eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
80 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 و درود خـداوند بر او باد؛ فـرمود: 1⃣ همـراه مےخواهـے؛ 💚 . 2⃣ دنیا مےخـواهـے؛ 📜 عبرت از گذشـتگان. 3⃣ رفیق مےخـواهـے؛ 📝 ثبت ڪنندگانِ . 4⃣ ڪسب مےخـواهـے؛ عبادتِ . 5⃣ مونس مےخـواهـے؛ 📖 . 6⃣ موعظه مےخـواهـے؛ ⭕️ . و اگر مرگ ڪفایت نڪرد، 🔥 آتشِ ڪـفایت مےڪـند.♨️ 📚 نصـایح، صـ 271 قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت👇 👇 @goranketabzedegi
آورده انـد کـه کـفن‌ دزدی در بستـر مـرگ افتاده بودپسر خویش را فراخواند. پسر نزد پدر رفت گفت پدر امرت چیست؟ پدرگفت پسرم من تمام عمربه کفن ‌دزدی مشغـول بودم و همـواره نفـرین خلقی به دنبالـم بـود. اکـنون کـه در بستر مـرگم و فرشته را نزدیک حس میکنم ، بار این‌نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی می ‌کند از تو می‌خواهـم بعـد از مـرگم چنان کنی که مـردم مـرا دعـا کـنند و از خـدای یکتا مراخواهند پسرگفت پدر چنان کنم که می ‌خواهی و از ایـن پس مـرد و زن را به دعایت مشغول سازم پدر همان دم جـان به جـان آفرین تسلیـم کـرد. از فـردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چـوبی در شکم آن مـردگان فرو مینمود از آن پس مردم می‌گفتند صـد رحمت به کفن‌دزد اول کـه فقط می ‌دزدید و چنین بر مردگان ما روا نمی ‌داشت. این روزها هرکس را میبینی میگوید خوش به حال دیروز . بدتر از روز قبل ... 📚 نکته های ناب کـوتاه قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت👇 👇 @goranketabzedegi
🔴👆"اسیر گرفتن ما" در برابر " گرفتن اونا" ✌️ ✅ واقعا خداوند در قرآن چه خوب ترسو بودن این بزدلان را بیان کرده: آنان را حریص‌ترین مردم نسبت به میابی... (بقره/96) پس اگر راست می گویید تمنّای کنید... (جمعه/6) قــــــرآنـــــ کتابـــــ زندگــی 📚 عضویت👇 👇 @goranketabzedegi
🔻یک تفکّر غلط🔻 ✍ زیاد این جمله رو شنیدیم که میگن: فلانی هنوز جَوونه، خیلی بهش سخت نگیر...🙂 ☝️ امّا یک شایسته از نظر قرآن، هیچ وقت ، و حساب و کتاب رو فراموش نمیکنه. حضرت لقمان، که خدا بهش فراوان داده بود، به فرزند جوانش می‌فرماید: 🕋 یٰا بُنَیَّ إِنَّهٰا إِنْ تَکُ مِثْقٰالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمٰاوٰاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللّٰهُ إِنَّ اللّٰهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ (لقمان/۱۶) 💢 پسرم! اگر به اندازه‌ی سنگینی دانه‌ی خردلی عملِ خوب یا بد داشته باشی، و این عمل کوچکت در دل سنگی، یا در گوشه‌ای از آسمان‌ها و زمین قرار بگیرد، خداوند آن را در برای حسابرسی می‌آورد. زیرا خداوند دقیق و آگاه است. 📣 حسابرسىِ خداوند خیلی دقیق و کامله، حتّی برای جَوون‌ها💯 آدمِ حکیم، هیچوقت نمیگه: حالا جَوونه، بهش سخت نگیر.❌ چون این جمله یعنی: ❌ از مسئولیت شونه خالی کردن، ❌ و در نهایت سقوطِ یک جَوون😱 ✔️ پس جَوونتون رو، همون اوّلِ جوونی، از خواب و خیال بیدار کنید...❗️ @goranketabzedegi
👌انسان باید خودش را محک بزند! از صبح تا شبش واقعا در درونش دنبال یک چیز باشد... همیشه حواسش که من مسافرم، دارم حرکت میکنم، به یک جایی باید سفر کنم❗️ نزدیک شدم، پیش رفتم یا نه؟! @goranketabzedegi
☀☀جـــــرعـــه ای نـــــور☀☀ 🌷پاسخ یک شبهه🌷 🌷آیه ای از جزء بیست و سوم🌷 🌱وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ ۖ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ (یس۷۸) 🍃در حال که آفرینش خود را فراموش کرد برای ما مثالی زد و گفت: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده میکند. 🌸 نکات: 🌷گاهی ممکنه برای کسی این شبهه پیش بیاد وقتی که مردیم و بدن ما متلاشی شد و از بین رفت چگونه دوباره زنده میشویم؟ 🍀قرآن می فرماید: این سخن از کسی ممکنه زده شود که از خلقت خود فراموش کرده. 🌱 با خود فکر نکرده که من بلاخره یک تاریخ تولدی دارم و قبل از آن نبوده ام چه کسی مرا آفرید؟چه طور مرا آفرید؟ 🌷همان کسی که مرا از یک ذره ناچیز آفرید، بر آفرینش دوباره من هم قدرت دارد. میتواند دوباره به من جان دهد. 🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱 @goranketabzedegi
هر موقع خواستی کنی...📛 به 3 چیز فکر کن اول دوم سوم
☘انواع مرگ در قرآن☘ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 1⃣ مرگ دلها 🚫 (دلهایی که قساوت قلب دارند) إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﻮ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻲ [ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﺭﺍ ]ﺑﻪ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺑﺸﻨﻮﺍﻧﻲ ، ﻭ ﻧﻴﺰ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﭘﺸﺖ ﻛﻨﺎﻥ ﺭﻭﻱ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ ﺑﺸﻨﻮﺍﻧﻲ.(نمل٨٠) 2⃣ مرگ جامعه 🚫 (جامعه ای که بی تفاوت نسبت به فساد است) وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﺍﻱ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺧﺮﺩ ! ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻗﺼﺎﺹ ﻣﺎﻳﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ [ ﺍﺯ ﺭﻳﺨﺘﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩم ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻴﻞ ﺷﺮﻋﻲ ] ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ .(بقره ١٧٩) 3⃣ مرگ سرخ و شهادت ❤️ وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(آل عمران١٦٩)
⚠️ هــرگاه مـایـل به بــودی این سـ۳ـه نکته را فراموش مکن! ➊ می بیــند. ➋ می نـویسد. ➌ در هر حال می آید. 🚫 ‌‌‌‌‌
🔴جایگاه بعد از مرگ کسانی که خودکشی می کنند کجاست؟ ✳️ آنچه که از روایات برداشت می شود این است که فردی که به دست خود رشته حیاتش را پاره می کند و دار زندگی  را وداع می گوید جهنمی🔥 بوده و در آن جاودان خواهد بود. 💥چون حقیقت آن است که خودکشی کننده ، اگر چه اسماً شیعه باشد ، رسما شیعه نیست. 🍀چون طبق روایات ، شیعه محال است خودکشی کند. 🔴لذا شخص ابتدا از محبّت اهل بیت (علیه السلام) بیرون می رود و آنگاه خودکشی می کند. 🔵خودکشی علاوه بر اینکه گناه است، نشانگر این است که شخصی که خودکشی می کند، از رحمت الهی مایوس شده است و دیگر امیدی به خداوند ندارد!! 🌟 این مسئله بسیار مهم است که ما باید همواره به خداوند ایمان داشته باشیم وبه کمکهایش امیدوار: 🌹آيا خدا برای نگهداری بنده اش کافی نيست؟! ✳️ابوسعید خدری می گوید: ما در جنگها به صورت کاروانهای نوزده نفری بیرون می رفتیم و کارها را در میان خود تقسیم می کردیم . ⚡️اتفاقا در کاروان ما مردی بودکه کار سه نفر را انجام می داد؛ هم هیزم جمع می کرد، هم آب می آورد و هم غذا پخت می کرد. ❄️ این موضوع، به عرض پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید. حضرت فرمودند:  او اهل دوزخ 🔥است.» ❗️ما تعجب کردیم. وقتی که با دشمن روبرو شدیم و به جنگ پرداختیم، آن مرد مجروح شد، تیری برداشت و خودش را با آن کشت. 🔰اینجوری شد که فقط بخاطر خودکشی  آن همه ثواب محو شد و او اهل دوزخ گردید...🔥 منابع: 📗لخرائج والجوارح، قطب الدین راوندی (م 573 ه)، الطبعة الاولی، مؤسسة الامام المهدی (عج)، 149 ه، ج1، ص61، ح104 📒فروع کافی ج 7 ص45 @goranketabzedegi
🔴 آرزوی مرگ نکن! ✍ پیامبر اکرم (ص) بر مردی وارد شدند، کـه از زندگی شکایت می‌کرد و آرزوی مـرگ داشـت، رسـول خـدا به او فرمودند: آرزوی نکن چرا کـه اگر آدم خوبی باشی در صورت زنده بودن بر خوبی‌هایت افزوده می‌شود. و اگر بدی کرده باشی فرصت جبران بدی ها و طلب رضایت از دیگران را پیدا می‌کنیم بنابراین آرزوی مرگ نکنید. زمانی برسد که ما محتاج گفتن یـک لااله الاالله و محتـاج گفتن یـک اسـتـغـفـرالله می‌شـویـم و دیـگـر بـه ما فـرصـت نمی‌دهند 🔹 چـرا خـودمـان آرزوی از دست رفتن فرصت را بکنیم؟ ✍ استاد عالی 📚 @goranketabzedegi
🟩توبه گرگ مرگ است 🔻کسی که دست از عادتش بر نداره 🔸️معنی ضرب المثل توبه گرگ مرگ است : کسی که مدام توبه کند ولی توبه‌‌اش را بشکند و نتواند توبه‌اش را نگه دارد، دوباره عادت‌‌های زشت خودش را تکرار کند این ضرب المثل را به کار می‌برند. مانند گرگ که خویی درنده دارد و اگر این خوی را کنار بگذارد و نتواند از خوردن حیوانات دوری کند از بین می‌رود. 🔹️در برابر آدم‌ها هم صدق می‌کند یعنی تصمیم می‌گیرند که کار اشتباهی نکنند و توبه کنند و نباید توبه را بشکنند
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
#سپر_سرخ #قسمت_یازدهم 💠 دستش را پیش آورد و تمام تلاشش را می‌کرد بدون هیچ برخوردی بین دستان‌مان، زن
💠 نورالهدی در همین فرصت برایم شامی تدارک دیده بود، اما من یک قطره آب از گلوی خشکم پایین نمی‌رفت و دلم پیش او مانده بود که معصومانه پرسیدم :«به نظرت اون کی بود؟» لقمه‌ای که برایم پیچیده بود به سمتم گرفت و با اطمینان پاسخ داد :«اگه نشونه‌هاشو به ابوزینب بگی حتماً میشناسه!» 💠 لقمه را از دستش گرفتم و نمی‌دانستم همسرش از کجا باید آن مرد را بشناسد که با صدای نازکش سینه سپر کرد :«ابوزینب از فرمانده‌های و عملیات آزادی فلوجه شده. اکثر نیروهای خط رو میشناسه. این جوون هم حتماً میشناسه.» سپس خودش لقمه‌ای خورد و می‌خواست حالم را عوض کند که با شیطنتی ساختگی سر به سرم گذاشت :«ابوزینب می‌دونه کی رو بفرسته شناسایی، طرف رو هم سر کار می‌ذاره!» 💠 و به زحمت خندید تا من هم بخندم، اما سه سال در غربت فلوجه خنده از یادم رفته و امروز تا حد ترسیده بودم که دوباره لقمه را کنار سفره قرار دادم و خودم را کنار کشیدم. هنوز همه بدنم از ضرب زمین خوردن درد می‌کرد، مچ دستانم از جای جراحت زنجیر ضعف می‌رفت و نمی‌دانستم کار فلوجه و پدر و مادرم به کجا می‌رسد که دوباره پرسیدم :«عملیات فلوجه کی شروع میشه؟» 💠 او هم اشتهایی به خوردن برایش نمانده و به هوای من با غذا بازی می‌کرد که دستش را از سفره عقب کشید و با مکثی پاسخ داد :«نمی‌دونم، ولی میگن نزدیکه!» سپس حسی در دلش شکفته شد که لبخندی شیرین صورتش را پوشاند و مژدگانی داد :«مثل بقیه عملیات‌ها، تو این عملیات هم شخصاً حضور داره!» 💠 هاله خنده صورتش هرلحظه پررنگ‌تر می‌شد و خبر نداشت من را نمی‌شناسم که چشمانش درخشید و لحنش غرق اشتیاق شد :«وقتی پای به معرکه‌ای باز بشه، که هیچ، هم حساب کار دستش میاد! الان چند روزه آمریکا و و یه عده از نماینده‌های پارلمان که طرفدار آمریکا هستن، دنیا رو گذاشتن رو سرشون که چرا تو فلوجه دخالت می‌کنه؟ آخه می‌دونن وقتی بیاد تو میدون، فاتحه داعش خونده‌اس!» هنوز مثل همان سال‌های دانشجویی دل پُرشورش برای جنگ و می‌تپید که همه توانم را جمع کردم و پرسیدم :« کیه؟» 💠 تازه یادش آمد ما زیر ظلم از همه دنیا بی‌خبر مانده‌ایم که رنگ خنده از صورتش رفت و مردانه حرف زد :«فرمانده ایرانه! این دو سال نیروهای رو سازماندهی کرد و با همین نیروهای مردمی نفس داعش رو تو عراق گرفت!» کلامش به آخر نرسیده بود که خانه در تاریکی مطلق فرو رفت و من هنوز از سایه خودم می‌ترسیدم که از همین تاریکی دلم لرزید و جیغم در گلو خفه شد. 💠 نورالهدی بلافاصله چراغ قوه موبایلش را به سمت صورتم گرفت و با آرامش خبر داد :«اگه برق صادر نکنه، وضعیت از اینم بدتر میشه!» نمی‌فهمیدم چرا اینهمه سنگ ایران را به سینه می‌زند که از جا بلند شد، به سمت کمد کنار اتاق رفت و همانطور که شمعی را از جعبه بیرون می‌کشید، سر درددلش باز شد :«اونوقت یه عده شعار میدن باید از عراق بره! انگار رو ایران اشغال کرده! دولت اعلام کرده به درخواست رسمی ما تو عراق حضور داره. امام جمعه تو خطبه‌های نماز جمعه گفته اگه ایران نبود، داعش رو با خاک یکسان می‌کرد! ولی اینا فقط میگن ایران باید بره! انگار تو این کشور نبودن و ندیدن اگه حمایت ایران و نبود، همون روزای اول بغداد هم مثل موصل سقوط کرده بود!» 💠 هنوز تمام ذهنم از وحشت امروز زیر و رو شده و از حرف‌هایش چیز زیادی نمی‌فهمیدم که تنها در سکوتی خسته نگاهش می‌کردم. مقابلم شمع را روی زمین در شمعدانی نشاند و همانطور که کبریت می‌کشید، حرف دلش را زد :«انگار اصلاً نمی‌بینن الان ۱۳ ساله تو این کشور هر کاری دلش خواسته کرده! حالا که حریف داعش شده، آمریکا تو سرشون فرو کرده که ایران کشورتون رو اشغال کرده و باید بره!» 💠 از نور لطیف شمع، جمع دو نفره‌مان رؤیایی شده و او هنوز دلش پیش و ایرانی‌ها بود که غریبانه آه کشید :«همین الان کلی از همرزمای ابوزینب ایرانی هستن! تا الان خیلی‌هاشون شدن...» و کلامش به آخر نرسیده کسی در خانه را کوبید و دست خودم نبود که وحشتزده از جا پریدم. حس می‌کردم تعقیبم کرده‌اند و نورالهدی منتظر کسی نبود که با تأخیر از جا بلند شد و پشت در صدا رساند :«کیه؟» و صدای غریبه‌ای قلبم را از جا کَند... ✍️نویسنده: