eitaa logo
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
2.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
80 فایل
﷽ زمانــ رفتنی است با #قرآن زمان را ماندنی کنیم🚫 کانال #آموزشی آیدی ما 👇 @Mohmmad1364 بهترین نیستیم اما خوشحالیم که بهترینها ما را برگزیده اند💚 باحضور حافظان قرآنی 🎓 کپی از مطالب آزاد است ♻ گروه آموزشی رایگان حفظ داریم تاسیس 14 آبان 1397
مشاهده در ایتا
دانلود
قــرآنــــ کتابـــ زندگی📚
🍓 #من_و_قرآنم #پارت_سوم بعد از کلی جنگ درونی یک شب زمستانی تصمیم گرفتم که موضوع انصراف از دانشگاه
🍓 بعد از یک دوره کوتاه چند روزه و پخش شدن خبر تصمیمی که گرفته بودم بالاخره آن صبح زیبایی که بارها در ذهنم تجسم کرده بودم رسید، صبحی که شروعش با گذاشتن قدم‌های محکم و استوارم در آن بهشت کوچک شروع میشد خدای من، چه حس زیبایی دارم، چه صبح دل انگیزی، چه آرامش عجیبی، با کلی حس زیبا از رختخوابم بلند شدم، آبی بر دست و صورتم زدم، لباس های اتو زده ام را که از شب قبل آماده کرده بودم برتن کردم چادر مشکی زیبایم را سرم انداختم و اینبار پوتین های زیبایی که به بهانه رفتن به دانشگاه خریده بودم، برای رفتن به آن بهشت کوچک بالا کشیدم. تقریبا از مسیر خانه تا دارالقرآن حدودا 20 دقیقه بود و من دائم در طول مسیر این فکر ذهنم را مشغول به خود میکرد که نکند نشود نکند ثبت نام نشوم و کلی نکنم های دیگر بالاخره رسیدم، اتوبوس واحد دقیقا جلوی درب دارالقرآن توقف کرد، درب اتوبوس که باز شد و پیاده شدم جلوی چشمانم فواره های کوچک وسط حیاط دارالقرآن که از پشت نرده های آهنی درب ورودی پیدا بود دوباره بهم شور و اشتیاق داد، هر چه قدم های کوچکم به سمت آن بهشت کوچک نزدیک تر میشد حال خوبم بیشتر میشد بالاخره دوباره بعد از گذشت چندین ماه پا به آن بهشت کوچک گذاشتم. کمی درون حیاط دارالقرآن ایستادم و به کل منظره های زیبایی که اطرافم بود با کلی عشق نگریستم. کم کم باید به سمت اتاق ثبت نام میرفتم، خودرا به آن اتاق نزدیک کردم، با تق تق انگشتانم بر روی درب چوبیه اتاق ثبت نام، مسئول آن سرش را بالا آورد• • مسئول ثبت نام: بفرمایید من: ببخشید برای ثبت نام در کلاس حفظ قرآن آمدم مسئول ثبت نام: بفرمایید بنشینید، خب اول باید از شما برای ورود به کلاس حفظ تست بگیریم من: تست؟؟؟ ته دلم آشوب شد، چه تستی؟ مسئول ثبت نام: نگران نباشید از روی قرآن برای ما چند خطی باید تلاوت کنید من: در حالی که فکر این مرحله را نمیکردم ناچار به قبول شدم. و با یک چشم گفتن، قرآنی جلوی صورتم گشوده شد مسئول ثبت نام: بفرمایید تلاوت کنید من: شروع به تلاوت کردم، خب چون قبلا هیچ پیش زمینه ای از کلاس روخوانی و روانخوانی نداشتم در تلاوتم کمی دچار مشکل شدم مسئول ثبت نام: کافیه، خب شما قبل از ورود به کلاس حفظ باید اول وارد کلاس روخوانی و روانخوانی بشید من: نه، نه، اصلا، من دوست دارم وارد کلاس حفظ بشم، قول میدم که در زمینه حفظ دچار مشکل نشم و تمام تلاشم را میکنم، خواهش میکنم قبول کنید من وارد کلاس حفظ قرآن بشم بعد از کلی اصرار و پافشاری بنده، بالاخره من رو برای کلاس حفظ قرآن ثبت نام کردند...