eitaa logo
گردان چهارده معصوم (ع) خمینی شهر
197 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از السلام علیک یا صدیقة الکبری فاطمة الزهرا
بیمارستان سینای اهواز است اینجا جانباز جنگ تحمیلی اعلام میکند در این لحظات آخر عمرم دلم برای صدای آهنگران تنگ شده است، مطلب و درخواست به اطلاع صادق آهنگران میرسد و او هم میاد در بیمارستان و کنار تخت جانباز اینگونه درد دل میکند، خوب است همه ما بدانیم چه عزیزانی که اینگونه از خود گذشتند تا به خود آییم و در مسیرشان حرکت و راهشان را تا سرانجام کار ادامه دهیم .. درود به شرف تمام جانبازان عزیز
انتظار یعنی ؛ بعد از ذکر مصیبت سیدالشهداء برای فرج امام زمان دعا کنیم ... شهید همت🌷 محرم در جبهه اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد جنون تشکیلات رجوی بعد از شکست مرصاد /۸ محمد کرمی عضو رها شده سازمان منافقین ┄❅✾❅┄ 🔹 از مقطعی که وارد خاک پاک ایران شدید، توضیح بدهید؟ از مرز به سمت ایران، سر سبز و پر از درخت بود که تعدادی براثر شلیک گلوله‌های تانک و توپ از بین رفته‌بود. در مسیر که به سمت قصرشیرین می‌آمدیم در بعضی نقاط سنگر‌های سربازان عراقی دیده می‌شد که در آن مستقر بودند. شهر قصر شیرین بر اثر جنگ تبدیل به خرابه‌ای شده‌بود که از آبادانی چیزی دیده نمی‌شد. تعدادی تانک و توپ و ارتشی‌های عراقی فقط به چشم می‌آمد. ستون به حرکت خود ادامه داد تا به سرپل‌ذهاب رسیدیم. آنجا آخرین سنگر‌های تدافعی و سربازان ارتش عراق دیده می‌شدند، در دشت قبل از پاتاق، تعدادی توپ ۱۳۰ عراق دیده می‌شد و هر از گاهی شکلیک می‌کردند. از حجم پوکه‌ها مشخص بود تمام روز مشغول شلیک توپ به مواضع ارتش ایران بودند. در همین زمان سه فروند هواپیمای نیروی هوایی عراق برای حمله به مواضع ارتش ایران از بالای سرما عبور کرد. لشکر ما راه خود را ادامه داد. بعد از گردنه پاتاق، مسیر جاده را که طی می‌کردیم، مواضع مختلف ارتش یا سپاه را می‌دیدیم، در بعضی مناطق تانک یا نفربر از دور خارج شده را در زمین دفن کرده‌بودند و به عنوان انبار مهمات ضدهوایی استفاده شده‌بود. همچنین قرارگاه‌های پشتیبانی ارتش و سپاه دیده می‌شد که نشان می‌داد در آن‌ها نفرات درگیر شده‌بودند و بخش‌های از این قرارگاه‌ها را پس از تسخیر به آتش کشیده شده‌بود. همچنین تعداد زیادی اجساد در کنار جاده یا مواضع دفاعی دیده می‌شد. در این عملیات قرار نبود اسیر گرفته شود. هرکسی مقاومت کرده و شلیک کرده‌بود، می‌بایست کشته می‌شد. 🔸 واکنش شهروندان به حضور نیرو‌های منافقین چگونه بود؟ اهالی موقع تهاجم از ترس شهر را ترک کرده‌بودند و در بیابان‌ها و دامنه کوه‌ها مخفی شده‌بودند. پس از این‌که درگیری قطع شده و تاریکی همه جا را پوشانده‌ بود، داشتند به خانه و کاشانه خود برمی‌گشتند. از کنار خودرو‌ها که می‌گذشتند دستی تکان می‌دادند، نفرات سازمان از این موقعیت می‌خواستند به سود خود استفاده کنند. زنان از خودرو‌ها پیاده شده‌بودند با خانواده سلام و علیک می‌کردند که با سردی تمام اهالی مواجه شدند، اهالی آن‌ها را پس می‌زدند و برخلاف ادعای مسعود رجوی، ما استقبال کننده‌ای ندیدیم. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد.. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 خورشید مجنون ۴۱ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈• 🔸 در انتهای جلسه فرمانده U.N ما را به میز بزرگی دعوت کرد. یک کیک بزرگ از قبل تهیه کرده و روی میز گذاشته بودند. ایشان از من خواست کیک را با کارد تقسیم کنم. گفتم من فرمانده هستم و بریدن کیک با شما! بعد خودش به قطعه قطعه کردن کیک پرداخت. ابتدا به من تعارف کرد و بعد به بقیه افرادی که در آنجا حاضر بودند. حدود ساعت شش بعد از ظهر آنها را سوار بر ماشین کردیم تا به منطقه ببریم. بین راه از ما خیلی سؤال می کردند. اگر چیزی از سؤالهایشان متوجه می‌شدیم پاسخ آن را می‌دادیم. مثلاً سؤال می‌کردند: "منطقه مین هم دارد؟" در بین وسایل‌شان مقدار زیادی آب آشامیدنی وجود داشت. یک شیشه و گالن های آبی که به همراه خود از خارج آورده بودند! روی شیشه های آبها تصویر یک سگ بود. به اهواز که رسیدیم پرسیدند: «در منطقه آب خوردن هم پیدا می شود!» گویا آن ها تصور کرده بودند کشور ما فقیر است و مردم برای آب و نان مشکل دارند. زمانی که روی پل سوم اهواز از رودخانه کارون رد می شدیم، به وسط پل که رسیدیم به راننده گفتم: «توقف کن!» به نیروهای ناظر بر آتش بس گفتم:" این رودخانه کارون است و آب آن قابل آشامیدن!" برایشان جالب بود. در این نقطه رودخانه کارون حدود دویست متر عرض داشت. احساس کردم بین صحبت هایشان با هم راجع به آب حرف می‌زنند. حدود ساعت نه شب به محل استقرار آنها نزدیک پل سابله رسیدیم. قبلاً گفته بودم یک غذای خوب تهیه کنند؛ خوراک مرغ و پلو با مخلفات، نوشابه، میوه. سید محمد مقدم را به آنها معرفی کردم. به محل کار و استراحت‌شان راهنمایی شدند. بعد از کمی استراحت آنها را به شام دعوت کردم. همه دور یک میز نشستیم. از غذا خوششان آمد. بعد از غذا مسئول آنها نزد سید محمد رفت و پرسید: «برای شام چقدر باید پول بدهیم؟ به سید گفتم:" به آنها بگوید برای غذا از شما پول نمی‌گیریم." خوشحال شدند. من قبلاً به سید گفته بودم با آنها خوب برخورد کند تا برای ما نقض آتش بس ننویسند. طی مدت سه روز، به کل منطقه مسئولیت سپاه ششم توجیه شدند. سید محمد آنها را خوب اداره می‌کرد. دو یا سه روز بعد خواهرزاده ام، موسی تازه نام را که کارمند شرکت نفت بود و به زبان انگلیسی تسلط داشت از شرکت نفت درخواست کردم و مشکل مترجم هم حل شد. خواهرزاده ام خیلی زود به این کار مسلط شد و همه جا همراه آنها بود؛ حتی زمانی که با نیروهای U.N مستقر در مرز عراق هم ملاقات داشتند همراهشان بود. از آنجا که سید محمد از نظر خورد و خوراک به خوبی به آنها رسیدگی می‌کرد، ما هر چه سنگرسازی یا جاده سازی و استحکامات انجام می‌دادیم، برایمان نقض آتش بس رد نمی کردند. تقریباً طی دو، سه ماه یا بیشتر نواقص خطوط پدافندی را برطرف کردیم.             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 تاکسیدرمی * روباه در اردوگاه خسرو میرزائی اردوگاه ۱۱ تکریت یک شکسته بند داشت، یعنی یک حاج آقای پیرمردی بود بچه زنجان که در شکسته‌بندی ماهر بود. یک روز نگهبان‌ها یک روباه مرده که لای سیم خاردارها گیر کرده بود و بر اثر برق گرفتگی سیم خاردارها مرده بود، آوردند و ایشون برای تزئین تاکسیدرمیش کرد. خیلی جالب شده بود. * فن نگهداری درازمدت پیکر جانوران برای نمایش ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از اخبار اصفهان
♦️فاصله مرزهای ایران تا کربلا و نجف اخبار فوری و مهم اصفهان را اینجا ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/2573205578C49c80846b5 بزرگترین کانال اصفهانی ها👆
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 در جبهه دشمن چه می‌گذرد جنون تشکیلات رجوی بعد از شکست مرصاد /۹ محمد کرمی عضو رها شده سازمان منافقین ┄❅✾❅┄ 🔹 پس از شکست سخت در این عملیات، فضای اردوگاه و تشکیلات نفاق چگونه بود؟ این ایام، یکی از بدترین دوران گروهک محسوب می‌شود. نیرو‌ها به لحاظ روحی در وضعیت صفر مطلق و بسیار خشمگین و عصبی بودند. داخل قرارگاه همه جا خاک مرده پاشیده شده‌بود. در هر گوشه و کناری چند نفر که با هم دوست بودند جمع که می‌شدند تمام حرفشان درباره علت شکست بود، نبود فرماندهی، فضای بی‌اعتمادی به مسعود رجوی در قرارگاه وجود داشت. در واقع شالوده بزرگ‌ترین ریزش نیرویی رقم خورد و بسیاری از افراد که از خارج از کشور به گروهک ملحق شده‌بودند، با این وضعیت به کشور‌های خود بازگشتند. 🔹 پس از این وضعیت سرکردگان نفاق چه کردند؟ تقریبا دوهفته پس از بازگشت بود که اعلام شد نشست عمومی برای جمع‌بندی عملیات برگزار می‌شود. نشستی که اعلام شده‌بود چهار روز خواهد بود، به دلیل فضای نشست که همه چیز علیه مسعود رجوی بود، روز دوم پایان یافت. مسعود رجوی اعلام کرد نشست برای جمع‌بندی بزرگ‌ترین عملیات گروه است.... ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد.. @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 خورشید مجنون ۴۲ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈• 🔸 در دهه آخر شهریورماه ۱۳۶۷ گردهمایی فرماندهان سپاه در تهران تشکیل شد. این اولین جلسه ای بود که پس از اجرایی شدن آتش بس با این وسعت و جمعیت در سپاه برگزار می‌شد. جلسۀ خوبی بود و بسیاری از بچه های جنگ را که مدت ها بود آنها را ندیده بودم و اصلاً اطلاعی از آنها نداشتم و نمی دانستم شهید شده یا زنده‌اند، ملاقات کردم. بعضی از این برادران به یاد گذشته و به یاد آنهایی که شهید یا اسیر شده بودند، گریه می‌کردند. آنهایی که علی هاشمی را می‌شناختند به یاد علی اشک ریختند. در پایان جلسه و روزی که قصد داشتیم به اهواز برگردیم حضرت امام خمینی (ره) پیام بسیار مهمی دادند. در این پیام از رزمندگان اسلام برای حضور در دفاع مقدس تقدیر کردند و کسانی را که در دوران هجوم و تجاوز دشمن به میهن اسلامی بی تفاوت بودند، سرزنش کردند. حضرت امام بین مجاهدان، (رزمندگان) و کسانی که از دور دستی بر آتش داشتند تفاوت قائل شده بودند و در جایی از این پیام فرموده بودند: "بدا به حال آنهایی که از کنار این جنگ و این دفاع مقدس بی تفاوت گذشتند." یکی از روزهای دی ماه ۱۳۶۷ فرمانده کل نیروهای ناظر بر آتش بس ـ که اهل یوگسلاوی سابق بود ـ به منطقه ما آمد. احمد محسن پور و چند نفر دیگر هم همراه او بودند. با هلی کوپتر چند نقطه از سیل بند شرقی هور را دیدیم و برای ناهار به محل تیم سایت رفتیم. قبلاً از بچه ها خواسته بودم هدایایی را از اهواز تهیه کنند. آن روز مصادف با میلاد حضرت مسیح(ع) و ایام کریسمس بود. میز ناهار آماده شد. قبل از شروع غذا، برای آنها قدری صحبت کردم. آنها مرا به عنوان فرمانده سپاه ششم می.شناختند. از ارزش و قداست کارشان و اینکه کار شما یک کار خداپسندانه است و شما به عنوان ناظران بر آتش بس بین دو کشور مانع از جنگ و خونریزی می‌شوید سخنانی گفتم. فرمانده نیروهای ناظر بر آتش بس خوشحال شد و تشکر بسیاری کرد. بعد از من ایشان صحبت کرد و از پذیرایی و نظم و بزرگ منشی ایرانیان گفت و اینکه ایرانی ها مردم با فرهنگ و متمدنی هستند. بعد از ناهار به هر یک از آنها حتی به فرمانده کل U.N یک تابلو هدیه شد. بعداً احمد محسن پور که نماینده قرارگاه کربلا در U.N بود گفت: «ایشان هرجا می‌رفت از این منطقه و فرمانده آن تعریف می‌کرد.».             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂