eitaa logo
گردان چهارده معصوم (ع) خمینی شهر
197 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 کربلای ۴ خاطرات آزاده علیرضا معينی ┄┅┅❀┅┅┄ 🔹 بالاخره خانواده متوجه شدند که بنده در کجا منتظر اتوبوس جهت اعزام می باشم. به آنجا آمدند و پس از دادن رضایت، با آنها خداحافظی کردم و سوار اتوبوس شدم و باتفاق سایر همسفران به میعادگاه عاشقان عازم شدیم. چند روز قبل از عملیات، خود را به خرمشهر رساندیم و به محل استقرار گردان رفتیم. زخم پایم تا شب عملیات بهبود‌ پیدا کرده بود. آماده حرکت به طرف خط مقدم شدیم تا با دستور حرکت، عملیات را شروع کنیم. من در گروهان مسلم و در دسته "غریب علی قائدی،"رفته بودم. درزمانی که به سمت خط می رفتیم متوجه شدیم که شخصی در خارج از خط نیروهای ما، در فاصله ای دورتر، با چراغ قوه در حال دادن علامت به نیروهای عراقی است.ِ چند نفر از ما مامور شدند که بروند و آن شخص خائن را به سزای عمل خودش برسانند. خط بسیار ساکت بود و هیچگونه آتشی حتی به صورت عادی هم از دو طرف شلیک نمی شد، تا اینکه یک خمپاره به سمت نیروهای ما شلیک و چند نفر از عزیزانی که منتظر عملیات بودند مجروح شدند. در این میان یک ترکش ریز هم نصیب بنده شد ولی به دلیل شور و اشتیاق عملیات گفتم که من مشکلی ندارم. در قسمت سینه هم احساس سوزش می کردم. بهرحال دستور عملیات صادر شد و همزمان با شروع عملیات، اروند ساکت، یک‌دفعه با آتش دشمن و منورها که شب تاریک را به روشنایی روز تبدیل کرده بودند و تمام گلوله هایی هم که شلیک می شد رسام بود و مماس با سطح آب به طرف ما می آمد. هنگام سوار شدن به قایق رسیده بود. چند نفر از غواصان فین‌شان گم شد و چند نفر هم مشکلات دیگری داشتند. ما جزو اولین قایق‌هایی بودیم که باید به دل دشمن می زدیم. قایق سنگین شده بود و چند نفر بایستی پیاده می‌شدند. چند نفری ازجمله شهیدان مرتضی شافع، قاسم جوکاران، جعفر جوکاران و بنده از قایق پیاده شدیم و با دیگر قایق‌ها رفتیم. هر قایق مشکلی داشت. شهید حاج کاظم حسینعلی پور به روی اسکله محل سوار شدن نیروها ایستاده بود و قایق‌ها را مدیریت می کرد. من سوار قایق ششم شدم و به یاری خداوند متعال موفق شدم که به آن طرف آب بروم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 کربلای چهار / ۲ خاطرات آزاده علیرضا معينی ┄┅┅❀┅┅┄ 🔹 بالاخره به یاری خداوند متعال بعداز چندین مرتبه سوار و پیاده شدن از قایق‌ها، در زیر آتش به آن طرف اروند رفتیم. ماموریت گردان ما، تصرف دژ اول بود. رزمندگان همیشه پیروز گردان فجر با استعانت از خداوند متعال با موفقیت توانستند جا پایی در آن طرف برای ادامه عملیات به دست بیاورند. همه نیروها آن طرف متمرکز شده بودند و موفق شدند ُدو قبضه چهارلولی که در آن محور روی اروند کار می کرد را خاموش کنند تا نیرو ها بتوانند عرض اروند را طی کنند. اما چهار لول هایی که روی اروند شلیک می کردند در سنگر های بسیار مستحکم بتنی قرار داشتند و اطراف آن نیروهای زیادی در سنگرهای دیگر با انواع سلاحهای جنگی و حتی با تانک، وظیفه محافظت از سنگر های اصلی را داشتند و همین امر باعث تلفات زیاد برای نیروهای ما می‌شد، تا اینکه بنده هم مورد اصابت ترکش از ناحیه هردو پا قرار گرفتم و در وسط دژ در کنار یک نخل سوخته افتادم. شهید ابوفاضل نظری با چفیه ای که داشتم یکی از پاهایم را بست، بعداز آن دیگر هرکدام از عزیزانی که مجروح و یا شهید می شدند به کنار من می آوردند و در اطرافم اطراق می کردند. تا آنجایی که ذهنم یاری می کند شهیدان محسن و عباس بینا، ایرج دهقان، سید هادی زهرایی ، کاظم پایدار، کاظم جهانتاب و علیرضا اسدزاده و چند عزیز دیگر در کنار من بودند. آخرین صحبت بنده با شهید کاظم پایدار این بود که شهید گفت، من هم کنار چهار لول مجروح شدم و لحظه آخر گفت دیدار به قیامت و شهد شیرین شهادت را نوشید. تمام بچه ها کم کم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و من هم کم کم داشتم بی رمق می شدم، هوا کم کم داشت روشن می شد و دیگر آه و ناله بعضی از عزیزان که کنارم بودند به گوش نمی رسید و تنها کسی که در آن جمع زنده بود بنده بودم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ادامه دارد @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 جزیره ام الرصاصِ عراق دیماه ۱۳۹۵ سی سال بعد از عملیات کربلای 4 هنوز نیزه و شمشیر شکسته های قتلگاه غواصان با ما سخن میگویند😭 و حدیث عشق می‌سرایند. این قطعه فیلم را فقط کسانی درک می کنند که کربلای۴ را درک کردند و لاغیر☝️ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 تلاطم عقب‌نشینی در کربلای ۴ سید حسن کربلایی ✾࿐༅༅࿐✾ ..... ده پانزده متری که شنا کردیم برای قایقی دست تکان دادند و قایق هم آمد. حمیدیان مقدم مرا بلند کرد و در قایق انداخت و خودش هم سوار شد. موقعی که در قایق قرار گرفتم، بی هوش شدم و نفهمیدم چه شد. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که دارند مرا از قایق پیاده می کنند. همینطور که در باتلاقها بودیم، لحظه ای چشمم به اروند افتاد؛ بچه ها را می دیدیم که شنا کنان به طرف ساحل خودی می آیند و عراقی ها از جایی که پاکسازی نشده بود به طرف ما و آنها با آرپی جی و تیربار گرینف و حتی با کلاش شلیک می کردند. بعضی ها در خود آب زخمی شدند و شاید هم بعضی در همانجا به شهادت رسیده باشند. صحنه، صحنه دردناکی بود و آدم را به یاد روز قیامت می انداخت. هرکس به فکر خودش بود و باید بر می گشت. آنقدر آتش شدید بود که بعضی در خود آب زخمی شدند و بعضی هم زمانی که به ساحل خودی می رسیدند. ساحل ما را با خمپاره و ۱۰۶ و حتی با دوشکا می زند. بعضی از بچه ها همین که رسیدند یک خمپاره کنارشان خورد و پنجه پای یکی را که غواص هم بود برد. زخمی هایی هم که بودند عده ای با کمک بچه ها برگشتند و تعدادی هم ماندند ولی شهید نادری به دلیل سنگینی اش ماند که بعدا شهید شده بود و جسدش را بعدا آوردند.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 غواص نِنه‌ش می‌گفت بُواش قنداقه شو دید رو بازوش دس کشید مثل همیشه می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه گِمونم ای پسر غِواص میشه نِنه‌ش می‌گفت: همه‌ش نزدیک شط بود می‌ترسیدُم که دور شه از کنارُم به مو‌ می‌گف: نِنِه میخام بزرگ شُم بِرُم سی لیلا مرواری بیارُم نِنه‌ش می‌گفت نمی‌خاستُم بره شط میدیدُم هی تو قلبُم التهابه یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط نفس مو، بیشتِر از جاسم تو آبه نِنه‌ش می‌گفت روزی که داشت میرفت پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد مو‌گفتم: بِچِه‌ای...لبخند زد گفت: دفاع از شط شناسنامه نمیخواد رفیقاش میگن از وقتی که اومد تو چشماش یه غرور خاص بوده به فرمانده‌ش میگفته بِل بِرُم شط ماها هف پشتمون غِواص بوده نِنه‌ش می‌گف جِوونِ برگِ سِدرُم مثه مرغابیای خسته برگشت شبی که کربلای چاار لو رفت یه گردان زد به خط یه دسته برگشت یه گردان اومده با دست بسته دوباره شهر غرق یاس میشه ننه‌ش بندا رو ‌وا میکرد باباش گفت: مو‌گفتم ای پسر غِواص میشه حامد عسکری ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 عملیات کربلای ۴ همانند دیگر عملیات ها، هم موفقیت در خود داشت و هم عدم الفتح. شاید از جنبه هایی بتوان گفت، این عملیات از عدم الفتح هایی بابرکتی بود که توانست در پیروزی عملیات سنگینی چون کربلای ۵ تاثیر مستقیمی داشته باشد.‌ آنهم از جنبه زمینه سازی غافلگیری دشمن و نیز لو رفتن منطقه قابل نفوذی در شلمچه که توسط ۱۹ فجر شیراز شکسته شد و پیشروی هایی در آن صورت گرفت و موانع شکننده آنرا بخوبی نمایان ساخت. از دیگر محورهایی که نمره قبولی در عملیات کربلای چهار کسب کرد، محور جزیره مینو روبروی تصفیه آب در جزیره سهیل در سمت راست محور لشکر ۷ ولی عصر (عج) با سه گردان (کربلای اهواز، بعنوان خط شکن، جعفرطیار اهواز و حمزه سیدالشهدای اندیمشک، بعنوان پشتیبان) که وارد منطقه شدند و پیشروی کردند و تلفات سنگینی بر دشمن وارد نمودند.‌ ❅✾❅ بر آن هستیم تا با بازخوانی لحظه به لحظه عملیات این گردان‌ها، به خلاصه ای از جریانات و اتفاقات شب و روز این عملیات بپردازیم . با توجه به شور و حال موجود در این روایات، توصیه می گردد از دعوت دیگر دوستان خصوصا جوانان و نوجوانان غافل نشویم و پای آنان را به این روایات باز کنیم. همراه باشید ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات دکتر کربلایی - جانشین گروهان غواص ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ آموزشهای غواصی آموزش‌های بسیار سختی بود. باید با لباس غواصی و فین ابتدا نرمش و ورزش‌های مربوطه انجام می شد و بعد وارد آب می شدند. ابتدا با لباس غواصی و بعد با وزنه و بعد از آن با وزنه و اسلحه و بعد با وزنه و اسلحه و لایف ژاکت . وقتی لباس غواصی پوشیده می‌شد بدون وزنه و اسلحه روی آب می ماندیم و خودشان کار لاوژاکت را می کردند و وقتی که وزنه می بستیم، حکم مهماتی را داشت که بعدا می بستیم. این وزنه را گذاشته بودند که تداعی وزن مهمات باشد. به هر حال وقتی وزنه و اسلحه می بستیم دیگر نمی توانستیم خود را روی آب نگه داریم و باید حتما پا می زدیم تا روی آب بمانیم. از دیگر کاربردهای لایف زاکت این بود که اگر کسی زخمی یا شهید می‌شد، بوسیله آن روی آب نگه داشته می‌شد . این تمرینات، تمرینات بسیار سنگینی بود . ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات دکتر کربلایی - جانشین گروهان غواص ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ ظهر امروز نماز خواندیم و بصورت خلاصه ناهاری خورده شد. باید هر چه زودتر غواصها آماده رفتن به جزیره مینو می شدند. لباس های غواصی در کیسه های مخصوص قرار گرفت تا نیروهای غواص بهمراه خود به نقطه صفر ببرند. در این لحظات نقشه عملیات توسط برادر سیادت از طرف قرارگاه کربلا برای حاج اسماعیل فرستاده شد. او در حالیکه کاملا آماده بنظر می رسید درب مقر گردان آمد و بعد از گرفتن نقشه، نگاهی به آسمان انداخت و آرام زیر لب گفت:"خدایا! میدونم که عملیات لو رفته ولی ما مکلفیم به انجام وظیفه" نیروهای غواص آماده حرکت به طرف جزیره مینو و نقطه رهایی شدند تا در زیر ساختمان بتنی دیریفارم یا همان تصفیه خانه آب مستقر شوند. شرح عکس: نمای منطقه عملیاتی کربلای ۴، روبروی جزیره مینو در غروبی غمگین ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات دکتر کربلایی - جانشین گروهان غواص ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ با بازگشت حاج اسماعیل بین غواص ها، در ساعت ۹:۴۵ دقیقه دستور حرکت بسمت سکوی سیمانی در جنب اسکله تصفیه خانه صادر گردید و تا ساعت ۱۰ حرکت انجام شد. غواصان خط شکن بی هیچ صدایی ، یکی یکی به سمت اروند حرکت کردند. اروند در آن ساعات آرام بود، ولی آبستن حوادثی بزرگ، که تا ساعاتی دیگر شاهد جانفشانی جگرگوشه هایش خواهد بود. حوادثی که در تاریخ حک می شد و محملی برای عقده گشایی سیاسیون در سالهای بعد. بچه ها فارغ از هر تصوری، نه جویای نام و نه مال. نه سهم خواه و نه شهرت‌طلب که خود را فرزند انقلاب می دانستند و امام، برای تکلیف خود آمده و تا پای دادن جان ایستاده بودند، امشب در این راستی آزمایی محک می خوردند. آن ها یکی یکی با گرفتن طناب، وارد آب شدند. سعید حمیدی اصل، آن جوان نازنین و خوشرو وارد شد، غلامرضا محمدی پا به پای جوان ترها همه چیز خود را رها کرد و به آب زد، عیسی جابری هم وارد شد و نمره قبولی گرفت و.... حاج اسماعیل در نوک حرکت غواص ها قرار گرفت و در کنار او اطلاعات و تخریب لشکر و به دنبال آنها بیسیم چی ها و فرمانده گروهان، همه در آب سرد اروند غلطیدند و بی صدا بسمت دشمن، حرکت تاریخی خود را آغاز کردند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات دکتر کربلایی - جانشین گروهان غواص ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ به وسط آب رسیده ایم و رگبار تیرهای دوشکای دشمن با فاصله‌ای از بالای سرمان عبور می کند. مشخص است که متوجه ما نشده اند و از روی ترس، بی هدف شلیک می کنند. هر از چند گاهی منوری منطقه را روشن می کند و ما را برای لحظاتی از حرکت باز می‌دارد. آب به شدت سرد است و این سردی را در گردی صورت که از لباس خارج است کاملا حس می کنیم. بعد از نیم ساعت به اولین موانع خط دشمن می‌رسیم. میله های بهم متصل شده که خورشیدی نام دارد در جلویمان ظاهر شده اند. از لابلای آنها که قبلا باز شده بود عبور می کنیم و بعد از گذشتن از سیم های خاردار وارد باتلاق شده و با هر سختی از آن هم می گذریم. حاج اسماعیل با تمام زیرکی خود متوجه کابل فوگاز می شود و از تخریبچی می خواهد آن را قطع کند تا انفجاری رخ ندهد. بعد از آن به اطلاعات لشکر تذکری می دهد که معبر را اشتباه رفته و به این ترتیب گروهان را در مسیر اصلی و تعیین شده قرار می دهد. بالاخره به زیر سیل بند دشمن رسیدیم و همانجا کمین کردیم. آتش دشمن به نزدیک ما رسیده و بچه‌ها خود را به خاکریز چسبانده اند. حاج اسماعیل به همراه نیروهای لشکر حرکت خود را در معبر ادامه می دهد که ناگهان.... 😭 حاج اسماعیل، فرمانده بی باکی که بارها به تنهایی خط دشمن را شکسته بود، همانی که در رمضان، پایش، در خیبر، چشم‌ش، در بدر، دستش و از هر عملیاتی یادگاری در بدن داشت، اینک جانش را نثار آرمانش کرده بود و سجده وار به خاک افتاد و شکر خدایش کرد. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 کربلای چهار در گذر عملیات دکتر کربلایی - جانشین گروهان غواص ┄┅═✼✦✦✼═┅┄ در شلیک های پی در پی عراقی ها، چند نفر از غواصان هم مجروح شدند. علی بهزادی فرمانده گروهان، مهدی عادلیان، بیسیم چی گردان، سعید حمیدی اصل همان جوان زیبای نورانی که هر دو پایش به بدنش آویزان شده بود و به شدت درد می کشید ولی.....😭 نیروهای غواص نباید می نشستند و باید کاری می کردند و الا کار خراب می شد. ناگهان با حرکت یکی از آنها مابقی با فریاد الله اکبر به سمت پشت خاکریز هجوم بردند و با نیروهای عراقی درگیر شدند. آنها بعد از چند درگیری توانستند بر خاکریز تسلط پیدا کنند و وارد زمین دشمن شوند. دسته ها بلافاصله حرکت خود را در دو طرف شروع کردند و سنگر به سنگر نارنجک انداختند تا امکان مقاومت را از آنها بگیرند. غوغایی در خط بوجود آمده بود و در کوتاهترین زمان ماموریت اول غواص ها با موفقیت کامل به انجام رسیده بود. با بیسیم خبر شکسته شدن خط به علیرضا معینیان، جانشین گردان اعلام شد تا نیروهای تازه نفس را وارد خط کند. در فرصتی که پیش آمد چند نفر را برای آوردن شهدا و مجروحین مامور کردیم تا قبل از مد شدن آب آنها را در جای امنی قرار دهند. خدایا امشب چه شب سنگینی شده و تازه به کجای قصه رسیده ایم. 😭 نمیدونم چگونه باید این قسمت را روایت کرد تا حق شهدا ادا شود و ظلمی به آن همه جانفشانی روا نشود. چند نفر مامور شدیم تا ابتدا مجروحین و بعد شهدا را بیاوریم. بسراغ عادلیان و مسعود منش و مکتبی و چند مجروح دیگر رفتیم و آنها را به سنگر تفنگ ۱۰۶ بردیم و باز آمدیم تا سعید را برداریم. سعید هنوز زنده بود ولی پاهایش هر کدام به سمتی آویزان شده بود و با تکه پوستی وصل بود. در زیر منور متوجه چهره نازنینش شدم. دهانش پر شده بود از گل های کنار اروند. تصور این بود که خودش این کار را کرده تا نتواند دردش را فریاد بزند. 😭😭 یعنی به اندازه یک آخ گفتن هم بخود اجازه نداده بود که صدایش بلند شود و دشمن آگاه شود. 🔴 شرمنده ام، ولی امشب نمی توانم بعضی چیزها را نگویم و راحت بگذرم. خدا کند خانواده این عزیزان در کانال نباشند و نخوانند سعید مظلوم را روی برانکاردی قرار دادیم و در آن تاریکی از لابلای سیم های خاردار عبور دادیم که این‌بار دست آویزانش به سیم خاردار گیر کرد و تکه ای از گوشت دستش کنده شد و... 😭😭😭 ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 کلام آخر رو به ما ایستاد و به اشارۀ او نشستیم. کلامش را با آیه «اُذِنَ لِلَّذینَ..» شروع کرد. بعد از دعوت به صبر و تقوای الهی، نگاهش را به ما انداخت و گفت: “این همون عملیاتیه که سه چهار ماهه منتظرشیم. عملیاتی که اگه خدا بخواد کار جنگ رو یک‌سره می‌کنه. توی سرما غواصی کردیم. کلی سختی به تن خریدیم تا امشب در این عملیات شرکت کنیم. نمی‌دونم چند نفر نیرو در این عملیات شرکت می‌کنه، ولی مأموریت من اینه که گروهان غواص رو ببرم و بزنم به خط دشمن. مسئولیت گروهان‌های دیگه با مسئولان گردانه. ان‌شاءالله امشب به جادۀ مواصلاتی و تدارکاتی حد فاصل بین بصره و فاو می‌رسیم. این عملیا‌ت تا تصرف بصره عراق ادامه داره.” مهدی عادلیان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂