eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
80 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 حکیم ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟ او ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺯﻭﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﮐﻮﺯﻩ ﺳﻔﺎﻟﯽ ایی را ﮐﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺟﺪﺍﺩﻡ ﺑﻮﺩ، ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﻭ ﻧﺎﻧﯽ ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﻢ. ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ اندوهگینی و ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻲ می کنی؟ قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت👇 👇 @goranketabzedegi
🔲 شاگردی از استاد پرسید: از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟ 🔲 استاد جواب داد: 🔘تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، 🔘حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید. 🔘اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ 🔘چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد. @goranketabzedegi
یکی از داستان‌های زیبای پروین اعتصامی: پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی می‌گذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم می‌ساخت. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و به سوی خانه دويد. در همان حال با پروردگار از مشکلات خود سخن می‌گفت : و برای گشایش آنها فرج می‌طلبید و تکرار می‌کرد: ای گشاینده گره‌های ناگشوده، عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره‌ای از گره‌های لباسش باز شد و تمامی گندم‌ها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت : من تورا کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند. پروین اعتصامی : تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه قــــــرآنـــــ کتابـــــــ زندگــی 📚 لینک عضویت 🔰 @goranketabzedegi
✅شکر نعمت ✍️روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا می زند. اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود. به ناچار مهندس، یک اسکناس به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر اسکناس را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس اسکناس دیگری می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!! 💥بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!! 📚 @goranketabzedegi
یکی از داستان‌های زیبای پروین اعتصامی: پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی می‌گذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم می‌ساخت. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و به سوی خانه دويد. در همان حال با پروردگار از مشکلات خود سخن می‌گفت : و برای گشایش آنها فرج می‌طلبید و تکرار می‌کرد: ای گشاینده گره‌های ناگشوده، عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره‌ای از گره‌های لباسش باز شد و تمامی گندم‌ها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت : من تورا کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند. پروین اعتصامی : تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه @goranketabzedegi
🔲 شاگردی از استاد پرسید: از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟ 🔲 استاد جواب داد: 🔘تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است، 🔘حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید. 🔘اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید، او را بشناسی؛ 🔘چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد. @goranketabzedegi