوز بر کف پایم نشانی خار است
هنوز جای غل وسلسله بر گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تار است
آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است
مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بدگرفتار است
#شاعر_سید_پوریا_هاشمی
بدن اربابِ مارو رها كردن رويِ خاكِ كربلا، حالا امام سجاد موقع خداحافظي از كربلا چي مي گفت:..
سپردمت به خدا و به ریگ های بیابان
سپردمت به غبار و به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش و به شیرهای درنده
به مردمان دهاتی به آهوان پریشان
سپردمت به هر آنچه كه هست
اما تو سپرديم به كه رفتي؟
سپرديم به كه رفتي؟ به دلقكان و به كنيزان؟
به شمر و خولي و اَخنَس، به حرمله به سنان؟
تو كس و كارِ مني، شمر جلو دار شده
با سرت راهنمایِ من و طفلان شده ای
سهل بن ساعدي ميگه: از مسافرت برگشتم به شهرِ شام، تا از دروازه ميخواستم وارد بشم، ديدم چه خبر شده، شهر رو آذين بستن، شلوغ شده، قيامتي شده، سئوال كردم عيدِ، خبري شده؟ گفتن: عيد نيست، يه عده خارجي قرارِ واردِ شهر بشن...
در كتاب كاملِ بهايي اومده: اينقدر شلوغ شده بود، صبح زود كاروانِ اهلبيت رو وارد كردن، از دَمِ دروازه تا كاخ يزيد ملعون راهي نبوده، اما فقط همين رو بگم: دَمِ غروب بود كاروان واردِ كاخِ اون ملعون شد، نميذاشتن اين كاروان حركت كنه.
يه عده از رو پشت بام سنگ ميزدن، يه عده خاكستر مي ريختن، يه عده ناسزا ميگفتن، نمي دونم چه جوري سنگ ميزدن، بعضي از مقاتل ميگن: اين سر چندين بار از نيزه افتاد زمين، اي حسين...ديدن اين سر به زبان اومد، هي مي گفت: " اَنَا المَظلوم..."
امام سجاد ميگه: همين كه مارو مي بردن، به هم بسته بودن، همه به هم وصل بوديم، با يه طناب مارو به هم بسته بودن به هم، همينجور كه حركت مي كرديم، تا رسيديم مجلس يزيد، هر چي اين طناب رو مي كشيدن ديدن اين سلسله حركت نميكنه، اين قافله حركت نميكنه، چه خبر شده؟ نگاه كردم ديدم، عمه ام زينب ايستاده، ميگه: من كجا! مجلسِ نامَحرم كجا!؟ ميگه: اينقدر با تازيانه زدن...اي حسين
اينجا يه جا بود بازويِ يه خانوم رو با تازيانه زدن، يه جا ديگه هم من سراغ دارم، تو كوچه ها همچين كه كمر بندِ علی رو گرفته، می گفت: نميذارم عليم رو جايي ببريد، اينقدر با تازيانه و با غلاف شمشير به اين بازو زدن...ناله ات رو آزاد كن، با همه ی وجودت،بگو: يا حسين...
#روضه__توسل
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
پیرمرد بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
چه کردن با این آقا ... فرمود: «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی أُمِّی» ... کاش مادر منو به دنیا نمی آورد ... قربونه قبرِ بی چراغت ...
سر سفره به غذا تا نظرش میافتاد
فکر اطفال گرسنه به سرش میافتاد
حال و هوات اربعینیِ ... ان شالله دیگه راهِ حرم باز بشه ... بریم تو موکبا اونجا روضه بخونیم و ناله بزنیم ...
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ ربابُ پسرش می افتاد
گله می کرد زِ چشم بدِ بازاریها
سر بازار همین که گذرش می افتاد
محملِ عمۀ ما را چقدر هول دادن
به خدا از سر بازار بدم می آید ...
گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت زِحال
به دلش روضۀ ذبحِ پدرش می افتاد
این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین
یادِ گودال فقط سینه زد و گفت حسین
یادِ روزی که زِخیمه نگران زد بیرون
با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون
بی رمق جانب گودال نظر می انداخت
دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون
از تنِ شاه لباسِ عربی را بردن
نیزه از هر طرف پیکرِ او زد بیرون
چادرِ فاطمه را هم به خدا خونی کرد
خونِ آن حنجرِ خشکیده چنان زد بیرون
دورِ ناموسِ خدا حلقۀ نامحرم بود
خواست کاری بکند حیف که فرصت کم بود
آنطرف چشم نوامیس بدستانش بود
اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود
هرکه پرسید ز بازار فقط گفت الشام...
گفت آنقدر بدانید که خولی هم بود
وسط مجلس می تکیه به زینب دادم
چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود
گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت
سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت
#شاعر_سید_پوریا_هاشمی
دستِ تو رو بستن بینِ بیابونا
چقدر کتک خوردی از نامسلمونا
بعدِ چهل سالم هنوز زمین گیری
از خنجرِ کهنه، چقدر تو دلگیری
آخه تو دیدی گوشواره ها رو
چه جوری غارت بردن ...
یادت می افته که خواهراتُ
چه جور اسارت بردن ...
از آهِ تو اینها، اصلاً نترسیدن
جلو چشم مردم آتیش سرت ریختن
چقدر تو رو آزرد بند و طناب آقا
کشوندنت بینِ بزم شراب آقا
چه ناسزاها شنیدی آخه
میدنِ بازار ای وای ...
سختِ ببینی تو عمه هاتُ
میون انظار ای وای ...
مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت
مگه یادم میزه ناموسِ حیدر و جسارت
مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت
ای حسین ...
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#حضرت_رقیّه_سلام_الله_علیها
#شاعر_ابراهیم_الهیاری
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
▪️ سبک :سبک :یخیلیب عباسیم ...
▪️ یا همان سه پنج روزه ...
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
بزن نی زن دوباره نی پی از پی
که تا خیزد صدایِ ناله از نی
تو هم ساقی درِ میخانه بگشا
بده دستم طهورا جامی از می
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
دلم امشو هوای ناله داره
هوای طفلکی کم ساله داره
خراب آبادِ دل، ویرانه تر باد
که او را در کفِ غساله داره
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
نشسته بـر دلِ من کوه آلام
بنوشم باده غم، جام درجام
مصیبت دیده ای پرسیدم آرام
جـوابـم داد او ، الْشّـام الْشّـام
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
سبوی غم به دستم داده ساقی
نمـانده جـرعه ای در جام باقی
نـمـی دانـم چـرا میـخـانه مـن نــدارد نــه اطـاقـی نه رواقــی
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
کجـا بلـبـل بـه ویـرانـه نشـیند
چه کس دیده که او ویران گزیند
خرابـه شـد چرا ، مأوایش ای وای
هـم او کـه بایـدی بـر گل نشیند
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
مرا بیش از گذشته تلخ کام است
به لبهایم دمـادم این کلام است
سری کـه زینَـتِ دامـان گل بـود
خداوندا چرا بر خشتِ خـام است
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
بـه سـردارم هــوایـی و نـــوایـی
هـــوای ســرزمـیـنِ پــر بــلایـی
همانجایی که طفلی خفته در خاک
که بر خـاکش بخـوانم لای ولایی
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
دلت اشک فسایی پـُر زِ خـون شد
رُخت از آب چشمت لاله گون شد
هـمی دانـم کـه تـا شام بلا رفت
و در آنـجـا غـمـت از حد فزون شد
(امان ای دل ،ای دل ،ای دل، وای)2
✍🏻ابراهیم الهیاری(اشک فسایی)
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#مناجات
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#شاعر_علی_اکبر_لطفیان
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
تا مرا در گناه دید حسین
زودتر از همه دَوید حسین
باید از او فقط شنید خدا
باید از ما فقط شنید(حسین)
گِل مردم به ما چه مربوط است
گِل ما را که آفرید حسین
در اِزای دو قطره خون گلوش
از خدا خلق را خرید حسین
حج نرفتیم، کربلا رفتیم
کعبه را سمت ما کشید حسین
کعبه هم در طواف میگوید
لک لبیک یا شهید ، حسین
آنقَدَر داد زد ته گودال
تا به دادِ همه رسید حسین
نیزهها هر کدام طعمی داشت
همه را یک به یک چشید حسین
از زرنگیِ نیزه دار نبود
به خدا نیزه را ندید حسین
#علی_اکبر_لطیفیان
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین_ع
#شعر_رقیّه_سعیدی_کیمیا
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
چه خوش است عطرسیب و شب جمعه و زیارت
چه خوش است این گدا را بخری به یک اشارت
چه خوش است در هوای حَرَمت نفس کشیدن
به هوای کربلایت ، شده ایم بیقرارت
شب جمعه قبله ی ما حرم حسین زهراست
که به وصف در نیاید حَرَمت به هر عبارت
به چنین شبی شکوه ِحَرَمت شود دوچندان
به حضور مادری که شده زائر مزارت
وحضور خواهری که غم تو به جان خریده
شده قامتش خمیده زِ مصیبت اسارت
غمِ سر به روی نیزه ، غمِ غربت اسیران
غمِ پیکری که عریان ، شده در زمان غارت
به زبان نمی توان گفت که چه ها کشیده زینب
و اَمان ز قلب زینب پس از این همه جسارت
چه خوش است اربعینت ،پیِ کاروان زینب
بدهی به کیمیا هم تو برات یک زیارت
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۱
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
《شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم》
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
( اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ع )
چنانچه عاشقی در محضر معشوق حاضر باش
بیا در قالَ هَل مِن ناصرش ، هر لحظه ناصر باش
برای آن که باشی بینِ زوار الحسین امشب
نیازی نیست حتما کربلا باشی ، تو زائر باش !
🖋#شاعر_رضا_یزدی_اصل
محرم۱۴۰۰/۶/۱۲
@golvajhehaye_ahlbeyt
____________________
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
صدا 001_sd.m4a
21.99M
#زیارت_جامعه_کبیره
#روضه_سینه_زنی
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
#محرم1400
چهارشنبه نسیمی ز توس می آید...
سلام ما بر بانوی قهرمان زینب...
#مداح_حاج_علی_شریفی
#بیت_الحسین_گرگان
از ذاکرین گرامی کانال
@golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
به نام خدا
#شهادت_امام_سجاد_ع
#شاعر_رضا_یزدی_اصل
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
السلام علیک یا زین العابدین
________________________
شده مانوس با تو این گریه
انقلاب تو شد همین گریه
مثل تو در عزای حضرت عشق
کس نکرده است اینچنین گریه
نور ایمان نگاه پر اشک است
ارث تو بهر مومنین گریه
چون که ارث شماست می گویم
مرحبا گریه آفرین گریه
بی قراری بس است آقا جان
تا به کی؟ با تو هم نشین گریه
واغریبا که محتضر شده ای
آمده وقت آخرین گریه
✍🏻شاعر: رضا یزدی اصل
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
به نام خدا
#روضه
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#شاعر_مرضیه_عاطفی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
لطفا حق روضه ادا شود
◇◇◇◇🏴◇◇◇◇
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش
خورشید شعله ور شد در آسمان برایش
زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند
زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش
دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک
هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش
در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار
در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد
با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا
از دست پیرمردی افتاد تا عصایش
یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک
آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش
یادِ محاسنی که خون می چکید از آن
یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش
لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه
لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت
یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش
#دخیلک_یامولای_یاسیدالساجدین
۱۴۰۰/۶/۱۱
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🏴🏴🏴♡°°°