eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.5هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
89 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
چینی ها نوعی کاغذ ضدآب و آتش ساخته اند که برای مدارک مهم و محرمانه بکار میرود، این کاغذ توانایی تحمل200درجه گرما را دارد و از هیدروکسی آپاتیت (نوعی کلسیم موجود دربدن انسان) ساخته شده! است بدانیم @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
💠| یــادت باشد  #Part_19 قبل ازدواج فکر میکردم فقط درس خوندن بلدی و وقتی بریم سر خونه زندگی، تا
💠| یــادت باشد  صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دو کوهه می پیچید. بعد از دعای صبح گاهی که شهید گلستانی میخوند نرمش می کردن و می گفتن یک دو، سه؛ شهید! ولی الان انگار دو کوهه خلوت کرده و منتظره. منتظر یه روزی که یه سری مثل همون شهدا پیدا بشن و اینجا دوباره نفس بکشن. ◽◾◽ حمید بر خلاف روزهای قبل خیلی با آرامش صبحانه میخورد.گفتم: همه‌ی چند دقیقه وقت داری ها. الان سرویستون میره حمید. حواست کجاست؟ گفت: حواسم هست خانوم. امروز به خاطر اینکه چادری که امانتی دادی ببرم به همکارم برسونم با سرویس سپاه نمی‌رم. به اندازه سنگینی همین چادر هم نباید کار شخصی با وسیله و اموال سپاه انجام بدیم! متعجب از این همه دقت نظر روی بیت المال، سراغ درست کردن معجون اول صبحهای حمید رفتم. به خاطر فعالیت زیادی که در باشگاه و حین ماموریت هایش داشت زانو درد گرفته بود. هر روز صبح معجونی از آب ولرم و عسل و پودر سنجد و دارچین برایش درست میکردم. دستور این معجون را از جزوات طب سنتی خودم پیدا کرده بودم. از نوجوانی به خاطر علاقه‌ای که داشتم پیگیر طب سنتی و تغذیه اسلامی بودم.با خوردن این معجون اوضاع زانوهایش هر روز بهتر از روز قبل میشد. موقع خداحافظی گفتم: حالا که با سرویس نمیری حداقل با خودت چتر ببر بیرون خیس نشی. گفت: تو خودت میخوای بری دانشگاه چتر رو تو ببر. من خیس بشم مشکلی نداره، اما دوست ندارم تو زیر بارون اذیت بشی. آن روز دفتر بسیج دانشگاه با اعضای شورا برای هماهنگی اردوهای جهادی تابستان جلسه داشتیم. وقتی دیدم بحثمان به درازا کشیده، به حمید پیام دادم که تا من برسم برای ناهار سالاد شیرازی درست کند. جلسه که تمام شد زود تاکسی سوا شدم که به خانه برسم. حسابی ضعف کرده بودم.ولی تا سالاد شیرازی که حمید درست کرده بود را دیدم همه اشتهایم کور شد. رنگ سالاد که کاملا زرد بود. تمام خیار و گوجه ها هم وا رفته بود! •♡• •♡• ✒️ادامه دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴سلام علی آل‌یاسین 🌺سلام بر مهدی! 🌻روزِ من... با نام تو شروع می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره سبأ (آیه ۱۰-۱۱) وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (١٠) و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به كوه‌ها و پرندگان گفتیم:) ای كوه‌ها و ای پرندگان! با او هم‌آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم كردیم أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (١١) (و به او گفتیم:) زره‌های كامل و فراخ بساز، و حلقه‌ها را به اندازه و متناسب كن! و عمل صالح بجا آورید كه من به آنچه انجام میدهید بینا هستم!
🔆 ✍ خوبی‌ای که به دیگران می‌کنید، در همین دنیا به شما برمی‌گردد روزگاری پسرکی فقیر برای گذران زندگی و تأمین مخارج تحصیلش دست‌فروشی می‌کرد. از این خانه به آن خانه می‌رفت تا شاید بتواند پولی به‌دست آورد. روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقی مانده است و این در حالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می‌کرد. تصمیم گرفت از خانه‌ای مقداری غذا تقاضا کند. به طور اتفاقی در خانه‌ای را زد. دختر جوانی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره دختر دستپاچه شد و به جای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود، به جای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد. پسر به آهستگی شیر را سر کشید و گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر پاسخ داد: چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی مابه‌ازایی ندارد. پسرک گفت: پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری می‌کنم. سال‌ها بعد دختر جوان به‌شدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین اقدام به درمان او کنند. دکتر هوارد کلی، برای بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده، برق عجیبی در چشمانش درخشید. بلافاصله بلند شد و به سرعت به طرف اتاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکی‌اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اتاق شد. در اولین نگاه او را شناخت. سپس به اتاق مشاوره بازگشت تا هرچه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سرانجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر کلی شد. آخرین روز بستری‌شدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر، هزینه درمان زن جهت تایید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال کرد. زن از بازکردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد. سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجه‌اش را جلب کرد. چند کلمه‌ای روی قبض نوشته شده بود. آهسته آن را خواند: بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است!
إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻤﺎﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ. ﺁﺧﺮ، ﺍﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ‌ﺭﻭﻫﺎ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺟﺰﻭ ﺟﻬﻨﻤﻲ‌ﻫﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ! (فاطر٦) 📌مرگ یه زن بهانه بود تا بنی امیه مکر کنند!!! در جلسه ای عمرو بن عاص به عائشه گفت: آرزو داشتم كه تو در جنگ جمل کشته می شدی! عائشه گفت: اى بى‏ پدر براى چه اینگونه سخن می گویی؟! ابن عاص گفت: چون تو بخاطر هدف خودت كشته شده و به بهشت میرفتى!!! و من مرگ تو را بزرگترين دلیل برای رسوائى و سرزنش عليه علىّ(ع) قرار می‏دادم!!! 📚طبرسی، الاحتجاج، ج1، ص165؛ 📚ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص322. 🔴یادمان نرود که تاریخ تکرار می شود. یه روز عایشه و یه روز مهسا... 🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
💠 آیت الله بهجت: کارهایی که حضرت زهرا (علیهاالسلام) سفارش نموده و یا دستور داده انجام شود نیز عجیب است، از جمله وصیت آن حضرت به اینکه علی علیه‌السلام او را از روی پیراهن غسل بدهد، و شبانه دفن کند، و افراد مشخص در تشییع جنازه او حاضر نشوند، و نیز دستور ساختن تابوت تا به هیچ‌وجه بدنش معلوم نشود، و نیز درست‌کردن تسبیح سی‌وچهار دانه ای، یا صد دانه‌ای، تا در حال اشتغال به کارهای خانه، به راحتی ذکر بگوید. … . 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۲۵ ‌‎‌‎‌‌┄┅┅❅💠❅┅┅┄
خوردن نمک، قبل و بعد از غذا را فراموش نکنید. نمک یکی از بهترین خنثی کننده های اسید معده است. می توانید برای امتحان این مسأله وقتی که ترش می کنید مقدار کمی نمک بچشید؛ خواهید دید که شکر قهوه ای طلایی رنگ می شود. عرض چند ثانیه، احساس بهبودی خواهید کرد. روش صحیح مصرف نمک، قبل و بعد از غذا به این نحو است که مقدار کمی نمک(آن قدر که بین دو انگشت بسته شست و سبّابه جا بگیرد) را داخل دهان خود ریخته با زبان در دهان بچرخانید و همزمان نفس بکشید و وقتی مزّه شوری را در کلّ دهان خود احساس کردید، غذا خوردن را شروع کنید. بعد از غذا هم همین کار را تکرار کنید. توصیه مؤکّد اسلام بر مصرف نمک، قبل و بعد از غذا آثار مفید ان میباشد. .
1️⃣ ❗دشمنان حقّ، براى جلوگيرى از راه خدا، همه جا در كمين هستند و از هر راه و شيوه‌اى استفاده مى‌كنند. «وَ لا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِراطٍ» 2️⃣ ترساندن مردم و ايجاد مزاحمت براى آنان، ممنوع است. «تُوعِدُونَ» 🙅‍♂️ 3️⃣ دشمن مى‌كوشد تا سيماى دين را تحريف كند و بدجلوه دهد. «تَبْغُونَها عِوَجاً» 4️⃣ گاهى افزونى جمعيّت (با نظم و برنامه)، مى‌تواند يك ارزش باشد. «فَكَثَّرَكُمْ» 5️⃣ يكى از عوامل تربيت و هدايت مردم، توجّه به نعمت‌ها و يادآورى سرگذشت پيشينيان است. وَ اذْكُرُوا ... وَ انْظُرُوا 6️⃣ مطالعه‌ى تاريخ و عبرت‌گرفتن از آن، سفارش الهى است. وَ انْظُرُوا كَيْفَ‌ ... 📖📚 7️⃣ در مطالعه‌ى زندگى مردم، به پايان و سرانجام كارشان بنگريد، نه كاميابى‌هاى مقطعى آنان. «عاقِبَةُ» 🚫 8️⃣ بستن و منحرف كردن راه خدا، نوعى فساد است. تَصُدُّونَ‌ ... عِوَجاً ... المفسدين‌ ✳️ ۸۶ اعراف ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید. @goranketabzedegi
٩٠ درصد اونایی که تو خانه سالمندان هستند بچه‌هاشون تحصیلکرده و موقعیت خوبی دارند پس به جای دکتر و مهندس، انسان تربیت کنيم... ‍‌ⓙⓞⓘⓝ↡ 🦋|↬❥ @Pandaamooz
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
💠| یــادت باشد  #Part_20 صدای بچه های رزمنده توی صبحگاه دو کوهه می پیچید. بعد از دعای صبح گاهی ک
💠| یــادت باشد  به حمید گفتم: من این سالاد رو نمی‌خورم! این چیزی که تو درست کردی به هر چیزی شبیه شده جز سالاد. باید بگی چرا این شکلی شده. سابقه آشپزی هایش برایم روشن بود. آشپز خوبی بود و غذاها را خوب درست میکرد. ولی قسمتی که از خودش ابتکار به خرج میداد، ما را تا مرز مسمومیت پیش می برد حمید وقتی دید به سالاد لب نمی‌زنم شروع کرد به تعریف کردن ماجرا. گفت: اول داخل سالاد نمک ریختم، بعد برای امتحان دارچین، فلفل و زردچوبه هم زدم. می خواستم یه چیزی درست کنم که همه طعم ها رو با هم داشته باشه! خلاصه همه سرویس ادویه را داخل سالاد خالی کرده بود. گفتم: این چیزایی که گفتی برای رنگ و مزه سالاد قبول، اما خیار و گوجه ها چرا اینطوری شده؟ چرا این همه وا رفتن؟ خودش را زد به مظلومیت و گفت: جونم برات بگه بعدش رفتم سراغ آبلیمو و آبغوره. از دستم در رفت آنقدر ریختم که خیار و گوجه توی آبلیمو و آبغوره گن شد. الان دیگه بی خطره! کاری کرده بود که خودش هم تمایلی به خوردن این سالاد نداشت. منی که سالاد شیرازی خیلی دوست داشتم تا مدتها نمی‌توانستم هیچ سالادی بخورم! ◽◾◽ اواخر بهار ۹۳ اولین سالی بود که دور از خانواده ماه رمضان را تجربه می کردیم. ماه رمضان بیشتر بیدار می‌ماندیم. به جای خواب گاهی تا ساعت دو شب کتاب دستمان بود و باهم صحبت میکردیم. سحر اولین روز ماه........ •♡• •♡• ادامه دارد...