eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
80 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 داستان زیبای نادرشاه و کودکی که قرآن می‌خواند 😇 گمان خوب به مخلوق خدا بی جواب نمی ماند... 🌴 حالا اگر کسی گمان خوب به خود خدا داشته باشد چطور ممکن است که خداوند جواب حسن ظن او را به نیکی ندهد ⁉️ @goranketabzedegi
🖤 امتیاز نماز صبح بر دیگر نمازها این است که چون در زمان تحویل پست‌فرشته‌های شب و روز است، اگر در وقت خوانده شود دو بار در نامۀ عمل نمازگزار نوشته می‌شود؛ یکبار توسط فرشتگان شب كه هنوز به آسمان برنگشته‌اند و یکبار هم توسط فرشتگان روز كه تازه از آسمان فرود آمده‌اند. 📖اِسراء آیه ۷۸ @goranketabzedegi
🟩معنی ضرب المثل هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن 🔹یعنی انقدر از او تعریف های الکی می کنند که او در رودربایستی قرار می گیرد و نمی تواند کاری بر خلاف میل دیگران انجام دهد. 🔹منظور این است: اگر زیر بغل کسی هندوانه بگذارند، او دیگر نمی تواند دستانش را تکان دهد و کاری کند. در واقع دست و بالش بسته میشود. اگر شخصی بخواهد از دیگری کار بکشد بسیار از او تمجید می کند؛ همین تمجیدهای بزرگ و بیخود، مثل هندوانه ی بزرگی در زیر بغل شخص مقابل جا می گیرد و او هم به ناچار دستور آن شخص موذی را اطاعت می کند! 🔹 گاهی این مَثل را اینگونه برداشت می کنند: کسی که تعریف های خودش را از دیگری می شنود، طرز راه رفتنش و قرار گرفتن بازوهایش آنقدر متکبرانه میشود که می گویند انگار زیر بغلش هندوانه جا داده اند! 🔹یعنی به طور زیرکانه ای کسی را مطیع خود کردن @goranketabzedegi
💠 آیا عالم برزخ صبح و شب دارد؟⁉️ 🟢در آیات ۶۱و ۶۲سوره مریم چنین آمده است: 🔶جنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ و كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا * لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا... 🔷بهشت‌های عَدْنی هستند كه‌ خداوند‌ به‌ بندگان‌ خود وعدۀ غيبی داده‌ است‌، و البتّه‌ وعدۀ خدا آمدنی است‌. در آن‌ بهشت‌ها أبداً كلام‌ لغو و بيهوده‌ای نمیشنوند مگر سلام‌ و سلامتی كه‌ از ناحيۀ خدا به‌ آنها ميرسد، و از برای آنان‌ روزی آنان‌ در هر صبح‌ و شب خواهد بود. 🔵در تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌ قمّيّ آمده است كه‌: جنّات‌ عدن‌ بهشت‌هائی در دنياست، قبل‌ از قيام‌ قيامت.‌ دليل‌ آن‌ اينكه‌: در اين‌ آيه‌ لفظ‌ بكره‌ و عشيّ ـ كه‌ صبح‌ و شب‌ است‌ ـ بكار برده‌ شده‌ و صبح‌ و شب‌ در بهشت آخرتی‌ نيست‌. بلكه‌ صبح‌ و شب‌ متعلّق‌ به‌ بهشت‌های دنيوی است‌ كه‌ ارواح‌ مؤمنان‌ بدانجا انتقال‌ میيابد و در آنجا طلوع خورشيد و ماه‌ می‌باشد. (📕تفسير عليّ بن‌ إبراهيم‌ طبع‌ سنگی،ص۴۱۲) 💚احادیث اهل بیت علیهم السلام
❓❓❓❓ چرا برای حفظ جدید ترتیل باید گوش بدیم ؟؟؟ ❔❓❔❓❔❓ 💢💯 از مراحل مهم در حفظ جدید استماع ترتیل می باشد. اما چرا ترتیل مهم هست ؟؟ دلیل مهم درست شدن روخوانی آیات و تلفظ شکل صحیح کلمات می باشد . با استماع ترتیل اشتباهات اعرابی و شکل کلمات تصحیح شده و یک حفظ روان و عاری از خطا خواهیم داشت . @goranketabzedegi
📌 سامانه اعلام وضعیت ✅ رایگان و بدون نیاز به اینترنت 💠در اپلیکیشن بله ‌ 🔰 اگه میون عمودهای (ستون‌ها) مسیر پیاده‌روی ، همسفرتون رو گم کردید یا خواستید به خانواده‌تون در ایران خبری برسونید، می‌تونید رایگان و بدون نیاز به اینترنت از سامانهٔ اعلام وضعیت در اپلیکیشن بله استفاده کنید! 🔹 اربعین @goranketabzedegi
💥تلنگر💥 🌱این جمله را همیشه در ذهنت داشته باش: 👈با هر نفس گامی به سوی مرگ برمیدارید. @goranketabzedegi
👇👇👇 وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ «و در راه خدا، انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد». این آیه بیانگر این حقیقت اجتماعی است که به طور کلی سبب نجات جامعه ها از مفاسد کشنده است زیرا هر گاه مسئله انفاق به فراموشی سپرده و ثروت‌ها در دست گروهی معدود جمع شود و در برابر آنها اکثریتی محروم و بینوا وجود داشته باشد، هرگز آن جامعه به سعادت واقعی نخواهد رسید و دیری نخواهد گذشت که انفجار عظیمی در جامعه به وجود می‌آید که نفوس و اموال ثروتمندان هم در آتش آن خواهد سوخت و از اینجا رابطه مسئله انفاق و پیشگیری از هلاکت روشن می‌شود. بنابراین انفاق، قبل از آنکه به حال محرومان مفید باشد، به نفع ثروتمندان است؛ زیرا تعدیل ثروت حافظ ثروت است. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده: «حصّنوا أموالکم بالزّکاة؛[3] اموال خویش را با دادن زکات حفظ کنید». @goranketabzedegi
💠 از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا خستگی یک شب طولانی را خمیازه بکشم. مثل هر روز به نیت شفای همه بیمارانی که دیشب تا صبح مراقب‌شان بودم، سوره خواندم و سبک و سرحال از جا بلند شدم. 💠 روپوش سفید پرستاری‌ام را در کمد مرتب کردم، مانتوی بلند یشمی رنگم را پوشیدم و روسری‌ام را محکم پیچیدم که کسی به در اتاق زد. ساعت ۷ صبح بود، آرزو کردم در این ساعتِ تعویض شیفت، بیمار جدیدی نیاورده باشند و بتوانم زودتر به خانه بروم که در چهارچوب در، قد بلندش پیدا شد. 💠 برای شیفت صبح آمده بود و خیال می‌کرد هر چه پیراهن و شلوارش تنگ‌تر باشد، پیش چشمم جذاب‌تر می‌شود و خبر نداشت فقط حالم را بیشتر به هم می‌زند که با لبخندی کرشمه کرد :«صبح بخیر آمال!» نمی‌دانست وقتی با آن خط باریک ریش و سبیل، صدایش را نازک می‌کند و اسم کوچکم را صدا می‌زند چه احساس بدی پیدا می‌کنم که به اجبارِ رابطه همکاری، تنها پاسخ را دادم و او دوباره برایم زبان ریخت :«دیشب خیلی خسته شدی؟» 💠 نمی‌خواستم مستقیم نگاهش کنم که اگر می‌کردم همین خشم چشمانم برای بستن دهانش کافی بود و می‌دانستم صورتم زبانش را درازتر می‌کند که نگاهم را به زمین فرو بردم و یک جمله گفتم :«گزارش مریضا رو نوشتم.» و دیگر منتظر پاسخش نماندم، کیفم را از کمد بیرون کشیدم و از کنارش رد شدم که دوباره با صدای زشتش گوشم را گزید :«چرا انقدر بد رفتار می‌کنی آمال؟» 💠 روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم و باید زبانش را کوتاه می‌کردم که صدایم را بلند کردم :«کی به تو اجازه داده اسم منو ببری؟» با لب‌های پهن و چشمان ریز و سیاهش نیشخندی نشانم داد و همه خویشتن‌داری دخترانه‌ام را به تمسخر گرفت :«همین کارا رو می‌کنی که هیچکس نمیاد سمتت! هم انقدر سخت نمی‌گرفت که تو می‌گیری!» 💠 عصبانیت طوری در استخوان‌هایم دوید که سرانگشتانم برای زدن کشیده‌ای به دهانش راست شد و با همان دستم دسته کیفم را چنگ زدم تا خشمم خالی شود. این جوانک تازه از برگشته کجا داعش را دیده بود و دیگر لیاقت نداشت حتی صدایم را بشنود که از اتاق بیرون رفتم. 💠 می‌شنیدم همچنان به ریشخندم گرفته و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که حالا فقط چشمان کشیده و نگاه نگران آن جوان را می‌دیدم. او به گمانش فقط به تمسخرم گرفته و با همین یک جمله کاری با دلم کرده بود که دوباره خمار خیال او خانه خاطراتم زیر و رو شده بود. 💠 از بیمارستان خارج شدم و از آنهمه شور و نشاط این صبح تنها صحنه آن شب شیدایی پیش چشمانم مانده بود که قدم‌هایم را روی زمین می‌کشیدم و دوباره حضورش را می‌خوردم. از آخرین دیدارش سه سال گذشته بود و هنوز جای خالی‌اش روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید که موبایلم زنگ خورد. 💠 گاهی اوقات تنها مرهم درد دوری می‌شود که کودکانه آرزو کردم او پشت خط باشد و تیر خیال‌بافی‌ام به سنگ خورد که صدای نورالهدی در گوشم نشست. مثل همیشه با آرامش و مهربانی صحبت می‌کرد و حالا هیجانی زیر صدایش پیدا بود که بی‌مقدمه پرسید :«آمال میای بریم ؟» 💠 کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم و حس کردم سر به سرم می‌گذارد که بی‌حوصله پاسخ دادم :«تازه شیفتم تموم شده، خسته‌ام!» بی‌ریاتر از آنی بود که دلگیر حرفم شود، دوباره به شیرینی خندید و شوخی کرد :«خب منم همین الان از شیفت برگشتم خونه! تازه مگه همیشه دوست نداشتی محبت اون پسره رو جبران کنی؟ اگه می‌خوای الان وقتشه!» 💠 نگاهم به نقطه‌ای نامعلوم در انتهای خیابان خیره ماند و باور نمی‌کردم درست در همان لحظاتی که او شده بودم، نامش را از زبان نورالهدی بشنوم که به لکنت افتادم :«چطور؟» طوری دست و پای دلم را گم کرده بودم که نورالهدی هم حس کرد و سر به سرم گذاشت :«یعنی اگه اون باشه، میای؟» 💠 حس می‌کردم دلم را به بازی گرفته و اینهمه تکرار حالم را به هم ریخته بود که کلافه شدم :«من چی کار به اون دارم!» رنجشم را از لحنم حس کرد، عطر خنده از صدایش پرید و ساده صحبت کرد :« داره نیروهای رو برای کمک به سیل می‌بره ایران.»... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳت. ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍست. @goranketabzedegi
💠🔹چهار ناظر حاضر بر زندگی انسان هر لحظه و هر زمان چهار دوربین زنده در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند. ❶⇦ ناظر اول〖خــدا〗 است. 🍀 ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَری، ‏آیا انسان نمی‌داند که خدا او را نگاه می‌کند؟ 📖سوره مبارکه علق آیه14 ❷⇦ ناظر دوم〖ملائک مقرب خدا〗 هستند، 🍀 الله تعالی می‌فرماید: ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید از شما حرکتی سر نمی‌زند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند 📖سوره مبارکه قاف آیه 18 ❸⇦ سومین ناظر 〖زمین〗 است. 🍀 خداوند در قران کریم می‌فرماید: یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها در آن روز زمین هر چیزی که دیده را بیان می‌کند. 📖سوره مبارکه زلزال آیه4 ❹⇦ چهارمین ناظر 〖اعضاء و جوارح خود ما〗می‌باشند. 🍀 الله سبحان می‌فرماید: تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ در آن روز دست‌ها و پاها شهادت می‌دهند که چه کاری کرده‌اند. 🌹سوره مبارکه یس 65🌹 〰〰〰〰〰 @goranketabzedegi
حفظ قرآن چه اثراتی دارد؟🤔 @goranketabzedegi
💚قرآن آموز عزیز💚 ✍️در حفظ قرآن برخی اشتباهات رخ می دهد که شاید در کوتاه مدت به چشم نیاید اما با گذشت زمان مشکلاتی را برای حافظ به وجود آورد. این اشتباهات رایج عبارتند از : 1️⃣ استفاده از قرآن های متعدد: 👆زمانی که حافظ در حال حفظ یا مرور است ، تصویری از آیه ها در ذهن او نقش می بندد (به اصطلاح حافظه تصویری) و به او در ارائه دادن محفوظات کمک شایانی می کند. زمانی که حافظ از قرآن های متعدد استفاده می کند ، این حافظه به هم می ریزد و مشکلاتی برای حافظ ایجاد می شود. 2️⃣ استفاده (یا حداقل گوش دادن) به ترتیل های متفاوت: 👆همان طور که در «آموزش حفظ» بیان شد ، استفاده از ترتیل قاریان برای حفظ و مرور مفید است. در صورتی فایده خود را نشان می دهد که تنها یک صوت برای محدوده ای معین از محفوظات مورد استفاده قرار بگیرد. در غیر این صورت سود چندانی برای حافظ نخواهد داشت. 👈برای مثال ترتیل قاریان عربستانی به آسانی در ذهن نقش می بندد و جای دیگر ترتیل ها را در ذهن می گیرد. 3️⃣ حفظ کردن صفحات جدید بدون تثبیت محفوظات پیشین: 👆لازم است که حافظ در تثبیت و تسلط محفوظت گذشته خود وسواس به خرج دهد زیرا در غیر این صورت ممکن است که زحماتش هدر رود 4️⃣ عدم مرور روزانه: 👆حتی اگر حافظ مطمئن باشد که محفوظاتش را تثبیت است نباید مرور روزانه را کنار بگذارد. اگر زمان کافی نداشته باشد می تواند به روخوانی (یا حداقل نگاه کردن به صفحات) بسنده کند. همچنین در صورتی که برایش مقدور باشد می تواند به صوت صفحات گوش فرا دهد. 🔚 @goranketabzedegi
🟩انگشت حسرت به دندان گرفتن. ﴿وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ﴾ (فرقان/27) (در روز قیامت) ستمکار، دست خود را (از شدت حسرت) به دندان می­گزد. @goranketabzedegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوالات مسابقه ◼️◾️▪️ ویژه ایام ماه محرم و صفر ۱۴۰۲ سوال اول▪️ کدام سوره قرآن به سوره امام حسین علیه السلام معروف است ؟؟؟ 1کهف 2فجر 3قدر 4آل عمران سوال دوم ▪️ اولین کسی که مصیبت اهل بیت علیه السلام را ب فارسی نوشت چه کسی بود؟؟ 1عباس قمی 2 ملاحسنی کاشفی 3عبدالله بن عمیر کلبی 4 ملا ابراهیم زاهدی سوال سوم ▪️ شعر های حماسی که جنگاوران در میدان های نبرد می خواندند چه نام دارد؟؟؟ 1دوبیتی 2مرثیه 3رجز 4شور دوضرب سوال چهارم ▪️ تنها زنی که در کربلا ب شهادت رسید، کیست ؟ 1 ام خلف 2 ام کلثوم 3 ام وهب 4 دلهم سوال پنجم▪️ رهبر نهضت توابین در کوفه که ب خونخواهی سیدالشهدا ع قیام کرد چه نام داشت؟؟ 1 سلیمان بن صرد خزاعی 2 عمرو بن جنازه انصاری 3 امیر مختار ثقفی 4 ابوثمامه صائدی لطفا جهت شرکت در مسابقه پاسخ صحیح سوالات رو ب صورت یک عدد پنج رقمی برای مثال {33322} ب همراه نام نام خانوادگی ....؟؟ ب آیدی ما ارسال فرمایید @Mohmmad1364 آیدی ما زمان شرکت در مسابقه تا حسینی علیه السلام ب قید قرعه کشی ب دو نفر از شرکت کنندگان جوایز نقدی اهدا خواهد شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با استفاده از آیات قرآن در مسجد النبي زيارت مي كردم ؛ جواني به من رسيد و گفت: آقاي قرائتي! به فريادم برس،  پرسيدم چه اتفاقي افتاده است ؟  گفت: رفته‌ام حرم حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم را ببوسم خادم‌ها مي گويند : شما مشرك و بت پرست هستيد . در ، ديوار ، آهن و چوپ كه بوسيدن ندارد . به همراه جوان رفتم با آنها بحث كردم ، ديدم لجاجت مي‌كنند . به آنان گفتم : اگر جواب شما را از قرآن بگويم قبول مي‌كنيد ؟  گفتند : بله . قرآن وحي و از جانب خدا است و شكي در آن نيست .  گفتم : خداوند در قرآن مي فرمايد :  « زماني كه يعقوب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در فراق يوسف آن قدر گريه كرد كه نابينا شد . برادران وقتي براي گرفتن گندم در زمان قحط سالي خدمت يوسف رسيدند و او را شناختند ؛ گفتند : برادر! آيا مي داني كه پدر در فراق تو چشمانش را از دست داده است ؟ آن‌گاه يوسف به برادران گفت :  اذهبوا بقميصي هذا فالقوه علي وجه ابي يأت بصيراً ؛سوره يوسف، آيه 93  اين پيراهنِ مرا ببريد و روي صورت و چشم‌هاي پدر بيندازيد بينا مي‌گردد .  مگر پيراهن يوسف غير از نخ و پارچه بود كه چشمان پدر را بينا كرد و آيا اين كار تشويق به شرك است كه يوسف و برادرانش ، شفاي پدر را از غير خدا خواسته اند؟!  بنابراين ما هر چوب ، آهن و ديواري را نمي بوسيم ؛ بلكه اينها متعلق به پيامبر بزرگ و عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است كه مورد احترام و توجه ما است و از پيراهن يوسف هم كمتر نيست . به دليل اين كه پيامبر اسلام در محضر خدا، از حضرت يوسف مقام والاتري دارد ..‌.. آنها جوابي نداشتند كه بدهند و ما جدا شديم . 
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_اول 💠 از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا خستگی یک شب طولانی را خمی
✍️ 💠 ذهنم هنوز درگیر نگاهش بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلاخره حرف آخر را زد :«گروه‌های امدادی هم دارن باهاشون میرن. منم با ابوزینب میرم برا کارای درمانی، تو نمیای؟» ماشین‌ها به سرعت از کنارم رد می‌شدند و انگار هیچ‌کدام سراغ مسافر نبودند که خسته بهانه آوردم :«آخه شیفت دارم!» و او با حاضر جوابی پاپیچم شد :«چند روز بیشتر نمیشه! شیفتاتو عوض کن، همین امروز بیا . ما فردا حرکت می‌کنیم سمت مرز زرباطیه.» 💠 از همان صبحی که مقابل چشمانم رفت، همیشه دلم می‌خواست محبتش را جبران کنم و حالا فرصتی دست دلم آمده بود تا حداقل برای مردم کاری انجام دهم که راضی به رفتن شدم. نورالهدی هم مثل همان روزهای دانشگاه وقتی نقشه‌ای می‌کشید تا آخر ایستاده بود که دو دختر کوچکش را به مادرش سپرد و با همسرش تا آمد، دل پدر و مادرم را نرم کرد و همان شب مرا با خودشان به بغداد بردند. 💠 از فلّوجه تا بغداد یک ساعت راه بود و از بغداد تا مرز سه ساعت و در تمام طول این مسیر، نورالهدی تنها از دوران آشنایی‌مان در دانشگاه پزشکی بغداد می‌گفت. اصلاً به روی خودش نمی‌آورد در این سال‌ها بین ما چه گذشته و شاید نمی‌خواست آزارم دهد که حتی نامی از برادرش نمی‌برد و با همان صورت سفید و چشمان روشنش تنها به رویم می‌خندید. 💠 همسرش ابوزینب هنوز در حال و هوای جنگ و در هر فرصتی از خاطرات رفقای ایرانی‌اش در نبرد با می‌گفت و بین هر خاطره سینه سپر می‌کرد :« که به کمک ما نیازی نداره، ما خودمون دوست داشتیم یجوری جبران کنیم که داریم میریم!» و از دریای آنچه او دیده بود، قطره‌ای هم به نگاه من رسیده و دِینی به گردنم مانده بود که قدم در این مسیر نهادم و تازه دیدم در مرز زرباطیه شده است. 💠 صدها خودروی با آمبولانس و بیل مکانیکی همه به جبران محبت ایران برای ورود به صف کشیده و به گفته ابوزینب ساماندهی همه این نیروها در خوزستان با و بود. تنها سه سال از آزادی فلوجه گذشته و یادم نرفته بود دو فرمانده قدرقدرتی که فلوجه را از دهان داعش بیرون کشیدند، و بودند که حتی از شنیدن نام‌شان کام دلم شیرین می‌شد. 💠 ساعتی در مرز معطل ماندیم و وقتی وارد شدیم دیدم خوزستان دریا شده و فوران آب زندگی مردم را با خودش برده است. قرار ما شهر بود، جایی که خانه‌ها تا کمر در آب فرو رفته بود، روستاها تخلیه شده و مردم در چادرها ساکن شده بودند. 💠 باید هر چه سریعتر کارمان را شروع می‌کردیم که همانجا کنار آمبولانسی در یک چادر کوچک، همه امکانات درمانی‌مان را مستقر کردیم. چند روز بیشتر از خوزستان نگذشته و در همین چند روز، بیماری حریف کودکان شادگانی شده بود که تا شب فقط مشغول معاینه و نسخه پیچیدن بودیم. 💠 نزدیک مغرب و عشاء، از کمر درد همان کف چادر دراز کشیدم و نورالهدی آخرین مادر و کودک را رهسپار کرد که صدای ابوزینب از پشت چادر بلند شد :«یاالله!» من سریع از جا بلند شدم و نوالهدی به شوخی جواب داد :«مریضِ مرد نمی‌بینیم، نمیشه بیای تو!» 💠 ابوزینب وارد شد و مرا گوشه چادر دید که از خیر شیطنت با همسرش گذشت و با مهربانی خبر داد :«یکی از موکب‌های برای شام دعوت‌مون کرده!» و نورالهدی هم مثل من ضعف کرده بود که روپوشش را درآورد و رو به من صدا رساند :«بلند شو بریم که رنگت پریده!» تا رسیدن به موکب باید از مسیرهای ساخته شده بین آب و گِل رد می‌شدیم و همه حواسم به زیر پایم بود که صدایی زنانه سرم را بالا آورد. 💠 دختری با چشمانی گریان و میکروفون به دست، نزدیک موکب ایستاده و پیرمردی مقابلش اصرار می‌کرد تا انگشتری را از او قبول کند... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 تمام سال هم به نماز و روزه و حج باشی، باز هم حق نداری مثل بنی‌اسرائیل، خودت را، پاک و معصوم بدانی و برتر از دیگران! همه چیز دست خداست! او نخواهد ذره‌ای رشد نمیکند کسی! 🌴 سوره نساء 🌴 🕋 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا «49» ⚡️ترجمه: آيا نديدى كسانى كه خود را پاك و بى‌عيب مى‌شمردند؟ (چنين نيست) بلكه خداوند، هر كس را بخواهد پاك مى‌گرداند و آنان به اندازه نخ هسته خرما ظلم نمى‌شوند. @goranketabzedegi
آثار زیارت اباعبدالله الحسین(ع) @goranketabzedegi
🔻 ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ▫️ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ . ▫️ ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ .. ▫️ ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ . ▫️ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم... 😊 شادی و نشاط و شادمانی در هر لحظه زندگانی همراه و همدلتان باد ! 🤲 ┄┅═✧❁✧═┅┄ @goranketabzedegi
جز+یک+قران+کریم+با+صدای+پرهیزگار+(1).mp3
36.92M
جز یکم قرآن کریم باصدای استاد پرهیزکار درخواستی از اعضا @goranketabzedegi
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
✍️#سپر_سرخ #قسمت_دوم 💠 ذهنم هنوز درگیر نگاهش بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلاخره
💠 من و نورالهدی متعجب مانده بودیم و ابوزینب لحظاتی پیش از موکب برگشته و از ماجرا مطلع بود که صورت سبزه و مهربانش از خنده پُر شد و رو به ما خبر داد :«این خانم خبرنگار شبکه . می‌خواست با مصاحبه کنه، حاجی قبول نکرد! به جاش انگشترش رو داد به خادم موکب که بده به این خانم و از دلش دربیاره. حالا اینم انگشتر رو پس داده و میگه انگشتر نمی‌خوام، من به شبکه العالم قول مصاحبه با رو دادم!» و سوالی که در ذهن من بود، نورالهدی پرسید :«چرا مصاحبه نمی‌کنه؟» به سمت نورالهدی چرخید و در همه این سال‌ها را با تمام وجود حس کرده بود که با لحنی محکم جواب داد :«تو رو نمی‌شناسی؟ از هر چی که بخواد بزرگش کنه، فرار می‌کنه!» 💠 و هنوز کلامش به آخر نرسیده، اتومبیلی کنارمان توقف کرد و کسی صدا رساند :«دخترم میشه گریه نکنی؟ حالا بگو چی بگم!» نگاهم چرخید و باورم نمی‌شد را می‌بینم که با متانت از ماشین پیاده شد و با لبخندی دلنشین به سمت خبرنگار رفت. 💠 خانم خبرنگار هم به آنچه می‌خواست رسیده بود که هیجان زده به طرف رفت و پاسخ داد :«هرچی درحق این مردم باید گفته بشه، بگید!» مقابلش رسیده بود، دوربین و پروژکتور آماده فیلمبرداری شدند و شروع به مصاحبه کرد. 💠 در این سال‌ها در و فلّوجه از زیاد شنیده و آنچه می‌دیدم فراتر از همه آن‌ها بود که یک ژنرال با آن‌همه قدرت و ابهت، دلِ دیدن اشک خبرنگاری را نداشت. پس از صرف شام، ما در قسمت زنانه موکب، تکیه به دیوار خستگی این روز طولانی را در می‌کردیم و صدای صحبت مردها از آن طرف شنیده می‌شد که نورالهدی با دقت گوش کشید و زیرکانه حدس زد :«صدا میاد!» 💠 ظاهراً و هم امشب مهمان همین موکب بودند و دلم می‌خواست بیشتر صدای را بشنوم که شنیدم جوانی به سختی صحبت می‌کند و ظاهراً خطابش به ابومهدی بود :«حاجی یکی از زنگ زده میگه شنیدیم با تانک‌هاشون تا اومدن و رو هم گرفتن!» همهمه آرام خنده در سمت مردان پیچید و لحن نرم در گوشم نشست :«بگو اگه جز لودر و بیل مکانیکی چیزی همراه ما دیدن، غنیمت بگیرن، آهنش رو بفروشن خرج سیل زده‌ها بکنن!» 💠 از شوخی شیرین ابومهدی، خنده مردها در فضای موکب پیچید و نورالهدی طوری به خنده افتاد که با دست مقابل دهانش را گرفت تا صدای خندیدنش به گوش نرسد و من دلخور پرسیدم :«یعنی چی؟؟؟» نورالهدی از خنده سرخ شده بود، نفسی گرفت و با همان خنده پاسخم را داد :«از وقتی برا کمک اومده خوزستان، بعضیا شایعه کردن که ما اومدیم اینجا سرکوب ایرانی‌ها!» 💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که کم‌کم رنگ خنده از صورتش رفت، دردی در نگاهش پیدا شد و انگار قلب صدایش شکست :«حتی ابوزینب عصری می‌گفت بعضیا توئیت زدن که چرا که جوونای ما رو کشتن باید بیان کمک سیل‌زده‌هامون!» از سنگینی حرف‌هایی که از زبان نورالهدی می‌شنیدم خستگی امروز مثل آواری روی دلم خراب شد و صدای نورالهدی غرق غم بود :«آخه مگه ایرانی تو جنگ رو ما کشتیم؟ اصلاً انگار نه انگار که ما عراق خودمون بیشترین ظلم رو از دیدیدم! حتی تو جنگ ایران و عراق، صدام جوونای ما رو به جرم حمایت از اعدام می‌کرد!» 💠 و دیگر فرصت نشد بیشتر شرح این شایعه را بدهد که دوباره طنین کلام در فضا پیچید :«زمان ملت ایران خالصانه و بی‌توقع کمک ملت عراق کردن! الانم که تو کشور شما سیل اومده ما احساس وظیفه کردیم برا جبران قسمت کوچیکی از محبت‌هاتون بیایم کمک.» صدای تشکر میزبانان ایرانی میان صحبت‌های شنیده می‌شد و او همچنان با مهربانی و آرامش می‌گفت :«البته ما فقط وسایل مهندسی اوردیم برا کمک به جلوگیری از پیشرفت سیل. گروه بهداری هم اوردیم برا اینکه مریضی‌های بومی ما با منطقه شما یجوره! از طرفی پزشک و پرستار ما عرب زبانه و راحت‌تر با مردم عرب‌زبان و ارتباط برقرار می‌کنه!» 💠 تلخی طعنه‌های فضای مجازی با شیرینی کلام کمتر می‌شد و دلم می‌خواست باز هم بگوید که لحن محجوب به دلم نشست :«ما با این‌همه نیرو درست نیس مزاحم صاحبخونه باشیم، پس عزیزان حرکت!» شاید دل دریایی او هم از تیرهایی که به سمت رفقای هدف گرفته بودند، شکسته و می‌خواست با خلوت کند که به نیت بازدید از مناطق سیل زده از موکب خارج شدند و من تا صبح از غصه قصه غریبانه‌ای که شنیده بودم، خوابم نبرد... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟩 وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَالٍ ؛ 🔹و دعاي كافران جز در گمراهي نيست (و مستجاب نمي‌شود)(سوره رعد، آيه 14) 🔻به دعاي گربه سياه، باران نمي ‌بارد @goranketabzedegi